اخیرا نیکلاس کوزلوف که در حال کار بر روی کتاب جدیدی با عنوان جهت جدید آمریکای جنوبی، در مورد تجدید نظر سیاسی در آمریکای جنوبی، با گرگ ویلپرت، سردبیر venezuelanalysis.com و یک روزنامه نگار آزاد ویلپرت نویسنده تغییر ونزوئلا با در دست گرفتن قدرت، در اواخر امسال از Verso Books منتشر خواهد شد. در طول این مصاحبه یک ساعته، این دو در مورد رسانههای ونزوئلا، نقش اینترنت، روابط ایالات متحده و ونزوئلا، آموزش سوسیالیستی و موانع پیش روی روند بولیواری در حال پیشروی صحبت کردند.
NK: پیشینه شخصی شما چیست؟
GW: من در ایالات متحده متولد شدم اما به دلیل اینکه پدرم آلمانی و مادرم آمریکایی بود به آلمان نقل مکان کردم. وقتی دبیرستان را تمام کردم، برای تحصیل به ایالات متحده رفتم، به کالج در سن دیگو رفتم و دکترای خود را در جامعه شناسی در دانشگاه براندیس در ماساچوست انجام دادم.
NK: چگونه به ونزوئلا آمدید؟
GW: من شش سال را در نیویورک زندگی کردم و آنجا بود که با همسرم که ونزوئلایی است آشنا شدم. در مدرسه جدید جامعه شناسی تدریس می کردم. همسرم با تمام شدن تحصیلاتش و دریافت ویزای موقت مجبور به بازگشت به ونزوئلا شد. من از آن زمان اینجا هستم، الان هفت سال است. من با فولبرایت آمدم تا در دانشگاه مرکزی ونزوئلا تحقیق و تدریس کنم. کمک مالی تمام شد، اما درست در زمان کودتا تصمیم گرفتم بیشتر روی روزنامه نگاری تمرکز کنم. من احساس کردم رسانه های بین المللی آنطور که باید کار خوبی انجام نمی دهند. در سال 2003 با یکی از بنیانگذاران Aporrea ارتباط برقرار کردم.
خاستگاه ونزوئلالیز
NK: آپورئا چیست؟
GW: این یکی از اصلیترین وبسایتهای Chavista است که پس از کودتا بسیار مهم بود، زیرا منبعی کلیدی از اطلاعات و بهروزرسانیهای مداوم در مورد آنچه در ونزوئلا اتفاق میافتد ارائه میکرد. برای جنبشهای اجتماعی اینجا در ونزوئلا و همچنین در سطح بینالمللی بسیار مهم بود که مردم جریان ثابتی از اطلاعات را دریافت کنند که توسط رسانههای شرکتی موجود کنترل نمیشد. بنابراین، ما دور هم جمع شدیم و در مورد راه اندازی چیزی مشابه اما کمی متفاوت و برای مخاطبان بین المللی به زبان انگلیسی صحبت کردیم.
NK: وقتی می گویید ¨ما¨ منظورتان کیست؟
GW: من و مارتین سانچز، که یکی از بنیانگذاران aporrea بود.
NK: بنابراین، بودجه از کجا می آید؟
GW: خوب، این همیشه یک موضوع مشکل است (می خندد) زیرا البته حامیان مخالف همیشه می گویند: ¨این دولت 100 درصد است.¨ ما مقداری بودجه از وزارت فرهنگ دریافت کردیم، اما کمک های مردمی نیز دریافت کردیم. همچنین، ما با چندین گروه مختلف، مانند هفته نامه چپ سبز، Alia2، و به طور خلاصه با Telesur و غیره، قراردادهای حمایت متقابل داریم. ما الان پول زیادی نداریم، در نقطه اوج ممکن است 4 یا 5 نفر داشته باشیم اما با آمدن و رفتن مردم نوسان دارد. پیدا کردن افرادی برای کار در سایت سخت است زیرا به زبان انگلیسی است، اما شما به افرادی نیاز دارید که وضعیت ونزوئلا را بدانند.
NK: آیا قصد دارید از منابع دیگر بودجه بگیرید؟
GW: بله، ما در حال کار بر روی دریافت تبلیغات هستیم و به دنبال درخواست برای کمک مالی از بنیادها هستیم.
محیط روزنامه نگاری
NK: آیا دولت تا به حال با شما تماس می گیرد و شکایت می کند که از هر داستانی ناراضی است، آیا دخالتی وجود دارد؟
GW: به هیچ وجه. تا آنجا که وب سایت، من از نظر محتوا با کسی در تماس نیستم.
NK: کار در کاراکاس چگونه است و محیط روزنامه نگاری در اینجا چگونه است؟
GW: متفاوت است (می خندد). من در واقع تماس های زیادی دارم زیرا همسرم در دولت کار می کند و قبل از روی کار آمدن چاوز یک فعال سیاسی بود. بنابراین، مطمئناً به من کمک کرده است. اما حتی برای من اغلب بسیار دشوار است، زیرا مهم نیست که از کجا آمدهاید، و حتی اگر از طرف شخص دیگری به شما توصیه شده باشد، عموماً از سوی دولت مورد سوء ظن بسیاری قرار میگیرید و دریافت آن میتواند بسیار دشوار باشد. اطلاعات
NK: آیا در چند سال گذشته رشدی در احساسات ضد آمریکایی مشاهده کرده اید؟
GW: نه، به هیچ وجه. هر زمان که رسانه ها از ضد آمریکایی بودن چاوز صحبت می کنند، هیچ کس در اینجا آن را اینطور درک نمی کند. آنها او را ضد بوش می دانند.
تاثیر رسانه ها
NK: تحلیل ونزوئلا چه تأثیری داشته است، چند نفر وارد سایت می شوند؟
GW: فکر می کنم روزانه حدود 1,000 نفر سایت را مطالعه می کنند. من این تصور را دارم که تاثیر مهمی دارد. ما به عنوان مثال به روزنامه نگاران و دانشگاهیان دیگر رسیده ایم. خبرنگارانی که این سایت را مشاهده می کنند به نوبه خود با خبرنگاران دیگری که در اینجا مستقر هستند صحبت می کنند و اکثر آنها مخالف دولت هستند.
NK: و این 1,000 بازدید، آیا می دانید از کجا آمده اند؟
GW: مطمئن نیستم، اما فکر میکنم تقریباً همه آنها از ایالات متحده و بریتانیا هستند.
NK: فکر می کنید اینترنت و سایر رسانه های حامی چاوز چقدر در مقابله با پوشش رسانه های اصلی موثر بوده اند؟
GW: اگر شما یک مقایسه بین المللی از پوشش رسانه ای در مورد ونزوئلا انجام دهید، در دنیای انگلیسی زبان به طور کلی این تصور وجود دارد که چاوز به زباله دانی می رود. با این حال، پوشش در رسانههای انگلیسی زبان در واقع بهتر از رسانههای آلمانی یا فرانسوی است، چه رسد به برزیل یا دیگر رسانههای آمریکای لاتین. من نمی توانم بگویم تحلیل ونزوئلا پوشش تند چاوز در رسانه های انگلیسی زبان را تعدیل کرده است، اما فکر می کنم ما تأثیری داشته ایم. در واقع، هیچ معادل دیگری برای سایت ما به زبان های دیگر وجود ندارد.
رادیکالیزه شدن رو به رشد
NK: تا چه حد گروه های مردمی دولت را برای افراط گرایی تحت فشار قرار می دهند و چه تاثیری برای ایالات متحده دارد؟
GW: مشکل اینجا در ونزوئلا این است که جامعه مدنی نسبتا ضعیف است. سازمان های قوی یا قدرتمند در اطراف بسیار اندک هستند. قوی ترین ها شاید اتحادیه ها باشند و حتی آنها بسیار کوچک، ضعیف و بی سازمان هستند. غیر از این خیلی کم است. از سوی دیگر، خواسته هایی از سوی گروه های اجتماعی در سراسر کشور وجود دارد که برای جلب توجه فریاد می زنند و تلاش می کنند توجه چاوز را به خود جلب کنند. و من فکر میکنم که آنها از این نظر تأثیر دارند. با این حال، گروه ها کاملاً بی تمرکز و بی نظم هستند.
NK: در مورد چه گروه هایی صحبت می کنیم؟
NK: عمدتاً گروه های اجتماعی که شکل گیری خود را به طرق مختلف تغییر می دهند. آنها ممکن است در یک نقطه به عنوان حلقههای بولیواری و به عنوان واحدهای نبرد انتخاباتی سازماندهی شده باشند، اکنون در کمیتههای جمعی و زمین شهری، کمیتههای آب، کمیتههای بهداشت، هر چه باشد. این گروه ها به هزار شکل سازماندهی شده اند. و این بخشی از مشکل است زیرا منسجم نیست. شما حزب چاوز را دارید، اما به عنوان یک سازمان از بالا به پایین در نظر گرفته می شود. بنابراین، همه این گروههای اجتماعی وجود دارند، اما هیچ سازمان چتری وجود ندارد که بتواند خواستههای آنها را هدایت کند. بنابراین، من فکر می کنم که این گروه ها روند را به جلو پیش می برند، اما به شیوه ای نسبتاً ناکارآمد.
روابط آمریکا و ونزوئلا
NK: اخیراً برخی ملیسازیها صورت گرفته است، برخی از آنها بر منافع اقتصادی ایالات متحده تأثیر گذاشته است. آیا فکر می کنید ممکن است ملی سازی های بیشتری وجود داشته باشد که ممکن است روابط ایالات متحده و ونزوئلا را بر هم بزند؟ آیا گروه های مردمی در آن جبهه به دولت فشار می آورند؟
جی دبلیو: نه، من فکر نمیکنم ملیسازیها موضوعی رایج باشد. اما، من فکر می کنم که دولت به دلایل مختلف به آنها ادامه خواهد داد. دولت پیش از این سه حوزه را اعلام کرده است که ملی میشوند و این کار را ادامه داده است. بنابراین، واقعاً مشخص نیست که چه کاری باید انجام شود. یعنی مخابرات و نفت و برق. چیز زیادی از اهمیت استراتژیک باقی نمانده است. اما من میتوانم تصور کنم که ملیسازی در بخشهای مختلف دیگر، که کوچکتر و کماهمیت هستند، پیش میرود. ملیسازی بخشی از یک استراتژی کلی سوسیالیستی است و اگر تلاشی برای واگذاری این شرکتها به مدیریت کارگری یا مدیریت مشترک وجود داشت، ملیسازی پیشنیاز آن خواهد بود. من می بینم که این اتفاق می افتد.
NK: در مورد روستاها چطور، آیا منافع ایالات متحده در کشاورزی وجود دارد؟ آیا اصلاحات ارضی می تواند روابط ایالات متحده و ونزوئلا را به طور قابل توجهی به خطر بیندازد؟
GW: چیزی که باید در نظر بگیرید این است که نسبت کشاورزی در تولید ناخالص ملی تنها حدود 6 درصد است، بنابراین واقعاً بخش کوچکی از اقتصاد است. میزان بهره ایالات متحده در آن 6 درصد احتمالاً حداکثر بیش از 1 درصد نیست. فکر نمی کنم اصلاحات ارضی تاثیری بر روابط ایالات متحده داشته باشد. بارزترین مورد، مزرعه ی لرد وستی بود که متعلق به بریتانیایی ها بود، اما آن قضیه کم و بیش حل شد. دولت واقعاً می خواهد تولیدات کشاورزی را گسترش دهد و بسیار مراقب است که این تولید مختل نشود. پس از آن توافق با Vestey باید در این زمینه دیده شود.
NK: شرکت های نفتی مختلف ایالات متحده در کمربند نفتی اورینوکو فعالیت می کنند. آیا نقطه اختلافی در آنجا می بینید که به روابط آسیب برساند؟
GW: اگر دولت پیشنهاد کند که غرامت تولید کمربند نفتی اورینوکو به نحوی کمتر از ارزش بازار باشد، بله، روابط ممکن است تحت تأثیر قرار گیرد. طبق قوانین ونزوئلا، باید به ارزش بازار باشد و تا کنون به نظر می رسد دولت علاقه مند به انجام این کار است. مشکل در کمربند نفتی، و دلیل اینکه دولت ممکن است چنین معامله خوبی را ارائه ندهد، این است که ما در مورد مبالغ بسیار بزرگتری صحبت می کنیم. شرکت های نفتی خارجی می گویند که حدود 17 میلیارد دلار در تولید سرمایه گذاری کرده اند. من فکر می کنم مشارکت خارجی در آنجا حدود 60 تا 70 درصد است، بنابراین برای به دست آوردن اکثریت یا 60 درصد سهم، دولت باید حدود نیمی از آن را خریداری کند. با این حال، این حدود 8 میلیارد دلار است، به سختی پول نقد. من فکر میکنم که کمربند نفتی اورینوکو فرآیندی طولانی خواهد بود و تهیه این پول برای دولت دشوار خواهد بود.
NK: آیا فکر می کنید اگر ونزوئلا تسلیحات خارجی بیشتری خریداری کند، این ممکن است به لفاظی های تحریک آمیز کمک کند و نقطه اصطکاک دیگری ایجاد کند؟
GW: بله، احتمالاً این اتفاق خواهد افتاد، اما در واقع به میزان کمتری در آینده، زیرا فکر میکنم دولت اولین موج بهروزرسانی زرادخانه نظامی خود را تکمیل کرده است. تا به حال، ارتش تقریباً 20 سال بود که سلاح جدیدی دریافت نکرده بود. من انتظار ندارم در آینده نزدیک هزینه های بیشتری انجام شود.
NK: از آنچه شما می گویید به نظر می رسد که به طور طعنه آمیزی، با وجود همه لفاظی ها، بسیاری از موضوعات بحث برانگیز مورد مناقشه نیستند؟
GW: من فکر می کنم که وضعیت کلمبیا می تواند یک موضوع بحث انگیز باشد. اگر اوریبه مجبور به استعفا می شد و جانشین او نسبت به چاوز کمتر دوستی داشت، ایالات متحده می توانست از این اصطکاک سوء استفاده کند.
ن.ک.: خب، این احتمال وجود دارد که ما رادیکالیسم ایدئولوژیک بیشتری داشته باشیم که اگرچه ممکن است مستقیماً بر منافع ایالات متحده تأثیر نگذارد، می تواند تأثیر روانی مهمی داشته باشد، مثلاً از طریق تشکیل تعاونی ها. تعمیق روند انقلاب را چگونه می بینید؟
GW: من فکر می کنم خطر این است که هر تلاشی برای دور شدن از دموکراسی به اصطلاح لیبرال و نمایندگی به عنوان تلاش برای ایجاد دیکتاتوری تعبیر شود. من فکر نمیکنم که این نتیجهگیری منصفانه باشد، اما فکر میکنم ایالات متحده و همچنین بسیاری از افراد جامعه بینالمللی و رسانههای بینالمللی این را میگویند. این می تواند ونزوئلا را منزوی کند. و من فکر می کنم دولت چاوز قصد دارد از سرمایه داری و دموکراسی نمایندگی لیبرال دور شود.
NK: به طور خاص آن را چگونه می بینید؟
GW: در اقداماتی که قبلاً اعلام کرده است. مثلاً در سطح سیاسی، اختیار بیشتر به شوراهای اشتراکی و اولویت دادن به آنها بر نمایندگان دولت یا منتخبان، همچنین از نظر تخصیص بودجه و تصمیم گیری های مختلف در مناطق کشور. در سطح اقتصادی، ملی شدن بیشتر، خود مدیریتی بیشتر کارگری در همه سطوح. بنابراین، این تغییرات در سطوح سیاسی و اقتصادی به عنوان ضد دموکراتیک تعبیر خواهد شد، حتی اگر چنین نباشد.
ن.ک.: اما با توجه به شکست اپوزیسیون و حواس پرتی بوش در عراق، آیا فکر می کنید حتی اگر اوضاع رادیکال شود، واشنگتن در موقعیتی قرار می گیرد که بتواند کاری انجام دهد؟
GW: اگر شرایطی باشد که بتوان جامعه بین المللی را به دست آورد، بوش می تواند کاری انجام دهد. با این حال، در این مرحله، برای بوش بسیار ناامیدکننده است که سایر کشورهای آمریکای لاتین را همراهی کند. اما ممکن است بوش تلاش کند و موفق شود تا کشورهای اروپایی را با خود همراه کند.
NK: در صورتی که یک دموکرات در سال 2008 انتخاب شود، این ممکن است چگونه بر روابط تأثیر بگذارد؟
GW: فکر می کنم بستگی به نوع دموکراتی دارد. اگر مثل هیلاری کلینتون یک دموکرات میانه رو باشد، به راحتی می توانم ادامه اصطکاک را ببینم. دموکرات هایی مانند او و جان کری میزان زیادی از اشتیاق برای بازی در مقابل تماشاگران میامی کوبا نشان داده اند. در حالی که اگر دموکرات لیبرال تری مانند اوباما یا ادواردز بود، قطعاً می توانست تغییر بزرگی باشد.
دانشگاه جنوب؟
ن.ک.: با توجه به سوابق تحصیلی شما، به ذهنم خطور کرد که بپرسم: چاوز درباره راه اندازی به اصطلاح "دانشگاه جنوب" صحبت کرده است. اگر شروع به کار کرد (و او قبلاً یک دانشگاه بولیواری راه اندازی کرده است)، تا چه حد یک چالش ایدئولوژیک برای ایالات متحده است؟ آیا برنامه درسی آنها را دیده اید و آیا دانشگاه بولیوار تأثیر رادیکالیزه کننده ای بر دانشجویان بزرگسال داشته است؟
GW: من مدتی را صرف نگاه کردن به دانشگاه بولیواری کردهام، و مطمئناً فکر میکنم که از بسیاری جهات یک چالش ایدئولوژیک را نشان میدهد. این دانشگاه تلاشی آگاهانه برای آموزش افرادی برای خدمات دولتی است که نگرش بولیواری بیشتری به جهان دارند. من فکر می کنم دانشگاه جنوب هنوز فاصله زیادی دارد، آخرین باری که در مورد آن شنیدم که یک سال پیش بود، کاملاً جنینی بود.
NK: برنامه درسی خاص در دانشگاه بولیوار چیست؟
GW: خیلی جالب است. دانشآموزان حتی در سال اول شروع به درگیر شدن در اجتماع و کار روی پروژههای اجتماعی میکنند، در همان زمان که در کلاس هستند. بنابراین، این بسیار بر کمک به فقرا و توسعه ابزار برای غلبه بر فقر متمرکز است.
ن.ک: روز قبل داشتم در اطراف قدم می زدم و تابلویی را دیدم که روی آن نوشته شده بود «مرکز آموزش سوسیالیستی». آیا این حرکت به سمت آموزش تبلیغی است؟
GW: من این مرکز را ندیدهام، اما همه برنامههای آموزشی جدید نوعی گرایش سوسیالیستی دارند، برای مثال برنامه Vuelvan Caras. و بله، قطعا تلاشی برای متقاعد کردن بخش بزرگتری از مردم برای حمایت از این برنامه است. من شخصاً فکر میکنم این ایده بدی است، نه به این دلیل که مخالف آن نوع آموزش هستم، بلکه بر اساس آنچه میبینم، تأکید بیش از حد بر این نوع بعد اخلاقی و اخلاقگرا بودن وجود دارد. به نظر من منظور از سوسیالیسم این نیست. این یک انتقاد مفصل است که اکنون وارد آن نمی شوم، اما یک ایده ساده در مورد آموزش وجود دارد که احساس می کنم گاهی اوقات تبلیغ می شود، که ما فقط باید به مردم بیاموزیم که چگونه با شرایط جمعی تر فکر کنند و به جای آن به خیر جمعی فکر کنند. از خیر فردی، بیشتر از نظر همبستگی و همه چیز از آنجا به وجود می آید. فکر نمیکنم آموزش اینگونه باشد و به راحتی میتواند به شکل جدیدی از جزم گرایی منجر شود که بسیار خطرناک است.
تعمیق انقلاب
ن.ک.: خوب، در مورد کدام آن، موانع اصلی در راه تعمیق روند بولیواری را در چه می بینید؟
GW: موانع اصلی که من می بینم در واقع داخلی هستند و نه خارجی. به طور کلی، فکر می کنم موانع بیرونی برطرف شده است. فکر می کنم پویایی سرمایه داخلی و بین المللی برطرف شده است. سرمایه داخلی، عمدتاً به این دلیل که بسیار ضعیف است، کاملاً به بخش دولتی وابسته است و در این مرحله کار زیادی نمی تواند انجام دهد. اپوزیسیون قدیمی، نخبگان قدیمی یکی دیگر از موانع است و این نیز با تمام شکست های انتخاباتی و تلاش های کودتا برطرف شده است. بنابراین، ما با سه مانع اصلی داخلی روبرو هستیم. یکی از اینها نوعی ذهنیت درون گروهی مرتبط با مشتری گرایی است. به دلیل تهدیدات خارجی، حتی اگر این تهدیدها فروکش کرده اند، هنوز این ایده وجود دارد که ما باید از خود محافظت کنیم و فقط کسانی را که با ما هستند تبلیغ کنیم. این معمولاً منجر به یک مفهوم منحرف از شهروندی می شود، جایی که خدمات و مشاغل دولتی عمدتاً به حامیان داده می شود که به طور گسترده در رسانه ها مورد بحث قرار گرفته است. من فکر می کنم این مشکلی است که وجود دارد و حتی می تواند بدتر شود. این یک شکل خفیف فساد است اما می تواند به فساد جدی تری منجر شود.
NK: نتیجه منطقی از آنچه شما می گویید چیست، آیا ممکن است ناآرامی اجتماعی یا حتی شورش وجود داشته باشد؟
GW: در اینجا تناقضی در ایدئولوژی وجود دارد، که قرار است جهانی باشد، که قرار است شامل افراد به حاشیه رانده شده باشد، اما در عمل شما شاهد حذف برخی از افراد، حامیان اپوزیسیون هستید. بنابراین، این یک تناقض است که به نوعی سیستم اعتقادی را توخالی می کند، مردم را بدبین تر می کند. مورد دیگر این است که مخالفان را سخت می کند. اپوزیسیون حتی اگر اقلیت باشد، در صورت قطع کامل و قطع هرگونه مشارکت در زندگی اجتماعی و سیاسی کشور، بیشتر و بیشتر مایل به مقاومت فعال در برابر حکومت می شوند. این می تواند به وضعیتی مانند آنچه در نیکاراگوئه داشتیم، منجر شود، جایی که شما افرادی را داشتید که در یک جنگ داخلی با شدت کم اسلحه به دست گرفتند. شما می توانید این را در ونزوئلا یا یک کمپین تروریستی دریافت کنید. من هنوز فکر می کنم که اگر تعداد زیادی از افراد در اپوزیسیون متقاعد شوند که این تنها راه برای فعال بودن سیاسی است، این امکان وجود دارد. خطر دیگر این تمرکز روی شخص چاوز است. کل جنبش بولیواری چنان به چاوز وابسته است که در سطوح مختلف مشکلاتی را ایجاد می کند. این جنبش بر آنچه که این جنبش برای آن ایستاده است بیتأکید میکند، و در نهایت برای چاوز به عنوان رئیسجمهور ایستادگی میکند و نه چیزهای دیگر. و موقعیتی را ایجاد می کند که شما یک جنبش اجتماعی واقعی ندارید که بتواند بحث سیاسی را هدایت کند، که بتواند منافع اجتماعی را بیان کند. کل جنبش بسیار وابسته به این «گفتگو» می شود، به اصطلاح، که تمایل دارد بین چاوز و توده ها یک طرفه باشد. و البته، همه چیز نسبتاً ناپایدار است، زیرا اگر چاوز ناپدید می شد، کل جنبش به هزار قطعه سقوط می کرد.
NK: چاوز اخیرا مدعی شده است که هدف ترور قرار گرفته است…
GW: من فکر می کنم ترور یک احتمال واقعی است زیرا افرادی در اپوزیسیون که دولت را دوست ندارند، اگر باهوش باشند، متوجه می شوند که همه چیز آنقدر به چاوز وابسته است که اگر از شر او خلاص شوند، شانس بسیار خوبی دارند. از بازگشت به قدرت اما، آنها همچنین ممکن است به این نتیجه برسند که چنین تحولی می تواند هرج و مرج کامل را در کشور ایجاد کند. فکر میکنم تحلیلگران دولت آمریکا این را میدانند، و شاید من خیلی خوشبین هستم یا خیلی به آنها فکر میکنم، اما تردید دارم که آنها به ناآرامی اجتماعی کامل در ونزوئلا علاقهمند باشند، زیرا این امر عرضه نفت را تهدید میکند. بنابراین به همین دلیل است که من شک دارم که دولت ایالات متحده پشت تلاش برای ترور چاوز باشد. اما این مانع از آن نمیشود که افراد اپوزیسیون خواهان آن باشند، بهویژه که احتمالاً چندان اهمیتی نمیدهند که نفت به ایالات متحده میرود یا نه، و نگرانی اصلی آنها بازگشت به قدرت است. سومین مانع، سبک حکومتی چاوز است. اگرچه او میخواهد دموکراسی مشارکتی را ایجاد کند، اما هنوز یک سیستم مدیریتی بسیار بالا دارد و این تضادهایی را ایجاد میکند. او در محیط خودش خیلی مشارکت نمیکند، من این احساس را دارم که او ذهنیت نظامیگرایانهای دارد که دستور میدهد و انتظار دارد همه از آنها پیروی کنند. این برای یک رهبر از این نظر کار می کند که قوی بودن خوب است، اما فاقد مقدار مشخصی از انعطاف پذیری و تمایل به پذیرش انتقاد و نظرات بخش های مختلف است. همچنین، کل ایده قانون توانمند، یعنی دموکراتیزه کردن کشور از طریق یک فرآیند نسبتاً غیر دموکراتیک، نیز متناقض است.
نیکولاس کوزلوف در حال کار بر روی کتاب جدیدی با عنوان است جهت جدید آمریکای جنوبی، در مورد تجدید نظر سیاسی در آمریکای جنوبی (Palgrave, 2008). او نویسنده است هوگو چاوز: نفت، سیاست و چالش برای ایالات متحده (Palgrave، 2006).
گرگ ویلپرت سردبیر venezuelanalysis.com و یک روزنامه نگار آزاد او نویسنده است تغییر ونزوئلا با در دست گرفتن قدرت، در اواخر امسال از Verso Books منتشر خواهد شد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا