مسائل اصلی چپ فنلاند در خطر چیست؟ واکنش مردم فنلاند به حمله روسیه به اوکراین چگونه بود؟ چرا اکولوژی اولویت اصلی در دستور کار است؟ میا هاگلوند، معاون اتحاد چپ و دبیر کل NGLA، در مورد سیاست چپ در حزب و فراتر از آن بحث می کند.
- پیکربندی چپ در فنلاند چگونه است؟ توازن قوا را به اختصار توضیح می دهید؟
- من یکی از اعضای Vasmmistoliitto هستم اتحاد چپ. این یک حزب سیاسی و پارلمانی است که اکنون بخشی از دولت فنلاند است. امروز، این بزرگترین حزب چپ در فنلاند است (به غیر از سوسیال دموکرات ها، اگرچه همه موافق نیستند که می توان آنها را "چپ" توصیف کرد). ما بستری برای افرادی هستیم که از محافل فعالان چپ، عدالت اجتماعی، محیط زیست یا فمینیست هستند. بسیاری از اعضای اتحاد چپ پیوندهای رسمی و غیر رسمی با سایر سازمان های چپ دارند. همچنین احزاب مختلف کوچک کمونیستی فعال در فضای سیاسی فنلاند هستند که در پارلمان نماینده ای ندارند یا حتی در سطح شهرداری حضور ندارند.
ما سازمان جوانان هم داریم. این کاملاً معمول است که افراد هم عضو یک حزب خاص باشند و هم در سازمان جوانان شرکت کنند، حتی اگر شرکت در این سازمان نیازی به عضویت در حزب نداشته باشد. به طور کلی، سازمانهای جوانان فنلاند ابتکاراتی را ترویج میکنند که جسورانهتر هستند و دیدگاه گستردهتری را نسبت به جامعه و مسائل آن ارائه میکنند. از آنجایی که ائتلاف چپ بخشی از دولت است، بیشتر بر سیاست های روزمره متمرکز است. همچنین بسترها و زمینههای غیررسمی مختلفی وجود دارد که در آن افراد سیاست چپ را تمرین میکنند یا ایدههای چپ را توسعه میدهند: شبکههای تحقیقاتی، سازمانهای فرهنگی، محافل محیطی و فمینیستی. آنها با هم بخش بزرگی از جامعه را تشکیل می دهند، آشکارا بزرگتر از خود حزب سیاسی، اما ائتلاف چپ برجسته ترین و شناخته شده ترین در میان آنهاست.
- ائتلاف چپ چگونه خود را در قبال سایر نیروهای سیاسی قرار می دهد؟
به عنوان مثال، در مقایسه با سوسیال دموکراتها، ما مشخصات سوسیالیستی تری داریم - حتی اگر پیشینه نظری مشترکی داشته باشیم. اتحاد چپ در سال 1990 به عنوان اتحاد (از این رو نام) بین احزاب مختلف سیاسی تشکیل شد. به همین دلیل است که ما این را بدیهی می دانیم که مردم درک می کنند که صحنه سیاسی فنلاند بین جناح راست، میانه روها (سوسیال دموکرات ها، که در دیدگاه های خود در مورد مسائل فمینیستی و محیطی محافظه کارتر هستند) و اتحاد چپ تقسیم شده است. تلاش می کند تا از نظر اجتماعی و فرهنگی مترقی تر باشد و پیوندهای محکمی با اتحادیه ها و کارگران دارد. چیز دیگری که ما، اتحاد چپ را از سوسیال دموکراتها جدا میکند، این است که بسیاری از اعضای حزب ما کارگران ناپایدار هستند و بیثباتی همیشه یک موضوع مهم در دستور کار ما بوده است.
"ما درک می کنیم که سیاست چپ نمی تواند محدود به توجه به افرادی باشد که "9 تا 5" شغل ثابت دارند."
باید کسانی را که خوداشتغال هستند، محققانی که به کمک های مالی متکی هستند، کارکنان فرهنگی و دیگران را بشناسد.
- چگونه با این کار مخاطره آمیز از نظر سیاسی مقابله می کنید؟ آیا درآمد پایه جهانی (UBI) را یک راه حل بالقوه می دانید؟
- بله، ما در واقع انجام می دهیم. و این موضوع دیگری است که ما را از سوسیال دموکرات ها متمایز می کند زیرا آنها سابقه مطالبه درآمد اولیه برای مردم را ندارند. در میان اعضای ما کسانی هستند که قوی ترین طرفداران درآمد پایه جهانی بوده اند. این یک سوال اساسی برای کسانی است که به جهانی می اندیشند که در آن ما بتوانیم همزمان امنیت و خودمختاری را برای مردم فراهم کنیم.
- شما همچنین دبیرکل چپ سبز شمال اروپا هستید. اهداف آن چیست؟
ما با هم به عنوان احزاب و در داخل کار می کنیم شورای شمال اروپا. ما سعی می کنیم از نزدیک دنبال کنیم که چه تصمیماتی در کشور گرفته می شود و سیاست ها چگونه اجرا می شود. ما مشاهده میکنیم که کدام راهحل کار میکند، کدام نه، و چرایی آن را تحلیل میکنیم. ما همچنین بررسی میکنیم که آیا سیاستها یا برنامههای خاص برای یک کشور خاص شمال اروپا مناسب است یا خیر. ایده این است که از یکدیگر، از اشتباهات و دستاوردهای یکدیگر بیاموزیم و تجربیات را تبادل کنیم. البته کشورهای اسکاندیناوی از نظر جغرافیایی و اقلیمی نقاط مشترک زیادی دارند. زندگی مشترک با طبیعت، و نه در برابر آن، چیزی است که ما را به هم نزدیک می کند.
- چرا اکولوژی به یک موضوع مهم برای چپ تبدیل شده است؟
- اگر سیاره نداشته باشیم، جامعه نداریم. صرفاً ادامه زندگی به معنای حل مسئله تغییر آب و هوا، تفکر در مورد گرمایش جهانی، تنوع زیستی، زنده نگه داشتن گونه های مختلف و حفظ تعادل اکولوژیکی مورد نیاز سیاره است. من امیدوارم که این یک نگرانی جهانی باشد و نقش چپ این است که اطمینان حاصل کند که ما روی این موضوع به شیوه ای عادلانه کار می کنیم.
انتقال به زندگی آگاهانهتر از نظر زیستمحیطی نه تنها باید بر حفظ سیاره برای نسلهای آینده متمرکز شود، بلکه باید نحوه زندگی مردم در اینجا و اکنون را نیز در نظر بگیرد.
به عنوان مثال، افراد فقیر و آسیب پذیر جامعه یا کسانی که کارشان به صنعت سوخت فسیلی مربوط می شود، وجود دارند. همه این افراد می توانند به سادگی شغل خود را در این انتقال از دست بدهند. اگر گذار به جامعه ای پایدارتر را به نیروهای بازار بسپاریم، راه حل فقط افزایش قیمت ها خواهد بود که تنها می تواند نابرابری را عمیق تر کند.
از نظر انتقال انرژی، رعایت سیاستها بسیار مهم است، زیرا افرادی که از نظر اجتماعی آسیبپذیر هستند ممکن است احساس کنند همه چیز از آنها سلب شده است. اگر گرم کردن خانهام خیلی گران است، دیگر نمیتوانم ماشین داشته باشم، دیگر نمیتوانم درست غذا بخورم، پس به راحتی میتوان گفت: «من چنین سیاستی را نمیخواهم و به آینده مردم خیلی اهمیت نمیدهم. اگر الان نتوانم یک زندگی عادی داشته باشم سیاره زمین.» به عنوان مثال، ما باید وسیله حمل و نقلی را فراهم کنیم که بتوان به راحتی به آن دسترسی داشت. در شهری مانند هلسینکی، داشتن ماشین شخصی ضروری نیست. شما باید بتوانید از طریق حمل و نقل عمومی از یک مکان به مکان دیگر بروید. ما باید به مردم این فرصت را بدهیم که زندگی خوبی داشته باشند که متضمن وابستگی ما به سوخت های فسیلی نباشد. بنابراین، اکولوژی یا بهتر است بگوییم گذار اکولوژیکی و تحقق آن، در مرکز دستور کار چپ قرار دارد.
- پاسخ به حمله روسیه به اوکراین چه بوده است؟ موضع ائتلاف چپ چیست؟
- به طور کلی، بحث فنلاند خیلی سریع از تلاش برای درک آنچه اتفاق میافتد - دلایل جنگ، کارهایی که ما بهعنوان یک جامعه در حمایت از اوکراین و اوکراینیها میتوانیم انجام دهیم - به تمرکز اصلی بر عضویت فنلاند در ناتو حرکت کرد. این سوال غالب می شد و گاه به نظر می رسید که فضای زیادی برای مسائل دیگر باقی نمی ماند. برای ما در اتحاد چپ سوال سختی بود: وقتی بخشی از دولت فنلاند شدیم، یکی از خواسته های اصلی ما نپیوستن فنلاند به ناتو در دوره آن دولت بود. قبل از تهاجم روسیه به اوکراین، اکثریت مردم مخالف عضویت فنلاند در ناتو بودند. پس از تهاجم گسترده روسیه، افکار عمومی به سرعت تغییر کرد زیرا مردم در کشور ترسیده بودند. هفته ها یا حتی روزها قبل از وقوع اولین حملات، کارشناسان سیاسی و نظامی دیدگاه نسبتاً مشابهی در مورد درگیری داشتند: آنها واقعاً انتظار نداشتند که جنگی تمام عیار آغاز شود و یا نیروهای روسی سرزمین های اوکراین را اشغال کنند، حتی زمانی که واحدهای نظامی در اطراف مرزها جمع شده اند. در نتیجه، مردم فنلاند اعتماد خود را به این نوع تحلیل سیاسی از دست دادند. آنها ناتو را بهعنوان پوششی در دسترس میدانستند که میتوانست احساس امنیت کند – در پایان روز، واکنش بسیار احساسی به این خبر وجود داشت.
اگرچه بحث در مورد مشارکت فنلاند در ناتو بسیار فنی بود، با این وجود تنشآمیز بود و تنش احساسی همیشه قابل لمس بود.
این تغییر بزرگ در افکار عمومی از بسیاری جهات بر حزب ما تأثیر گذاشت: بر کسانی که رأی دادند و به حزب رأی دادند تأثیر گذاشت، بر اعضای حزب تأثیر گذاشت و بر تصمیم گیرندگان درون حزب تأثیر گذاشت. در نهایت معلوم شد که ما فاقد یک موضع مشترک در مورد این موضوع هستیم: کسانی بودند که مخالف پیوستن فنلاند به ناتو بودند، مخالفان پیوستن به ناتو، و کسانی که نمی دانستند چه فکری باید بکنند - افرادی که ترجیح می دادند به رهبران سیاسی کشور اعتماد کنند. آنها اطلاعات بیشتری در اختیار داشتند و مسئول تصمیم گیری بودند. این لحظه سختی برای حزب ما بود: لازم بود دور هم جمع شویم، صحبت کنیم و در نهایت نقاط مشترک پیدا کنیم. بنابراین، اولین تصمیمی که ما به عنوان یک حزب گرفتیم این بود که درخواستی را که از فنلاند برای نپیوستن به ناتو داشتیم کنار بگذاریم: دیدیم که نیاز به فضای بیشتری برای ایجاد نظرات مختلف وجود دارد، حالا هم موافق و هم مخالف ناتو. حتی در حزب ما علاوه بر این، اگر ما به این خواسته پایبند بودیم، باید دولت را ترک میکردیم و برای آیندهای قابل پیشبینی به منکر سیاسی تبدیل میشدیم. آنهایی که در حزب عضو مجلس و وزیر هستند، میتوانند هر طور که صلاح میدانند رأی دهند: برخی «آری» و برخی «نه» دادند. اگرچه ما در مورد این سؤال موضعگیریهای متفاوتی داشتیم، اما این تفاوت منجر به انشعاب در حزب نشد، زیرا همه تصمیم گرفتیم که اولویت ما حفظ مردم در کنار هم باشد. بله، ما جای بحث و نظرات مختلف را گذاشتیم تا مردم احساس کنند صدای آنها شنیده می شود اما در عین حال تصمیم اکثریت را پذیرفتند.
- مزایا و معایبی که در جریان بحث درباره مسئله ناتو مطرح شد چه بود؟
- "طرفدار" بسیار ساده بود: عضویت در اتحاد قوی ترین قدرت بازدارندگی ممکن را برای شما فراهم می کند. مردم اکنون خواهان بازدارندگی بیشتری هستند - و هیچ جایگزینی وجود ندارد. اکثر کشورهای اتحادیه اروپا، به جز فنلاند و سوئد، مانند اکثر کشورهای شمال اروپا، عضو ناتو هستند. اگر راهحلهای ساختاری دیگری وجود داشت، انواع دیگر اتحادها - نوعی اتحاد دفاعی اروپایی - شاید بخشی از بحث باشد. با این حال، مردم واقعاً چیزی ملموس میخواستند که از قبل وجود داشته باشد، و گفتند: "خوب، ما میدانیم ناتو چیست و اکنون میخواهیم بخشی از آن باشیم." هر گونه تلاش برای صحبت در مورد امکان انجام کاری که داخلی اتحادیه اروپا باشد، یا تکیه بر تضمین های امنیتی که قبلاً تحت معاهده لیسبون وجود داشت، بیحوصله رد شد.
«مخالف» این بود که پیوستن به ناتو، دنیایی را ایجاد میکند که به بلوکهای بزرگتری تقسیم شده است، که میتواند تنشهای موجود بین کشورها را عمیقتر کند و آنها را دائمیتر کند و درهایی را که تاکنون باز شده بود، ببندد. سیاست همیشه متضمن پویایی غیرقابل پیش بینی است. در داخل ناتو، پویایی شناخته شده این است که ایالات متحده به دلیل اندازه، منابع مادی و قابلیت های دفاعی، یک قدرت بزرگ با نفوذ زیاد است. کشورهای کوچکتر تمایل دارند به بازیگران وابسته تبدیل شوند و شما نمی توانید بدانید که در آینده از آنها خواسته می شود چه کار کنند. این نوع پویایی سیاسی می تواند بسیار پیچیده شود. با این حال، این کشورهای کوچکتر نیروهای دفاعی خود را دارند و می خواهند سیاست خارجی خود را انتخاب کنند. اکنون می توانیم ببینیم که اردوغان چگونه بلافاصله خواسته های خود را مطرح کرده است. این برای کشورهای وابسته به ترکیه چه خواهد داشت؟
البته در فنلاند مسئله حافظه ملی و آسیب های جنگ زمستانی نیز مطرح است. وقتی من گفتم که مبنای تصمیم طرفدار ناتو احساسی است، این بدان معنا نیست که چنین احساساتی باید کمرنگ شود. این مهم است که مردم چقدر احساس امنیت می کنند. اگرچه هیچ مدرکی دال بر خطر واقعی وجود ندارد که روسیه فنلاند را به همان شیوه ای که اوکراین را هدف قرار می دهد، وجود ندارد، اما واقعاً مهم نیست.
"اگر احساس خطر وجود داشته باشد، با هیچ تحلیلی نمی توان آن را خاموش کرد."
بنابراین، گفتن اینکه ناتو پوششی است که اکنون به مردم احساس امنیت میکند، به این معنا نیست که هیچ توجیهی ندارد، بلکه به این معناست که این توجیه روانی است.
- و در اینجا به سؤال در مورد مرز می رسیم. از یک سو، هم مرز شدن با متجاوز، منبعی برای تشویش عمومی است. از سوی دیگر، بستن مرزها اقدامی مشابه تحریم خواهد بود. نظر شما در این باره چیست؟
- این مسئله در مورد مرز در ماه های گذشته بسیار بزرگ به نظر می رسد. این بسیار مشکل است و من از قوانین جدیدی که به فنلاند حق بستن مرزها را می دهد بسیار ناراحت هستم. ما ممکن است با شرایطی روبرو شویم که در آن تنها جایی که مردم می توانند درخواست پناهندگی دهند فرودگاه هلسینکی باشد. من فکر نمیکنم این اقدام که تعداد افراد را به کشور محدود میکند، مطابق با حقوق بشر و با قصد ما برای دادن امکان پناهندگی به مردم باشد. این یک سوال جدی است که خیلی سریع مورد بحث قرار گرفت و تقریباً به زیر فرش کشیده شد، زیرا به نظر می رسید مقابله با جنگ هیبریدی مهمتر از تضمین حق پناهندگی باشد.
همچنین بحث داغی در مورد اعطای ویزای توریستی به روسها وجود دارد. برای مردم بسیار ناراحت کننده است که کسانی که از جنگ حمایت می کنند می توانند به عنوان گردشگران بی خیال به زندگی عادی خود ادامه دهند، وارد فنلاند شوند و از آنجا به ایتالیا یا ریویرای فرانسه بروند. این چیزی است که ما در تلاش بودیم با تحریم های اقتصادی به دست آوریم. در عین حال، اگر صدور ویزای توریستی را متوقف کنیم، درها را برای کسانی که نیاز به خروج دارند، می بندیم.
در سمت چپ، ما معتقدیم که باید فضایی وجود داشته باشد تا مردم روسیه گرد هم آیند، دیدگاههای ضد جنگ خود را بیان کنند، با یکدیگر اتحاد ایجاد کنند، قدرت بیشتری پیدا کنند تا بتوانند رژیم کنونی و آن را تغییر دهند. سیاست"
اگر چنین مکان هایی در روسیه باقی نمانده باشد، اگر همه چیز تحت کنترل مقامات است، پس این مکان ها باید در جای دیگری باشند. اتحاد چپ واقعاً تلاش کرده است تا از مقاومت مردم روسیه در برابر جنگ حمایت کند.
- آیا از ابتکارات خاصی در فنلاند با هدف کمک به اوکراین مطلع هستید؟
- وقتی صحبت از حمایت از اوکراین به میان میآید، اولین چیزی که مورد بحث ما بود، تسلیحات بود. نظرات در این مورد در میان احزاب سیاسی چپ در کشورهای شمال اروپا متفاوت بود. نظر شخصی من این بود که باید اسلحه تهیه شود. همه با این ایده راحت نبودند، اما اکثر احزاب به این نتیجه رسیدند که از این اقدام حمایت می کنند. خاطرات جنگ زمستانی این نتیجه را در فنلاند تسریع کرد، اما در سایر کشورها زمان بیشتری طول کشید.
ما همچنین سعی کرده ایم با چپ در اوکراین ارتباط برقرار کنیم. ما با گروهی به نام در تماس بودیم سوسیالنی رخ و از آنها خواستهها و خواستههایشان را پرسیدهایم. آنها در مورد لغو بدهی اوکراین بسیار صحبت کردند تا این کشور منابع لازم برای بازسازی خود را پس از چنین تخریبی داشته باشد. آنها همچنین به ما گفتند که وقتی زمانش برسد، فنلاند می تواند در ساخت زیرساخت های آموزشی کمک کند.
بازسازی اوکراین کاری نیست که باید به تعویق بیفتد - می تواند از هم اکنون شروع شود.
و اگر میخواهیم کمک کنیم، باید با اوکراینیها ارتباط نزدیک داشته باشیم و با دقت به آنها گوش دهیم. من واقعاً امیدوارم که اروپا آماده برداشتن این گام باشد. این تمایل در میان نیروهای چپ و متفکران مختلف اروپایی و آمریکایی وجود دارد که از بالا به شرایط نگاه کنند و به چپ اوکراین گوش ندهند. اینجا در فنلاند، ما به چنین مسائلی بسیار حساس هستیم و آماده دفاع از حق اوکراینیها برای تصمیمگیری درباره نیازهایشان هستیم.
- شما همچنین در سیاست شهرداری شرکت می کنید. در روسیه، انتخابات شهرداری در ماه سپتامبر برگزار می شود. برخی از مردم از انتخابات انتقاد می کنند و استدلال می کنند که این انتخابات در حالی که جنگ وجود دارد بی معنی است. برخی خلاف این را ادعا می کنند: انتخابات نوعی مقاومت است و سیاست در سطح شهرداری می تواند ما را امیدوار کند. سیاست شهرداری برای شما چیست؟
ما یک سال پیش انتخابات شهرداری داشتیم و من در شورای شهر هلسینکی هستم، بنابراین من قطعاً فکر می کنم که سیاست شهرداری مهم است. در فنلاند، می توانید کارهای زیادی در سطح شهرداری انجام دهید. در سطح ایالتی، نمایندگان در مورد قانون تصمیم می گیرند اما تصمیمات در مورد بودجه، آموزش، برنامه ریزی شهری، تغییرات آب و هوا، سیاست های زیست محیطی و انرژی همه در سطح شهرداری گرفته می شود. مقامات منطقه ای مسئول سیستم مراقبت های بهداشتی هستند، اما با این وجود بیشتر به صورت محلی اداره می شود. در سطح شهرداری می توانید درک بسیار خوبی از نحوه عملکرد سیستم های مختلف در عمل به دست آورید و مستقیماً با مردم در تماس باشید. بسیاری از شهروندان هلسینکی همیشه با من در تماس هستند، آنها از آنچه در محله هایشان می گذرد آگاه هستند. به عنوان مثال، ما اکنون با کمبود شدید کارگر در مهدکودک مواجه هستیم. گفتگو با مردم در مورد مشکلات و نگرانی های روزمره آنها را به مشارکت در سیاست سوق می دهد.
در اینجا، ما یک سنت مشارکتی قوی داریم که در بسیاری از مکانها انجام میشود: کلیسا، مانند اتحادیههای دانشجویی، انتخابات خود را دارد، بنابراین میتوانید به هر جایی بروید و سعی کنید فعالانه محیط اطراف خود را شکل دهید. سیاست در جامعه گنجانده شده است، شما می توانید آن را در همه جا انجام دهید: در سازمان ها، ساختارهای سیاسی، احزاب پارلمانی، در سطح شهرداری، در سطح مردمی و به طرق دیگر. دلیلی وجود ندارد که تمام امیدها و تلاش های خود را به تنهایی در یک سطح مشارکت قرار دهید. اما شیوه های سازماندهی و همچنین فرهنگ سیاسی بسته به مکان و زمان متفاوت است: در سیاست، هیچ استراتژی وجود ندارد که بتوانید آن را کپی کنید.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا