جامعه ای که در آن بازیگران مهم در انکار منافع و حقانیت یکدیگر زندگی می کنند، جامعه ای است که در معرض ورطه تهدید قرار گرفته است. شواهد فراوانی از این پدیده مخرب در طول تاریخ خاورمیانه، مانند جاهای دیگر، وجود دارد.
یکی از بزرگترین تلفات پدیده بیداری اعراب، حاکم مصر حسنی مبارک بود که سقوط او در فوریه 2011 مانند یک رویداد محوری به نظر می رسید که به اندازه کافی قوی برای تسریع تغییرات دموکراتیک در سراسر منطقه بود. دو سال بعد، چشم انداز تیره و تار است. پس از کودتای نظامی اخیر، مصر در بحبوحه یک درگیری داخلی قرار دارد خونین تر و سرکوب تر ادامه دارد خشونت و تفرقه افسرده تر از هفته ها و ماه های پایانی رژیم مبارک است.
حکومت استبدادی، شورش و سرکوب، ذهنیت ها را در سراسر سلسله مراتب اجتماعی مصر شکل داده است. فروپاشی حکومت استبدادی مبارک، امیدهای جدیدی را برای عصری روشن و روشن، عاری از فساد و سوء مدیریت ایجاد کرده بود. اما کسانی که قدرت کنترل و اجبار دارند، غریزه قوی دارند تا وقتی می بینند که چنگالشان ضعیف می شود، خود را دوباره نشان می دهند. ویژگی اساسی آن غریزه، رد وجود مشروع و منافع است دیگران . با نفی مشروعیت است دیگران که بازیگران قدرتمند مدعی مشروعیت خود هستند.
زمانی که ژنرال عبدالفتاح السیسی برکناری رئیس جمهور منتخب آزادانه و تعلیق قانون اساسی را اعلام کرد، اظهارات فرمانده ارتش غیرقابل انکار بود و انتخاب کلمات وی با توجه به رویدادهای اخیر عجیب بود. به گفته ژنرال السیسی، ارتش به این دلیل عمل کرد که مرسی "در برآورده کردن خواسته های مردم مصر شکست خورده بود". این در حالی است که محمد مرسی یک سال قبل در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شده بود. و یک قانون اساسی تصویب شده بود. شکایت هایی مبنی بر اینکه این سند بیش از حد اسلام گرایانه است و قدرت زیادی در اختیار ریاست جمهوری قرار داده بود، وجود داشت، اما تقریباً دو سوم اکثریت مصری هایی که رای دادند، از آن حمایت کردند.
قانون اساسی، بدون شک، بحث برانگیز و تفرقهانگیز بود و با عجله علیه مخالفان پر سر و صدا - اقلیتی که نتیجه همهپرسی نشان داد - اجرا شد. با این حال، کودتای نظامی قطعاً چاره ای نبود. زیرا هنگامی که در یک دموکراسی اشتباهاتی انجام می شود، عاملان باید از طریق صندوق رای مجازات شوند و تصمیمات نیز باید تغییر کنند.
کودتای نظامی که رهبر منتخب را برکنار می کند و سرکوب به معنای تضاد دموکراسی و حاکمیت قانون است که بر رضایت مردم بنا شده است. هم دارندگان و هم مدعیان قدرت مسئول بحران مصر هستند.
البرادعی و ائتلاف های مصلحت آمیز با ارتش
مرسی در انکار نیروهایی که در برابر او قرار گرفته بودند زندگی می کرد و به خطر افتاد. رژیمی که اکنون در قاهره مستقر شده است، مرسی، حزب او، حامیان او و مصری های مستقلی را که کودتای نظامی را تایید نمی کنند، نادیده می گیرد. با انبوه معترضان به شدت برخورد می شود. دستورات رژیم جدید مبنی بر اینکه توده های مخالف باید متفرق شوند، علیرغم تاکتیک های سنگین، با سرپیچی مواجه می شوند. معترضان متهم به تهدید امنیت هستند. رسانه ها مجبور به تعطیلی شدند. ژنرال السیسی همه چیز را اعلام کرده است.جنگ با ترورو وزارت کشور اعلام کرده است رستاخیز سرویس های امنیتی دولتی دوران مبارک.
ارتش برای دستگیری شهروندان قدرت یافته است، بنابراین نقش پلیس داخلی را بر عهده می گیرد. ژنرال السیسی ممکن است به طور رسمی وزیر دفاع و فرمانده ارتش تحت یک رئیس جمهور غیرنظامی و یک نخست وزیر غیرنظامی باشد. در حقیقت، اوست که با مشت آهنین بر مصر حکومت می کند. بقیه یک نما است که به نظم جدید دراکونیایی می پوشاند.
قهرمانان پیشین دموکراسی، که با نیروهای لیبرال و سکولار مصر شناخته می شوند، خود را در محل می بینند، به ویژه محمد البرادعی که پس از سرنگونی دولت مرسی، پست معاونت رئیس جمهور را اشغال می کند. کمتر کسی فکر میکرد که البرادعی، رئیس سابق آژانس انرژی اتمی سازمان ملل (IAEA) و برای بسیاری نماد وجدان مصریهایی که درگیر یک مبارزه دردناک برای آزادیهای دموکراتیک هستند، در قله قدرت نشسته باشد. به خشنودی ارتش اما اتفاق عجیبی رخ داده است.
آینده سیاستمداران غیرنظامی که با دیکتاتورهای نظامی هماهنگ می شوند به ندرت امیدوار کننده است. در مصر، توده ها مقامات رژیم های دیکتاتوری گذشته را تحقیر کرده اند. انشقاق در پی کودتای اخیر شاهد چیزی مشابه است. این اتفاق در جاهای دیگر رخ داده است، شاید مهمترین آن در پاکستان در زمان ژنرال ضیاءالحق، که در بمباران هواپیمایش در سال 1988 کشته شد، و اخیراً ژنرال پرویز مشرف، که در بازداشت به سر میبرد و با اتهامات متعددی مواجه است.
نیروهای مسلح شش دهه بر مصر حکومت کرده اند و هنوز شکست ناپذیر به نظر می رسند. با این وجود، زمانی که کشوری تا این حد قطبی شده است، پیش بینی آینده دشوار است. پیشنهادها مبنی بر اینکه جامعه مصر بین اردوگاه های موافق و مخالف مرسی یا بین حامیان مرسی و ارتش تقسیم شده است، بسیار ساده انگارانه است. درگیری بسیار پیچیده تر و چند لایه است. بسیاری از مخالفان رئیس جمهور مخلوع اکنون با بازگشت ارتش به قدرت اعتراض دارند.
مصر اورول
پارادوکس ها در مصر زیاد است. رئیس جمهور مرسی در انتخابات پیروز شد و اخوان المسلمین بر اساس قانون مشروعیت یافت، اما پس از آن با مانورهای قانون اساسی که از نظر بسیاری شبیه به تصاحب قدرت خزنده به نظر می رسید، ادامه داد. مرسی بهطور نابخردانهای نتیجهگیری کرد که پس از برکناری برخی از افسران ارشد ارتش مصر، دستگاه نظامی مصر رام شده است.
اخوان المسلمین در دولت نتوانست متوجه شود که ارتش سقوط کرده است اما به هیچ وجه خارج نشده است. اقلیتی متشکل از لیبرال ها و سکولارها قرار نبود ساکت بمانند. مصر به تازگی از دوران توتالیتر خارج شده بود، اما همچنان مستعد لغزش بود. بعید است که کشور عربی مهمی مانند مصر در منطقه ای که منافع استراتژیک زیادی برای قدرت های خارجی دارد، به مردمش واگذار شود تا انتخاب کنند. زیرا شواهدی وجود دارد که نشان می دهد کودتای نظامی در زمان وقوع آن اتفاق افتاده است دیده بان نزدیک آمریکا.
دولت اوباما در انتخابات مصر در ناراحتی بود و به سختی میتوانست آرامش خود را که با خوشحالی از سرنگونی مرسی توسط ارتش آمیخته شده بود، حفظ کند. اطمینان از اینکه مصر تحت نفوذ ایالات متحده باقی می ماند، با حفظ ارتش در کنار خود، بسیار مهمتر از دموکراسی بود. تقدم سودمندی مصر بر آنچه از نظر اخلاقی درست یا نادرست بود، همه مهم بود. بنابراین مفهوم کودتای "دموکراتیک" متولد شد و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا از آن استقبال کرد و ادعا کرد که سربازان "احیای دموکراسیزمانی که مرسی را سرنگون کردند. بیانیه کری یک تمرین پوچ بود.
یاد جورج اورول، نویسنده رمان دیستوپیایی می افتیم هزار و نهصد و هشتاد و چهاراو گفت: "تقریباً در همه جا احساس می شود که وقتی کشوری را دموکراتیک می نامیم، آن را ستایش می کنیم. در نتیجه، مدافعان هر نوع رژیمی ادعا می کنند که این کشور دموکراسی است." سخنان اورول شباهت عجیبی با مصر در سال 2013 دارد.
دیپاک تریپاتی، همکار انجمن سلطنتی تاریخی و انجمن سلطنتی آسیایی بریتانیا و ایرلند، مورخ بریتانیایی خاورمیانه، جنگ سرد و آمریکا در جهان است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا