منبع: In This Times
پاییز گذشته، پس از نزدیک به دو سال بیکاری ناشی از کووید-19 همه گیر، تدریس را در کالج مرسی در نیویورک به عنوان استاد کمکی شروع کردم. هیجان زده بودم که بالاخره به کلاس برگشتم و کاری را که دوست داشتم انجام دادم: تدریس. من شرایط قراردادم را میدانستم و در حالی که آرزو میکردم غرامت بهتر باشد، پیشنهاد را پذیرفتم به این امید که درآمد ثابت شروعی باشد که باید در نهایت دوباره روی پایم باشم.
داستان من منحصر به فرد نیست - منعکس کننده شرایط زندگی افراد سیاه پوست و قهوه ای در دانشگاه های سراسر کشور است. با توجه به الف 2020 گزارش از فدراسیون معلمان آمریکا، تقریباً نیمی از اعضای هیئت علمی کمکی ایالات متحده"مبارزه برای تامین هزینه های اولیه خانوار» و بیش از 20 درصد به کمک های مردمی بستگی دارد. نرخ پرداخت برای کمک های کالج مرسی دلار است3,000 در هر دوره، و در حالی که نرخ ها متفاوت است، پرداخت اضافی کم می ماند. در سطح ملی، اعضای هیئت علمی کمکی به طور متوسط فقط دلار درآمد دارند3,500 در هر دوره
این دستمزد کم، همراه با بیثباتی در کار و دو سال توقف مذاکرات با مدیریت، اعضای هیئت علمی وابسته به کالج مرسی را به برنامه ریزی برای اعتصاب در هفته مه سوق داده است. 2. من در حمایت کامل از این کارگران و همه کسانی که به دنبال شرایط کاری هستند میایستم.
زمانی که در مرسی شروع به کار کردم، برای تکمیل درآمدم در دانشگاه ایالتی مونتکلیر نیز شغلی پیدا کرده بودم و کمتر از دلار درآمد داشتم.5,000 برای یک دوره کل درآمد من از خانه کمی بیش از دلار بود900 هر دو هفته. از طرفی، من به عنوان یک ویراستار مستقل کار می کردم. روزهایی بود که کرایه قطار کافی برای رفتن به کلاس نداشتم و روزهایی بود که آخرین دلارهایم را برای این کار خرج کردم. من با قوطی های ماهی تن در بین روزهای پرداخت زنده ماندم، زیرا این تنها چیزی بود که می توانستم بپردازم. در سه هفته اول کلاس، سنگینی را احساس کردم که برای زنده ماندن باید به بدنم فشار بیاورم. من میخواستم یک درآمد پایدار، از جمله مزایا، برای خود و دانشجویانم داشته باشم، و نمیخواستم به جهش از دانشگاهی به دانشگاه دیگر متکی باشم. با این حال میدانستم که در دنیای مدرن دانشگاهیان، مرسی کالج منابع یا ثبات لازم را به من نمیدهد. بهعنوان یک سیاهپوست سیاهپوست از جنوب، که نسبتاً از نظر پول نقد فقیر است، باید به زنده ماندن فکر میکردم و اینکه چگونه میتوانم کرایه شهر نیویورک را بپردازم - یکی از بالاترینها در کشور - و از پس هزینههای غذا برمیآمدم. در پایان ترم، یک شغل اداری گرفتم که حقوق متوسطی میپرداخت و برای اولین بار در بزرگسالیام مراقبتهای بهداشتی را برایم فراهم کرد.
اگر کالج مرسی، همراه با همه کالجها و دانشگاههای ایالات متحده، مایل به جذب هیئت علمی متنوعتر هستند، باید با ارائه شرایط کاری بهتر برای اعضای هیئت علمی، از جمله دستمزدهای بالاتر و قراردادهای طولانیتر، شروع کنند. این بسیار مهم است زیرا اکثر دانش آموزان مرسی درآمد کم و افراد رنگین پوست هستند. بازنمایی تجارب مختلف نژادی، طبقاتی و جنسیتی در میان اساتید مهم است. من می توانم به تأثیرات مثبت داشتن شخصی که شبیه من است، کلاس درس را هدایت کند، تأیید کنم. مطالعات جان هاپکینز و دانشگاه آمریکایی نشان میدهد که دانشآموزان از داشتن معلمانی که شبیه آنها هستند سود میبرند: دانشآموزان سیاهپوستی که تا کلاس سوم حتی یک معلم سیاهپوست دارند، 13 درصد بیشتر احتمال دارد که در دانشگاه ثبت نام کنند.
مدیران سراسر کشور همچنین باید مفاهیم استخدام اعضای هیئت علمی متنوع را در سطح اجتماعی-اقتصادی بدانند و متعاقباً از کارکنان رنگین پوستی که به مؤسسات مربوطه خود میپیوندند، حمایت کنند. تحقیقات نشان میدهد که معلمان سیاهپوست به طور خاص از تعهدات بدهی دانشآموزان بیشتر از همتایان سفیدپوست خود رنج میبرند. مقاله ای از آموزش ملی انجمن می خواند،"بیش از نیمی از معلمان سیاه پوست (56 درصد) وام های دانشجویی گرفت - با میانگین مبلغ اولیه $68,300 - در مقایسه با 44 درصد از معلمان سفیدپوست که دلار وام گرفتند54,300 به طور متوسط. از هر پنج نفر از آن معلمان سیاهپوست، یک نفر هنوز بیش از دلار بدهکار است105,000" نابرابری های اقتصادی و اجتماعی در میان معلمان سیاهپوست و POC آشکارتر است.
پدربزرگ و مادربزرگ من - هر دو در می سی سی پی جنوبی در طلوع عصر جیم کرو به دنیا آمدند - به کالج نرفتند. مادر من یک فارغ التحصیل نسل اول کالج بود که پرستار شد و زندگی خود را به عنوان یک والد مجرد فراهم کرد و دو فرزند را در هاتسبورگ، می سی سی پی بزرگ کرد. برای پرداخت هزینه کالج، حدود دلار جمع کرده ام100,000 ارزش بدهی وام دانشجویی از سنین جوانی دریافتم که تحصیلات دانشگاهی پلهای ضروری در تلاشم برای تحقق رویای آمریکایی است. اگر تنها چیزی که بین من و تحصیلات دانشگاهی وجود داشت وام بود، روی خط نقطه چین امضا می کردم با این امید که بازگشت سرمایه (یعنی دورنمای یافتن شغلی که به اندازه کافی برای بازپرداخت بدهی های وام من باشد ) ارزشمند خواهد بود.
پاییز 2021 ترم در مرسی، من از رهبری یک دوره لذت بردم"کلاس آشنایی با ادبیات داستانی. در داخل کلاس سعی کردم معلمی آماده و جذاب باشم و طرحهای درسی را طراحی کنم که دانشآموزانم را به چالش میکشد تا خارج از چارچوب فکر کنند و به شیوههای جدید به نوشتن و روایت فکر کنند. من برنامه درسی خود را با نهایت دقت تنظیم کردم و مطالبی را از نویسندگان دگرباش، سیاهپوست و لاتینکس انتخاب کردم تا دانشآموزانم را با داستانهایی که میتوانستند در آن ببینند در درسها مشارکت دهم. یک روز دانشجوی لاتینی در اواسط ترم به من ایمیل زد و گفت که کلاس من اوست. مورد علاقه او بود زیرا الهام بخش او برای شروع به نوشتن یک دفتر خاطرات بود. از طریق ادبیات، توانستم به دانش آموزانم نشان دهم که داستان های فردی ما هم منحصر به فرد و هم جهانی است.
در آن ترم خارج از کلاس درس، در میان مقالات نمره دهی و تکالیف هیئت گفتگو، برای بازپرداخت اجاره ای که ماه ها قبل از آن عقب مانده بودم، برای برنامه کمک اجاره اضطراری شهر نیویورک درخواست دادم. در تلاش برای داشتن یک رژیم غذایی سالم، متوجه شدم که بیشتر سفر میکنم و پول بیشتری برای حفظ رژیم غذایی ثابت از محصولات تازه خرج میکنم که باید هوشیار باشم. روزهایی که برای قطار پول نداشتم، بعد از سر خوردن زیر چرخگردانها از روی شانهام نگاه میکردم تا هر هفته به کلاس برسم.
ما به عنوان مربی، تمام توان خود را در اختیار دانش آموزان خود قرار می دهیم. با این حال، زمانی که مربیان دگرباشان رنگین پوست با نابرابری های اجتماعی-اقتصادی همراه با تجربیات آنها به عنوان رنگین پوستان به حاشیه رانده شده در آمریکا روبرو می شوند، احتمال بیشتری وجود دارد که بخش بزرگی از زمان و توجه این مربیان توسط مبارزات روزمره اشغال شود. سرپا بمانند و به جای اینکه به دانش آموزان خود خدمت کنند. برای مؤسساتی که دانشجویان آنها عمدتاً رنگین پوست هستند، نمایندگی BIPOC در هیئت علمی - از کارکنان کمکی گرفته تا کارمندان رسمی - برای موفقیت و مشارکت دانشجویان و ایجاد یک فرهنگ پردیس امن و خوشآمد ضروری است.
بعد از ترک مرسی کالج، چیزی که بیشتر از همه متاسفم این است که باید دانشجویانی را که با من ارتباط برقرار کردند پشت سر بگذارم. من تنها یکی از صدها عضو هیأت علمی کمکی هستم که هر سال در مرسی جابجا می شوند. وقتی به اعضای هیئت علمی دستمزد معیشت پرداخت نمی شود، حفظ اشتغال در موسسه و ایجاد روابط با همکاران و دانشجویان بسیار دشوار می شود. که در 2020اعضای هیئت علمی تکمیلی مذاکرات قراردادی را در مرسی آغاز کردند و در آن خواستار دستمزد معیشتی و امنیت شغلی شدند. پس از دو سال فرآیند مذاکرات ناامیدکننده که در آن دولت مرسی نتوانست خواستههای مربوط به دستمزدهای بالاتر، قراردادهای طولانیمدت و مشارکت در تصمیمگیری دانشگاه را برآورده کند، اعضای کمکی اکنون آماده اعتصاب هستند.
من به عنوان یک مربی که از واقعیتهای اقتصادی که سیاهپوستان و دگرباشان در دانشگاه با آنها برای امرار معاش با آن مواجه هستند، میدانم، از اعتصاب به منظور بهبود حقوق کمکهای مرسی حمایت میکنم. دانشآموزان سیاهپوست و قهوهای و اعضای کمکی در مرسی لیاقت بیشتری دارند، و امیدوارم با این اعتصاب بتوانند جامعه رحمتی را ایجاد کنند که واقعاً به دانشآموزان برای پیشرفت قدرت میدهد.
ویکتوریا آر. کالینز (او/آنها) یک نویسنده و مربی جنوبی، سیاهپوست، عجیب و غریب است که از خاک رسی می سی سی پی متولد و پرورش یافته است و در حال حاضر در برانکس زندگی و کار می کند. ویک دارای مدرک MFA در نویسندگی خلاق غیرداستانی از مدرسه جدید است. Vic @vicwritesthings را دنبال کنید
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
2 نظرات
در یک زمان، "اضافی" به معنی معلمان غیر استخدامی اما اساساً تمام وقت بود. در حال حاضر معمولا به معلمان پاره وقت است که به ازای هر دوره ای که تدریس می کنند مبلغ ثابتی دریافت می کنند منهای هر گونه مزایا، بدون بیمه، بدون دفتر ثابت. این بدان معناست که معلم به جایی که آنها تدریس می کنند می رود، کلاس خود را تدریس می کند و بعد از آن می رود. در حالی که معلمان به منظور غنی سازی مدرسه/دانشکده/دانشگاه مورد سوء استفاده قرار می گیرند، دانش آموزان نیز بدیهی است که تغییر کوتاهی دارند. این آموزش ارزشمند نیست، این یک طرح برای کسب درآمد است. کل کلاهبرداری وام دانشجویی را هم اضافه کنید، تا وقتی آن دسته از دانشجویانی که یا به دلیل عدم تکمیل تحصیلات خود تا مدرک تحصیلی خود را ترک می کنند یا پس از کسب یک تحصیلات اساساً بی ارزش شده، سیستم بانکی نیز درگیر کلاهبرداری باشد.
من کمکی بودم کار کردن با دانش آموزان را دوست دارم، اما وقتی دستمزد من بر تعداد ساعاتی که در کلاس و خارج از آن کار می کردم تقسیم شد تا واقعاً کلاس های خوبی را آماده کنم، کار نمره ای و غیره. در واقع حقوق ساعتی من کمتر از حداقل دستمزد بود. من می توانستم همه چیز را خوب انجام دهم، زیرا یک مستمری کوچک به علاوه تامین اجتماعی داشتم. اکثر اعضای کمکی که در آن تدریس می کردم مانند من بودند، بزرگتر و با درآمد دیگری. بالاخره رفتم من دو زبانه بودم، در دانشگاه های دو کشور دیگر زندگی و تدریس کرده بودم و یک دانشگاهی با تجربه بودم. این همان چیزی است که «آموزش عالی» به آن تبدیل شده است. ویکتوریا درست متوجه شد. اتفاقاً 10 سال دانشگاه، یک لیسانس و دو سال فوق لیسانس داشتم. چه مسخره ای