پس از غوطه ور شدن در همه چیز اسرائیل/فلسطین در چند سال گذشته، و تلاش سخت برای اجرای عدالت در قبال فلسطینی هایی که آنقدر زجر کشیده اند و حتی رنجشان را به رسمیت نمی شناسند، سعی کردم تصور کنم چه پستی -آپارتاید اسرائیل شبیه خواهد بود.
اول خبر خوب: جهل عمدی مردمی که از دیدن ظلم و ستم علیه فلسطینی ها امتناع می ورزند در حال فرسایش است. صهیونیستها اضافه کاری میکنند تا ظلم و ستم را بیعدالتی مهربانتر و قابل تحملتر جلوه دهند، که به اعتقاد من دلیل افزایش نفوذ سازمانهایی مانند J-Street است. اما اصرار این سازمان ها بر پایبندی به اصل اصلی ستم، یعنی یک دولت خالص قومی، به این معنی است که مردم دیر یا زود فلسفه ورشکستگی را خواهند دید.
وضعیت اسفبار فلسطینیان و حقایق تاریخی، به جای افسانه ها، راه خود را به جریان اصلی بحث باز می کند. از کلاسهای دبیرستان گرفته تا کلیساها و خواربارفروشیها، در رسانهها، فیلم، شعر و ادبیات، در نهایت جنبه فلسطینی داستان بیان میشود.
نمونه ای از این بازگشت از اسطوره به واقعیت تاریخی در کار Waziyatawin، محقق و فعال داکوتا یافت می شود. در کتاب قبلی، عدالت چگونه است[1] او از دولت یهودی هرتزل به عنوان الگویی برای چگونگی برقراری عدالت برای بومیان آمریکایی استفاده میکند: همانطور که یهودیان به سرزمینی که از آنجا رانده شدهاند بازگشتند، بومیان آمریکا نیز باید بازگردند. به سرزمین هایشان او از آن زمان پس از اطلاع از پاکسازی قومی فلسطینیان از آن مدل صرف نظر کرد و در هیئت زنان رنگین پوست به فلسطین شرکت کرد. من فردی را با چنین اعتبار ضد استعماری بی عیب و نقصی که فریب افسانه های صهیونیستی را خورده بود، نمونه ای از موفقیت سابق آن اسطوره سازان صهیونیست می دانم. اما موفقیت های آنها کمتر می شود.
این دیگر بدعت نیست که در مورد راه حل دیگری به جز راه حل دو حالتی (آنچه همیشه "معقول" تلقی می شد) صحبت کنیم. راه حل تک دولت، یک دولت سکولار دموکراتیک از همه شهروندانش، هر یک با حقوق و مسئولیت های برابر، دیگر یک ایده وحشیانه و دیوانه کننده نیست. تا حد زیادی، پذیرش این ایده دموکراتیک در بحث به دلیل فعالیتهای همبستگی بینالمللی، عمدتاً جنبش بایکوت سلب سرمایه و تحریم (BDS) است (و من باید به سازمانی که در آن درگیر هستم فریاد بزنم، Minnesota Break the کمپین اوراق قرضه).
من معتقدم که این مسئله زمان است و زمان زیادی نیست که رژیم اسرائیل سقوط کند و حکومتی متشکل از همه مردم فلسطین تشکیل شود. چه ایده ای: حق رای جهانی، قانون اساسی تضمین کننده حقوق برابر، نمایندگی در پارلمان، سرود ملی جدید…
در پایان آپارتاید، فعالان بین المللی همبستگی فلسطینی باید تعظیم کنند. از ما خواسته نمی شود بیشتر از اعمال فشار اقتصادی و اخلاقی برای کمک به پایان دادن به این رژیم ستمگر انجام دهیم. من هیچ مهارتی ندارم که بتواند برای یک دولت یا ایالت جدید مفید باشد. دخالت گذشته من در این موضوع هیچ اعتباری به من نمی دهد. کار من تمام شده است.
پس این وضعیت جدید چگونه خواهد بود؟ آیا اسرائیل پس از آپارتاید به معنای جامعه عادلانه با حقوق برابر برای همه مردم فلسطین است؟ جامعه ای که به حقوق بشر همه مردم احترام بگذارد؟ جایی که نژادپرستی تحمل نمی شود، جنایتکاران به دست عدالت سپرده می شوند، و غرامت برای بی عدالتی های گذشته انجام می شود؟ عدالت چگونه است؟
مدل های پسا استعماری
خوش بینی من به این اطمینان ختم می شود که اسرائیل پس از آپارتاید وجود خواهد داشت. پس از آن، با جستجوی مدلهای پسااستعماری، خوشبینی از بین میرود. آپارتاید در اسرائیل اغلب با آپارتاید آفریقای جنوبی سابق مقایسه می شود، اما آفریقای جنوبی پس از آپارتاید سابقه مشکوکی دارد.
کمتر از 10 سال پس از تصویب قانون اساسی جدید آفریقای جنوبی، دولت دموکراتیک آفریقای جنوبی به رهبری نلسون ماندلا و کنگره ملی آفریقا با اطمینان به موفقیت اعلام شد.[2] قانون اساسی 1996 بر پارلمان ارجحیت داشت (یعنی قانونگذاران سوگند یاد کردند که از قانون اساسی حمایت کنند، نه دفاترشان)، حکومت فدرال و استانی/محلی تدوین شد، حقوق فردی بر حقوق ملیت ها ارجحیت یافت، و سیستم های کار با گروه های سنتی. رهبری شناسایی شدند.
اما تا سال 2008، یوهان روسوو افزایش خشونت بیگانه هراسی و نژادپرستانه در آفریقای جنوبی را در کشوری توصیف کرد که "هنوز پسااستعماری نشده بود." گفت روسو. از بسیاری جهات، شباهت هایی بین آفریقای جنوبی و اسرائیل وجود دارد، از جمله این واقعیت که در هر دو کشور جنبش های شدید ملی گرایانه جایگزین سیستم های استعماری بریتانیا شدند. هنگامی که آفریقاییها در اوایل قرن بیستم زمام حکومت را در دست گرفتند، سیاستهای ظالمانه شدیدی را علیه غیر آفریقاییها اعمال کردند، از جمله سیستم آپارتاید که در سال 3 آغاز شد. جدا کردن این افراد استعماری از یکدیگر و جلوگیری از تشکیل اتحادهایی که می توانست سال ها قبل از سقوط رژیم به سرنگونی رژیم کمک کند.
دولت آفریقای جنوبی پس از ماندلا ویژگی های بسیاری از دولت های آفریقایی پسااستعماری را نشان داده است: فساد، سانسور مطبوعات،[4]یاران دولت ثروت هنگفتی را به قیمت هزینه اکثریت جمعیت فقیر جمع آوری می کنند و از ارائه خدمات و زیرساخت ها برای آن مردم غفلت می کنند. بسیاری از این حکومتهای ضد دموکراتیک را میتوان به سیاستهای اقتصادی که صندوق بینالمللی پول (IMF) بر کشور جدید تحمیل کرد، نسبت داد.[5] یک استعمار جدید این منجر به اظهارات ساکنان فقیر و بیکار محله های فقیر نشین می شود، مبنی بر اینکه شرایط در زمان آپارتاید بهتر بود، زمانی که حداقل برای برخی شغل وجود داشت.[6]
تجربه آفریقای جنوبی یک قیاس ناقص است، همانطور که همه قیاس ها هستند. آفریقای جنوبی کشوری با ثروت معدنی عظیم است. قربانیان آپارتاید حدود 80 درصد جمعیت را تشکیل می دهند و برای کار خود مورد استثمار قرار گرفته اند. اسرائیل منابع طبیعی کمی دارد و سیستم آپارتاید در آنجا هرگز برای استثمار کارگری وجود نداشت. سیستم اقتصادی غربی در اسرائیل ممکن است آن را از افتادن در دام بدهی به نهادهایی مانند صندوق بین المللی پول مصون می دارد و بنابراین اگر قرار باشد در اسرائیل پس از آپارتاید استثمار شود، از داخل کشور می آید. این من را به مدل دوم میرساند، و مدلی که به نظر من حتی مناسبتر است: ایالات متحده پس از بردهداری.
کتاب فوقالعاده نگرانکننده میشل الکساندر، جیم کرو جدید: زندانی شدن دسته جمعی در عصر کوررنگی،[7] سیستم های کنترل مبتنی بر نژاد را در ایالات متحده توصیف می کند. پس از پایان برده داری، زمانی که مشخص شد که هیچ «40 جریب و یک قاطر» برای اکثر بردگان سابق وجود نخواهد داشت، بسیاری از بردگان تازه آزاد شده مجبور شدند برای کسب درآمد کافی برای تغذیه خود و خانواده خود به بردگی قراردادی بازگردند. اندکی پس از بازسازی، سیستمی که ما با نام جیم کرو میشناسیم، تأسیس شد، و سیاهپوستان آمریکاییها را از حق رأی دادن و تصدی پست منتخب محروم کرد و یک سیستم ظالمانه کنترل کامل را ایجاد کرد، که با سیستم بردهداری مبتنی بر نژاد رقابت میکرد. این سیستم در دهه 1960 با دوران حقوق مدنی به پایان رسید، اما با یک سیستم کنترلی به همان اندازه ظالمانه به نام جنگ علیه مواد مخدر جایگزین شد. قوانین مواد مخدر که با عبارات غیر نژادی پوشیده شده است، عمدتاً افراد رنگین پوست را هدف قرار می دهد، به این معنی که جمعیت عظیمی زندانی، محروم، فقیر شده و برای همیشه در یک طبقه ضعیف رها می شوند.
از آنجایی که به نظر می رسد این سیستم به جای افراد یک نژاد خاص، فقط قانون شکنان را هدف قرار می دهد، اکثر مردم در ایالات متحده به اثرات واقعی آن بی علاقه هستند. مردم می توانند به موفقیت هایی در حقوق مدنی مانند انتخاب رئیس جمهور آفریقایی آمریکایی اشاره کنند تا ثابت کنند ما بر نژادپرستی در این کشور غلبه کرده ایم. ما مجبور نیستیم آماری را بررسی کنیم که نشان دهنده اختلاف بسیار زیاد در تعداد افراد رنگین پوست (عمدتاً مردان) در مقایسه با سفیدپوستانی است که در زندان هستند. افرادی که به ارتکاب یک جنایت محکوم شده اند (و جرایم مواد مخدر در اکثر موارد جرایم غیرخشونت آمیز هستند) یک عمر با بیکاری، نژادپرستی، بی خانمانی و اغلب محرومیت از حق رای روبرو هستند و همه اینها قانونی و پذیرفته شده است، زیرا تصور می شود که آنها چنین هستند. "آدم های بد" که لایق چیزی هستند که به دست آورده اند.
به این دلیل است که نژادپرستی و سیستم ظالمانه کنترل جمعیت غیرسفیدپوستان می تواند برای اکثر سفیدپوستان نامرئی باشد، من معتقدم که این محتمل ترین تشبیه برای ظاهر اسرائیل پس از آپارتاید است. ممکن است این جنگ با مواد مخدر نباشد که به سیستم کنترل تبدیل شود، بلکه یک روش غیر نژادی دیگر برای حفظ یک طبقه پایین دائمی باشد.
جمعیت
اگر آزمودنیها الگوهای رأیدهی در ویسکانسین یا الگوهای مهاجرت به مناطق شهری باشد، کسلکنندهترین دادههای آماری جمعیتشناسی است، اما وقتی موضوع اسرائیل و فلسطین باشد، نژادپرستانهترین واژهها میشوند. وقتی به "g" در "دموگرافیک" رسیدم، انگشتانم مردد شدند و به مغزم فرصت یافتن مترادف آن را داد. اما «دلیل اساسی برای پاکسازی قومی» به سختی بهتر است.
جامعه اسرائيل تحت سلطه اقليت يهوديان اشكنازي (آنهايي كه از نوادگان اروپاي شرقي هستند) قرار دارد. تا سال 2006، تنها 22 درصد از جمعیت یهودی را یهودیان اشکنازی و بقیه را میزراحی تشکیل می دادند.[9 PDF] (از خاورمیانه، آسیا و آفریقا). همانطور که سفیدپوستان ممتاز در ایالات متحده توانستند بین سفیدپوستان فقیر و آمریکایی های آفریقایی تبار با اجازه دادن به سفیدپوستان فقیر تا حدی برتری نسبت به سیاهان فاصله بیندازند، جامعه اسرائیل نیز بین مضرحیم و فلسطینی ها شکاف ایجاد می کند. تحقیر بن گوریون از یهودیان خاور میانه (او گفت که آنها "ماده انسانی دشواری هستند - سطح فرهنگی [آنها] پایین است")[10] امروزه بسیاری از یهودیان اشکنازی مشترک هستند و میزرحیم در زمینه مسکن، تحصیل و اشتغال از تبعیض رنج می برند. اگر بهره برداری از این گوه نبود، آنها متحدان طبیعی فلسطینیان خواهند بود. یهودیان میزراهی در انتخابات گذشته به طور قاطع از حزب نژادپرست افراطی آویگدور لیبرمن، اسرائیل بیتنو، حمایت کردند، که بازتاب حمایت برخی از سفیدپوستان فقیر آمریکایی از نامزدهای نژادپرست است.
در میان جمعیت یهودی در اسرائیل، اختلافها تشدید میشود، زیرا یهودیان ارتدوکس بنیادگرا تبعیض قائل میشوند و به دیگران حمله میکنند که به اندازه کافی یهودی نیستند. یهودیان ارتدوکس از ابتدای تشکیل دولت از امتیازات ویژه ای برخوردار بوده اند، جایی که مردان در ارتش کار یا خدمت نمی کنند، اما مزایای رفاهی و مسکن یارانه ای دریافت می کنند. در اسراییل پس از آپارتاید با چه تمایلی از این مزایا چشم پوشی می کنند؟ بقیه جمعیت با چه تمایلی به آنها ادامه می دهند؟
استراتژی تفرقه بینداز و حکومت کن، که به خوبی در خدمت استعمارگران بود، در دوره های پس از استعمار، ویرانگری ایجاد کرد (نمونه شدید اخیر نسل کشی رواندا). فلسطینیها نیز به گروههای زیادی تقسیم شدهاند که ممکن است هرگز دوباره به یک ملت واحد تبدیل نشوند: شهروندان فلسطینی اسرائیلی، ساکنان کرانه باختری، ساکنان غزه، پناهندگان در کرانه باختری و غزه، پناهندگان در کشورهای دیگر، مهاجران خارجی. فلسطینی ها و اکنون حامیان حماس و حامیان فتح. گاه گروههای مختلف احترام چندانی برای یکدیگر قائل نبودهاند و مطمئناً پس از سالها جدایی، فرهنگ، زبان و اولویتها از هم متمایز شدهاند. در یک کشور پس از آپارتاید، حتی کشوری که در آن جمعیت فلسطین تقریباً با جمعیت یهودیان یکسان است.[11] آیا این تفاوت ها باعث تفرقه بیشتر مردم می شود یا اینکه جمعیت می تواند تفاوت ها را بپذیرد؟ تاریخ نمونه های زیادی از دومی را نشان نمی دهد.
نرخ زاد و ولد در داخل اسرائیل (بدون احتساب سرزمین های اشغالی) حدود 3 فرزند به ازای هر زن است که بیشتر از سایر کشورهای توسعه یافته است.[12 PDF] این حدود 3.75 کودک به ازای هر زن فلسطینی اسرائیلی و 2.97 کودک به ازای هر زن یهودی اسرائیلی است.[13 PDF] در حال حاضر، با ترس اسرائیل از «باختن جنگ جمعیتی»، خانوادههای یهودی با فرزندان زیاد تشویق میشوند. بی دلیل نیست که باور کنیم فلسطینیان نیز همین احساس را دارند. ازدحام جمعیت، ازدحام بیش از حد در شهرها و حومهها، و کاهش منابع، تنها مشکلات را تشدید میکند.
محیط زیست و زمین
حتی بازیکنان خوش نیت پس از آپارتاید در اسرائیل با عوامل فیزیکی که امید به عدالت را از بین می برد، مقابله خواهند کرد. این تغییرات شامل تغییرات در چشم انداز، کاربری زمین، منابع و محیط زیست است.
صندوق ملی یهودیان (JNF) بیش از یک قرن برای ساختن پارک هایی بر فراز روستاهای فلسطینی پاکسازی شده نژادی کار کرده است. از آنها به عنوان تبلیغاتی برای تبلیغ "مدیریت خوب خود بر زمین" استفاده می کند - غرق کربن، فضای سبز، تشویق زیستگاه حیات وحش، مکانی آرام برای پیک نیک برای اسرائیلی ها (یهودی ها) و غیره، و در عین حال بدون اشاره به تخلفات. حقوق بشر، قتل عام، دزدی، که به خاطر آن پارک ها اتفاق می افتد.[14] عدالت ایجاب می کند که آن پارک ها به روستاییان و نوادگان روستائیانی که اخراج شده اند بازگردانده شود. اما آیا در اسرائیل پس از آپارتاید ممکن است این اتفاق بیفتد؟
در 10 سال گذشته، میانگین سرانه انتشار دی اکسید کربن توسط اسرائیلی ها 6.9 تن در سال بود (در مقایسه با 15.1 تن در سال برای شهروندان آمریکایی).[15] با جمعیتی حدود 8 میلیون نفر،[16] این بیش از 55 میلیون تن دیاکسید کربن در سال است که بهطور میانگین از اسرائیلیها و فلسطینیها منتشر میشود. یک جریب جنگل در طول 2 سال تقریباً 75 متریک تن را جذب می کند.[17] (این اعداد برای جنگل های بارانی و مناطق خشک نیستند و ممکن است معادل نباشند.) از سال 1901، JNF بیش از 250,000 هکتار درخت کاشته است.[18] نرخ جذب 18.8 میلیون تن CO2 را در 20 سال نشان می دهد. به عبارت دیگر، میزان جداسازی به میزان انتشار نزدیک نمی شود. اما صرف نظر از منشأ آن جنگل ها یا اثرات آتش سوزی جنگل ها،[19] اگر دولت آینده سعی کند ریه های خود را قطع کند، حتی برای ترمیم بی عدالتی قبلی، یک نارضایتی جهانی به راه خواهد افتاد. از آنجایی که درختان کاشته شده بر روی روستاهای پاکسازی نژادی بومی منطقه نیستند، حضور آنها در آنجا اکولوژی زمین را تغییر داده است، که دیگر برای کشت محصولاتی که ساکنان سابق را حفظ کرده اند مناسب نیست.
زمینهایی که برای راهها، خانهها و دیوار آپارتاید مصادره شدهاند، به همان اندازه برای کشاورزی نامناسب هستند. با افزایش شدید جمعیت انسانی (آنجا و هر جای دیگر)، زمین مورد نیاز و برای مقاصد دیگر مورد استفاده قرار خواهد گرفت. اکثریت قریب به اتفاق فلسطینی هایی که از زندگی به عنوان کشاورز یا گله داری محروم شده اند، باید رویای بازگشت به آن زندگی را برای همیشه کنار بگذارند. این نوع مزارع با مزارع کارخانه ای جایگزین خواهند شد که بالاترین محصول را از کمترین سطح زیر کشت، با استفاده از مقادیر زیاد مواد شیمیایی و آب می گیرند.[20] مالکیت آن مزارع در اختیار مهاجران و فرزندان آنها خواهد بود. فلسطینی ها به عنوان کارگر در مزارع متعلق به یهودیان کار خواهند کرد. بازتوزیع زمین بدون توجه به اینکه کجا و به چه دلیلی انجام می شود به بدی ختم می شود، و من نمی توانم سناریویی را تصور کنم که در آن زمین از یک شهرک نشین گرفته شود تا به فلسطینی که قبلاً مالک آن بود، پس داده شود. فلسطینیهایی که از مصادره زمین و معیشت، ارزیابی هزینههای فوقالعاده، محرومیت از فرصتهای آموزشی رنج میبرند، ثروت کافی برای خرید مزرعه نخواهند داشت، حتی اگر یک مالک زمین یهودی وارثانی نداشته باشد که زمین را بخواهد.
با توجه به اینکه اکنون زمین برای اهداف مختلف تعیین شده است، با افزایش جمعیت و کاهش منابع، و با تقسیم بندی بین گروه های مختلف فلسطینی، چه شانسی وجود دارد که تعداد قابل توجهی از پناهندگان فرصت بازگشت به کشور را داشته باشند؟ متأسفانه من این را نیز به عنوان یک احتمال بسیار کم می بینم.
من معتقدم که نظام آپارتاید در اسرائیل پایان خواهد یافت، اما باور ندارم که پایان به معنای عدالت برای فلسطینیان باشد. پس با این همه بدبینی چرا ادامه بدم؟ خوب، برای اولین بار، من به شدت امیدوار هستم که کسی این را بخواند و به خطای تحلیلی اساسی من اشاره کند. اما من برای مدت طولانی به این موضوع فکر کردهام و باور نمیکنم که خطای تحلیلی مرتکب شده باشم. برای دیگری، من دوست دارم باور کنم که اگر در دوران بردهداری در ایالات متحده زندگی میکردم، حتی میدانستم ظلمی که آمریکاییهای آفریقاییتبار در پایان آن نظام با آن مواجه خواهند شد، برای پایان دادن به آن تلاش میکردم. و سپس من برای پایان دادن به جیم کرو کار می کردم. پایان یک مبارزه، آغاز مبارزه بعدی است.[21] بنابراین من به کار برای عدالت و حقوق بشر در اسرائیل/فلسطین ادامه خواهم داد و همچنان امیدوار هستم که به نحوی بتوان معادله ای پیدا کرد که اجازه دهد عدالت پیروز شود.
___________________
1 وازیاتاوین، دکتری، عدالت چگونه است؟ مبارزه برای آزادی در میهن داکوتا. St. Paul: Living Justice Press، 2008.
2 Bekker، Simon and Leildé، Anne، «آیا چندفرهنگی یک سیاست قابل اجرا در آفریقای جنوبی است»، مجله بینالمللی انجمنهای چند فرهنگی (IJMS)، جلد. 5، شماره 2، 2003: 119-134. http://unesdoc.unesco.org/images/0013/001387/138797e.pdf. 3 روسوو، یوهان، "آفریقای جنوبی: هنوز پسااستعماری نشده است" لوموند دیپلماتیک اوت 2008.
4 آچمات، زکی، داوس، نیک، و فوریه، جودیت "خفه کردن ملت رنگین کمان"نیویورک تایمز، 30 نوامبر 2011.
5 کلاین، نائومی، دکترین شوک: ظهور فاجعه سرمایهداری، کتاب متروپولیتن. نیویورک: Knopf Canada، 2007.
6 "برخی چیزها در زمان آپارتاید بهتر بود" بی بی سی نیوز، 29 مه 2010.
7 الکساندر، میشل، جیم کرو جدید: حبس دسته جمعی در عصر کوررنگی. نیویورک: نیو پرس، 2010.
8 توجه نکنید که 40 هکتار از هیچ صاحب زمین سفید گرفته نمی شود. اگر بردههای آزاد شده زمینی دریافت میکردند، به هر حال از زمین بومیان آمریکا مصادره میشد.
9 "یهودیان و دیگران، بر اساس اصل، قاره تولد و دوره مهاجرت" [PDF]اداره مرکزی آمار، دولت اسرائیل.
10 گرودزینسکی، یوسف، در سایه هولوکاست. مونرو: مطبوعات شجاعت مشترک، 2004.
11 جمعیت فلسطین به سرعت به جمعیت یهودیان اسرائیل نزدیک می شود، در vBulletin، 1 دسامبر 2011.
12 "جدول 3.13 - نرخ باروری، بر اساس سن و مذهب،" [PDF] چکیده آماری اسرائیل، 2011.
13 همانجا.
14 www.stopthejnf.org و the چهارمین کتاب الکترونیکی: گرین واشر آپارتاید: پوشش محیطی صندوق ملی یهودیان [PDF]
15 "انتشار دی اکسید کربن (CO2)، تن متریک CO2 سرانه (CDIAC)."پایگاه داده اهداف توسعه هزاره. بخش آمار سازمان ملل متحد
16 جمعیت اسرائیل به 7.8 میلیون نفر رسید، مطبوعات یهودی اروپا. 8 ژانویه 2012.
17 سوالات متداول اعتماد جهانی زمین
18 بلومنتال، مکس "جنگل از میان درختان: آنچه آتش کارمل در مورد تاریخ اسرائیل به ما یادآوری می کند." موندویس. 7 دسامبر 2010
19 همانجا
20 علیرغم هدر رفت آب زیاد که شهرک نشینان در سرزمین های اشغالی با آن شناخته شده اند، اسرائیل در زمینه استفاده مجدد از آب در کشاورزی پیشگام بوده است. بخشی از این آب بازیافت خواهد شد.
21 با تشکر از Bob Kosuth برای این خط!
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا