در مصاحبه ای با لا جورنادا میکائوکاندانیلا مورالس با پیتر وات، آکادمیک بریتانیایی صحبت میکند، که استدلال میکند که سیاستهای نئولیبرالی و جنگ با کارتلهای مواد مخدر مکزیکی بخشی از همین پروژه است. برای حفظ دموکراسی ضعیف و یک دولت نظامی با هدف حفظ کنترل اقتصادی و سیاسی ایالات متحده در منطقه.
دانیلا مورالس: جنگ با قاچاق مواد مخدر در مکزیک تا چه اندازه موثر بوده است؟
پیتر وات: وقتی نتایجی را که این سیاستها داشتهاند مطالعه میکنیم و انگیزههای دولتهای آمریکا و مکزیک برای اجرای آنها را تحلیل میکنیم، متوجه میشویم که اهداف اعلامشده با اهداف واقعی متفاوت است. اگر ابتکار مریدا و «جنگ علیه مواد مخدر» با امنیت مکزیکیها ارتباط داشته باشد، یک شکست کامل بوده است. اما اگر بخواهند با چیزهای دیگری کار کنند، شاید کاملاً موفق باشند.
DM: چه نوع چیزهای دیگری؟
PW: یک مثال می تواند مناطق تحت کنترل زاپاتیستا باشد، جایی که علیرغم اینکه آخرین گوشه مکزیک است که در آن اعدامی توسط کارتل ها انجام نشده است، خشونت دولتی علیه آن جوامع به بهانه جستجوی مواد مخدر افزایش یافته است.
و چرا افزایش تعداد کماندوهای نظامی نخبه در چیاپاس؟ چرا این همه پایگاه نظامی؟ به نظر من دو دلیل وجود دارد. اولاً، بخشی از Plan Sur است، ابتکاری که مورد توافق دولتهای ایالات متحده و مکزیک برای جلوگیری از عبور اتباع آمریکای مرکزی از مرز جنوبی مکزیک است. مورد دیگر این است که در جنوب مکزیک، بسیاری از شرکت های چندملیتی منافع قابل توجهی دارند زیرا منابع طبیعی بسیار زیادی وجود دارد. توسعهدهندگان میخواهند از آن زمینها برای اکوتوریسم استفاده کنند، میخواهند از منابع طبیعی موجود در جنگلها و غیره بهرهبرداری کنند. بهانه همیشه «جنگ با مواد مخدر» یا «امنیت» است، اما پشت توجیههای بیشتری وجود دارد و چیاپاس فقط یک مثال
DM: ابتکار مریدا اهدافی دارد که دقیقاً مربوط به مبارزه با قاچاق مواد مخدر نیست؟
PW: در ابتدا آن را پلان کلمبیا می نامیدند اما احتمالاً به این دلیل نام آن را تغییر دادند که مردم آن را با طرح کلمبیا مرتبط می کردند. منتقدان ابتکار مریدا هنوز آن را طرح مکزیک می نامند زیرا آن را با طرح کلمبیا می شناسند. در مورد کلمبیا، جایی که حمایت مالی ارتش و شبهنظامیان توسط ایالات متحده به عنوان جنگ با کارتلها و قاچاقچیان مواد مخدر توجیه میشد، نتیجه این بود که تولید و صادرات کوکائین یا ثابت ماند یا افزایش یافت. جنگ علیه مواد مخدر، علیه narcos، این یک فاجعه بود. اما حداقل برخی از نمایندگان دولت ایالات متحده به اندازه کافی صادق بودند که اعتراف کردند که جنگ نه تنها با مواد مخدر بلکه علیه شورشیان، چریک ها و به منظور حفظ منافع شرکت های چندملیتی بود.
بنابراین از این منظر، این سیاست در حفاظت از منافع سرمایه و حفظ کنترل آمریکای لاتین که از نظر اقتصادی در حال ادغام است، موفق بود. ایالات متحده دو متحد بسیار قوی در منطقه دارد، مکزیک و کلمبیا، کشورهایی که بیشترین میزان کمک های نظامی را دریافت کرده اند. تنها کشورهایی که بیشتر دریافت می کنند اسرائیل و مصر هستند. خارج از این دسته در حال حاضر، بزرگترین برنامه کمک های خارجی از سوی ایالات متحده به مکزیک تحت عنوان ابتکار مریدا است. بنابراین، اگر اهداف واقعی مربوط به ضد شورش باشد، با استقرار یک سیستم کنترل نظامی در آمریکای شمالی و مرکزی، منطقی است.
DM: پول در ازای کنترل اقتصادی و سیاسی مکزیک و منطقه.
PW: چیزهای زیادی وجود دارد. این واقعیت وجود دارد که توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) برای اکثریت مکزیکیها، برای کشاورزان و برای فقرایی که کشاورزی را متوقف کردند، زیرا نمیتوانستند قیمت مناسبی برای محصولات خود بخواهند، فاجعه بار بوده است. کشور. مهاجرت از مکزیک به ایالات متحده در حال حاضر بزرگترین جنبش فرامرزی روی کره زمین است، با حدود 500,000 نفر سالانه عبور می کنند، شاید در چند سال گذشته کمی کمتر، پدیده ای که توسط همان سیاست های نئولیبرالی تحریک شده است. مهاجرت از سال 1982 به اجرا درآمده است. بنابراین، از یک طرف، توسعه دهندگان زمین را تصاحب می کنند و از سوی دیگر، قاچاقچیان مواد مخدر از آنها برای پرورش خشخاش و ماری جوانا استفاده می کنند. این دو بخش ذینفعان اصلی نفتا هستند.
DM: آیا فکر می کنید مشکل قاچاق مواد مخدر نتیجه سیاست های نئولیبرالی در مکزیک است؟
PW: بله. قاچاق مواد مخدر خیلی قبل از نئولیبرالیسم وجود داشت، اما توافقنامه هایی مانند نفتا شرایط عالی را برای رشد کارتل ها ایجاد کرد. کارتل ها صرفاً از دکترین نئولیبرالی پیروی می کنند - رقابت شدید و آزاد، احترام به مالکیت خصوصی - و به همان اندازه که شرکت ها از فقر و جامعه ضعیف سوء استفاده می کنند.
سیاست های نئولیبرالی دولت مکزیک و نهادهای عمومی را تضعیف کرد. پس از سال 1982 و به ویژه پس از اجرای نفتا در سال 1994، مکزیک به واردات ذرت و لوبیا، قدیمی ترین محصولات این کشور پرداخت و اکنون این محصولات از ثروتمندترین کشورها وارد می شود، زیرا کشاورزان مکزیکی قیمت مناسبی دریافت نمی کنند و نمی توانند با آن رقابت کنند. کالاهای وارداتی ارزان
به عنوان مثال، تا سال 2007 یک کیلو مواد مخدر می تواند 300 برابر بیشتر از یک کیلو ذرت قیمت داشته باشد. ارزش یک کیلو ماری جوانا یا خشخاش بیشتر از یک تن لوبیا بود. این نتیجه نفتا است و به همین دلیل اکنون در مکزیک هکتارهای بیشتری نسبت به ذرت به کشت خشخاش اختصاص دارد. پس کشاورزان در چنین شرایطی چه باید بکنند؟ درک اینکه چرا رشد مواد مخدر غیرقانونی به سرعت گسترش یافت، دشوار نیست.
DM: پس در "جنگ علیه مواد مخدر" حداقل دو جنبه وجود دارد که به ندرت مورد بحث قرار می گیرد: ضد شورش و حفاظت از منافع اقتصادی قدرتمند. آیا این گفتمان مبهم و مشارکت آمریکا در آن جنگ را توضیح می دهد؟
PW: تخمین زده میشود که 90 درصد سلاحهای غیرقانونی در مکزیک از ایالات متحده منشأ میگیرد و تاکنون حدود 15 میلیون سلاح غیرقانونی - برخی از ارتش ایالات متحده - در کشوری با جمعیت 105 میلیون نفر وجود دارد و اینها فقط سلاحهای غیرقانونی هستند. مشکلی که ابتکار مریدا هیچ پیشبینی برای مقابله با آن ندارد، چیزی که مطمئناً گامی در کاهش سطوح ناامنی خواهد بود.
اگر واقعاً جنگ علیه قاچاق مواد مخدر بود، راه دیگری برای کنترل آن بازپروری معتادان به مواد مخدر در ایالات متحده بود، اما حتی یک سنت هم صرف برنامه های بازپروری نمی شود.
کسانی که از سیاست ایالات متحده حمایت می کنند می گویند که اثبات کارآمد بودن این است که خشونت در شمال مکزیک افزایش یافته است، آنها می گویند که این همه خشونت نتیجه وحشت کارتل ها است. اما خشونت به تضمین قیمت بالای مواد مخدر کمک میکند، زیرا حمل و نقل مواد مخدر از کلمبیا یا مکزیک و انتقال آنها به سمت ایالات متحده را گرانتر و خطرناکتر میکند. بنابراین، اگر واقعاً جنگ علیه قاچاقچیان مواد مخدر باشد، سیاست رؤسای جمهور کالدرون و اوباما کارساز نیست، زیرا مواد مخدر به راحتی در همه جا در دسترس است و کوکائین در حال خالصتر شدن است.
DM: حقوق بشر چطور؟
PW: در اجلاس سران آمریکایی در اوت 2009، اوباما گفت که با آموزش عناصر ارتش مکزیک مطمئن است که دولت و ارتش مکزیک حفاظت از حقوق بشر را تضمین خواهند کرد، اما ارتش مکزیک همیشه با مصونیت کامل عمل کرده است. .
سال گذشته، تحت ابتکار مریدا، کنگره ایالات متحده درخواست کرده بود که 15 درصد از بودجه صرف حمایت از حقوق بشر شود، بنابراین یکی از اولین کارهایی که اوباما انجام داد حذف پاراگراف های مربوط به چنین حمایت هایی بود. بنابراین او می تواند در مورد حقوق بشر در مکزیک صحبت کند، اما واقعیت کاملا متفاوت است.
در همین حال، ارقامی وجود دارد که نشان میدهد بین سالهای 1993 تا 2009، 217 سرباز از ارتش مکزیک فرار کردهاند که برخی از آنها توسط DEA، FBI آموزش دیدهاند و بخشی از نیروهای ویژه نخبگان را تشکیل میدهند و اسلحههایشان را گرفتهاند. با آنها. برخی اکنون برای کارتل هایی کار می کنند که پول بهتری می دهند. تصور می کنم اوباما همه اینها را می داند.
گروه های حقوق بشر مکزیکی و ایالات متحده، مانند دیده بان حقوق بشر، موافق هستند که نظامی شدن جامعه منجر به افزایش نقض حقوق بشر شده است، بنابراین چگونه اوباما می تواند بگوید مطمئن است که ارتش و دولت می توانند امنیت و حفاظت از حقوق بشر را تضمین کنند. حقوق بشر؟
DM: آیا مکزیک اکنون فاقد یک کشور فعال است؟
PW: کسانی هستند که می گویند مکزیک در مسیر یک کشور شکست خورده قرار دارد. به عنوان مثال، وقتی فیلیپه کالدرون در پی حادثه 30 ژانویه به سیوداد خوارز رفت، زمانی که کارگران کنسولگری ایالات متحده ترور شدند، گفت که کشور را تحت کنترل دارد، اما باید مخفیانه به خوارز برود، او این کار را نمی کند. در انظار عمومی ظاهر شود و او نمی تواند، زیرا دولت کنترل شهر را در دست ندارد، بنابراین از این نظر یک ایالت شکست خورده در سیوداد خوارز وجود دارد زیرا دولت نمی تواند امنیت شهروندان خود را تضمین کند و این یکی از بارزترین شرایط برای تبدیل شدن به آن است. یک دولت شکست خورده
سیاستهای نئولیبرالی که از سال 1982 در مکزیک اعمال شد، وضعیت ضعیفی را به جا گذاشته است و بسیار طعنه آمیز است که اکنون، پس از دموکراسیسازی فرضی کشور در سال 2000، مکزیک اکنون یک دموکراسی ضعیف است که برای مثال، وجوه ارسالی از مکزیکیهایی که در این کشور کار میکنند به خانه فرستاده میشود. ایالات متحده اغلب برای ایجاد زیرساخت و ارائه خدماتی که معمولاً وظیفه دولت است استفاده می شود. طنز غم انگیز این است که در طول 70 سال حکومت PRI، مکزیک عملاً در آمریکای لاتین تنها بود که زیر چکش یک دیکتاتوری نظامی قرار نگرفت، اما اکنون، با به اصطلاح دموکراتیزه شدن، بسیار سریع به سمت یک کشور نظامی می رود. در حال حاضر تعداد نیروها و پلیس ها در خیابان های مکزیک بیشتر از آن چیزی است که دولت بریتانیا برای حمله و اشغال عراق فرستاده شده است.
DM: پس امکان یک کشور نظامی وجود دارد؟
PW: من فکر می کنم که در سال 2006 سیستم سیاسی مکزیک ترسید زیرا نامزد مترقی در انتخابات عمومی، آندرس مانوئل لوپز اوبرادور، تقریباً پیروز شد. خب، به نظر می رسد که او پیروز شد، اما در موقعیتی که یادآور سال 1988 بود، از به دست گرفتن قدرت جلوگیری شد، زمانی که PRI نتایج انتخابات را تثبیت کرد تا از قدرت گرفتن کواتوموک کاردناس مترقی تر جلوگیری کند. آنچه قابل توجه است این است که مردم کاملاً مخالف سیاست های نئولیبرالی هستند، علیه نفتا، که می خواهند سیستم مکزیک را تغییر دهند، نابرابری را کاهش دهند، تغییرات گسترده ای ایجاد کنند. به عنوان مثال، کارلوس اسلیم، ثروتمندترین مرد روی کره زمین، روزانه حدود 27 میلیون دلار درآمد دارد در حالی که اکثریت مکزیکی ها با کمتر از دو دلار در روز زندگی می کنند. البته، در مکزیک شورش سازمان یافته ای در مقیاس فارک در کلمبیا وجود ندارد، اما گروه های مختلفی وجود دارند که برای حقوق کارگران، برای حفاظت از محیط زیست طبیعی، برای حقوق زنان و من فکر می کنم ترس از مکزیک مبارزه می کنند. نخبگان و دولت ایالات متحده تهدید یک دموکراسی عمیق بود، دموکراسی که اقتصاد نئولیبرال و کنترل سیاسی ایالات متحده را رد می کند.
DM: اما آیا فکر نمی کنید که ایالات متحده آمریکای لاتین را تا حدودی فراموش کرده است، زیرا از تهاجمات خود به خاورمیانه منحرف شده است؟
PW: اگر فقط آن را کمی فراموش می کردند! اما اینطور نیست. حضور نیروهای آمریکایی در مکزیک غیرقانونی خواهد بود، اما نارضایتی مردم را در مکزیک به اندازه ایالات متحده برانگیخت. علاوه بر این، مکزیک یکی از 12 جمهوری آمریکای لاتین بود که از تصمیم دادگاه کیفری بینالمللی برای رد معافیت از مجازات سربازان آمریکایی در خارج از کشور پیروی کرد. بهتر است که ایالات متحده به پلیس و سربازان خارجی، در این مورد مکزیکی، آموزش دهد، زیرا اگر کسی از نقض حقوق بشر شکایت کند، مشکل آنها خواهد بود. به این ترتیب واشنگتن از این مزیت برخوردار است که به عنوان یک ناظر بی طرف در برابر جهان ظاهر می شود، در حالی که رژیم را با تسلیحات، آموزش، شبه نظامی و هلیکوپتر تامین مالی می کند.
گفتمان سیاستمداران آمریکایی پس از فروپاشی دیوار برلین تغییر کرد. این دیگر کمونیسم نیست زیرا در دهه 1980 آنها بهانه دیگری پیدا کردند - قاچاق مواد مخدر - و به دنبال حملات نیویورک در سال 2001، توجیهات "جنگ علیه مواد مخدر" با موضوعاتی مانند امنیت، تهدید تروریستی از جانب افراط گرایان اسلامی، چپ، مرتبط شد. شورشیان چریکی، کسانی که ظاهراً سلاح های کشتار جمعی را از طریق آمریکای لاتین حمل می کنند تا به ایالات متحده حمله کنند.
بنابراین وقتی سیاستمداران آمریکایی همه اینها را به هم مرتبط میکنند، این فکر را در اذهان عمومی میکارند که تهدید تروریستی از سوی مکزیک، از کلمبیا، گروههای چپ، دولتهای چپگرا مانند دولتهای ونزوئلا، بولیوی یا اکوادور وجود دارد و آنها را با آنها مرتبط میکنند. با قاچاق مواد مخدر و بهانه بسیار خوبی را فراهم می کند، به ویژه در ایالات متحده که به وضوح آگاهی کمی از آنچه واقعاً در جریان است وجود دارد. گفتمان جنگ سرد در حال تکرار است اما اکنون به بهانه قاچاق مواد مخدر، تروریسم، chavismo.
در همین حال، ارتش ایالات متحده بیش از حد در خاورمیانه گسترش یافته است، اما این مشغله به این واقعیت مربوط می شود که بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین در حال ادغام با یکدیگر هستند. سلطه سنتی بر شمال به طور فزاینده ای تضعیف شده به نظر می رسد و شیوه ای که آنها سعی می کنند سیستمی را که همیشه تحت سلطه خود بوده اند و توسط مردم طرد می شود، با زور، زور و با سلاح کنترل کنند.
به عنوان مثال، در مورد ایجاد یک پایگاه نظامی در وراکروز صحبت شده است، که به گمان من، برای حفظ و تضمین صادرات نفت مکزیک، و همچنین برای نظارت، جمع آوری اطلاعات در مورد آنچه در دریای کارائیب، در مکزیک اتفاق می افتد، باشد. و در آمریکای مرکزی
یک پایگاه دیگر ایالات متحده در پورتوریکو وجود دارد و در حال حاضر حدود هفت پایگاه نظامی دیگر در کلمبیا وجود دارد، زیرا دیگر پایگاهی در اکوادور وجود ندارد و این چیزها همه به هم متصل هستند. اگر به سیاست ایالات متحده در قبال مکزیک در زمینه مبارزه با قاچاق مواد مخدر نگاه کنید، منطقی نیست. اگر فراتر از آن نگاه کنید، از منظری انحرافی، برای برنامه ریزان آمریکایی بسیار منطقی است.
DM: درک مکزیک در بریتانیا را چگونه توصیف می کنید؟
PW: من فکر می کنم که در اینجا ما اطلاعات بسیار کمی داریم، بیش از همه در حال حاضر تنها چیزی که دریافت می کنیم اخبار مربوط به سیوداد خوارز است. اما دیدگاهی که ما از رسانه های جمعی دریافت می کنیم با دیدگاه سیاستمداران بسیار مطابقت دارد. این ارتش و ایالت نجیب مکزیک (با کمک همسایگان شمالی خود) در برابر شیطان غیرقابل توضیح است. narcos. به همین دلیل مهم است که آنچه را واقعاً در حال رخ دادن است، تجزیه و تحلیل کنیم، زیرا همانطور که چارلز باودن می گوید، این آینده ماست. این بر همه ما تأثیر می گذارد، مکزیکی ها، آمریکایی ها، همه. یک گزارش سازمان ملل چند سال پیش نشان میدهد که مواد مخدر غیرقانونی هشت درصد تجارت جهانی را تشکیل میدهند و آنها را بزرگتر از منسوجات، فولاد و صنعت خودروسازی میکند. تجارت کوکائین به تنهایی بزرگتر از مک دونالد یا مایکروسافت است. بنابراین این یک مشکل جهانی است.
DM: کدام یک باید مورد توجه بین المللی باشد؟
PW: البته. آنچه رسانه ها باید بگویند این است که حدود 15،20 مرگ در روز در سیوداد خوارز وجود دارد، که این خشن ترین شهر روی کره زمین است، حتی بیشتر از بغداد. آنها باید بپرسند که چه چیزی شرایطی را ایجاد کرد که باعث شد قاچاق مواد مخدر با چنین موفقیتی رشد کند. شاید آنها متوجه شوند که ایدئولوژی حاکم آنها - ایدئولوژی نیروهای بازار - نقش کوچکی نداشته است.
DM: چرا در این کشور مردم به این راحتی نسخه رسمی را می پذیرند؟
PW: رسانهها در بریتانیا بسیار فقیر و سازگار هستند و زمانی که رسانههای جمعی تمایل دارند دیدگاه حاکمان جهان را به شما معرفی کنند، اطلاعرسانی دشوار است. هیچ روزنامه یا مجله ای در اینجا وجود ندارد که از این نظر انتقادی باشد لا جورنادا or روند هستند، یا اگر وجود داشته باشند، بسیار حاشیه ای هستند. از این نظر مکزیک بسیار پیشرفته تر است.
فکر میکنم به این دلیل است که مکزیک متحد ایالات متحده و دشمن دولتهای چپگرا مانند دولتهای ونزوئلا یا بولیوی است و بریتانیا شریک کوچک آن است. نخبگان اینجا هم دستشان خون است، آنها هم مسئول هستند. این یک مشکل جهانی است، بنابراین وقتی آن را تجزیه و تحلیل می کنیم، حداقل باید با خودمان و در مورد اینکه چه کسی مسئول است صادق باشیم تا بتوانیم آن را بفهمیم.
پیتر وات مطالعات آمریکای لاتین را در دانشگاه شفیلد تدریس و تحقیق می کند.
دانیلا مورالس روزنامه نگاری است که برای لاجورنادا میچوآکان.
نوشته اصلی منتشر شده در لا جورنادا.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا