ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهداتغییر رادیکال در آمریکا همیشه یک اقدام دشوار و به ویژه خشونت آمیز بوده است.
حتی بدون در نظر گرفتن نابودی بومیان آمریکا و بردگی میلیون ها آفریقایی که خاستگاه توسعه کشور ما را مخدوش کرد، حق ساده دموکراتیک برای تشکیل اتحادیه های کارگری با حملات مرگبار پلیس، نیروهای گارد ملی و پینکرتون های شرکتی که حقوق دریافت می کردند در طول 19 مواجه شد.th و 20 اوایلth قرن ها.
این با اروپا کاملاً متفاوت بود، جایی که اتحادیه های کارگری و حتی احزاب سوسیالیست توده ای در همان دوران با قطره ای خون تشکیل شدند.
به سرعت به جنبش مدرن حقوق مدنی علیه جیم کرو، زمانی که سوزاندن کلیساها، حملات پلیس، ترورها و آزار و اذیت روشمند دولت و FBI COINTELPRO رخ داد، و ما باید نتیجه بگیریم که چیز زیادی تغییر نکرده است.
اخیراً، در جریان تظاهرات اشغال وال استریت، قسمتهای متعددی از گازگرفتگی پلیس و چماق زدن تظاهرکنندگان صلحجو و متفرق کردن خشونتآمیز اردوگاههای قانونی رخ داد. امروز نیز، تهاجمی پلیس و تاکتیکهای نظامیشده آنها تنها با خشم بینالمللی که شعلهور شد، کاهش یافته است.
بنابراین، یقیناً، هر جنبش اعتراضی اجتماعی باید از نظر سیاسی و سازمانی برای به چالش کشیدن وضعیت موجود آماده باشد.
با این روحیه است که این مقاله نگاهی به اقدامات اشغال وال استریت دارد و نگاهی به اعتراضات ضد جنگ ویتنام دارد.
هر دو عمیقاً بر آگاهی بینالمللی تأثیر گذاشتند، اما هر دو نمونههای متضادی از چگونگی ایجاد یک جنبش را نیز ارائه کردند. من معتقدم که فعالان مبارز جنبش ضد نژادپرستی جدید از نگاهی دقیق تر به مبارزات گذشته ما سود خواهند برد تا ببینند چه چیزی مؤثر بوده و چه چیزی مؤثر نیست.
مثال اشغال
اقدامات تسخیر وال استریت در عرض چند ماه تأثیر فوری و مهیبی داشت که جهان را تکان داد. ما دیدیم که مردم وقتی با هم برای تغییر وضعیت اجتماعی خود اقدام می کنند، چقدر سریع به آگاهی سیاسی دست می یابند.
تقریباً یک شبه، سرزنش از صاحبان خانههای فردی که قربانی وامهای مسکن پرمخاطره شدهاند، به بانکهای بینظیری که دست به بستهبندی فوقالعاده دستکاریکننده و بسیار سودآور این اوراق قرضه ناخواسته پربازده زده بودند، منتقل شد.
بنابراین شعار 1% در مقابل 99% وارد فرهنگ لغت عمومی شد. سپردن مسئولیت بحران بر دوش نهادها و نه افراد، یک دستاورد بزرگ سیاسی است. احتمال انجام اصلاحات ساختاری مهم را افزایش می دهد.
جنبش Black Lives Matter دقیقاً همین پویایی را به خود می گیرد.
اعتراضات در سراسر این کشور اکنون خواستار بررسی صادقانه سوگیری های داخلی سیستم بی عدالتی جنایی است. به این معنا، از افشای جنبش اشغال از سیستم مالی تقلبی می توان چیزهای زیادی آموخت.
با این حال، به عنوان بخشی از این بررسی، باید اذعان داشت که Occupy نقص مهمی داشت که پتانسیل آن را محدود می کرد.
مشکلسازترین آن این است که بیرهبر بودن را به فضیلت تبدیل کرد، و معتقد بود که با داوطلبان فداکار و انتخابنشده بهتر عمل میکند. در همین راستا، تصمیمات آن بر اساس اجماع بود.
بر خلاف بهترین نیت، هر دو در واقع روشهای بسیار غیردموکراتیک برای عملکرد هستند.
برای مثال، با احساس فشار برای دستیابی به اجماع، برخی در واقع سکوت میکنند تا حس کاذب وحدت سیاسی را حفظ کنند، و باعث میشود برخی از فعالان خوب بحث را کنار بگذارند و با چیزهایی همراهی کنند که ممکن است در غیر این صورت با آنها مخالف باشند زیرا میخواهند روحیه همبستگی را حفظ کنند. در مواقع دیگر، تعداد کمی از افراد میتوانند مانع رسیدن به اجماع شوند و موارد را مجبور کنند تا زمانی که برایشان مناسب باشد، دوباره فرمولبندی شوند، تداومی که بیشتر به نفع مردان است.
این رویکرد کودکانه سیاسی در رای ندادن، انتخاب نکردن رهبری پاسخگو به جنبش و پیشنهاد نکردن هیچ گونه هماهنگی ملی "با الهام از رهبری" در ابتدا در حالی که جنبش در حال رشد است مورد توجه قرار نمی گیرد.
اما، در اولین نشانه حمله متقابل اجتنابناپذیر و سازماندهیشده توسط تشکیلات شرکتی با پلیس و دولت، همه چیز از هم میپاشد و هر اشغال محلی به حال خود رها میشود.
این دقیقاً همان چیزی است که برای جنبش اشغال ناهمگون اتفاق افتاد که با این وجود، ردپای سیاسی ماندگاری را برای ما به جا گذاشت تا از آن پیروی کنیم.
سازماندهی بهتر، اقدامات بزرگتر
فقط فکر کنید که اگر هماهنگی و حمایت ملی برای هر گروه محلی اشغال وجود داشت، جنبش اشغال چقدر دستاوردهای بیشتری داشت.
در این راستا، جنبش توده ای علیه جنگ ویتنام نمونه متضاد و موفقی را ارائه می دهد. این جنبش در اوایل دهه 1960 بسیار کوچک با طیف گسترده ای از رادیکال ها، فعالان صلح، صلح طلبان و دانشجویان آغاز شد.
کشور بسیار حامی جنگ بود، بنابراین هیچ سازمان ملی قدرتمند یا معتبری در کنار ما وجود نداشت که به عنوان لنگر ما عمل کند.
وضعیت بسیار شبیه آنچه امروز می بینیم بود، جایی که حمایت مردمی علیه خشونت پلیس وجود دارد، بدون اینکه هیچ سازمان ملی معتبری صلاحیت جمع آوری همه آن را داشته باشد.
راه حل جنبش ضد جنگ دانشجویی این بود که خود را سازماندهی کند، بسیار خوب سازماندهی کند، با برگزاری کنفرانس های دوره ای ملی که دموکراتیک بود و برای همه مخالفان جنگ آزاد بود. کنفرانس ها با تمرکز بر حق تعیین سرنوشت ویتنام، از ارائه یک برنامه کامل برای حل همه مشکلات اجتماعی ما در جایی که نظرات مختلف وجود داشت، خودداری کردند، وحدت گسترده ای را حفظ کردند.
به یاد میآورم که یکی از این کنفرانسها در سال 1969، 5000 سازماندهنده را به دانشگاه کیس وسترن رزرو کلیولند کشاند، جایی که ما به حمایت از دو تظاهرات بزرگ هماهنگ ملی در عرض یک ماه از یکدیگر رأی دادیم.
یکی از آنها مجموعه ای از اقدامات محلی در صدها شهر بود و یکی اولین توقف بسیار موفق ملی بود که در واشنگتن دی سی برگزار شد و بیش از 600,000 نفر را جذب کرد.
گردآوری هزاران سازماندهنده از سراسر کشور برای بحث در مورد یک دستور کار در حفظ یک جنبش ملی متحد و حفظ حرکت در برابر تبلیغات مداوم دولت طرفدار جنگ و افبیآی COINTELPRO و تحریکات پلیس مؤثر بود.
در نهایت، این اقدامات، احساسات اکثریت را علیه جنگ برانگیخت. در واقع، تأثیر جنبش سازمانیافته بر جمعیت خسته از جنگ سالها ادامه داشت.
در دهه بعد، سیاستمداران پیوسته از آنچه «سندرم ویتنام» نامیدند به دلیل محدود کردن توانایی دولت برای مداخله نظامی در خارج از کشور... دقیقاً شکایت کردند.
تاریخ بارها و بارها نشان میدهد که جنبشهای اصلاحی زمانی که سطح سازمان خود را بهبود میبخشند، به طور مؤثرتری به اهداف خود دست مییابند.
برو ملی
جنبشهای ضد نژادپرستی فرگوسن و نیویورک با تلاشهای بسیار خوبی برای تداوم جنبش، زندگی سیاهپوستان مهم است، اقتدار زیادی به دست آوردهاند.
این مهم است زیرا تظاهرات منظم محلی به طور اجتنابناپذیری فعالان را خسته میکند، اگر آنها ارتباط مستقیمی با یک جنبش ملی بزرگتر احساس نکنند.
بنابراین، من امیدوارم که آنها حتی فراتر از این بروند تا خود را در سطح ملی، همراه با سایر متحدانی که شناسایی میکنند، با فراخوانی یک کنفرانس ملی که در آن فعالان بتوانند به طور دسته جمعی در مورد مسائل اصلی عدالت بحث کنند و اقدامات هماهنگ ملی اعلام شود.
این فرصتی برای جمع کردن قدرت جنبشهای محلی و جذب متحدانی از جامعه، گروههای مذهبی و دیگر جنبشهای طبقه کارگر مانند اتحادیهها، مبارزه برای ۱۵ دلار و Walmart ما خواهد بود.
در غیر این صورت، نیروهای مستقرتر و محافظه کارتر به حضور خود به عنوان رهبر ادامه خواهند داد و جنبش جدیدی را که اساساً ریشه ای تر، جوان تر و مبارز تر از هر چیزی از زمان جنبش بزرگ حقوق مدنی است دور می زنند.
با عبرت گرفتن از گذشته، به جرأت میتوان گفت که اگر سطح سازماندهی و هماهنگی با تعهد و فداکاری این نسل جدید همخوانی داشته باشد، قطعاً مبارزه به مرحله بعدی خواهد رسید.
کارل فینامور رئیس دانشگاه بود. کمیته ضد جنگ پردیس ایل (شیکاگو) و کمیته اعتصاب سراسری شهر شیکاگو که تعطیلی پردیس و اعتراض 50,000 نفر را در پاسخ به قتلهای سال 1970 در ایالت کنت و ایالت جکسون هماهنگ کرد. او پس از ترک شیکاگو، سازمان دهنده ائتلاف های ضد جنگ در شهر نیویورک و لس آنجلس تا پایان جنگ بود.