وقتی اصطلاح «گرمایش جهانی» را می شنویم، معمولاً فروریختن قفسه های یخی قطب جنوب، ذوب شدن یخچال های طبیعی آلاسکا، یا شاید خرس های قطبی گرسنه در حال سرگردانی گیج شده در یک منظره بیگانه و بدون یخ را تصور می کنیم. هشدارها در مورد تغییرات آب و هوایی معمولاً بر نواحی قطبی زمین متمرکز می شوند، تا حدی به این دلیل که آنها دو برابر سریعتر از بقیه سیاره گرم می شوند و تغییرات چشمگیر در حال وقوع در آنجا به راحتی قابل ثبت و انتقال است. شاید نتوانیم کاهش 80 درصدی جمعیت کریل قطب جنوب را ببینیم - موجودات ریز شبیه میگو که منبع غذایی مهمی برای نهنگها، فوکها و پرندگان دریایی هستند - اما به راحتی میتوانیم عکسهای ماهوارهای از اندازه دولتی را ببینیم. تکه های سپر یخی که از قاره جدا می شوند. ما می توانیم عظمت ذوب یخبندان سیاره ای را به سادگی با مقایسه عکس هایی از یخچال های طبیعی که تنها یک دهه از یکدیگر گرفته شده اند درک کنیم. اما تا زمانی که ما در مورد یخ در اقلیم های دور صحبت می کنیم، گرمایش جهانی به نظر چیزی است که در جاهای دیگر و برای شخص دیگری - یا مجموعه ای از موجودات دیگر اتفاق می افتد.
بنابراین وقتی در مورد گرم شدن کره زمین می شنوید، این احتمال وجود دارد که هرگز به مارموت شکم زرد فکر نکنید. احتمالاً شما هرگز نام موجودات را نشنیده اید، اما جوندگان بزرگ که نه در قطب شمال بلکه در مراتع کوه های راکی رایج هستند، اخیراً مانند بسیاری از قناری ها عمل می کنند - یعنی قناری های معدن زغال سنگ. آنها ممکن است اولین گونههایی باشند که از میان گونههای مختلف در 48 پایینتر از بین میروند، به لطف اثرات گرمایش زمین نزدیک به خانه که ما در مورد آن کم میشنویم. آنها از سردرگمی می میرند.
به عنوان یک اصطلاح، گرمایش جهانی آنقدر خوشخیم است - بالاخره همه ما "گرما" را دوست داریم - که آنچه را که واقعاً در جریان است پنهان میکند. بله، دما به طور کلی در حال افزایش است، جزایر کم ارتفاع در زیر دریا ناپدید می شوند و آتش سوزی های حماسی در حال تبدیل شدن به امری عادی هستند. اما برخی مکانها مانند اروپا میتوانند در جهان «گرمشده» در سطح جهان بسیار سردتر شوند، اگر جریانهای گرم اقیانوسی از آنها دور شوند. در حالی که در سرتاسر سیاره، هر چقدر هم که این امر غیرمعمول به نظر برسد، سیل احتمالاً به اندازه خشکسالی رایج است. "اختلال آب و هوا" احتمالاً توصیف دقیق تری از آنچه ما در حال تجربه آن هستیم تا "گرم شدن" صرف است. اگرچه گسست رادیکال در الگوهای آب و هوایی در حال حاضر منجر به افزایش اقیانوس ها و گسترش بیابان ها خواهد شد، موذیانه ترین تغییرات ممکن است ظریف تر باشد - و به همان اندازه که ناپدید شدن مارموت ها ممکن است مورد توجه قرار نگیرد.
همکاریهای پیچیده و دقیقاً زمانبندیشده گیاهان، حیوانات، پرندگان و حشرات، که در طول هزاران سال تکامل بیپایان تنظیم شدهاند، بهطور اجتنابناپذیر زمانی که آبوهوا در دورههایی از زمان که معادل زمینشناسی یک چشمک است، کوتاه میشود. هنگامی که رویدادهای محیطی و رویدادهای زیستی که زمانی با هم هماهنگ می شوند، همزمانی خود را از دست می دهند، پیامد آن می تواند انقراض باشد. حتی پنتاگون متوجه است که اگر الگوهای آب و هوای محلی قابل اعتماد نامنظم شود، هرج و مرج می تواند رخ دهد، به عنوان مثال، محصولات زراعی شروع به شکست می کنند. برخی از موجودات وحشی کمتر سازگار، بزرگ و کوچک، که حیاط خلوت ما در آمریکا را به اشتراک می گذارند، در حال حاضر با آن نوع خرابکاری زیست محیطی کنار می آیند که ما هنوز فقط می توانیم برای خود تصور کنیم. برای آنها، توصیف دقیق تر از آنچه در حال رخ دادن است ممکن است Eco-Topsy-Turvy یا، شاید، Climate Helter-Skelter باشد.
برای مثال آن مارموت را در نظر بگیرید. عادات خواب زمستانی مارموت شکم زرد توسط ریتم های شبانه روزی باستانی هدایت می شود که با تغییرات فصلی در نور و دما مشخص می شود. مارموتها مانند پسر عمویشان Punxsutawney Phil، از خواب زمستانی در لانههای زیرزمینی خود بیدار میشوند و وقتی احساس میکنند که زمین در حال گرم شدن است، به سطح میرسند. در سالهای اخیر، حافظان محیط زیست گزارش دادهاند که مارموتها یک ماه زودتر از حد انتظار از سوراخهای خود بیرون میآیند. اما اگر زمین قبل از ذوب شدن برف های عمیق گرم شود، که در حال حاضر اغلب چنین است، مارموت های نوظهور نمی توانند به غذای خود برسند و از گرسنگی می میرند.
برای Purple Larkspur که در چمنزار مارموت مشترک است، مشکل برعکس است. وقتی دمای بهار خیلی زودتر گرم می شود، پوشش برف نیز زودتر آب می شود و خرچنگ، یکی از اولین گیاهانی که در مراتع آلپ آمریکا شکوفا شد، جوانه های آسیب پذیر را هفته ها خیلی زود بیرون می آورد - زیرا حتی اگر پوشش برف عمدتاً آب شده باشد، یخبندان باقی می ماند. یک تهدید جدی در اوایل بهار و یک شب سرد تنها جوانه های حساس را از بین می برد. بدون جوانه، بدون دانه. بدون دانه، در نهایت بدون کرفس. بدون خرطومی، بدون شهد برای ملکه زنبورهای زنبور عسل که زنبورهای کارگر را برای کندو تولید می کنند و بدون شکوفه خردار برای مرغ مگس خوار. وقتی گردهافشانهایی مانند زنبورها و مرغهای مگسخوار از منظرهای ناپدید میشوند که برای تجدید سالانه به آنها وابسته است، مجموعهای از اثرات نامطلوب در اکوسیستم موج میزند.
تغییرات در الگوی برف نیز گرگ ها را با چالشی غیرعادی مواجه می کند. گرگ معرفیشده، نماد عزم ما برای بازگرداندن سلامت اکوسیستمهایی که مدتها متحمل خسارت شدهاند، از برف بهعنوان متحدی در تعقیب و خوردن گوزن استفاده میکند. گوزن ها در زمستان بر اثر گرسنگی ضعیف می شوند و نمی توانند به آسانی از میان برف متراکم یا از میان ورقه های یخ لغزنده از گرگ های زیرک فرار کنند. در زمستان گذشته در یلوستون، برف و یخ کم بود و گوزن ها عموماً از گرگ ها دور شدند. فقط گرگ ها نبودند که گرسنه شدند. سایر حیوانات و پرندگان، از جمله خرس های گریزلی در حال انقراض، برای گذراندن زمستان به لاشه های مشترکی که گرگ ها از خود به جا می گذارند وابسته هستند، بنابراین آنها نیز وضعیت بدی داشتند.
زمانی که برف کمتری برای ذوب وجود داشته باشد و رودخانه ها نازک باشند، ذخایر ماهی قزل آلا در خطر انقراض و کاهش یافته زیستگاه کمتر و تحرک کمتری دارند. علاوه بر این، چرخههای تخمریزی ماهی قزلآلا با ریتم جریانهای محلی مطابق با دهها هزار سال تجربه شدهاند. ماهی قزل آلا بالغ از اقیانوس به دهانه رودخانه ها باز می گردد تا تخم ریزی خود را در بالادست آغاز کنند، درست زمانی که آن رودخانه ها در حال اوج گرفتن هستند و شرایط برای شنا بهینه است. یا باید باشد. وقتی دمای گرمتر بهار خیلی زود برف را آب میکند، رودخانهها زودتر به اوج میرسند و ماهی قزلآلای بالغ خیلی دیر میرسد تا سفر به رودخانههای کمعمق را که در اثر خشکسالی تخلیه شدهاند انجام دهد (و با توجه به آنچه برای زنده نگه داشتن علفهای چمن عجیب و غریب و سبزههای گلف میکشیم). بدون سفر، بدون تخم ریزی، و به زودی، بدون ماهی قزل آلا. همانطور که زیست شناسان حفاظت از محیط زیست به ما نشان داده اند، ماهی قزل آلا چسبی است که تارهای غذایی و چرخه های مواد مغذی اکوسیستم های شمال غرب را در کنار هم نگه می دارد. خداحافظ تکامل، سلام هلتر-اسکلت.
گزارشی که توسط کامیل پارمسان زیستشناس دانشگاه تگزاس و هکتور گالبریث بومشناس دانشگاه کلرادو برای مرکز پیو برای آب و هوای جهانی نوشته شده است اخیراً 40 مطالعه علمی را ارزیابی کرده است که تغییرات آب و هوایی را با تغییرات اکولوژیکی مشاهدهشده مرتبط میکند. آنها دریافتند که شواهد روزافزونی نشان می دهد که تغییرات ناگهانی آب و هوا فقط مربوط به اسکیموهای بیکینی نیست. تغییرات قابل توجهی حتی در مناطق معتدل در حال انجام است. محدوده جغرافیایی بسیاری از گونه های گیاهی و جانوری یا به طور کلی کاهش می یابد یا به سمت شمال تغییر می کند و باعث می شود گونه هایی مانند روباه قرمز برای غذا و قلمرو با روباه قطبی رقابت کنند. الگوهای گلدهی، رفتارهای پرورشی و زمان مهاجرت همگی در حال تغییر هستند. توزیع گیاهان، حشرات، حیوانات و حتی باکتری های خاک در پاسخ به تغییرات اخیر در الگوهای آب و هوا به سرعت در حال تغییر است. سوال این است: آیا گیاهان و موجودات می توانند به اندازه کافی سریع تطبیق پیدا کنند تا از چنین تغییرات سریعی جان سالم به در ببرند؟ آیا تکامل می تواند با "سریع به جلو" اجرا شود؟
اگر تلاش برای تکامل با سرعت چرخش در حالی که مادر طبیعت در حال گرگرفتگی است کافی نیست، پرندگان و حیوانات در 48 پایین نیز در تلاش هستند تا با چنین تغییراتی در زیستگاه هایی سازگار شوند که به شدت کاهش یافته، تکه تکه شده و اغلب توسط توسعه انسانی آلوده شده اند. در طول قرن گذشته ابتدا حیات وحش از کشتی مادر پرتاب شد. اکنون قایق های نجات، زیستگاه های بقایای جدا شده ای که برای آنها باقی مانده است، تحت تاثیر آب و هوای ناپایدار قرار گرفته اند. بدون شک موج انقراض در حال حاضر، به لطف حملات انسانساز به زیستگاههای وحشی، با شروع اختلالات اقلیمی سرعت میگیرد و آخرین پناهگاههای وحشی باقیمانده را زیر آب میبرد.
در خشکی، تأثیر قدرتمند تخریب و از بین رفتن زیستگاه، تشخیص اینکه کدام تغییرات رفتاری حیات وحش ناشی از استرس مداوم است و ممکن است در نتیجه تغییرات ناگهانی آب و هوا باشد، برای دانشمندان حفاظت دشوار میکند. همه اینها با این واقعیت پیچیدهتر میشود که گونههایی که خود را با تغییرات آب و هوایی وفق میدهند، با محدودیتها و موانع ساختهشده دست بشر مواجه میشوند، زیرا سعی میکنند با حرکت به سمت شمال یا مناطق مرتفع جبران کنند. راه های فرار بالقوه آنها به طور مرتب توسط جاده ها، حصارها، ساختمان ها و فعالیت های انسانی مسدود می شود.
با این حال، در دریا، جایی که موانع ساخته شده توسط انسان کمتر است، تغییراتی ردیابی و اندازه گیری شده است که به وضوح با تغییرات آب و هوایی مرتبط است. برای مثال، در آبهای ساحلی خلیج مونتری، جایی که رشتههای ماهیهای اقیانوس آرام شمالی و جنوبی همپوشانی دارند، دانشمندان تغییر پراکندگی گونهها را دنبال کردهاند. گونه های شمالی بیشتر به سمت شمال حرکت می کنند در حالی که گونه های جنوبی تسلط خود را در خلیج بسیار افزایش داده اند. به طور معمول، ماهی مرکب هومبولت، که تا همین اواخر از جنوب کالیفرنیا تا آمریکای جنوبی را در بر می گرفت، اکنون تا شمال آلاسکا دیده شده است. مطالعات اقیانوسی تایید می کند که گونه ها به بهترین شکل ممکن به تغییرات زیستگاه های تاریخی و شبکه های غذایی خود واکنش نشان می دهند. در اقیانوس، مانند خشکی، زمانی که گونهها با یکدیگر همپوشانی دارند و به قلمروهای یکدیگر حمله میکنند، روابط اکولوژیکی بین گونههای وابسته به هم شکسته میشود و هرج و مرج میتواند به دنبال داشته باشد. باز هم تبدیل به دنیایی می شود.
خود خاک - زمینی که روی آن قدم می زنیم - نیز زیستگاهی است که بر اساس رژیم ها و الگوهای آب و هوایی شکل گرفته است. تحقیقات جان هارت، پروفسور برکلی نشان می دهد که در سراسر غرب، درمنه در حال جایگزینی مراتع کوهستانی است، زیرا دماهای گرمتر در ارتفاعات بالاتر است. مراتع کوهستانی سرسبز با علف ها و گل های وحشی متنوع است. هضم بستر گلهای وحشی - برگها، گلها و ساقههایی که هر پاییز در خاک میریزند - برای میکروارگانیسمها آسان است. بستر مریم گلی نازک تر و تنوع کمتری دارد. خاک فقیر می کند. گرم شدن نیز منجر به تبخیر سریع از خاک خواهد شد. میکروارگانیسم ها و حشرات آفاتی که می توانند در زمستان در خاک های خشک تر و گرمتر زنده بمانند، شکوفا می شوند و آسیب بیشتری به محصولات و درختان وارد می کنند. به عنوان مثال، سوسک پوست در خشکسالی رشد می کند و جنگل های غربی را ویران می کند، در حالی که چوب مرده بیشتری تولید می کند تا آتش سوزی های فاجعه بار آینده را دامن بزند.
انسان ها مستثنی نیستند. اگر روابط اکوسیستم قطع شود و فرآیندهای اکولوژیکی از بین برود، در نهایت ما نیز آسیب خواهیم دید. انطباق پذیری و تمایل به تصرف حیاط های همسایه زمانی که حیاط ما تمام شده یا از هم می پاشد می تواند ما را برای مدت طولانی از عواقب دور نگه دارد. اگرچه ما در فرهنگی زندگی میکنیم که ما را تشویق میکند و ما را قادر میسازد تا به گونهای فکر، احساس و عمل کنیم که گویی فراتر از طبیعت (یا شاید در کنار آن هستیم - طبیعت همان چیزی است که آخر هفتهها با ماشین از آن بازدید میکنیم)، در واقع این گونه هستیم. ، در دنیای طبیعی/فیزیکی تعبیه شده است. چه بخواهیم چه نخواهیم، مایعاتی که زندگی ما را حفظ می کنند، از حوزه های آبخیز می آیند. غذای ما ترکیبی از خاک، نور خورشید و باران است. ما به تنوع بیولوژیکی، فرآیندهای اکولوژیکی، و جریانهای قدرتمند جهانی باد و آب که سیستمهای عملیاتی همه حیات روی زمین هستند، وابسته هستیم. نشانههایی که نشان میدهد این سیستمهای عامل در حال تزلزل هستند باید زنگ خطری برای ما باشد تا برنامهریزی واقعی برای ترک اعتیاد خود به سوختهای فسیلی را آغاز کنیم و در عین حال قوانین، سیاستها و پروژههایی را با هدف حفظ و احیای محیط زیست ایجاد کنیم.
اما ما عمل نمی کنیم و شک و تردید حاکم است. بوشیهای بدبین میگویند که میخواهند فرهنگی بسازند که برای زندگی ارزش قائل شود، در حالی که هر شک و شبههای را در مورد واقعیت اختلالات آب و هوایی جهانی بکارند. بدتر از آن، آنها قصد دارند بقیه جهان را از برداشتن گام های مشترک برای کاهش تأثیر انسان بر آب و هوای سیاره ای که اساس همه زندگی است، از جمله جنین ها و قانون گذاران دائماً رویشی، بازدارند.
از آنجایی که الگوهایی که ما در تلاش برای درک آن هستیم در مقیاس بسیار وسیع، از نظر دامنه طولانی، و در طول زمان به طور آشفته در نوسان هستند، به سختی می توان روندها را از تغییرات ممکن حذف کرد. آیا تغییرات آب و هوایی چشمگیر که ما در حال تجربه آن هستیم، می تواند یک نوک دیگر در یک رکورد طولانی و نوک تیز از آب و هوای زمین باشد؟ شاید تعداد قابل توجهی از ما بتوانیم مدتی دیگر به این باور ادامه دهیم. اما با افزایش شواهد علمی و به نظر میرسد که تأثیرات انسانساخته مقصر بیشتر میشود، ترس از عبور از نوعی نقطه اوج اقلیمی با عواقب فاجعهبار برای حیات روی زمین محسوستر خواهد شد. بله، در بازی پیشبینی آب و هوای جهانی ناشناختههایی وجود دارد، اما اگر بتوانید نشان دهید که به جای دو گلوله فقط یک گلوله در محفظه وجود دارد، رولت روسی منطقیتر است؟
اگر بیعملی خطر خشکسالی، سیل، طوفان هیولا، آفت، بیماریهای همهگیر، انقراض، اختلالات زیستمحیطی، پناهندگان، جنگ و فلاکتهای بیشتر را به همراه داشته باشد (همانطور که حتی پنتاگون نیز ممکن است چنین باشد)، بدون ذکر تمام املاک زیر آب بالقوه در منهتن، میامی و نیواورلئان، در این صورت عاقلانه و عاقلانه خواهیم بود که اقدامات احتیاطی را انجام دهیم. اینکه ما همچنان به نادیده گرفتن نشانههای اطرافمان ادامه میدهیم، فقط یک شکست سیاسی نیست، اگرچه قطعاً همینطور است. بدون شک این نیز شکست همدلی و آگاهی است. من گمان میکنم که تا زمانی که خود را در قاب عکس نبینیم و متوجه نشویم که این به نفع خودمان است که شجاعانه و به زودی عمل کنیم، اراده سیاسی برای متوقف کردن آسیبهایی که انجام میدهیم پیدا نخواهیم کرد.
بنابراین، وارد عکس شوید. آن ریبنها را بپوشید و در چمنزار کوهستانی ارغوانی کنار آن مارموت شکم زرد - همان مارموتی که زیر آفتاب منعکس شده از برف چشمک میزند، بایستید. رو به دوربین. بگو پنیر!" حالا این تصویری است که میتوانید به نوههایتان نشان دهید وقتی از شما میپرسند «مارموت چیست؟» - یا "چمنزار چیست؟"
حق چاپ 2005 Chip Ward
چیپ وارد یک فعال سیاسی است که در حال سازماندهی مقاومت در برابر تخلیه زباله های هسته ای در بیابان های یوتا است. او نویسنده است افق امید: سه چشم انداز برای شفای سرزمین آمریکا (Shearwater/Island Press) و دستیار مدیر سیستم کتابخانه عمومی سالت لیک سیتی است.
[این مقاله برای اولین بار در Tomdispatch.com، وبلاگی از موسسه ملت، که جریان ثابتی از منابع، اخبار و نظرات جایگزین را از تام انگلهارت، سردبیر طولانی مدت در انتشارات و نویسنده ارائه می دهد. انتهای پیروزی فرهنگ و آخرین روزهای انتشار.]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا