گای فیلیپ از سال 1995 تا 2000 فرمانده پلیس ملی هائیتی بود و در فوریه 2004 یک شورش مسلحانه را رهبری کرد که به سرنگونی دولت ژان برتراند آریستید کمک کرد. پیتر هالوارد استاد فلسفه در دانشگاه میدلسکس بریتانیا و نویسنده کتابی درباره سیاست های اخیر هائیتی با عنوان سدسازی سیل: هائیتی و سیاست مهار (برعکس، در پاییز 2007 منتشر می شود).
پیتر هالوارد: هنگامی که آریستید در سال 1990 به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، قول داد هائیتی را از میراث دیکتاتوری فرانسوا و ژان کلود دووالیه و شبه نظامیان تونتون ماکوت آنها رهایی بخشد. زمانی که او از کشور رانده شد، در 29 فوریه 2004، منتقدان آریستید ادعا کردند که رژیم او دقیقاً شبیه دیکتاتوری شده است که قرار بود جایگزین شود. این بسیار بحث برانگیز است، و مانند بسیاری از ناظران خارجی علاقه مند به کشور شما، من در تلاش بوده ام تا بفهمم واقعا بین سال های 1990 و 2004 چه اتفاقی افتاده است. شما نقش تعیین کننده ای در این دوره گیج کننده تاریخ هائیتی ایفا کردید. کارزار نظامی که زمینه را برای اخراج چشمگیر آریستید فراهم کرد. از کمک شما در پاسخگویی به سوالاتم سپاسگزارم، به خصوص که شما به خوبی می دانید که من با دیدگاه سیاسی شما موافق نیستم.
گای فیلیپ: از شما برای نوشتن کتابی در مورد کشورم متشکرم. من فکر می کنم ضروری است که مردم حقیقت را بیاموزند. شما می توانید تمام سوالاتی را که دوست دارید از من بپرسید، اما باید قول بدهید که همه چیزهایی را که می گویم درج کنید و چیزی را از قلم نیندازید. من از هیچ کس دستور نمی گیرم. شما می توانید هر چیزی را که می خواهید از من بپرسید و من با صراحت معمول پاسخ خواهم داد.
امروز مفتخرم که می دانم اگر من و برخی از دانشجویان جوان هائیتی نبودند، هنوز تحت دیکتاتوری کامل رنج می بردند. می دانم که کشور را نجات دادم. اگر خیانت سیاستمداران حرفه ای ما، مردمی که با فرانسه و ایالات متحده یک قرارداد غیر وطن پرستانه امضا کردند، نبود، امروز کشور در وضعیت بسیار بهتری قرار می گرفت. این افراد «اندی آپاید، ایوانز پل، پل دنیس، لزلی ولتر» یک روز قبل از دادگاه تاریخ محاکمه خواهند شد. در مورد من، کاری را که باید انجام می دادم انجام دادم و اگر لازم بود دوباره انجام می دادم.
PH: خوب، من از شما سوالات زیادی خواهم پرسید و قول می دهم که پاسخ های شما را تغییر ندهم یا کوتاه نکنم. همچنین میدانم که برای محافظت از خود در برابر دشمنان چیزهای خاصی وجود دارد که هنوز آزادی بیان آنها را ندارید و در کتابی که قبلاً نوشتهاید به بسیاری از این موارد پرداختهاید. Le Temps des chiens که قصد دارید چند سال دیگر منتشر کنید.
قبل از پرداختن به وقایع سال 2004، میخواهم به ابتدا برگردم، به سال 1990. وقتی آریستید برای اولین بار انتخاب شد، آیا قبلاً در ارتش بودید؟ آیا در کودتای سال 1991 که او را سرنگون کرد، نقشی داشتید؟
پزشک عمومی: نه، در سال 1990 هنوز به ارتش نپیوسته بودم. متأسفانه برخی از روزنامه نگاران خارجی حوصله بررسی منابع خود را ندارند و گفته اند که من در کودتای 1991 دست داشته ام. این درست نیست: من هنوز در پوئبلا مکزیک دانشجو بودم. من در سال 1993 به عنوان دانشجو در اکوادور به نیروهای ارتش هائیتی (FAdH) پیوستم.
PH: چه زمانی هائیتی را به مقصد مکزیک ترک کردید؟ چرا رفتی اونجا؟
پزشک عمومی: من جا پای دو برادر بزرگترم گذاشتم که برای تحصیل پزشکی به آنجا رفتند. من در دسامبر 1990 به آنجا رسیدم.
PH: چرا در نهایت به شغل نظامی رضایت دادید؟
پزشک عمومی: من همیشه آرزو داشتم سرباز شوم. من عاشق ارتش هستم و امیدوارم بچه هایم هم سرباز شوند.
PH: وقتی میشل فرانسوا و رائول سدراس ارتش هائیتی را برای سرنگونی آریستید در 30 سپتامبر 1991 رهبری کردند، چه واکنشی نشان دادید؟
پزشک عمومی: همانطور که گفتم در آن زمان در هائیتی نبودم، اما فکر نمیکنم که سدراس درست به راه انداختن کودتا باشد. او سپس به مدت سه سال بر هائیتی حکومت کرد و این سالها به تمام معنا برای این کشور فاجعه بار بود. سدراس و افرادش هدف خاصی نداشتند. در سال 1992 حتی در تظاهراتی که توسط جسی جکسون سازماندهی شده بود شرکت کردم و خواستار بازگشت به نظم قانون اساسی در هائیتی کوچک میامی بود.
PH: پس از پایان تحصیلات خود در مکزیک، بورسیه تحصیلی را برای تحصیل در کیتو، اکوادور دریافت کردید. آیا آنجا با افرادی مانند گیلبرت دراگون و جکی ناو آشنا شدید که یک دهه بعد نزدیکترین همکاران شما باقی ماندند؟ در مدتی که آنجا بودی چه کردی؟ آیا برای آموزش نظامی می روید یا برای آموزش پلیس؟
پزشک عمومی: من جکی ناو را خیلی قبل از رفتن به اکوادور میشناختم، زیرا به همان مدارس ابتدایی و متوسطه (سنت لوئیس د گونزاگ) میرفتیم. بعداً همسایه شدیم ما دوستان خیلی قدیمی هستیم من هنوز در مکزیک بودم که جکی به من گفت باید برای بورسیه تحصیلی در آکادمی نظامی در اکوادور اقدام کنم، و او می تواند به من کمک کند زیرا با کنسول هائیتی در کیتو رابطه خوبی داشت. بنابراین من درخواست دادم و در Escuela superior de policÃa de Quito پذیرفته شدم و از سپتامبر 1992 تا اوت 1995 در آنجا تحصیل کردم.
PH: چه چیزهایی در آنجا مطالعه کردید؟
پزشک عمومی: من در حفظ و احیای نظم عمومی در یک دولت دموکراتیک [Maintien et retablissement de l’ordre public dans un Etat democratique] تخصص داشتم.
PH: بسیاری از مردم می گویند که آمریکایی ها از اکوادور به عنوان یک پایگاه نظامی برای آموزش پرسنل نظامی یا شبه نظامی از کشورهایی استفاده می کنند که دارای منافع استراتژیک آنها هستند، به عنوان نوعی پردیس خارجی برای "مدرسه قاره آمریکا" خود. افرادی مانند استن گاف (عملیات ویژه ایالات متحده) هستند. کهنه سربازی که در سال 1994 یک تیم نیروهای ویژه را در هائیتی رهبری کرد) می گوید که هفتمین گروه نیروهای ویژه ایالات متحده تعدادی برنامه آموزشی را در اکوادور اجرا می کند. آیا در چنین برنامه ای شرکت کردید؟ آیا در این سال ها با پرسنل نظامی آمریکا ارتباط داشتید؟
پزشک عمومی: هیچ سرباز آمریکایی در اکوادور وجود نداشت. شما باید وضعیت برخی از این کشورها در آمریکای لاتین را درک کنید. آنها بسیار میهن پرست هستند و تصور اینکه پرسنل نظامی آمریکایی در اکوادور آموزش می بینند دشوار است. اکوادور مانند هائیتی نیست: در اکوادور حس میهن پرستی و وظیفه ملی وجود دارد. متأسفانه هائیتی اینطور نیست.
PH: تا آنجا که من می دانم ایالات متحده در حال حاضر حداقل 17 پایگاه نظامی در آمریکای لاتین و کارائیب دارد، از جمله پایگاه هوایی الوی آلفارو در مانتا، اکوادور (که دولت جدید اکوادور اکنون در تلاش برای بستن آن است). اما علیرغم گزارشهای متعدد برعکس، شما هیچ ارتباط واقعی با ارتش آمریکا از سالهای 1992 تا 95 نداشتید؟
پزشک عمومی: اصلا.
PH: آریستید در اکتبر 1994 در همراهی تفنگداران دریایی ایالات متحده به هائیتی بازگشت. او به سرعت شروع به از کار انداختن ارتشی کرد که او را سرنگون کرده بود، و در طول سال 1995 با پلیس ملی هائیتی جدید (PNH) جایگزین آن شد. شما ابتدا به عنوان فرمانده پلیس ابتدا در Ouanaminthe منصوب شدید (در پاییز 1995)، سپس به محله Delmas در پورتو پرنس نقل مکان کردید (1997-1999)، قبل از گذراندن یک سال در Cap Haïtien (2000) . این سالهای اولیه در توسعه PNH بسیار بحث برانگیز است. برخی از مردم آمریکایی ها را به دخالت در استخدام و تلاش برای تضعیف اقتدار دولت متهم می کنند. دیگران می گویند که آریستید و دیگر سیاستمداران لاوالاس به دنبال دستکاری پلیس برای اهداف خود بودند. تجربه خودتان چه بود؟
پزشک عمومی: من نمی گویم که آمریکایی ها بعد از 1994 سعی کردند کشور را کنترل کنند. در عوض این آریستید بود که 23,000 تفنگدار دریایی را دعوت کرد تا به هائیتی بیایند تا به او اجازه دهند قدرت را دوباره بدست آورد. طبیعی است که یک قدرت اشغالگر شرایط خاصی را تحمیل کند. شما نمی توانید 23,000 سرباز خارجی را به کشور خود دعوت کنید و امیدوار باشید که استقلال خود را حفظ کنید، این امکان پذیر نیست.
در هر صورت این آریستید است که سپس کشور را در یک بشقاب به آمریکایی ها تحویل داد: «تلکو، مینوتری، پلیس ملی، USP، USGPN، غرور ملی ما به عنوان یک مردم، حاکمیت ما، همه چیز.
آریستید همیشه می گفت که عاشق فقرا است، اما پس از 14 سال قدرت، شرایط زندگی برای دهقانان و فقرای ساکن در محله های فقیر نشین شهری بسیار بدتر شده است. او همه چیز را به بورژوازی مافیوز پورتوپرنس داد و اجازه داد توسط سفارتخانه های خارجی فاسد شود.
آیا می دانستید که آریستید دستور ترور خانم میری دوروچر برتین را در مارس 1995 چند روز قبل از ورود پرزیدنت کلینتون صادر کرد؟
PH: من فکر می کردم که آریستید به FBI اجازه داد تا درباره قتل او تحقیق کند، و آنها نمی توانند تعیین کنند که واقعاً چه کسی او را کشته است؟
پزشک عمومی: من در سال 1997 فرمانده شهربانی دلماس بودم و می دانم چه اتفاقی افتاده است. آیا میدانستید که آریستید همچنین دستور قتل پاستور لروی (یک رهبر، همراه با هوبر دورونسرای، بسیج ملی توسعه) را در اوت 1996 صادر کرد؟ من در سال 1997 فرمانده پلیس دلماس بودم و تحقیقات را رهبری می کردم. من اسامی قاتلان را دارم و همه آنها در کاخ ملی کار می کردند. در نتیجه فشار سفارت ایالات متحده، آنها اخراج شدند، اما در سال 2001 آنها را به PNH بازگرداندند.
آریستید سعی می کند وانمود کند که با آمریکایی ها مشکل داشته است، اما من به شما می گویم که این درست نیست. آمریکایی ها از سال 1994 همیشه از آریستاید محافظت می کردند. امنیت شخصی او توسط سربازان آمریکایی تضمین شده بود. آریستید تمام شرکت های بزرگ دولتی را خصوصی کرد تا گرینگوها و صندوق بین المللی پول را خشنود کند. به عنوان مثال، شرکت سیمان خصوصی شد و امروز زمانی که سیمان را در هائیتی تولید می کردیم، مجبوریم سیمان وارد کنیم. Minoterie بی پروا به بورژوازی فروخته شد و امروز فقط از آمریکا آرد وارد می کند و غیره.
PH: بسیاری از مردم موافقند که این خصوصیسازیها در راستای منافع ملی هائیتی نبود، اما من فکر میکنم این پریول و نه آریستید بود که با اکراه با درخواستهای آمریکا و صندوق بینالمللی پول برای خصوصیسازی شرکتهای سیمان و آرد موافقت کرد. و Aristide و Preval پس از آن در برابر فشارهای بین المللی بیشتر برای خصوصی سازی سایر خدمات عمومی هائیتی (شرکت تلفن، شرکت برق، مقامات بندری، فرودگاه و غیره) مقاومت کردند.
پزشک عمومی: آریستید هرگز در برابر فشارهای بین المللی مقاومت واقعی نشان نداد. همه می دانند که زمانی که پریوال از سال 1996 تا 2001 رئیس جمهور بود، آریستید بود که همه تصمیمات را می گرفت. در مورد من، وقتی می شنوم که مردم می گویند خارجی ها به من کمک کردند یا هدایت شدم، باید بخندم. تنها دستوراتی که من دنبال می کنم از وجدان خودم است و زندگی ام را تقدیم کردم تا بتوانیم هائیتی جدید بسازیم. آریستید این شانس را داشت که توماس سانکارای ما باشد، اما به خود اجازه داد تا توسط دشمنان هائیتی خریداری شود.
PH: در تابستان 1996، برخی از سربازان سابق، خشمگین از عقب نشینی ارتش، تلاش کردند تا دولت رنه پریوال (که در فوریه 1996 جانشین آریستید شد) را سرنگون کنند. در این اتفاقات نقشی داشتید؟
پزشک عمومی: در سال 1996 شنیدم که برنامههایی برای یک کودتا آماده میشد و لئون ژون و پاستور لروی در راس این جنبش بودند. من در آن زمان در Ouanaminthe بودم و نقش مهمی در عملیات پلیس علیه آن نداشتم. از سوی دیگر، پلیس ژیون را در سال 1998، زمانی که من رئیس پلیس دلماس بودم، دستگیر کرد.
PH: شما در سال 1997 به دلماس منتقل شدید، چه اولویت هایی داشتید؟
پزشک عمومی: در دلماس اولویت من بازگرداندن فضای صلح و اطمینان از رعایت قوانین کشور بود. ما بسیار موفق بودیم. Armee Rouge در Cite Soleil خنثی شد، دلماس 32، 33 و 75 آرام شدند و مردم شروع به برخورد بیشتر و بیشتر با پلیس با احترام کردند.
PH: برخی از گروههای حقوق بشر (مثلاً دیدهبان حقوق بشر) گفتند که شما چنین موفقیتی را مدیون تکیه بر روشهای خشونتآمیز هستید و برخی از پلیسهای تحت فرمان شما متهم به اجرای اعدامهای غیرقانونی شدند. آیا این درست است؟
پزشک عمومی: شما باید از آنها بخواهید که گزارشی از عملیات پلیس در مکان هایی مانند ایالات متحده، کانادا، فرانسه و DR تهیه کنند و سپس رویه های خود را با من مقایسه کنند. من همیشه به قوانین جمهوری احترام می گذاشتم. دیده بان حقوق بشر همچنین گفت که من در سال 1980 به عنوان افسر در FAdH به جوخه مرگ تعلق داشتم، در حالی که در واقع فقط 12 سال داشتم. این نشان می دهد که برخی از این سازمان ها معتبر نیستند.
PH: وضعیت PNH در سال 1998/99 را چگونه توصیف می کنید؟ در سال 1999 تنش زیادی بین دنی توسن، فرمانده سابق نیروی پلیس موقت آریستاید و وزیر امنیت رنه پریوال، باب مانوئل، وجود داشت. آیا در مقطعی مجبور به انتخاب طرف بودید؟
پزشک عمومی: نه، من هرگز مجبور نبودم بین دنی توسن و باب مانوئل یکی را انتخاب کنم و همیشه بدون تعلق به این یا آن گروه به کشورم خدمت کردم. من زیر نظر افسران مافوقی کار می کردم که می خواستند PNH را حرفه ای کنند و تا آخر وفادارانه به آنها خدمت کردم. اگر مجبور بودم در سال 1999 انتخابی داشته باشم، میتوانستم بگویم که طرف باب مانوئل میرفتم، زیرا او کسی است که من برای او احترام و تحسین زیادی قائل هستم.
PH: در اکتبر 2000، دولت Preval شما و دیگر «اکوادوری ها» را متهم به برنامه ریزی برای کودتای دیگری کرد. چی شد؟
پزشک عمومی: باید به خاطر داشته باشید که من شاهد بینظمیهایی بودم که در جریان انتخابات تقلبی در ماه مه 2000 انجام شد، و آنتونی نزایر و یک فرمانده دیگر که نامش را به خاطر نمیآورم از من خواسته بودند از طرف آریستید، دفتر انتخابات در بخش شمالی را منفجر کنم. من دیده بودم که چگونه آریستید به پارتیزان خود رونالد کاداور اجازه داد تا دوستم کمیسر پلیس جکی نائو را تحقیر کند و شاهد تمام مانورهای ضد دمکراتیک اریستید ظالم، از جمله ترور آن مرد فقیر در تاباره بودم، که آریستید دستور داد. کشته شود تا بتواند زمین هایش را تصاحب کند و دانشگاهش را بسازد. من شاهد ترور ماری کریستین جون بودم و وقتی دوستم بازیل برتونی کشته شد گریه کردم. بنابراین شکی نیست که من آماده بودم از مخالفان آریستید در همه اشکالش حمایت کنم.
PH: پس تصمیم گرفتید، همراه با ناو و چند نفر دیگر، قبل از بدتر شدن اوضاع، سعی کنید دولت را سرنگون کنید؟
پزشک عمومی: ما هیچ برنامه ای برای کودتا علیه پروال نداشتیم. پس از درگیری با رونالد کاداور، ما به این نتیجه رسیدیم که باید تلاش کنیم تا کشور را از بازگشت به دیکتاتوری متوقف کنیم.
PH: در اکتبر 2000 سفارت ایالات متحده به Preval در مورد شما هشدار داد. اما چگونه توانستید از کشور خارج شوید، اگر نه با کمک سفارت های ایالات متحده یا DR؟
پزشک عمومی: هر کسی که به پریوال هشدار می داد باید به او می گفت که ما نمی خواستیم او را از بین ببریم، بلکه می خواستیم آریستاید را در 7 فوریه 2001 دستگیر کنیم. آنها به آریستاید هشدار دادند، از ترس اینکه ممکن است با پریوال یا رئیس پلیس او پیر دنیز در موردش صحبت کنیم. برنامه های خود را در مورد Preval. من در اکتبر 2000 کشور را ترک کردم تا پریوال را نجات دهم. همه اینها را در کتابم توضیح داده ام.
II
PH: برای پایان سال 2000 چه برنامه ای داشتید؟
پزشک عمومی: در آن زمان من بازی ای را که آریستید انجام می داد می دانستم و برای دفاع از کشور با تمام ابزارهای لازم آماده می شدم. در سال 2001 من از مخالفان دموکراتیک و اپوزیسیون مسلح علیه ظالم حمایت کردم. جنبش من تنها هدف خود را تحقق رویای بنیانگذار ما دسالین بود: تلاش برای عدالت اجتماعی و توزیع بهتر منابع دولت. متأسفانه برخی از مردم تعصبات خاصی نسبت به ارتش دارند اما فراموش می کنند که برخی از انقلاب های اجتماعی بزرگ توسط سربازان توماس سانکارا، هوگو چاوز و غیره انجام شده است. چنین افرادی پس از کودتای نافرجام سال 1992 چاوز را مقصر همه چیز می دانند. ، اما اکنون او را به عنوان بزرگترین مرد آمریکای لاتین می شناسند. امروز هائیتی تحت کنترل نخبگان سیاسی پوسیده و خدمتگزار و زیر نظر نخبگان اقتصادی فاسد که هیچ نگرانی برای پیشرفت بشری ندارند، رو به زوال است. ما هرگز بدون انقلاب، یک انقلاب مسالمت آمیز، از این بن بست خارج نخواهیم شد.
PH: برخی از افرادی که در اوایل دهه 1990 از آریستید ناامید شده بودند، فکر می کردند که او با تلاش بیش از حد صلح آمیز و انتخاب نکردن مسیر مبارزه مسلحانه مرتکب اشتباه شد. آیا خودتان مصمم بودید که از این اشتباه جلوگیری کنید؟
پزشک عمومی: آریستید همیشه از زور و خشونت استفاده کرده است و من فکر می کنم آن افراد باید به هائیتی بیایند و تحقیق کنند تا ببینند آریستید چقدر بی رحم بوده است.
PH: بعد از رویارویی های مهر 2000 کجا رفتید؟
پزشک عمومی: در اکتبر 2000 هیچ برخوردی وجود نداشت. ابتدا به DR رفتم، سپس به اکوادور برگشتم.
PH: آیا درست است که شما را با ماشین دیپلماتیک آمریکا از هائیتی بیرون کردند؟
پزشک عمومی: نه درست نیست من با نیسان پثفایندر خودم تا اوانامینته رانندگی کردم و دو نفر از افرادی که ما را به مرز رساندند دستگیر شدند.
PH: در آن زمان کم و بیش تنها بودید؟ از چه زمانی شروع به پیوستن به دیگر اعضای سابق ارتش کردید که مخالف شما با آریستید بودند؟ به من گفته شده است که سرجوخه سابق فدرال دفاع اچدی، راویکس رمیسینت، اولین کسی بود که آموزش با سربازان هائیتی سابق را در DR آغاز کرد، و شما مدتی بعد به او پیوستید. دیگران می گویند که این Chavannes Jean-Baptiste بود که برای اولین بار این جنبش را با یک کمپ آموزشی کوچک در نزدیکی روستای San Cristobal راه اندازی کرد.
پزشک عمومی: من Ravix را در می 2001 استخدام کردم. نمیدانم شاوان قبل از می 2001 کاری را شروع کرده بود یا نه، اما از او برای کمکی که در جریان آزادسازی هینچه در فوریه 2004 به ما کرد سپاسگزارم.
PH: شاوان در فوریه 2004 چه کاری برای شما انجام داد؟ آیا او و سایر اعضای MPP نیز عبور و مرور مردان شما را به داخل و از طریق فلات مرکزی در سالهای 2001-2003 تسهیل کردند؟
پزشک عمومی: Chavannes به ما توصیه های خوب و کمک لجستیکی زیادی به ما داد.
PH: اکنون به اوایل سال 2001 برگردیم: در نیمه اول آن سال، شما به سرعت موفق شدید اسکادرانی از مردانی را جمع آوری کنید که مایل بودند برای بی ثبات کردن و سپس سرنگونی دولت آریستاید بجنگند.
پزشک عمومی: من فکر می کنم این خود آریستید بود که دولت خودش را بی ثبات کرد. او دفاتر احزاب سیاسی مخالف را به آتش کشید، روزنامه نگار برینول لیندور را ترور کرد. او فرماندهی PNH را «خبر» کرد و از آن لحظه به بعد دولت او محکوم به فروپاشی زیر وزن خود بود.
PH: من می خواهم در یک لحظه بیشتر در مورد آن رویدادها از شما بپرسم، اما ابتدا کمی پیشینه بیشتر. تا تابستان 2001 چند نفر به اسکادران شما پیوسته بودند؟ آنها از کجا آمده اند؟
پزشک عمومی: مردان من عمدتاً از گراند نورد، از بخشهایی از جنوب و از گراند آنس آمده بودند، اما تا تابستان 2001 چنین نبود.
PH: آیا آنها اکثراً اعضای سابق FAdH بودند؟ از PNH؟ از FRAPH؟
پزشک عمومی: آنها از هر بخش از جمعیت آمده بودند.
PH: تا جولای 2001 می توانید به چند مرد اعتماد کنید؟
پزشک عمومی: من نمی دانم.
PH: آیا همه شما با هم مستقر بودید یا مردان شما در نقاط مختلف کشور پراکنده بودند؟ آیا پایگاه دائمی عملیات داشتید؟ برخی می گویند که پارتیزان های شما به طور موقت در بخش های مختلف ارتش دومینیکن عضویت و آموزش دیده اند. دیگران می گویند که شما پایگاهی در الیاس پیاس، درست در آن سوی مرز بلادور داشتید.
پزشک عمومی: ما هیچ نوع اردویی در DR نداشتیم، این کاملا نادرست است. من در مورد این طرف چیزها در کتابم نوشته ام.
PH: آیا در جای دیگری، در هائیتی، کمپ یا زمین تمرینی داشتید؟
پزشک عمومی: من در مورد این طرف چیزها در کتابم نوشته ام.
PH: آیا DR در این سالها از شما حمایتی کرده است؟ اگر درست به یاد داشته باشم، رئیس جمهور مجیا به خبرنگاران گفت که از فعالیت های شما آگاه است و شما را "کنترل" می کند. این درست نیست؟ مطمئناً به نظر میرسید که دومینیکنها بدشان نمیآید که شما به این طرف و آن طرف مرز بروید.
پزشک عمومی: نه، دومینیکن ها به من کمک نکردند، اما من برای آنها احترام زیادی قائل هستم. آنها مرا به فرزندی پذیرفتند و زمانی که دیگران مرا طرد کردند.
PH: بنابراین آیا واقعاً آماده کردن و آموزش مردان خود در DR واقعاً دشوار بود؟ آیا آنها باعث شده اند که شما را پایین نگه دارید؟ آیا این امر پیشرفت جنبش شما را به تاخیر انداخت؟
پزشک عمومی: من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید. ما هیچ اردو یا برنامه آموزشی در DR نداشتیم.
PH: آیا در این سال ها از دولت آمریکا یا فرانسه کمکی دریافت کردید؟
پزشک عمومی: من در این مورد نیز در کتابم به نفع کشورم نوشته ام. برخی چیزها وجود دارد که من نمی توانم در این مرحله فاش کنم، اما همه چیز در کتابی است که در سال 2012 ظاهر می شود، چه من خودم هنوز زنده باشم یا نه.
PH: در چه مقطعی کار با پل آرسلین را شروع کردید؟ نقش او چه بود؟ من فرض می کنم او در برخی از ارتباطات بین المللی کمک کرده است؟ آیا او شما را با راویکس تنظیم کرد؟
پزشک عمومی: من پل را در سال 2001 در خانه یکی از دوستانم ملاقات کردم، او توصیه های بسیار خوبی به من کرد و در سال های 2002-2003 شجاعت زیادی از خود نشان داد. این چمبلین بود که مرا با راویکس آشنا کرد.
PH: چمبلین را برای مدت طولانی می شناختید؟ آیا همیشه رابطه کاری خوبی با او داشتید؟
پزشک عمومی: من او را از سال 2001 می شناسم.
PH: در چه مقطعی با استنلی لوکاس و تیمش در موسسه بین المللی جمهوری خواه (IRI) تماس گرفتید؟
پزشک عمومی: من اولین بار استنلی لوکاس را زمانی که تنها هفت سال داشتم ملاقات کردم. او مرا در پینگ پنگ مربیگری کرد و من از او سپاسگزارم زیرا به لطف او و پیروت تئودات بعداً قهرمان کشور شدم. زمانی که در تبعید در اکوادور بودم، به طور اتفاقی در یک باشگاه در کیتو (No Bar) با او برخورد کردم و مدتی با هم صحبت کردیم، اما برنامهای برای حمله نظامی به آریستاید نداشتیم. در سانتو دومینگو او را در هتل سانتو دومینگو دیدم اما به سختی صحبت کردیم.
PH: این است؟ او به هماهنگی امور با اعضای همگرایی و G184 کمک نکرد؟ او همیشه با آن بچه ها کار می کرد.
پزشک عمومی: شاید او برنامه های خود را با همگرایی داشت، اما با من نه.
PH: آیا استنلی لوکاس هنوز دوست است؟ هر دوی شما جاه طلبی های سیاسی دارید، آیا فکر می کنید ممکن است بتوانید دوباره با هم کار کنید؟
پزشک عمومی: نه. استنلی انتخاب سیاسی خود را انجام داده است و من هم انتخاب خود را. ما مسیرهای مخالفی را در پیش گرفته ایم.
PH: دومین تحلیف آریستید در فوریه 2001 انجام شد. پس از تشکیل گروهی به نام «همگرایی دموکراتیک»، مخالفان سیاسی او (به رهبری ایوانز پل، سرژ ژیل، پل دنیس، هیملر ربو، و با کمک اندی آپاید، رودلف و رجینالد بولوس، چارلز بیکر و دیگر رهبران «جامعه مدنی» ) از به رسمیت شناختن او خودداری کرد و سعی کرد دولت موازی تشکیل دهد. آنها همچنین خواستار احیای ارتش شدند. آیا در این مقطع ارتباط خاصی با این رهبران سیاسی داشتید؟
پزشک عمومی: در آن مرحله من با برخی از آنها پیوند داشتم. من همیشه با طبقه سیاسی هائیتی رابطه داشته ام. در ابتدا خوب بودند، اما بعد از تمام ضربات ضعیفی که به من وارد کردند، اوضاع تغییر کرد. من قبلاً گفته ام و دوباره به شما خواهم گفت که رهبرانی مانند سرژ ژیل، هیملر ربو و دیگران به جمهوری دومینیکن آمدند تا از من بخواهند که به آنها کمک کنم تا کشور را نجات دهند.
PH: آیا شما می توانید جزییات بیشتری را مشخص کنید؟ برخی از این افراد از چه زمانی شروع به برنامه ریزی جدی با شما برای یک پروژه نظامی علیه دولت کردند؟
پزشک عمومی: از دسامبر 2000.
PH: در طی یک جلسه در DR؟ چه کسی جلسه را هماهنگ کرد؟ آیا آنها مستقیماً با شما تماس گرفتند یا از طریق استنلی لوکاس یا پل آرسلین بود؟
پزشک عمومی: من تماس های مستقیم خودم را داشتم.
PH: از آن زمان به بعد، آیا به طور منظم با آنها در تماس بودید؟
پزشک عمومی: بله، ما به طور منظم و نسبتاً نزدیک در تماس بودیم.
PH: و در ازای کمک شما برای فشار بر دولت چه وعده هایی دادند؟ آیا آنها پس از رفتن آریستید به بازسازی ارتش پیشنهاد دادند؟ آیا آنها به مردان شما قول دادند که در این ارتش یا حداقل در PNH ادغام شوند؟
پزشک عمومی: قرار شد که مردان من مسئول امنیت کشور باشند.
PH: اولین حملات ضد دولتی که توسط جبهه شما آغاز شد به 28 ژوئیه 2001 برمی گردد. دقیقاً چه اتفاقی افتاد؟
پزشک عمومی: جبهه در جولای 2001 هیچ حمله ای را انجام نداد، هنوز وجود نداشت.
PH: خوب. در ژوئیه 2001، چه کسی به آکادمی پلیس در پورتو پرنس و مراکز مختلف پلیس در سایر نقاط کشور حمله کرد؟ در این عملیات ها شرکت نداشتید؟
پزشک عمومی: من حملات ژوئیه 2001 را برنامه ریزی نکردم OAS گزارشی تهیه کرد در مورد وقایع جولای و دسامبر 2001، و پیشنهاد می کنم در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر در مورد آنچه رخ داده است، آن را مطالعه کنید. من می دانم که برخی از رهبران سیاسی و نمایندگان جامعه مدنی می توانند در این زمینه به شما کمک کنند، زیرا آنها همه چیز را در مورد آنچه در این دو مناسبت اتفاق افتاده می دانند. با این حال، از آنجایی که آنها ترسو هستند، فقط به شما می گویند که چیزی در مورد آن نمی دانند.
PH: آیا شما می توانید جزییات بیشتری را مشخص کنید؟ از کی بپرسم: آپاید، بولوس، ایوانز پل، سرژ ژیل؟ کسی خاص؟ گزارش OAS که شما ذکر میکنید اشاره میکند که «اپوزیسیون سیاسی در هائیتی به داشتن هیچ مسئولیتی در قبال حمله به کاخ ملی متهم نشده است.» افرادی مانند ایوانز پل و سرژ ژیل همیشه میگفتند که این خود دولت بود که این حمله را ترتیب داد. آیا آنها دروغ می گویند؟
پزشک عمومی: از رهبران همگرایی بپرسید، آنها باید بدانند.
PH: باز هم نه خود شما و نه هیچ یک از همکارانتان کاری به عملیات تیر و آذر 2001 نداشتید؟
پزشک عمومی: چند بار باید به این سوال پاسخ دهم؟
PH: اما هنوز جواب ندادی! اگر درست به خاطر داشته باشم، در اواخر سال 2004 شما و راویکس رمیسینث نقش خود را در این حملات در رادیو توصیف کردید، برای مثال در پخش برنامه رادیویی Ranmasse در رادیو Caraïbes. آیا این درست نیست؟ من باید مستقیماً از شما بپرسم: آیا شما یا هر یک از همکارانتان با حملات دسامبر 2001 به کاخ ملی ارتباطی داشتید؟
پزشک عمومی: من و راویکس هرگز با هم پخش رادیویی انجام ندادیم، اگرچه درست است که در یکی از پخشهایی که به او دادم زنگ زد تا برخی از اقداماتی که در آن نقش داشته است را توصیف کند. من هنوز درباره حادثه دسامبر 2001 صحبت نمیکنم، اما نگران نباشید وقتی زمان مناسب باشد، مردم یاد خواهند گرفت که واقعا چه اتفاقی افتاده است.
PH: طبق گزارش OAS که شما اشاره کردید، یکی از رهبران حمله 17 دسامبر 2001، افسر سابق FAdH و عضو USGPN چاوره میلوت بود. آیا من درست فکر می کنم که چاور میلو، همراه با یوری لتورتو و چندین نفر دیگر، اندکی پس از بازگشت آریستاید به قدرت، در فوریه 2001، از USGPN بیرون رانده شدند؟ و آیا شما می گویید که این خود رهبران همگرایی بودند که تیم میلوت متشکل از کماندوهای سابق FAdH و USGPN را برای انجام این حمله استخدام و تجهیز کردند و آنها این کار را بدون کمک و تخصص شما انجام دادند؟
پزشک عمومی: من این را نمی گویم.
PH: چاوره میلو سپس در جریان این عملیات کشته شد، اگرچه گزارش OAS می گوید که شرایط مرگ او نامشخص است. می تونی چیزی بیشتر در این مورد بگی؟
پزشک عمومی: شماره
PH: هر دو حمله ژوئیه و دسامبر، عملیات هایی به سبک نظامی با دقت برنامه ریزی شده بودند. مطمئناً افراد زیادی در FAdH وجود نداشتند که بتوانند چنین چیزی را سازماندهی کنند. در حمله دسامبر به کاخ ملی، تسلیحات شامل حداقل دو مسلسل کالیبر 50 بود. دستیابی به این نوع تجهیزات در هائیتی آسان نیست. استن گاف، گروهبان سابق آمریکایی میگوید که این عملیاتها به نظر میرسد که مستقیماً از یک کتاب درسی نیروهای ویژه بیرون آمدهاند، و او به خوبی میداند "" آیا او اشتباه میکند؟
پزشک عمومی: شاید او بداند در مورد چه چیزی صحبت می کند.
PH: آیا منظورتان این است که ممکن است مستشاران نظامی ایالات متحده مخفیانه با رهبران همگرایی برای برنامه ریزی و تجهیز این حمله خاص کار می کردند؟ آیا این ظن شماست؟
پزشک عمومی: بدون نظر.
PH: گزارش OAS که اشاره کردید در ادامه خاطرنشان میکند که «ضاربان در جریان اشغال کاخ، از فرستندههای رادیویی که از پلیس کشف کرده بودند استفاده کردند تا اعلام کنند که ژان برتراند آریستید دیگر رئیس جمهور نیست و گای فیلیپ جدید است. فرمانده پلیس ملی هائیتی.» و بعد از دستگیری او، یکی از کماندوها (پیر ریچاردسون) شهادت نداد که شما پشت این عملیات بودید؟
پزشک عمومی: روز بعد ریچاردسون گفت که این را تحت فشار اعتراف کرده است.
PH: چرا این تاریخ های خاص، جولای و دسامبر 2001؟ چه کسی در مورد آنها تصمیم گرفت؟
پزشک عمومی: یک بار دیگر، شما باید این سوال را از رهبران همگرایی، جامعه مدنی و خود آریستید بپرسید.
PH: شما همیشه دوستان و مخاطبین زیادی در PNH داشتید. تا زمان حملات ژوئیه و دسامبر در سال 2001، آیا برخی از آنها به طور فعال علیه دولت فعالیت می کردند؟
پزشک عمومی: من همیشه روابط خوبی با اعضای پلیس داشته ام. برخی از مردم می گویند که هنوز بسیاری از پلیس ها به دستور من عمل می کنند، اما این دروغ است. زمانی که فرمانده آنها بودم، با آنها مانند مردان رفتار میکردم و با احترام رفتار میکردم و همیشه الگو بودم. به همین دلیل آنها مرا دوست دارند و به من احترام می گذارند. مدیران کل مختلف PNH می توانند تلاش کنند تا از نفوذ من در این موسسه بکاهند، اما موفق نمی شوند، زیرا در کمیسر پلیس ملی گای فیلیپ یک افسانه است و هیچ کاری نمی توانند در مورد آن انجام دهند.
PH: در جریان حمله دسامبر 2001، برخی از مهاجمان موفق شدند به اتاق های شخصی رئیس جمهور نفوذ کنند (چون مشخص شد که او آنجا نبوده است). مطمئناً این امر مستلزم همدستی برخی از اعضای برجسته USGPN بود؟
پزشک عمومی: من شما را به گزارش OAS ارجاع می دهم.
PH: گزارش OAS تأیید میکند که مهاجمان کنترل ساختمان اصلی را بدون مقاومت نگهبانانی که مسئولیت امنیت کاخ را بر عهده داشتند، به دست گرفتند و «همدستی در پلیس ملی توسط افسرانی که اطلاعات را منتقل میکردند به آنها کمک کرد». به طور کلی، چقدر آسان بود که برخی از اعضای USGPN و USP را علیه آریستاید قرار داد؟ آیا اکثر آنها تا آخر به او وفادار ماندند؟
پزشک عمومی: در سال 2002 همه آنها می خواستند از شر او خلاص شوند.
III
PH: اکنون میخواهم درباره آنچه در سالهای 2002 تا 2003 اتفاق افتاد، بپرسم، قبل از اینکه به رویدادهای فوریه 2004 روی بیاوریم. در همان زمان، در طول سال بعد، حملات ضربتی علیه نمایندگان دولت، به ویژه در فلات مرکزی، بیشتر شد. چه کسی مسئول این عملیات بود؟
پزشک عمومی: ژان باپتیست کلوتر فرمانده بود و تمام این عملیات ها را هدایت می کرد. متأسفانه راویکس او را در سال 2005 ترور کرد.
PH: چرا راویکس این کار را کرد؟
پزشک عمومی: حسادت و حسادت.
PH: تفکر پشت حملات 2002-2003 چه بود؟ آیا تصمیم گرفته بودید که حمله مستقیم دیگری به کاخ ملی بسیار خطرناک است و بهترین استراتژی تضعیف دولت از طریق کشاندن آن به یک جنگ چریکی سطح پایین است؟
پزشک عمومی: بدون نظر.
PH: پس هدف از حملات کلوتر در فلات مرکزی چه بود؟ آیا آنها منجر به مرگ بسیاری از مردم بیگناه نشدند؟ به عنوان مثال، آیا راویکس در قتل پنج عضو خانواده کلونور سووراین در بلادور در ژوئن 2002 دست نداشت؟
پزشک عمومی: باید از افرادی که در آن زمان با کلوتر کار می کردند بپرسید.
PH: رهبران همگرایی و G184 چه نوع توصیه های راهبردی در این سال ها ارائه کردند؟
پزشک عمومی: حتماً باید کتاب من را بخوانید تا بفهمید چه نوع روابطی با هم داشتیم.
PH: من مشتاقانه منتظر خواندن آن هستم. آیا درست است که سرژ ژیل بود که پیشنهاد حمله به سد Peligre را در می 2003 داد؟
پزشک عمومی: بله، این را قبلاً در سال گذشته در رادیو گفته ام. اگه گفتم درسته حداقل این چیزی است که سرژ ژیل و همکارانش زمانی که در آن زمان به ملاقات من آمدند به من گفتند.
PH: شما خودتان در حمله به Peligre شرکت نداشتید؟ بلافاصله پس از حمله، شما توسط مقامات دومینیکن دستگیر و برای مدت کوتاهی بازداشت شدید. آیا اعضای اپوزیسیون سیاسی برای کمک به مذاکره برای آزادی شما مداخله کردند؟
پزشک عمومی: نه: من با آن حمله کاری نداشتم، قسم می خورم.
PH: بنابراین در سال 2003، مانند ژوئیه/دسامبر 2001، آیا گروه شما تنها یکی از چندین گروه نظامی سابق بود که در این سال ها با همگرایی همکاری می کردند؟
پزشک عمومی: ما برای همگرایی کار نمی کردیم، در سال 2003 با هم می جنگیدیم.
PH: آیا در این مدت با دیگر رهبران سیاسی در ارتباط بودید؟ به عنوان مثال با جرارد لاتورتو (که بعداً نخست وزیر شد) یا با برادرزاده هایش یوری و ژان رنل لاتورتو؟ جرارد و یوری در این سالها عمدتاً در ایالات متحده زندگی میکردند، اما آیا بعد از آریستید برای هائیتی آماده میشدند؟ و آیا ژان رنل با پول یا مهمات کمک کرده است؟ وینتر اتین گفته است که در پاییز 2003 گروه او در گوناووس حدود 20,000 دلار مهمات از ژان رنل دریافت کرد. آیا ژان رنل هم به شما کمک کرد؟
پزشک عمومی: این فقط Latortue نبود که کمک کرد، بسیاری دیگر نیز کمک کردند، از جمله در واقع برخی از چهره های برجسته در Lavalas. نام همه آنها در کتاب من آمده است.
PH: می دانم که یوری لتورتو دوست قدیمی شماست. در دوران حضورتان در دلماس با هم همکاری داشتید؟ آیا او توانست به جنبش شما در سال های 2003-2004 کمک کند؟
پزشک عمومی: ما در سال 2003 در تماس نبودیم.
PH: در طول این مدت گروه مردان شما بزرگتر می شد، و من تصور می کنم تامین و سازماندهی آنها بیشتر به یک چالش تبدیل می شد. برخی از مردم می گویند که شما بیشتر سلاح ها و مهمات خود را از DR تهیه کرده اید و آنها به محموله بزرگی از حدود 20,000 M16 اشاره می کنند که قرار بود در سال 2003 به DR برسد. با این حال، شنیده ام که این محموله در واقع تا اواخر سال 2004 به DR نرسید. در آن صورت، سلاح های شما از کجا آمده اند؟
پزشک عمومی: نخبگان هائیتی و احزاب سیاسی در همگرایی با پول و سلاح به ما کمک کردند. برخی از تاجران برجسته هائیتی با ما ملاقات کردند و برای مثال در کپ هاتین حدود 50,000 دلار (آمریکا) اهدا کردند. گرفتن پول مشکلی نبود.
PH: میشه کمی دقیق تر بگی؟ در کپ هاتین من با افرادی صحبت کردم که میگویند در جلسات تجار برجسته محلی شرکت کردهاند، برای مثال در هتل سنت کریستف، که برای جمعآوری سرمایه از طرف شما خدمت میکرد. همچنین به من گفته شد که برخی از شرکتهای بینالمللی، بهعنوان مثال شرکت معدنی Saint Genevié Resources مستقر در کبک (با ذینفعان معدن طلا در شمال شرقی هائیتی) کمک مالی به هدف شما کردهاند. اما آیا بیشتر سرمایه شما از منابع هائیتی تامین شده است؟ خانوادههای ثروتمندی که آریستید «بهویژه آپاید، بولوس، بیکر» را تحقیر میکردند، آیا به جنبش شما کمک مالی میکردند؟ یا صرفاً سعی داشتند از آن سود ببرند؟
پزشک عمومی: بله، ما با تجار مختلف جلساتی داشتیم و آنها به ما کمک کردند. در گوناو با چندین تاجر ملاقات کردیم و از طریق راویکس حدود 200,000 دلار (آمریکا) برای خرید اسلحه و مهمات کمک کردند. به نظر می رسید که تاجرها مایل بودند به هر قیمتی به ما کمک کنند.
PH: می توانید بگویید با کدام تاجران خاص سروکار داشتید؟ آیا در ازای کمک آنها خواسته های خاصی از شما داشتند؟
پزشک عمومی: من نمی توانم همه آنها را نام ببرم، منصفانه نیست.
PH: آیا سفارت فرانسه نیز در این مرحله کمکی کرده است؟ زمانی که آریستید شروع به درخواست از آنها برای بازپرداخت پولی کرد که فرانسه در قرن نوزدهم از هائیتی اخاذی کرده بود، فرانسوی ها به خصوص مشتاق خلاص شدن از شر آریستید بودند. رسانههای فرانسوی به جنبش شما توجه دلسوزانهای نشان دادند و به یاد دارم که شما بهویژه از RFI برای پوشش آنها سپاسگزار بودید. این چگونه سازماندهی شد؟ آیا شما به طور منظم با اریک بوسک یا هر فرد دیگری از سفارت فرانسه در تماس بودید؟
پزشک عمومی: سفارت فرانسه به من کمک نکرد و من تا قبل از مارس 2004 هیچ تماسی با اریک بوسک نداشتم.
PH: با نگاهی به گذشته، واضح است که گامی تعیین کننده به سمت پایان دولت آریستید برداشته شد، زمانی که آمیوت متایر، رهبر باند Raboteau، در سپتامبر 2003، درست در زمانی که سفرای جدید از ایالات متحده و فرانسه وارد گوناووس شدند، کشته شد. بحث های زیادی در مورد اینکه چه کسی او را کشته است وجود دارد. برادرش بوتر متایر (همراه با افراد مختلف FRAPH و FADH سابق در گوناو) ادعا می کنند که دولت آریستید پشت آن بوده است. اطلاعاتی در این مورد دارید؟
پزشک عمومی: زمانی که آمیوت کشته شد در هائیتی نبودم و در آن زمان هیچ ارتباطی با بوتر متایر یا همکارش وینتر اتین نداشتم. اما در فوریه 2004 بوتر به من گفت که مطمئن است این کار آریستید است، زیرا شخصی که در شب قتل آمیوت به دنبال آمیوت آمده بود «اودونل پل» یکی از افراد نزدیک به دولت بود.
PH: باندی که توسط بوتر و وینتر اتین رهبری میشد، پس از آن موفق شد تا چندین ماه، تا پایان سال 2003، در برابر فشار قابل توجه پلیس مقاومت کند. آیا آنها به تنهایی موفق به انجام این کار شدند؟ شما به آنها کمک نکردید؟ آیا آنها توسط سایر سربازان سابق یا سایر اعضای اپوزیسیون سیاسی آریستید حمایت می شدند؟ در این مرحله، برای مثال، هیملر ربو، سرهنگ سابق و رهبر همگرایی، در شمال هائیتی به یک حضور آشنا تبدیل شده بود.
پزشک عمومی: آنها یک «باند» نبودند، و تعدادی از سربازانی که ژان روبرت لالان و همگرایی دموکراتیک برای آموزش و سازماندهی دیگران به گوناووس فرستادند، به آنها کمک کردند. لالان به من گفت که از G184 و از یک حزب سیاسی خاص سلاح دریافت کرده است، اما به من نگفت کدام یک. اکثر مردان لالان در ژانویه 2004 وارد شدند، اما باید توضیح دهم که مردان لالان نیز مردان من بودند، آنها سربازان سابق بودند که در اواخر دسامبر 2003 به ملاقات من در مرز آمدند. اما در آن نقطه مرز تحت کنترل شدید بود. و من نتوانستم از آن عبور کنم، بنابراین رهبر نیرو تصمیم گرفت به جای آن با لالان تماس بگیرد. لالان حدود یک ماه از آنها مراقبت کرد، قبل از اینکه آنها را به گوناووس منتقل کند. در آن زمان من مسئول عملیات در شمال، شمال شرق و فلات مرکزی بودم و بوتر عملیات در آرتیبونیت را هدایت می کرد.
در مورد هیملر ریبو، او هیچ نیروی تقویتی واقعی در سال 2004 نفرستاد. وقتی در فوریه از سنت میشل با او تماس گرفتم تا کمک بخواهم، او به سادگی پاسخ داد که نمی تواند چیزی بفرستد، نه اسلحه، نه مهمات و نه سرباز. لالان تعدادی مرد و تعدادی سلاح (حدود بیست اسلحه و مقداری مهمات) فرستاد.
PH: دنی توسن چه چیزی توانست به شما پیشنهاد دهد؟ آیا او همچنین به گروه بوتر در گوناووس کمک کرد؟ در مارس 2004، درست پس از خروج آریستید، دنی هنوز توسط برخی از روزنامه نگاران به عنوان "متخصص بزرگ در هر کاری که با امنیت و نیروی مسلح در هائیتی انجام می شود" توصیف می شد.
پزشک عمومی: بوتر به من گفت که دنی کمک کرده است. آریستید همیشه با دنی مشکل داشت، زیرا دنی به اندازه کافی مطیع نبود و او دستور کار خود را داشت. پیوندهای خودم با دنی نسبتاً سست بود. من سه بار با او تلفنی صحبت کردم، دو بار از DR، زیرا هر دوی ما دوستان خوب پل آرسلین بودیم، و سپس دوباره در اوایل فوریه، زمانی که گروه من در سنت میشل د لاتلایه مستقر بود. او بسیار مودب بود، حتی اگر کمک مشخصی برای ارائه نداشت. دنی قطعاً افسر بسیار بهتری نسبت به بسیاری از اعضای سابق فرماندهی عالی FAdH است که فقط نرم و ترسو هستند.
PH: و در چه مقطعی کار منظم را با جودل چمبلین شروع کردید؟
پزشک عمومی: علیرغم عدم تمایل اکثر مشاوران من، از جمله پل آرسلین، این من و یکی دیگر از دوستانم بودیم که اصرار داشتیم که چمبلین را وارد کنیم. همه از او می ترسیدند. سرانجام، در 6 فوریه 2004، به دیدن او در سانتو دومینگو رفتم تا از او بخواهم که در کنار من بجنگد. بلافاصله قبول کرد. راویکس نمی خواست او به ما بپیوندد و از عبور از مرز با ما امتناع کرد. سپس بعد از اینکه هینچه را در اواسط فوریه گرفتیم، راویکس از من نوشت که آیا می تواند دوباره به ما بپیوندد یا خیر. راویکس در عملیات تصرف هینچه و کپ هاتین شرکت نکرد.
PH: به نظر شما، آیا چمبلین شایسته شهرت وحشتناک خود است؟ آیا توانستید به خوبی با هم کار کنید؟ هنوز نزدیکی؟
پزشک عمومی: من فکر می کنم چمبلین مردی است که قربانی سیستم شده است. آیا می دانستید که آریستید همسر باردارش را درست جلوی چشمش کشته است؟ برای من چمبلین یک میهن پرست بزرگ است که در سال 2004 جان خود را برای کشورش تقدیم کرد، بدون اینکه در ازای آن چیزی بخواهد.
PH: در نقطهای مشخص، گروه شما به پایگاهی در شهر کوچک سنت میشل دو آتالیه، نه چندان دور از گوناووس نقل مکان کرد. دقیقا کی به آنجا نقل مکان کردید؟ آیا با مقاومتی از سوی مردم منطقه مواجه شدید، آیا خشونتی وجود داشت؟
پزشک عمومی: نه هیچ خشونتی وجود نداشت. ما در اوایل فوریه 2004 به سنت میشل نقل مکان کردیم و مردم آنجا از ما به عنوان آزادیبخش استقبال کردند.
PH: این فقط یک یا دو روز قبل از شروع شورش تمام عیار در گوناووس (5 فوریه 2004) است. احتمالا زمان بندی و هماهنگی با دقت برنامه ریزی شده بود. اگر هنوز با بوتر و وینتر در تماس نزدیک نبودید، چه کسی پشت این برنامه ریزی بود؟ لالان؟
پزشک عمومی: این سوالی است که باید از تی ویل و وینتر اتین بپرسید.
PH: در این مرحله چند نفر از اعضای تیم شما بودند؟
پزشک عمومی: در سنت میشل تقریباً صد نفر بودیم. در گوناووس ما به سیصد نفر رسیدیم و بعد از گرفتن هینچه و کپ هاتین هزاران مرد داشتم.
PH: مرحله نهایی قیام در 5 فوریه 2004 در گوناووس آغاز شد، زمانی که گروه بوتر، با نیروهای کمکی لالان، موفق شدند پلیس را تحت کنترل درآورند و کنترل شهر را به دست بگیرند. در چه مقطعی تصمیم گرفتید که نیروهای خود را به قیام گونائوس اختصاص دهید و در کنار آنها بجنگید؟ آیا این چیزی از قبل برنامه ریزی شده بود یا کم و بیش در لحظه آخر اتفاق افتاد؟
پزشک عمومی: برای شروع، مقدار مشخصی از بی اعتمادی وجود داشت، و من کاملاً مطمئن نبودم که بوتر قابل اعتماد باشد. اما پس از حوادث 5 و 7 فوریه فهمیدم که باید با هم بجنگیم و به همین دلیل فرستادگانی را به گوناو فرستادم تا ورودم را به شهر آماده کنند. آنها به اتفاق آرا تصمیم گرفتند که من را به عنوان فرمانده کل مقاومت معرفی کنند. حدود 10 فوریه فرماندهی را بر عهده گرفتم. گیلبرت دراگون نفر دوم من بود. تی ویل فرمانده آرتیبونیت، رابرت برای شمال شرق و کلوتر ژان باپتیست برای فلات مرکزی بود. چمبلین مسئول عملیات بود.
PH: و چه استراتژی ای در پیش گرفتید؟
پزشک عمومی: مردان بوتر می خواستند فوراً در 10 فوریه به سنت مارک حمله کنند. به آنها فهماندم که در عوض باید ابتدا به هینچه و سپس به کپ هاتین و اوانامینته حمله کنیم تا از عقب خود محافظت کنیم، و تنها در این صورت باید در همان روز به سنت مارک و پورتو پرنس حمله کنیم. در آن مرحله، ما مردان کافی داشتیم، و ما قبلاً یک تیم در خود پورتو پرنس مشغول به کار بودیم. دستگیری هینچه را به پاپایه که فرماندهی تیم «ضد شوک» را بر عهده داشت، بهترین مردانم و به چمبلین که فرماندهی تیم دیگری را بر عهده داشت، سپردم. تیم «Anti-choc» گروهی متشکل از 50 مرد بود که به خوبی مسلح و آموزش دیده بودند. همه آنها سربازان سابق بهترین واحدها بودند.
PH: آیا چمبلین مردان خود را از سانتو دومینگو یا از جای دیگری با خود آورده است؟ یا گروهی از افراد خود را به او مأمور کردی تا فرماندهی کند؟
پزشک عمومی: نه، کلوتر گروهی از مردان ما را به او اختصاص داد.
PH: در مورد دستگیری Cap Haïtien در صبح یکشنبه 22 فوریه چطور؟ این یک عملیات تعیین کننده بود: چه کسی مسئول بود؟ و آیا پس از مشورت با رهبران همگرایی و G184 به زمان بندی آن تصمیم گرفتید؟
پزشک عمومی: حمله به کپ هاتین تحت مسئولیت شخصی من انجام شد. من دو جوخه مختلف فرستادم، یکی به رهبری چمبلین و دیگری توسط پاپای. (از گوناووس چند تقویتی به رهبری پوردا دریافت کردم). این تاریخ پس از گفتگو با لالان تعیین شد. لالان در 21 فوریه با من تماس گرفت تا به من بگوید که زندگی او و خانواده اش در خطر بزرگی قرار دارد، ناهوم مارسلوس، پارتیزان فلوریدا، آماده می شود تا کپ هاتین را با خاک یکسان کند. او از من خواست تا قبل از دوشنبه 24 فوریه شهر را آزاد کنم. او به من گفت که خودش در Plaine du Nord، خارج از Cap Haïtien مخفی شده است. اگرچه نمیخواستم آن یکشنبه به کلاهک حمله کنم، اما برای نجات جان این مردم بیگناه پذیرفتم که این کار را انجام دهم، زیرا میدانستم که کیمرها به رهبری ناهوم مارسلوس قاتلهای بدنامی هستند. اما در کمال تعجب، بعد از اینکه کپ هاتین را گرفتیم، فهمیدم که لالان و خانواده اش در واقع در پورتو پرنس بودند و در هتل مجلل ال رانچو اقامت داشتند و از همان ابتدا آنجا بودند. از خصومت ها باید به خاطر داشته باشید که من سه مرد را در تلاش برای آزادسازی و کنترل کپ هاتین در آن روز از دست دادم.
PH: در آن زمان کنترل خود کپ هاتین چقدر دشوار بود؟ مقاومت زیاد بود؟
پزشک عمومی: گرفتن Cap Haïtien بسیار دشوار بود. موسی ژان چارلز، شهردار میلو، به ما کمین کرد و ما بلافاصله سه مرد را از دست دادیم. سپس ما مجبور شدیم بیش از دو ساعت از میلوت تا کپ هاتین زیر آتش بجنگیم.
PH: زمانی که شهر را تصرف کردید، آیا کنترل جمعیت در کپ هاتین نیز دشوار بود؟ پلیس فرار کرده بود و دولت از هم پاشیده بود. اگر درست یادم باشد شما دادگاه هایی را به جای دادگاه های عادی تشکیل دادید. چه کسی مسئول اینها بود و چه نوع افرادی را محکوم کردند؟ چه نوع احکامی به آنها داده شد؟
پزشک عمومی: چنین دادگاه هایی وجود نداشت.
PH: تا 24 فوریه، حدود نیمی از کشور تحت کنترل شما بود. در همین حال، رهبران همگرایی و G184 مشغول «مذاکره» با فرانسویها و آمریکاییها بودند و اصرار داشتند که آماده سازش با آریستاید نیستند. به نظر می رسد آنها می خواستند هر چه زودتر از شر آریستید خلاص شوند، بنابراین شما را تشویق کردند که به سمت پایتخت پیشروی کنید؟ چه زمانی قصد داشتید حمله نهایی خود را انجام دهید؟
پزشک عمومی: در 28 فوریه نیروهای تقویتی جدیدی دریافت کردم و تا آن زمان حدود 2000 مرد در اختیار داشتم. همچنین در 28 فوریه توانستیم پس از مدتی تاخیر بیش از 75,000 دلار مهمات بخریم. ما قصد داشتیم در 2 یا 3 مارس به پورتو پرنس حمله کنیم.
PH: این تقویت ها از کجا آمده است؟ برخی از مردم به من گفتند که نیروهای جدید با قایق به کپ هاتین رسیدند. آیا این درست است؟
پزشک عمومی: با قایق و اتوبوس.
PH: آیا واقعاً این همه مرد زیر فرمان خود داشتید؟ آمریکاییها «فولی، نوریگا» گروه شما را چیزی جز یک «گروه گنده» متشکل از چند ده مرد رد کردند.
پزشک عمومی: آنها می توانند هر چه می خواهند بگویند، اما من با افتخار می گویم که کشورم را بدون دریافت کمک از هیچ کشور خارجی آزاد کردم. آنها ما را به عنوان یک «گروه گنده» توصیف میکنند، اما من میخواهم نامی را که برای مردان خودشان میگذارند، بدانم، کسانی که هزاران انسان بیگناه را روزانه در عراق و افغانستان میکشند.
PH: حتی با پولی که در کپ هاتین دریافت کردید، تصور میکنم در کشوری که هنوز تحت تحریمهای تسلیحاتی تحمیلی ایالات متحده بود، گرفتن این همه مهمات آسان نبود. مهمات از کجا آمده، چه کسی به شما فروخته است؟
پزشک عمومی: من نمی توانم چیزی بیشتر در مورد این مهمات بگویم، اما در این مورد در کتابم نوشته ام.
PH: حتی با وجود افراد و اسلحه های زیاد، گرفتن پورتو پرنس باید چالشی جدی به نظر می رسید. همه جا سنگرها بود و تظاهرات عظیمی از مردم مصمم به حفاظت از شهر بودند. برخی می گویند تهدید شما برای حمله به شهر فقط یک بلوف بوده است.
پزشک عمومی: بعد از اینکه ما کپ هاتین آریستید را گرفتیم کاملاً منزوی شد و توسط محافظان امنیتی و دوستانش مورد خیانت قرار گرفت. افرادی که توپ لازم برای انجام کاری را که من انجام دادم ندارند، بعد از این واقعیت گفته اند که این فقط یک بلوف بوده است. اما در تمام این عملیات ها بیش از 50 دوست وفادار را از دست دادم. منتقدان من می گویند که این یک بلوف بود، اما این فقط حسادت و حسادت است. همه آنها رویای این را دارند که بتوانند سوء استفاده هایی مانند من را انجام دهند، اما از انجام آن بسیار می ترسند، و بنابراین اکنون سعی می کنند آنچه را که من به دست آوردم به حداقل برسانند. اما من به آنها می گویم، علیرغم حسادتشان، که تاریخ به یاد خواهد آورد که گای فیلیپ و افرادش بودند که هائیتی را در فوریه 2004 نجات دادند. بدون من آریستید همچنان کنترل کشور را در دست داشت. اگر امروز هائیتی شانس جدیدی برای آینده ای بهتر دارد، به لطف GUY PHILIPPE، مردانش و دانش آموزان است.
PH: شما در آن زمان گفتید که مردانی از داخل کاخ ملی، در سمت های رهبری گارد ریاست جمهوری (USGPN) و تیم امنیتی شخصی رئیس جمهور (USP) برای شما کار می کنند. تا 23 فوریه، آیا بسیاری از اعضای نیروهای امنیتی آریستید به این نتیجه رسیده بودند که شکست اجتناب ناپذیر است و بهتر است به جای جنگیدن با شما بپیوندند؟
پزشک عمومی: من در همه جا مردان داشتم، از جمله افرادی در کابینه وزیران.
PH: می توانید در این مورد بیشتر بگویید؟ واضح است که بسیاری از سیاستمداران برجسته در فانمی لاوالاس، آریستاید را در ماه های پایانی زندگی اش ترک کردند. سناتورهای برجسته FL مانند لوئی جرالد ژیل (پس از پیر پرنس سونسون، دنی توسن، جوزف مدارد) علناً علیه دولت مخالفت کردند. اما آیا حمایت اعضای کابینه خود آریستید را نیز جلب کرده بودید؟
پزشک عمومی: بله، اما نام آنها را نمی گویم.
PH: و در این هفتههای پایانی درگیری، آیا افراد خاصی در USGPN و USP وجود داشتند که به باز کردن درها برای شما کمک کردند؟ من فرض می کنم که دنی توسن و جوزف مدارد شما را با برخی از متحدان خود در USGPN در تماسند؟ به عنوان مثال، ویلسون کاسیوس، معاون فرمانده USGPN بود و به نظر میرسد بلافاصله پس از اخراج آریستید با شما همکاری کرده است. او سپس به ریاست USGPN ارتقا یافت. فرانتس گابریل، خلبان آریستاید، مشکوک است که کاسیوس ممکن است مدت ها قبل از آن به طور مخفیانه با مردان شما همکاری داشته باشد. آیا این درست است؟
پزشک عمومی: هم ویلسون کاسیوس و هم فرانتز گابریل قبل از سال 2000 دوستان خوب من بودند، طبیعی است که هر از گاهی با هم صحبت کنیم.
PH: اما آیا کاسیوس طرف شما بود یا آریستید؟
پزشک عمومی: او تنها کسی است که می تواند پاسخ درست را بدهد.
PH: آیا با افرادی مانند پیر کروبین، نئوکلس آرن، اورسل لوبین نیز در ارتباط بودید؟
پزشک عمومی: نه من نبودم.
PH: اوریل ژان چطور؟
پزشک عمومی: من اصلا با اوریل ژان ارتباطی نداشتم.
PH: و در این آخرین هفته اوج فوریه، پس از مصرف کپ هاتین، آیا همچنان با رهبران همگرایی ارتباط منظمی داشتید؟
پزشک عمومی: ایوانز پل، سرژ ژیل و دیگران از زمانی که با هم کار می کردیم از تمام حرکات من آگاه بودند. آنها از لالان خواستند که با من تماس بگیرد و از من بخواهد که در 29 فوریه فوراً به پورتو پرنس بیایم تا یک جلسه بزرگ برای تصمیم گیری در مورد آینده هائیتی داشته باشیم. آپاید، ربو، ایوانز پل، دنی توسن همگی در آن جلسه حضور داشتند. اما تحت فشار بین المللی، آنها به ما خیانت کردند و در 4 مارس قرارداد سه جانبه را امضا کردند که در مورد رویه انتخاب دولت پس از آریستید تصمیم گرفت. و این آنها و اندی آپاید بودند که به سفارت ایالات متحده توصیه کردند که آریستید را ربوده تا از به دست گرفتن قدرت و ایجاد حکومتی در هائیتی مانند دولت چاوز در ونزوئلا جلوگیری کند.
تا پایان فوریه من عملاً آماده بودم تا آخرین حمله را به پایتخت انجام دهم. من نیز در محاصره جاسوسان (با لباس های روزنامه نگار) بودم. و فکر میکنم در پاسخ به این واقعیت بود که آماده انجام آخرین حرکتم بودم که رهبران طبقه سیاسی پوسیده و الیگارشی مافیوزی هائیتی، آمریکاییها و فرانسویها را متقاعد کردند که از شر آریستید خلاص شوند. و اگر چه او اکنون آن را انکار می کند، آریستید می ترسید، بسیار می ترسید، و او موافقت کرد که استعفا دهد. سپس از ترس اینکه ممکن است من کاخ ملی را با حمله به دست بگیرم، آمریکایی ها وارد شدند و خودشان را تحت کنترل گرفتند.
PH: آیا این خود سفیر ایالات متحده فولی نبود که مانع از حمله شما به پورتو پرنس شد؟
پزشک عمومی: این آمریکایی ها نبودند که مانع پیشروی من شدند. این آپاید، بولوس و رهبران طبقه سیاسی فاسد ما بودند که جامعه بین المللی را برای حمله به کشور ما تحت فشار قرار دادند. و جامعه بین المللی به درستی تهاجم کرد و از درخواست کمک آریستید به عنوان دستاویز استفاده کردند. اگر از حمایت نخبگانمان مانند قول آنها در DR برخوردار بودم، با یا بدون موافقت آمریکایی ها، کاخ ملی را گرفته و آریستید را دستگیر می کردم.
PH: این افراد، ایوانز پل، سرژ ژیل، اندی آپاید و دیگران، آیا واقعا نگران بودند که کنترل خود را از دست بدهند و شما مسئولیت را به دست بگیرید؟ آیا آنها سعی نکردند برای مدتی از شما و افرادتان استفاده کنند تا ضربه ای مفید به دشمنان خود در لاوالاس وارد کنند؟ در مقابل چه قولی به شما دادند؟
پزشک عمومی: برای سابقه تاریخی باید به شما بگویم که هیچ کس از من استفاده نکرد. آنها دستور کار خود را داشتند، من برنامه خودم را داشتم. آنچه با ایوانز پل، سرژ ژیل، OPL و رهبران جامعه مدنی توافق شده بود، این بود که ما یک دولت اجماع ملی با نمایندگانی از تمام بخشهای کشور، از جمله لاوالاس، ایجاد کنیم. رئیس دادگاه موقت رئیسجمهور خواهد بود و افراد من بدون هیچ دخالت خارجی مسئول امنیت کشور خواهند بود. اما شما می دانید که در واقع چه اتفاقی افتاده است.
یک بار دیگر باید به شما بگویم که افرادی که در این جنبش آزادی خواهانه خرابکاری کردند همان دشمنان همیشه هستند و آنها این کار را به همان دلایلی انجام دادند که اجدادشان را به ترور دسالین سوق داد: خائنان سال 2004 افرادی هستند که سه جانبه را امضا یا تأیید کردند. آکورد، اندی آپاید، ایوانز پل، پل دنیس، و غیره. من می خواهم که آیندگان حقیقت را بدانند. این افراد مملکت را بیش از حد متضرر کرده اند. جنبش ما در 4 مارس 2004 شکست بزرگی را متحمل شد، اما درست مانند جنبشی که چاوز در ونزوئلا رهبری کرد، ما به مبارزه ادامه خواهیم داد و در 5 یا 10 سال دیگر به صورت دموکراتیک پیروز خواهیم شد.
PH: اگر آنها جلوی پیشروی شما را نمی گرفتند و اگر می توانستید کنترل شهر را بدون دخالت بین المللی به دست بگیرید، با خود آریستید چه می کردید؟
پزشک عمومی: بسیاری از مردم این را از من پرسیده اند. شاید آنها فکر می کنند که من آریستید را اعدام می کردم. نه، من به عدالت اعتقاد دارم. او محاکمه می شد. اگر من به شدت علیه آریستاید جنگیدم به این دلیل است که در سال 1990 واقعاً به آنچه او میگفت ایمان داشتم. متأسفانه او اجازه داد خودش را بخرند، و معلوم نشد کاسترو یا سانکارای مورد نیاز ما نبود. این یک ناامیدی واقعی بود.
من 39 ساله هستم و احساس می کنم که در حال حاضر بیش از حد زندگی کرده ام. اگر در جریان حمله به کپ هاتین کشته می شدم، خدا از درد و ناامیدی زیادی دریغ می کرد و صادقانه بگویم که شاید برای من بهتر بود. فکر میکردم میتوانیم آنچه از کشور باقی مانده را نجات دهیم، فکر میکردم میتوانیم کمی از آبروی خودمان را پس بگیریم. من فکر می کردم که طبقه سیاسی و جامعه مدنی به رهبری G184 برخی از درس های تاریخ را آموخته اند. اما نه، متأسفانه آنها مثل همیشه باقی می مانند: خائنان، فروانسان ها، ترسوها و فرصت طلبانی که نفهمیده اند در میان این همه بدبختی گاهی باید خجالت بکشی که ثروتمند و خوشبخت باشی.
PH: هنگامی که در اول مارس با مردان خود به پورتو پرنس رسیدید، برای چند روز به نظر می رسید که ممکن است موفق شوید «نظامی سرآشپز» جدید شوید، و به من گفته شد که در 1 مارس مردان شما راهپیمایی کردند. بوردون به سمت دفتر نخست وزیر نپتون، برای دستگیری او. همچنین به من گفته شد که فولی یا مورنو با شما تماس گرفتند تا مانع شما شوند.
پزشک عمومی: مردم هائیتی اغلب قدرت سفارت آمریکا را بیش از آنچه که واقعاً دارد می دانند، اما بله، یک مقام خاص آمریکایی آمد و از من خواست که نپتون را دستگیر نکنم، و من او را دستگیر نکردم زیرا دفترش توسط تعدادی تانک نظامی ایالات متحده محافظت می شد. .
PH: همانطور که شما میگفتید، بلافاصله پس از آن، رهبران همگرایی با همکاری «دوستان هائیتی» توافق سه جانبه را امضا کردند و اطمینان حاصل کردند که شما از دولت جدیدی که بعداً روی کار آمدند، فاصله بگیرید. در ابتدا آمریکاییها از شما خواستند که سلاحهایتان را زمین بگذارید، اما به نظر میرسد که نه آمریکاییها و نه سازمان ملل تلاش نکردند این موضوع را با یک برنامه خلع سلاح واقعی دنبال کنند.
پزشک عمومی: ما اسلحه هایمان را زمین گذاشتیم. اما من هرگز ندیده ام که سازمان ملل یک برنامه خلع سلاح موفق اجرا کند. من فکر می کنم که پرزیدنت پریوال تنها کسی است که می تواند این کار را با فراخوان برای یک روند آشتی ملی که همه بخش ها و گروه ها را در بر می گیرد، انجام دهد. ما نیازی به خارجی ها نداریم که این کار را برای ما انجام دهند، ما خودمان می توانیم این کار را انجام دهیم و فوری است. سلاح های زیادی در خیابان ها وجود دارد.
PH: و آیا بیشتر یا بسیاری از مردان شما بعداً در PNH ادغام شدند؟ اگر درست به خاطر داشته باشم، در اواخر مارس 2004، شما به لئون چارلز، رئیس جدید پلیس، فهرستی از حدود 1500 نام ارائه کردید و توصیه کردید که آنها را به خدمت بیاورند. اما واقعا چند نفر از آنها افسر پلیس شدند؟
پزشک عمومی: برخی اکنون در حال خدمت به کشور خود هستند. من امیدوار بودم که تعداد آنها بیشتر شود.
PH: آیا می توانید تخمین بزنید که چه تعداد از آنها در سال 2004 به عضویت PNH درآمدند؟ چند نفر از آنها هنوز در سال 2007 در نیرو هستند؟
پزشک عمومی: من نمی دانم.
PH: و خود شما: در دولت لاتورتو در سالهای 2004-2006، آیا در پشت صحنه در امنیت کشور نقشی داشتید؟ آیا برای دفتر یوری لتورتو، که عملاً مسئول امنیت در پورتو پرنس بود، کار خاصی انجام دادید؟
پزشک عمومی: یوری دوست من و برادر اسلحه من است و طبیعی است که در تماس باشیم. اما من هرگز برای دولت Latortue کار نکردم.
PH: چه اتفاقی برای راویکس و مردان نزدیک به راویکس افتاد؟ آیا در تمام سال 2004 متحد باقی ماندید؟ در پاییز او به طور فزاینده ای از دولت جدید ناامید شده بود و در نهایت در دسامبر 2004 اعلان جنگ جدیدی صادر کرد. او هزینه آن را با جان خود در آوریل 2005 پرداخت کرد. نظر شما در مورد این چیست؟
پزشک عمومی: راویکس بازی سیاستمداران را درک نکرد. برخی از این سیاستمداران در سایه بودند که به راویکس توصیه کردند در دسامبر 2004 اقامتگاه آریستید در تاباره را تصاحب کند و به ایستگاه های پلیس در پتی گویو و چندین مکان دیگر حمله کند. من نام این سیاستمداران منحرف را می دانم. راویکس نتوانست در این جنگ پیروز شود، از قبل شکست خورده بود.
PH: به نظر شما با توجه به شرایط کشور، آیا اکنون نیاز به بسیج مجدد ارتش است؟
پزشک عمومی: قانون اساسی در این مورد روشن است. ما باید ارتش را دوباره بسیج کنیم.
PH: و برای نتیجه گیری: پروژه ها و برنامه های فعلی شما چیست؟
پزشک عمومی: من دبیرکل FRN (جبهه بازسازی ملی) هستم. در سطح حزب، ما برای انتخابات نوامبر 2007 آماده می شویم. هدف من، با کمک مردم هائیتی و به ویژه جوانان هائیتی، تغییر نخبگان سیاسی و بازگرداندن حاکمیت هائیتی است. من میخواهم تشکر ویژهای از مردمی از Sanpaid، St Michel، Gonaaves، Maissade، Hinche، Belladére، Ennery، Gros Morne، Cap Haïtien، Ouanaminthe، Trou du Nord، Terrier Rouge، Limbe، Ti ارسال کنم. Rivière de l'Artibonite، St Marc، Pestel، Corail، Jeremie، Beaumont، St Raphael، Dondon، Les Cayes، Grand goave، Cayes- Jacmel، Ti Goave و Port-au-Prince برای همه پشتیبانی آنها در سال 2003 و 2004 به ما دادند.
این مصاحبه در فوریه و مارس 2007 به زبان فرانسوی و از طریق ایمیل انجام شد. پیتر هالوارد آن را به انگلیسی ترجمه کرد. ترجمه توسط گای فیلیپ بررسی و تایید شده است. اولین بار در 24 مارس 2007 در HaitiAnalysis.com منتشر شد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا