از سال 1967، سخنرانی یادبود جواهر لعل نهرو تقریباً هر سال در ماه نوامبر در خانه نوجوان مورتی توسط صندوق یادبود جواهر لعل نهرو برگزار می شود.
آخرین سخنرانی توسط پروفسور جوزف ای. استیگلیتز از دانشگاه کلمبیا ارائه شد. استیگلیتز، اقتصاددان مشهور جهان و برنده جایزه نوبل، در هند به دلیل وضوح و اعتقاد به دیدگاههایش مشهور است. کتابهای او نه تنها در میان اقتصاددانان بلکه در میان طیف وسیعتری از روشنفکران بهطور گسترده خوانده میشود و مورد بحث قرار میگیرد. چه به عنوان رئیس شورای مشورتی اقتصادی پرزیدنت کلینتون و چه به عنوان اقتصاددان ارشد بانک جهانی، او هرگز در نامیدن بیل بیل تردید نکرد.
تعجب آور نبود که سخنرانی او تقریباً توسط رسانه های هندی نادیده گرفته شد، اگرچه افرادی که امور کشور را اداره می کردند در آن حضور داشتند. خانم سونیا گاندی، رئیس UPA و همچنین صندوق، و نخست وزیر دکتر مانموهان سینگ در تمام مدت حضور داشتند. با این حال هیچ توجهی به آن نشد. شاید کیسههای پول و اجیر آنها در رسانهها دوست نداشتند که مردم عمومی از تردیدهای جدی استیگلیتز در مورد مبانی ایدئولوژیک اصلاحات اقتصادی که از ابتدای دهه 1990 در کشور در حال انجام است مطلع شوند. این مبنای ایدئولوژیک به طور گسترده ای شناخته شده است اجماع واشنگتن و ده نکته آن که توسط جان ویلیامسون بیان شد و به دستور دولت ایالات متحده توسط صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، وزارت خزانه داری ایالات متحده و غیره به کشورهای در حال توسعه تحمیل شد.
اکنون به آنچه استیگلیتز می گوید بپردازیم. او اعتراف می کند که هند در سال های اخیر عملکرد چشمگیری را به ثبت رسانده است. برای نقل قول، «هند، بزرگترین دموکراسی جهان، باید به موفقیت هایی که در 25 سال گذشته به دست آورده و حتی بیشتر از آن به رشد خود در سال های اخیر افتخار کند. تولید ناخالص داخلی سرانه در سال 2009 2.3 برابر سال 1990 بود و حداقل طبق داده های بانک جهانی، فقر از 50 درصد جمعیت در سال 1994 به 42 درصد در سال 2005 کاهش یافته است. با این حال هند نمی تواند به این افتخارات استراحت کن هنوز بیش از 400 میلیون نفر در فقر هستند و درآمد سرانه هنوز کمتر از نصف چین در برابری قدرت خرید است.
فوری ترین سؤالات پیش روی هند این است: چگونه می تواند سرعت رشد خود را حفظ کند و ثمرات خود را برای مردم به ارمغان بیاورد. به عبارت دیگر، باید به دقت بررسی کند که آیا سیاستهای اقتصادی فعلیاش منجر به رفاه شهروندانش میشود و مزایای رشد به طور عادلانه تقسیم میشود. این پرسشها را نمیتوان کنار گذاشت، زیرا «رویدادهای سالهای اخیر، پیشفرضهای دیرینه، حکمت مرسوم در بسیاری از نقاط جهان درباره پاسخهای درست به این سؤالات را زیر سؤال برده است. مجموعه ای از ایده ها که به طور متناوب به عنوان اجماع واشنگتن، بنیادگرایی بازار، یا نئولیبرالیسم شناخته می شوند، در همان کشوری که این ایده ها از آن سرچشمه گرفته اند، شکست خورده است. نهادها و سیاست هایی که به عنوان نمونه برای دیگران مطرح شد، شکست خورده اند: آنها نتوانستند رشد پایدار ایجاد کنند، و ثمره رشدی که رخ داد به دست تعداد کمی رسید. امروزه، وضعیت اکثر آمریکایی ها بدتر از سال 1999 است، یعنی خیلی قبل از رکود قبلی. حتی قبل از بحران، اقتصاد ریزشی - این تصور که تا زمانی که رشد تضمین شود، همه سود خواهند برد - بی اعتبار بود. اما رشد آمریکا نه تنها ضد فقر بود. حتی طبقه متوسط نیز آسیب دیده است. شواهد فراوانی از ناراحتی اجتماعی وجود دارد که فراتر از این شاخصهای اقتصادی است - یکی از بالاترین نرخهای قتل در جهان و بالاترین میزان زندانی شدن در جهان. به نظر می رسد سایر عوامل مؤثر در رفاه فردی - مانند ارتباط اجتماعی - نیز خوب عمل نمی کنند.
اندکی پس از جنگ جهانی دوم، روند استعمار زدایی آغاز شد و تعداد زیادی از مستعمرات گذشته به عنوان کشورهای مستقل ظهور کردند. مهمترین سؤالی که پیش روی آنها بود این بود که چگونه آزادی سیاسی به سختی به دست آمده را برای مردم خود امن و معنادار کنند تا بتوانند متحد و یکپارچه بمانند و بر فقر و رنج خود غلبه کنند. ممکن است به یاد بیاوریم که چگونه کارشناسان به اصطلاح غرب و اجیر آنها در هند اظهار داشتند که دستیابی به این هدف غیرممکن است. قرار بود اندازه جمعیت و سرعت رشد آن بزرگترین سنگی باشد که باید بر آن غلبه کرد. صنعتی شدن با مخالفت با نظریه مزیت نسبی مخالف بود. از این رو به هند گفته شد که به کشاورزی و کلبه و صنایع کوچک محدود بماند. قرار بود کشاورزی علاوه بر «کوچک بود زیبا» صلح و آرامش را به ارمغان بیاورد. به دنبال این بود که گاندی در مقابل نهرو قرار بگیرد.
یک مکتب فکری در غرب با این ایده مطرح شد که کشورهایی مانند هند فاقد سرمایه هستند و بازارهای سرمایه جهانی ناقص هستند. از این رو، آنچه لازم بود ایجاد یک بانک - بانک جهانی - برای تسهیل جریان وجوه و کمک به کشورهای در حال توسعه برای اجرای پروژههایی بود که درآمد سرانه را افزایش میداد.» بدیهی است که غرب با کمک این استراتژی سعی در حل مشکلات خود داشت. می خواست کشورهای تازه استقلال یافته را به عنوان بازاری برای کالاهایشان و راه هایی برای سرمایه گذاری سرمایه مازادشان حفظ کند. برای اینکه آنها را تحت کنترل نگه دارند و ببینند که از نظم و انضباط تحمیل شده خارج نمی شوند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را وارد کردند.
هند تحت رهبری نهرو، اما همه اینها را نپذیرفت و می خواست خود را بر اساس پس انداز داخلی، بازار داخلی و منابع انسانی خود، اساساً در جهت منافع مردم خود، توسعه دهد. روابط اقتصادی خود را با اتحاد جماهیر شوروی آن زمان و سایر کشورهایی که توافق کردند استراتژی اساسی آن را خراب نکنند، ایجاد کرد. ممکن است به یاد بیاوریم که چگونه تلاش هایی توسط منافع شخصی برای خراب کردن استراتژی و بدنام کردن آن صورت گرفت. بخشی از رسانه ها، احزاب و گروه های سیاسی خاص، بوروکراسی و محافل تجاری تمام تلاش خود را برای انتشار اطلاعات نادرست در مورد استراتژی نهروی و براندازی آن انجام دادند. به عنوان مثال، سیاست صنعتی 1956، که هدف آن غلبه بر عدم تعادل های منطقه ای و نابرابری های اجتماعی-اقتصادی موجود بود، به عنوان ارائه "مجوز-مجوز راج" مورد تمسخر قرار گرفت.
علیرغم تمام تلاشهایشان، منافع ذینفع نتوانستند موفق شوند، اگرچه میتوانستند در تدوین سیاستها انحراف ایجاد کنند. با این حال، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و اردوگاه سوسیالیست ها از هم پاشید و جنبش عدم تعهد به شدت ضعیف شد، فرصت طلایی به دست آوردند. تاکید شد که کمبود سرمایه مانع اصلی بر سر راه توسعه این کشورها نیست. آنچه لازم بود «سیاستهای درست» بود، که به قول استیگلیتز «معمولاً به معنای اجماع واشنگتن، سیاستهای نئولیبرالی و بنیادگرایانه بازار بود».
در زمینه هند، نه تنها مجموعه سیاستها و برنامههایی که از زمان نهرو دنبال میشد، نادرست خوانده میشد، بلکه مورد تمسخر قرار میگرفت و علت اصلی کندی سرعت رشد اقتصادی که به نام «نرخ رشد هندو» نامیده میشد، اعلام شد. نقش دولت در اقتصاد به عنوان عامل اصلی منجر به بوروکراسی و اعمال فساد اعلام شد. "مجوز-اجازه راج" به عنوان یک مانع بزرگ در راهپیمایی رو به جلوی هند اعلام شد. یک حقوقدان برجسته که از منحنی لافر سرنخ میگرفت، کتابی منتشر کرد که در آن هندوستان را به عنوان بالاترین کشور مالیاتگیرنده اعلام میکرد و میخواست نرخ نهایی مالیات به شدت کاهش یابد تا فرار مالیاتی و اجتناب مالیاتی بررسی شود و مشکل سیاهپوستان از بین برود. پول! گفته میشود که شرکتهای بخش دولتی یک مشکل هستند و عدم سرمایهگذاری که منجر به خصوصیسازی کامل میشود، بهعنوان راه نجات اعلام شده است.
دو دولت غیر کنگره، به رهبری معاون سینگ و چاندراسخار، کشور را به قدری ورشکست کردند که مجبور شد ذخایر طلای خود را به بانک انگلستان رهن کند تا از بحران ارزی خارج شود. دولت بعدی، به ریاست PV Narasimha Rao، باید اجماع واشنگتن را می پذیرفت. بدین ترتیب فاز LPG یا آزادسازی، خصوصی سازی و جهانی شدن آغاز شد. از آن زمان، تعدادی از دولتها با رنگهای ایدئولوژیک مختلف آمده و رفتهاند، اما اجرای ده نقطه اجماع واشنگتن بدون وقفه ادامه داشته است. از راستگرایان هندو گرفته تا کمونیستها همگی قدرت مشترک دارند، اما هیچ صدای مؤثری علیه پیامدهای فاجعهبار آنها بلند نشده است.
طی سالها، عدم تعادلهای منطقهای افزایش یافته، نابرابریهای اقتصادی-اجتماعی گسترش یافته و مهاجرت نیروی انسانی از روستاها به مناطق شهری تسریع شده است. ویروس فساد به هیچ قشری از جامعه رحم نکرده است، چه در بالا و چه پایین. علیرغم کاهش نرخ مالیات و طرد مجوز مجوز راج، هر روز اخباری از کلاهبرداری های جدید می شنویم. تورم تهدید میکند که پیشوند «هیپر» را به خود بگیرد و این باعث وحشت مردم میشود، وقتی به پیامدهای سیاسی آن فکر میکنند با توجه به آنچه حدود هشت دهه پیش در آلمان رخ داد.
استیگلیتز بدون کمکم به مخاطبانش گفت: «حتی قبل از اینکه بحران اخیر میخ بر تابوت نئولیبرالیسم باشد، این ایدهها کاملاً بی اعتبار شده بودند: مقدمات فکری آنها تضعیف شده بود، و تقریباً بدون استثنا، موفقترین کشورها، کشورهایی بودند که در آسیای شرقی، مسیر کاملاً متفاوتی را دنبال کرد.»
استیگلیتز با زیر سؤال بردن مبانی نظری سیاستهای نئولیبرالیسم/اجماع واشنگتن، تأکید کرد: «آنها بر این باور بودند که بازارها به خودی خود کارآمد و باثبات هستند و منافع رشد به همه شهروندان میرسد. حتی قبل از اینکه کشورهای در حال توسعه تحت حمایت نهادهای مالی بینالمللی در معرض این آزمایشهای سیاستی جدید قرار گیرند، هم تئوری و هم شواهد به این باورها کمک میکردند. کار خود من در مورد اقتصاد اطلاعات (با بروس گرینوالد) نشان داده بود که دلیل اینکه دست نامرئی آدام اسمیت اغلب نامرئی به نظر میرسید این بود که در واقع آنجا نبود. بازارهایی با اطلاعات ناقص و نامتقارن و اطلاعات ناقص کارآمد نبودند - و از آنجایی که همه بازارها با اطلاعات ناقص و نامتقارن مشخص می شوند، این بدان معنی است که بازارها اساسا هرگز کارآمد نبودند. ما باید از رکود بزرگ یاد می گرفتیم که نه تنها بازارها لزوما کارآمد نیستند، بلکه ثبات و خود اصلاحی هم ندارند (حداقل، نه در بازه زمانی مربوطه). ما اکنون دوباره این درس ها را آموخته ایم.
«تجربه با سیاستهای اجماع واشنگتن اکنون هر یک از اصول سیاست مرکزی آن را بیشتر تضعیف کرده است. برای مثال، مقررات زدایی و آزادسازی ممکن است کارایی و ثبات را بهبود نبخشد. در واقع، تنها دوره ای که در آن اقتصادهای بازار در معرض بحران های مالی قرار نگرفته اند، سه تا چهار دهه پس از رکود بزرگ بود که ایالات متحده و سایر کشورها مقررات سختگیرانه بانکی و بخش مالی را اعمال کردند. این دههها همچنین دورهای از رشد سریع بود، با میوههایی که به طور گسترده به اشتراک گذاشته میشد.»
لازم به ذکر است که سیاست های ناشی از اجماع واشنگتن باعث رشد اقتصادی با توزیع عادلانه ثمرات آن نشده است. همانطور که از انواع روندها و جنبش های هرج و مرج مانند ناکسالیسم مشهود است، بحثی از ثبات وجود ندارد. تعصب مذهبی و تروریسم از انواع مختلف سرشان را بلند کرده است. همانطور که اشاره شد، به نظر می رسد فساد و کلاهبرداری در همه جا وجود دارد و فعالیت های مجرمانه افزایش یافته است. علیرغم این واقعیت که یک طرفدار سرسخت "ترک کردن" که ریاست کمیسیون برنامه ریزی را بر عهده دارد، هیچ مدرکی دال بر وقوع آن در هند وجود ندارد. استیگلیتز کاملاً درست میگوید: «اقتصاد فروکش هرگز از حمایت تجربی چندانی برخوردار نبود، اما در سالهای اخیر، ایدهای است که بهویژه بد عمل کرده است. به عنوان مثال، در ایالات متحده، بین سال های 1999 و 2009، متوسط درآمد واقعی خانوار در ایالات متحده 5٪ کاهش یافت. امروزه اکثر آمریکایی ها (و اجازه دهید تاکید کنم که: اکثر آمریکایی ها) وضعیت بدتری نسبت به یک دهه پیش دارند. همه مزایا و بیشتر به کسانی که در بالا هستند تعلق گرفته است. ما رشد قطرهای داشتهایم، نه کاهشی. امروزه بین یک پنجم تا یک چهارم کل درآمد به یک درصد بالا می رود. نابرابری در ثروت بدتر است.»
زمان آن فرا رسیده است که کنگره ملی هند که به تازگی وارد 126 خود شده استth سال وجود آن و رهبر آن باید کمی به گذشته نگاه کنند و ببینند که آیا سیاست های اقتصادی الهام گرفته از اجماع واشنگتن در حال پیشبرد یا نفی میراث آن هستند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا