من رستورانی را در دی سی مدیریت می کنم که اغلب از حضور افرادی مانند سناتور «جو منتوم» یا وزیر امور خارجه سابق مادلین آلبرایت گیج می شوم. شب به شب اطمینان از اینکه پسران و دختران مدیران عامل و بارون های نفت عربستان سعودی ماهی قزل آلا کبابی خود را به موقع دریافت می کنند، می تواند قرص تلخی برای بلعیدن باشد. با این حال، در دو شب هفته گذشته من یک راز خرابکارانه داشتم: هر زمان که میتوانستم مخفیانه به دفتر برمیگشتم و به مصاحبه ایمیلی خود با قهرمانم، و شیطنتساز آمریکایی کمخوانده، میکی زی، مراجعه میکردم. نتیجه مصاحبه تا حدودی خودجوش ما
میکی زی یک نویسنده / رزمی کار / وگان خودآموز است که با همسرش میشل در
مانند: غروب، رنگین کمان، و آنارکو سندیکالیسم
دوست نداشتن: به معنای مردم، ترافیک و کشاورزی کارخانه است
وب سایت او است www.mickeyz.net
ماکسول بلک: من را بدبین صدا کنید، اما من یک سوء ظن دارم که
میکی ز: خوب، همه چیز دائمی است ... تا زمانی که به پایان برسد. من مطمئن هستم که تلاقی رویدادها بر دوام و/یا امکان سنجی تأثیر می گذارد
از آنجایی که ما اذعان داریم که جنبش ضد جنگ بیهوده است، آیا زمان و تلاش فعالان در پروژه های دیگر بهتر می شود؟ من نمی گویم که ما باید این هدف را رها کنیم، اما شاید بتوان با آن در کنار یک هدف گسترده تر مانند جنبش عدالت جهانی احیا شده مبارزه کرد.
ما به وضوح به ایده های جدید، روش های جدید و تمرکز جدید نیاز داریم. جنون آمیزترین بخش در مورد تلاش من برای پاسخ به این سوال این است: اگر تاکتیک هایی را مطرح کنم که ممکن است توسط قدرت ها کمی اشتباه تعبیر شود، با خطر جدی مواجه می شوم. در حال حاضر، به مردم پیشنهاد می کنم هر دو جلد کتاب را بخوانند آخر بازی توسط دریک جنسن
صحبت از جنسن و "تاکتیک هایی است که ممکن است توسط قدرت ها سوء تعبیر شود". او در کتاب پایان بازی جلد 1 و 2 تلاش زیادی برای درهم شکستن ایدئولوژی صلح طلبی انجام می دهد. یکی از مقدمات او این است که «عشق دلالت بر صلح طلبی ندارد». او توضیح می دهد که دقیقا برعکس است – شما برای چیزی که دوست دارید می جنگید و از آن محافظت می کنید. او مثالهایی میآورد مانند مادر گریزلی که به طور طبیعی از توله خود محافظت میکند، در مقابل سوءاستفادهکنندگان خانگی مبارزه میکند، هندیها برای سرزمینشان میجنگند و غیره. اگر ایده چامسکی در مورد جهانی بودن را به کار ببریم - اینکه آنچه در یک موقعیت اخلاقی (یا غیراخلاقی) است باید در شرایط دیگر مورد توجه قرار گیرد - آیا با دوراهی اخلاقی مواجه هستیم؟ منظور من این است که اگر «آنچه که دوست داری» (یا فکر میکنی دوستش داری) سرمایهداری، بردگی یا امتیازی است که به دست نیامده، چه میشود؟
اگر به طور تصادفی به سمت مردی رفتم، با لگد به او ضربه زدم و سپس صورتش را روی زانوی در حال بالارفتنم بکوبم، به طور موجه به عنوان یک جامعه شناس خطرناک مورد سرزنش قرار می گرفتم. اگر همان مرد به طور وحشیانه به کسی که دوستش داشتم (یا به هر کسی، برای آن موضوع) حمله میکرد - شاید حتی با یک سلاح - و من به صحنه میرفتم و بیدرنگ سناریوی بالا را اجرا میکردم، آیا باز هم یک جامعهشناس بودم؟ مشکل اینجاست که وقتی به کسی «اجازه» استفاده از زور می دهید، اغلب از آن سوء استفاده می کند. مطمئناً هیچ پاسخ آسانی وجود ندارد. شاید مالکوم ایکس به بهترین وجه این را گفته است: «ما با افرادی که با ما بیخشونت هستند، خشونتپرهیزیم».
خوب است.
ما اغلب در مورد آنها می شنویم
خوب، بی دلیل به آنها "سرزمین های اشغالی" نمی گویند (ریم شات را اینجا قرار دهید). تاریخچه کابوی ها و سرخپوستان خود را برای کمی زمینه بررسی کنید. البته، اگر مالیات دهندگان ایالات متحده به ماشین جنگی اسرائیل در حد چندین میلیارد کمک مالی نمی کردند،
به نظر می رسد آمریکای لاتین به سرعت به سمت چپ حرکت می کند که تا حدی توسط آن رهبری می شود
من عاشق روشی هستم که چاوز او را مسخره می کند
عنوان فرعی وبسایتهای شما، «نظارهگر باحال» از نقل قولی از راینهولد نیبور (من فکر میکردم والتر لیپمن است.) آمده است. این "آنچه لیپمن گفت) "گله گیج" را در مسیر درستی نگه می دارد. من با استفاده شما از آن حس طعنه و سرپیچی آشکاری دریافت می کنم. به نظر شما شاید برای مردم عادی و فارغ از تبلیغات و زور و اجبار این امکان وجود داشته باشد که بتوانند به فکر خودشان باشند و امور خود را اداره کنند؟
شما یکی از معدود افرادی هستید که به من می گویند نام وبلاگ من را "گرفته اند". گاهی اوقات آرزو میکنم آن را «غارنشین شهری» صدا میکردم، اما پس از نزدیک به چهار سال کشیدن میلیونها – منظورم صدها نفر – به گوشه کوچک خود از وب، اکنون برای تغییر نام خیلی دیر است. در مورد سوال شما: آیا به نظر من امکان پذیر است؟ مطمئن. آیا می توانم با اطمینان بگویم؟ البته که نه. اما بعد از این همه قرن سلسله مراتب و بی عدالتی و طمع، آیا کشف آن جالب نیست؟ علاوه بر این، چه چیزی برای از دست دادن داریم... به جز جنگ، قحطی، مذهب، بیماری، ویرانی محیط زیست، تلویزیون واقعیت، و همه چیزهای زشت دیگر؟
بنابراین نمایش سگ و پونی در حال حاضر در جریان است، آیا شما قصد رای دارید؟
من ممکن است به رالف نادر یا سینتیا مککینی رای بدهم... فقط برای جهنم.
باز هم، امسال که سال انتخاباتی است، فراخوان های زیادی برای «پس گرفتن کشور» یا صحبت از بازگشت به عظمت سابق می شنویم. در گلچین «اطلاعات نادرست» «سوءاستفاده از توهمات» شما در مقاله «صفحات پشتی ما» استدلال کردید که نه تنها «روزهای خوب قدیم» چندان طلایی نبودند، بلکه اسطوره «روزهای خوب قدیم» در واقع تا حدودی برای ما خطرناک است. مبارزات فعلی آیا می توانید به خوانندگان یک چشیدن مختصر از آنچه در تلاش بودید با این قطعه انجام دهید، بفرمایید؟
خطر ذاتی اسطوره روزهای خوب قدیم (خدا) دوگانه است. مانند همه اسطوره ها، وجود صرف آن باعث می شود که دیگر توهمات راحت تر بلعیده شوند. اگر اختراع خدا دقیق باشد، جنگها درگرفت، کسبوکارها شروع شد و یارانه پرداخت شد، قانون تصویب شد، فرهنگ ایجاد شد، و رهبران منتخب خدا سوار بر کتهای آن رایگان میشوند. ما به ملتی تبدیل میشویم که به دنبال بیگناهی از دست رفته به عقب نگاه میکنند نه اینکه به دنبال درسهای آموخته شده باشند. این دومین خطر افسانه خداست: ناتوانی. با پذیرش اینکه "بزرگترین نسلی که هر جامعه ای تا کنون تولید کرده است" حدود 50 تا 70 سال پیش روی زمین پرسه می زد، ما ایده های جدید را تسلیم می کنیم و نوستالژی سفید را در آغوش می گیریم. ما تصدیق می کنیم که پاسخ ها در گذشته یافت شده است. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که ترمزها را بکوبیم و SUV های خود را به عقب پرتاب کنیم. یک گام ارزشمند در پرورش رویکردی آیندهنگرتر، افشای خدا به خاطر آنچه بودند، خواهد بود - کیسهای ترکیبی از خوب و نه چندان خوب مانند همه این «روزها». اگر به اسطوره ها توجه نکنیم، متقاعد کردن ما که بیشتر یا همه راه حل ها در گذشته نهفته است، سخت تر است.
شما تلاش مشابهی برای از بین بردن خوانندگان توهمات تاریخی در مورد جنگ جهانی دوم در کتابهایتان «جنگ خوب وجود ندارد: اسطورههای جنگ جهانی دوم» و «نجات نیروی خصوصی: تاریخچه پنهان «جنگ خوب» انجام دادید. برای تخریب اسطورهشناسی این لحظات تاریخی که از تبلیغ حذف صحبت کردید، میتوانید به ما بگویید چرا این مهم است و چگونه در مورد امروز صدق میکند؟
وقتی این را می خوانید، غیرنظامیان در حال مرگ هستند
من در حومه شمالی VA بزرگ شدم و پس از مدتی سفر، متوجه شدم که می توانستم در هزاران حومه در سراسر کشور بزرگ شده باشم و تجربه تقریباً یکسانی داشته باشم. به نظر می رسد ایده جو باگانت از "هولوگرام آمریکایی" بسیار دقیق و یکنواخت است. به نظر می رسد شما تجربه بسیار متفاوتی در "The
همانقدر که احتمالاً شوونیسم غیرمنطقی را نسبت به «وطن» خود نشان میدهم، واقعاً از بزرگ شدن در یک «محله» واقعی قدردانی میکنم، محلهای که در آن قدم میزنی تا به جایی که میروی برسی و در نتیجه با مردم ملاقات میکنی – یک تنوع قومی خیرهکننده. ، btw – چهره به چهره و ایجاد پیوند.
شما یک فعال وگان متعهد هستید. از بالای سر خود، به کسی که در مورد گیاهخوار شدن در حصار است، چه می گویید؟
اشاره میکنم که با استفاده از همان زمینهایی که در حال حاضر برای چرا در نظر گرفته شده، میتوان 14 برابر مردم را تغذیه کرد و دلیل اصلی ناپدید شدن جنگلهای بارانی جهانی، ایجاد راه برای پرورش گاوهای محکوم به فنا است. همچنین اشاره میکنم که چون دستگاه گوارش ما برای هضم مؤثر گوشت بسیار طولانی است، آن گوشت خوک میتواند هفتهها در آنجا بنشیند و گندیده شود. بر این اساس، آمریکایی ها بیش از هر کس دیگری ملین مصرف می کنند. در مورد آن فکر کنید: تقریباً تمام تصمیمات قانونی، قضایی، بهداشتی و نظامی ما توسط پیرمردهای یبوست گرفته می شود. بله، با وگان شدن می توانید سیاره را از شر پیرمردان یبوست نجات دهید.
وای.
همه شهرها غذای کامل یا بازار کشاورزان خوب ندارند و در شهرهایی که این چیزها را دارند همه نمی توانند آن ها را بخرند. چه توصیه ای به کسی می کنید که می خواهد به رژیم غذایی گیاهی ارگانیک روی بیاورد اما توانایی انجام این کار را ندارد یا نمی داند از کجا شروع کند؟
سوال پیچیده من بارها شنیده ام که گیاهخواری یک سبک زندگی نخبه گرایانه است اما در واقع موضوع اولویت های اقتصادی است. اگر به مزایای اخلاقی، زیستمحیطی و سلامتی وگان بودن متعهد هستید، راههایی برای پرداخت هزینههای کمی بالاتر از این گونه مواد غذایی پیدا خواهید کرد. البته، اگر ما مالیات دهندگان قبلاً به صنایع گوشت و لبنیات یارانه نمی دادیم، آن غذاهای مرگ به مراتب گران تر می شد. در نهایت، کسانی که از رژیم غذایی استاندارد آمریکایی استفاده میکنند، زیرا به نظر ارزانتر میآید، احتمال بیشتری دارد که در صورتحسابهای مراقبتهای بهداشتی نجومی گیر کنند. اینها پاسخهای سادهای هستند، اما نکته اصلی این است که اکثر آمریکاییها فردا میتوانند وگان شوند، اگر برایشان به اندازه کافی مهم باشد.
من می خواهم با توصیه ای برای فعالان پایان دهم. کتاب شما «قتل سالهای من: هنرمندان و فعالانی که به پایان میرسند» مجموعهای از شهادتهای فعالانی است که در نبردی سخت در برابر مشکلات بهظاهر غیرقابل عبور برای تأمین هزینههای زندگی تلاش میکنند. از آنجایی که قبلاً در مورد دریک جنسن صحبت کردیم، چرا با این موضوع پایان نمیدهیم، میخواهم سه کلمه به شما بگویم تا هر کاری که میخواهید انجام دهید. فقط آنها را به فعالان فعلی و یا فعالان خطاب کنید. آنها عبارتند از: امید، ناامیدی و عاملیت. برو
بهترین (بدترین؟) تصویر "امید" هر چهار سال یکبار نمایش داده می شود، زمانی که کسانی که به دنبال تغییر اجتماعی هستند ظرفیت تفکر انتقادی خود را در قفسه گذاشته و فعالانه از حزب دموکرات حمایت می کنند. مهم نیست که کدام حزب پیروز می شود، «ناامیدی» در مرحله بعدی قرار می گیرد زیرا آخرین رهبر امپراتوری تمام تلاش خود را انجام می دهد تا همه راه ها به سوی صلح، عدالت و همبستگی را مسدود کند. "آژانس" متعلق به کسانی است که مایلند زندگی راحت خود را مختل کنند و خود را وقف متوقف کردن چیزهایی مانند گرمایش جهانی کنند.
هیچ کمبودی برای امید یا ناامیدی روی زمین وجود ندارد. وقتی نوبت به نمایندگی می رسد، قطعاً در رکود هستیم.
بیایید مشغول تغییر آن شویم. ممنون میکی
Maxwell Black یک همزن اینترنتی طبقه کارگر از
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا