محو شدن تمایزات سیاسی بین دو حزب سیاسی بزرگ آمریکا، که از طریق موافقت دموکرات ها با ایده های جمهوری خواهان در مورد هر مسئله مهم ملی به دست آمده است، برخی مترقیان را به این نتیجه رسانده است که دموکرات ها و جمهوری خواهان اکنون اساساً یکسان هستند. این درهم آمیختگی یک خطای خطرناک است: ارزیابی بسیار مهربانانه از حزب دمکرات است. زیرا در نظر گرفتن دموکراتها بهعنوان شبیهسازهای جمهوریخواه صرف، نادیده گرفتن نقش بسیار مخربتر آنها در تشویق یک چارچوب سیاسی محافظهکار است که بسیاری از آمریکاییها را در وهله اول به دام انداخته و روحیه آنها را تضعیف میکند تا مواضع جناح راست را اتخاذ کنند.
اگر دموکراتها به سادگی با جمهوریخواهان مشابهت کنند، از نظر سیاسی زائد خواهند بود. اما دموکرات ها تکراری نیستند - آنها دوگانه هستند. برنامههای ارتجاعی اندکی کمتر ارتجاعی را عرضه میکنند و آنها را در لفاظیهای جذابتر قرار میدهند، آنها مخالفتهای احتمالی مردمی علیه حملات جناح راست را ملایمتر، تسکین و فلج میکنند. این زمینه را برای حملات آتی توسط راست ایجاد می کند. دستور کار جمهوری خواهان، هر چند زشت، وحشیانه و گستاخانه، به خودی خود نمی تواند افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد – اما سابقه ناپسند مماشات دموکرات ها، پیشرفت های جناح راست را قفل، بارگذاری و امکان پذیر کرده است.
چگونه این اتفاق می افتد؟ برای نشان دادن این روند، ابتدا لازم است ویژگیهای کلی آن را در قالبهای کلی ترسیم کنیم، و سپس با بررسی تسلیم شدن دموکراتها به راست در مورد موضوعات برجسته: عراق، سقط جنین، ازدواج همجنسگرایان، امنیت اجتماعی و واکنش محافظهکاران، آن را در حرکت نشان دهیم.
به طور کلی، یک الگوی مشترک واضح در زیربنای پویایی وجود دارد که توسط آن چپ به طور مداوم زمین خود را نسبت به راست از دست می دهد. حزب جمهوری خواه ابتکار عمل را با بسیج فعالانه دارایی ها، ایده ها و ایدئولوژی خود برای تلاش در جهت اهداف رادیکال خود به دست می گیرد. در همین حال، حزب دمکرات در جهت مخالف نمی کشد. برای اهداف خود به صورت تهاجمی بسیج نمی شود. همچنین به شدت در برابر طرح های جناح راست دفاع نمی کند. این انفعال دقیقاً به این دلیل اهمیت زیادی پیدا می کند که حزب دوست مردم عادی است. در این زمینه انفعال آن به عمل تبدیل می شود - پذیرش و تایید ضمنی مانورهای جناح راست. نقش حزب دموکرات به عنوان عامل مشروعیت بخشی به مواضع جناح راست، مرزهای سیاسی را که در آن فقط ایده های راست می تواند غالب باشد، اجازه می دهد و قفل می کند. این رضایت اولیه، مرحله (الف) پرورش محافظهکاری حزب دموکرات را تشکیل میدهد.
آنچه این روند را بسیار مسموم می کند، ترکیبی منحصر به فرد از عمل گرایی آمریکایی و ساختار سیاسی آمریکایی است. پراگماتیسم آمریکایی، یا درک عمومی عمومی از سیاست، حکم میکند که در پایان روز باید به مشاجره و نوعی سازش دو حزبی پایان داده شود - «یک وسط منصفانه بین افراطها»، مانند فلسفه ارسطو. میانگین طلایی €. ساختار سیاسی آمریکا، یا ساختار دو حزب مسلط، این فرض را تقویت میکند که هر یک از احزاب در تقابل با یکدیگر وجود دارند و نوعی قطبش متقارن ایجاد میکنند. پس پراگماتیسم و سیاست باید کاملاً همپوشانی داشته باشند: مرکز سیاسی باید بین دو حزب قرار گیرد.
اما انفعال واقعی دموکرات ها در مواجهه با هجمه های جمهوری خواهان این فرضیه را که احزاب به عنوان متضاد قطبی هستند، خدشه دار می کند. یک "میانه" زمانی که انتخاب شود، نه بین دو افراط، بلکه بین جناح راست افراطی جمهوری خواهان و "کمی به چپ همان ها" ختم می شود. دموکرات های افراطی بنابراین، هر آنچه در انتهای چپ واقعی طیف قرار دارد، به طور کامل از تصویر خارج می شود. با گذشت زمان، تکهای از جناح راست جمهوریخواه-دموکرات از طیف قدیمی، مبنایی برای طیف جدید میشود. و از این طیف جدید با محوریت راستگرایانهتر، این روند خود را تکرار خواهد کرد و یک «میانه» حتی راستگرایانهتر ایجاد خواهد کرد. دیدگاه مترقی که به سرعت کاهش می یابد. این اعوجاج طیف شامل فاز (ب) دینامیک ایجاد محافظه کار است.
این روند تنها زمانی عمیق تر می شود که یک دموکرات قدرت را در هر سطحی بدست آورد. او انتخاب خواهد شد زیرا لفاظی های کمی چپ او برای مردم جذاب است. اما از آنجایی که این لفاظی توسط یک مبنای اساساً جناح راست رد می شود که هرگونه امکان تغییر معنی دار را ممنوع می کند، فاجعه به بار می آید. رای دهندگانی که دموکرات را برای حل یک مسئله اجتماعی یا اقتصادی انتخاب کردند، با مشاهده حل نشدن آن یا بدتر شدن آن پس از اجرای برخی برنامه های توخالی "چپ"، ایده ها و مفاهیم عمومی مترقی را سرزنش خواهند کرد که هرگز در وهله اول آن برنامه را اجرا کرد.
سرزنش با ورود جمهوری خواه به صحنه به نفرت و تحقیر تبدیل می شود. به دلیل ماهیت پویایی دو حزبی، شکست دموکرات ها به این معناست که توپ اعتماد عمومی به زمین جمهوری خواهان می رود - و جمهوری خواه بازی را به خوبی انجام می دهد. زیرا برای تأمین و پیشبرد برنامه های حزبش، او نه تنها به دموکرات ها، بلکه به ایده های چپی که مردم با دموکرات ها مرتبط می کنند، حمله می کند - انجمنی که توسط باور نادرست احزاب به عنوان مخالفان قطبی و حمایت دموکرات ها تقویت شده است. این باور برای اهداف روابط عمومی خودش. این بی اعتبار کردن ایده های چپ از طریق جعل، آخرین مرحله (ج) پویایی است.
توجه به این که چقدر این پویایی صحنه سیاسی آمریکا را مخدوش و تغییر شکل داده است، نیازی به تحقیقات زیادی ندارد. هر سه مرحله آن: (الف) پذیرش پیشرفتهای راستگرایان، (ب) موافقت با «زمینههای میانی» به طور فزاینده راستگرایانه ناشی از این پیشرفتها، و (ج) واکنش منفی ناشی از «چپگرایان» برنامههای بیدندانشده توسط این «زمینههای میانی» تحریفشده، پتانسیل دستیابی به دنیایی بهتر را بهشدت از بین بردهاند.
حال به مثال های خاص می پردازیم.
قدرت تخریب شگفت انگیز هر سه مرحله با توجه به جنگ در عراق نمایان می شود. اول، حزب دموکرات چه گزینه هایی را در اختیار آن آمریکایی هایی قرار داد که هرگز خواهان جنگ نبودند؟ هیچ یک. زمانی که جناح راست کارزاری از دروغ های آشکار و ترس آفرینی را به راه انداخت تا یک پرونده جنگی را که نه با شواهد اثبات می شد و نه توسط واقعیت ضروری بود، به راه انداخت، سکوتی بزدلانه برقرار کرد. با انجام این کار، حزب نه تنها آن آمریکاییهایی را که هرگز تمایلی به جنگ نداشتند شکست داد - و تعداد زیادی هم وجود داشت - بلکه به ماشین تبلیغاتی جناح راست اجازه داد تا نفرت را القا کند و بسیاری از آمریکاییها را شستشوی مغزی دهد تا طرفدار جنگ شوند. این مرحله (الف)، رضایت، در عمل است.
دوم، حزب دموکرات چه گزینه هایی را برای آمریکایی هایی که توجیهات جنگ را لغزش، تغییر و شکست می دیدند، از فقدان اسفبار برنامه ریزی پس از جنگ مطلع شدند، متوجه تشدید مقاومت مسلحانه عراق شدند و احساس می کردند چه گزینه هایی را ارائه کرد. جريان تلفات آمريكايي ها، آنها را به شك و مخالفت فزاينده اي نسبت به جنگ تبديل مي كند؟ حزب به آنها گفت که ببندند و بنشینند - به معنای واقعی کلمه در مورد DNC در بوستون، که با وجود اینکه اکثر نمایندگان مخالف جنگ بودند، ابراز احساسات ضد جنگ ممنوع بود. به طور گستردهتر، حزب این موضع را اتخاذ کرد که از آنجایی که تهاجم قبلاً رخ داده است، اکنون لازم است تلاشهای جنگی عمیقتر شود. به عبارت دیگر، تسلیم شتاب جناح راست شد که حکم می کرد سیاست ضد جنگ دیگر قابل احترام نیست. دموکراتها با استفاده از نشانههای خود، این سیاستها را کنار گذاشتند و به تغییر به سمت راست در طیف سیاسی که مشخصه فاز (ب) است، پیوستند.
با این حال، شرمآورترین و توهینآمیزترین تلاشی بود که در مرحله (ج) متوقف شد، زمانی که حزب دموکرات با تبلیغ سوابق جنگی خود، نامزدی را ایجاد کرد و سپس او را مأمور کرد تا کمی در سمت چپ بوش در مورد نظامیگری ظاهر شود. این کمی شبیه دستور دادن به یک فیل برای اجرای باله در یک فروشگاه چینی بود. نتیجه، منظره حیرتانگیز یک جانباز جنگی بود که در جنگ توسط حریفی که سابقه خدمت سربازیاش را سخاوتمندانه میتوان رقتانگیز توصیف کرد، سرنگون شد، مورد تمسخر قرار گرفت و بهعنوان یک «فلیپر» در جنگ تنهزدایی کرد. در این مورد، لفاظی های اندکی چپ چنان با اساس سیاست ارتجاعی ناسازگار به نظر می رسید که قبل از دستیابی به پیروزی در انتخابات نتیجه معکوس داد. در چارچوب جناح راست جنگ طلبی، تهاجم، و جنگ افروزی، یک ضعیفه سرسخت قوی تر از یک جنگجوی پرمشغله ظاهر شد.
با این حال، سرنوشت رقت انگیز جان کری، به سختی نکته اصلی است. حزب دمکرات با اتخاذ چارچوب جناح راست، فرصت توسعه و تعمیق احساسات ضد جنگ را از بین برد و در عوض آنهایی را که به دنبال جایگزین واقعی و راهی برای پایان دادن به جنگ بودند، تضعیف و ناامید کرد. تلاشهای ناخوشایند کری برای انتقاد از جزئیات جنگ در حالی که گاهی خواستار اقدامات جنگجویانهتر از بوش بود، سیاستهای واقعی ضد جنگ را به سخره گرفت و تصویر جنبش واقعی ضد جنگ را خدشهدار کرد.
اجازه دهید نگاهی هم به همدستی دموکرات ها در سرازیر شدن جریانات اخلاقی بر سر سقط جنین و ازدواج همجنس گرایان بیندازیم. جوهر زیادی در مورد ظهور فرضی "ارزش های اخلاقی" به عنوان یک واقعیت جدید هدر رفته است که دموکرات ها باید رسماً خطوط نبرد خود را دوباره ترسیم کنند و حتی بیشتر به سمت راست عقب نشینی کنند. هرکسی که علاقه مند به دفاع از موضع چپ باشد، از تن دادن به شبه اخلاقیات متظاهر که زیر بنای "ارزش های جمهوری خواهان است" خودداری می کند. کودکان و مادران فقیر، یا غیرنظامیان عراقی زیر بمب، و اینکه چرا "قداست ازدواج" باید نه توسط مردم واقعی که خواهان ازدواج هستند، بلکه توسط دولت فدرال تصمیم گیری شود.
اما حزب دمکرات برنامه های دیگری دارد. رهبری آن قبلاً مواضع «تغییر» بیشتری در مورد سقط جنین اعلام کرده و اصولاً از دفاع از ازدواج همجنسگرایان خودداری کرده است. این عقبنشینی که در ماههای اخیر بهطور انکارناپذیر آشکار شد، اما در مراحل جنینیاش سالها پیش وجود داشت، به معنای واقعی کلمه دستور کار محافظهکاران را فعال کرد: اکثریت قریب به اتفاق میلیونها انجیل مسیحی که در انتخابات گذشته برای بوش شرکت کردند، حتی هرگز از نظر سیاسی فعال نبودهاند. گذشته. آنها با گسترش حضور جناح راست (و کوچک شدن جناح چپ) در طیف سیاسی بسیج شدند، واقعیتی که با فاز (ب) پویایی محافظهکار-آفرینش مشخص میشود. بنابراین اینکه دموکراتها از نظر فنی کمتر «واکنشپذیر» در مورد سقط جنین و ازدواج همجنسگرایان هستند، کاملاً بیربط است. آنها عملاً به جو ایدئولوژیکی کمک می کنند که در نهایت منجر به نابودی حمایت از این اهداف می شود.
در واقع، مبنای پدیده گستردهتری که به «واکنش سفیدپوستان» یا «اکثریت ساکت» گفته میشود، که ستون فقرات حمایت محافظهکار طبقه کارگر را امروز تشکیل میدهد، نتیجه سیاست محافظهکار دوستانه دموکراتها است. کنارگذاشتن دموکراتیک منافع اصلی اقتصادی طبقه کارگر، روندی که در کتاب توماس فرانک درباره کانزاس شرح داده شده است، حمله بوش به میراث نیو دیل و تلاش او برای ایجاد «مالکیت» را ممکن ساخته است. ایدئولوژی جامعه از آنجایی که دموکراتها اجازه دادهاند شبکه ایمنی زیربنای جامعه آمریکا تحت فشار سرمایهداری برهنهتر از بین برود، ایدئولوژی پشت شبکه ایمنی مورد حمله مداوم قرار میگیرد. در بیان مرحله (ج)، جمهوری خواهان در تلاش هستند تا "جانوران" امنیت اجتماعی را بیشتر "گرسنه نگه دارند"، همانطور که پل کروگمن اقتصاددان آن را می نامد "و سپس به ضعف "جانور" به عنوان نشانه آن اشاره می کنند. در حل مشکلاتی که در صورت تغذیه مناسب قادر به کاهش آن است شکست خورده است.
با این حال، این حمله بوش صرفاً امتداد یک واکنش منفی موجود علیه برنامههای رفاهی و اجتماعی است که توسط کندی و جانسون تحت فشار دوره حقوق مدنی اجرا شده است. اسطورههای محافظهکار این برنامههای دولتی را ترویج تنبلی و تولید ملکههای رفاهی میدانند و به تداوم فقر، جنایت و بیکاری سیاهپوستان به عنوان شاهدی بر ورشکستگی چپها اشاره میکنند. اما شواهد تجربی، همانطور که در مایکل هرینگتون، فقر جدید آمریکایی و جیل کوادگنو، رنگ رفاه، توضیح داده شده است، نشان میدهد که این برنامهها در واقع از تامین مالی محروم بودند، از نظر سیاسی فلج شدند، یا به طور کلی لغو شدند، زیرا حزب دموکرات موفق نشد. منافع اقتصادی ریشهدار را به چالش بکشد، با نژادپرستی سفیدپوستان مقابله کند یا خود را از ویتنام بیرون بکشد. این خرابکاری در آخرین تلاش واقعی آمریکا برای تغییر اجتماعی، این تصور را تقویت کرده است که راه حل های مشکلات اجتماعی خود مشکل هستند. نارضایتی ناشی از این تصور نادرست، نیروهایی را که اکنون به جناح راست در حال رشد آمریکا دامن می زنند، به راه انداخته است.
در حال حاضر پویایی درونی فرآیند کلی که توسط آن دموکرات ها به عنوان عامل محافظه کاری عمل می کنند باید روشن باشد. اینکه چرا دقیقاً این اتفاق میافتد، اما - چرا جمهوریخواهان نیستند که به دموکراتها تقسیم میشوند، یا چرا این دو به سادگی در تعادل وجود ندارند - سؤال بسیار پیچیدهتری است که نمیتوان به اندازه کافی در محدوده این مقاله به آن پرداخت. در اینجا فقط میتوان به دو عامل بالقوه محرک رضایت دموکرات اشاره کرد: عدم وجود فشار سوسیالیستی به دلیل فروپاشی تجربه شوروی، و وجود فشار سرمایهداری ناشی از زوال نسبی اقتصاد ایالات متحده در مقایسه با چین و اتحادیه اروپا. این جنبش پیروزمندانه ایدئولوژیک و تنگناهای اقتصادی ممکن است اساس ترقی گرایی واقعی دموکراتیک را به شدت محدود کند.
اما صرف نظر از دلایل دقیق این پدیده، درسهایی که از نتایج نهایی آن میتوان گرفت کاملاً یکسان است: حزب دمکرات با هرگونه مبارزه برای تغییر اجتماعی جدی دشمنی دارد. در هر سطحی، موانع عظیمی بر سر ایده ها، اقدامات و اصول مترقی ایجاد می کند. اساسی ترین شیوه عمل حزب با هر سه مرحله از فرآیند ایجاد محافظه کار در هم آمیخته است و به تضعیف چپ به شیوه های جدی کمک می کند. امید به جهانی بهتر را در میان مردم عادی از بین می برد، چارچوب جناح راستی را فعال می کند که بسیاری را به سمت مواضع ارتجاعی سوق می دهد، و ایده های چپ اصیل را قبل از اینکه حتی از سوی کسانی که متعهد به درک واقعی آنها هستند ارائه دهند، بی اعتبار می کند.
با توجه به این واقعیت غیرقابل حرکت، باید از خود بپرسیم: چه باید کرد؟ اولاً باید با صداقت صریح گفت که کار با نیروهایی که از نظر سازمانی و مالی به حزب دموکرات در سطوح رهبری وابسته هستند، خودکشی است. در یک کلام، باید از حزب دمکرات جدا شد. خیانت اخیر به جنبش ضد جنگ توسط MoveOn باید به عنوان یادآوری روشنی برای مترقیان جدی از نیاز به ایجاد این شکست پاک و بینش بی همتای آپتون سینکلر باشد که "درکش کردن یک مرد دشوار است." چیزی که حقوقش به عدم درک او بستگی دارد
چیزی که ما قبلاً بدون هیچ شکی دیدهایم: بحث در مورد اینکه آیا دموکراتها به معنای اخلاقی یا متافیزیکی «بهتر» از جمهوریخواهان هستند، تمرینی کاملاً بیمعنا و بیمعنی است. دموکراتها و جمهوریخواهان با هم ترکیبی کاملاً کشنده ایجاد میکنند - و این تمام چیزی است که اهمیت دارد. کار در فرآیند کلی که در آن هر دو طرف در حال پرورش و کمک به منافع محافظهکاران هستند، فاجعه دادگاه است.
بنابراین، وظیفه ما این نیست که نگران این باشیم که کجا در میان رده های جمهوری خواه یا دموکرات قرار بگیریم. بلکه برای این است که خود را در کنار کسانی قرار دهیم که تحت حملات بی امان این احزاب بوده اند: اکثریت عظیم مردم آمریکا. هجوم بیوقفه حملات تند، خیانتهای مکرر، فریبهای بیپایان، و دروغهای عظیم - که همه آنها برای مدت طولانی بدون چالش و کنترل نشدهاند - به سمت آمریکاییهای عادی ضربه زده است. ما باید به این صفوف بپیوندیم و با توجه به سطح پایین مبارزه کنونی، این صفها هستند که باید به آنها کمک کنیم تا انرژی و بسیج کنیم.
برخی اعتراض خواهند کرد که این یک اعلامیه بسیار جسورانه است -- که راه پیش رو خیلی سخت است. باید به آسانی پذیرفت که جاده سخت است – در واقع، ما باید یک قدم جلوتر برویم و بگوییم جاده هنوز ساخته نشده است، و علاوه بر این، این یک تسکین بزرگ است – زیرا تاریخ نمونه های گرانبهایی از جاده های عدالت را به ما نشان می دهد. که از قبل توسط خدایی از بالا گذاشته شده بود. همچنین به ما نشان میدهد که جادههایی که با طلا میدرخشند یا با ثروت تزئین شدهاند، توسط اربابان طی میشوند، توسط بردگان هموار میشوند و مستقیماً به جهنم منتهی میشوند.
از سوی دیگر راه عدالت را باید خود مردم ایجاد کنند، زیرا این آینده جمعی خودشان است که در خطر است. دقیقاً وظیفه زمانه ما این است که دوشادوش آن میلیون ها آمریکایی قربانی سرمایه داری مدرن - کارگران، زنان، کهنه سربازان، رنگین پوستان و مهاجران - کار کنیم و به آنها بپیوندیم تا مسیری را که همه را هدایت می کند، ترسیم کنیم. از ما به سوی آینده ای امن تر و انسانی تر.
M. جنید علم، 22 ساله، یکی از سردبیران مجله جوانان چپ چپ هوک است.http://www.lefthook.org ) و دانشجوی دانشگاه نورث ایسترن در بوستون. می توان با او تماس گرفت [ایمیل محافظت شده]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا