کریس کراس، به سوی رهایی جمعی: سازماندهی ضد نژادپرستانه، پراکسیس فمینیستی، و استراتژی جنبش سازی (اوکلند، کالیفرنیا: PM Press، 2013)
بسیاری از مترقیان در سراسر جهان به ایالات متحده نگاه می کنند و به دلیل ثروت و فقر شدید، ارتش عظیم، جمعیت انبوه زندانیان، خشونت بیش از حد با اسلحه، سیاست های رفاهی غیرانسانی، تخریب بی پروا محیط زیست، و سیاست خارجی تهاجمی و منفعت طلبانه آن، دفع می شوند. سیاست های تجاری ایالات متحده به فقیر شدن در بسیاری از کشورها کمک کرده است. نیروهای آمریکایی در ده ها کشور در سراسر جهان مستقر هستند.
ایالات متحده مظهر یک دولت خطرناک - حتی سرکش - است که در مقایسه با سوسیال دموکراسی های اروپایی یا حتی سایر کشورهای انگلیسی زبان، غیرعادی است. ایالات متحده تنها کشور صنعتی ثروتمندی است که هرگز حزب کمونیستی، سوسیالیست یا کارگری مهمی نداشته است. بیان اندکی از سیاست های چپ در درون نظام سیاسی وجود دارد. خارجیهایی که به گزارشهای خبری اصلی تکیه میکنند یک مشکل دیگر دارند: به ندرت پوششی از فعالیتهای مردمی وجود دارد.
کسانی که با فعالان آمریکایی در تعامل بوده اند، می دانند که این کشور جنبه دیگری نیز دارد. در درون قدرت جهانی سرمایه داری مسلط، صحنه فعالی پر جنب و جوش با عمق شگفت انگیزی از تعهد و تجربه وجود دارد. قبل از حمله دولت آمریکا به عراق در سال 2003، اعتراضات گسترده ای در سراسر جهان وجود داشت. با این حال، عده کمی میدانند که در برخی از مناطق ایالات متحده، ماهها پس از تهاجم، تظاهرات منظم ضد جنگ عراق برگزار میشد. این نوع فعالیت به ندرت در اخبار بین المللی گزارش شده است.
در واقع، ناظران ممکن است توجیه شوند که فکر کنند آخرین جنبش اعتراضی بزرگ ایالات متحده در دهه های 1950 و 1960 بود، یعنی جنبش حقوق مدنی. رزا پارکس و مارتین لوتر کینگ جونیور اکنون چهرههای قابل احترامی هستند، اما شناخت مردمی از فعالان برجسته به ندرت به جنبشهای معاصر مانند تغییرات آبوهوایی، حقوق حیوانات و عدالت جهانی تعمیم مییابد که احتمال نادیده گرفتن یا تحقیر شدن آنها بیشتر است.
نه تنها فعالیت برای اهداف مترقی در ایالات متحده زنده و زنده است، بلکه برخی از زیرکانهترین تحلیلها را از آنچه برای سازماندهی برای تغییر مؤثر است، ارائه کرده است. اثر کلاسیک اثر ساول آلینسکی است قوانین رادیکال ها، کتابی درباره سازماندهی جامعه که الهامبخش نسلهای فعال است.[1] بسیاری از درمانهای ارزشمند دیگر در ایالات متحده وجود دارند که در سطح تمرین روزانه یا در سطح استراتژیکتر هدف قرار میگیرند.[2] اکنون باید کتاب کریس کراس را به این موارد اضافه کرد به سوی رهایی جمعی
کراس بیشتر تجربیات خود را در کار با Food Not Bombs، عمدتاً در گروه بزرگ و پرانرژی سانفرانسیسکو (SF FNB) به دست آورد. او عضوی فعال بود و بعدها خود را به عنوان یک سازمان دهنده فعال در نظر گرفت. او به آموزش برگزارکنندگان دیگر ادامه داد. بخش کلیدی کتاب او تحلیل دقیق فعالیت های SF FNB است. او از رویکرد مطالعه موردی برای استخراج بینش و بیان درس ها استفاده می کند.
FNB غذای رایگان را برای افراد بی خانمان فراهم می کند، و این فعالیت را به تجزیه و تحلیل ریشه ای بی خانمانی، فقر، نابرابری، نظامی گری و مسائل دیگر گره می زند. ایده FNB که در سال 1980 آغاز شد، به سرعت گسترش یافت و در صدها شهر در ایالات متحده و سایر کشورها مورد استفاده قرار گرفت. گروههای FNB مستقل هستند، با سطوح مختلف فعالیت و ترکیبات متفاوتی از تهیه غذا و سیاست.
کراس تجزیه و تحلیل دقیق و روشنگری از تجربه SF FNB در دهه 1990 ارائه می دهد. گروه بزرگ و پر انرژی بود. در اوایل دهه 1990، با دولت شهری که قصد کاهش ارزش و مجازات جمعیت بی خانمان را داشت، به عنوان بخشی از دستور کار حمایت از اصیل سازی مواجه شد. ارائه غذای رایگان در ملاء عام غیرقانونی شد و تعداد زیادی از داوطلبان SF FNB دستگیر شدند. رویارویی های نمایشی به علنی شدن مسائل کمک کرد. در نهایت، پس از سال ها مبارزه، دولت به SF FNB اجازه داد تا فعالیت های خود را بدون مانع انجام دهد.
این یک داستان موفقیت کلاسیک به نظر می رسد، اما تنها مقدمه ای برای تحلیل کراس است. او اهداف مختلف را در گروه بررسی می کند. برخی می خواستند بر عملکرد رفاهی ارائه وعده های غذایی تمرکز کنند. دیگران می خواستند این را با آموزش سیاسی ترکیب کنند. با این حال، دیگران ایجاد قابلیتهای جنبش را به عنوان یک هدف کلیدی میدانستند. کراس تنشهای ناشی از اهداف متفاوت، از سطوح و انواع مشارکت در گروه، از برنامهریزی استراتژیک که در انحصار گروه کوچکی از مردان است، از تلاشها برای مقابله با نابرابریها (یا اسکیت کردن بر روی) در سطوح مهارت، و بسیاری موارد را بررسی میکند. دیگر
به طور کلی، کراس به چالشهایی میپردازد که فعالان در هنگام رویارویی با بیعدالتی در حالی که تلاش میکنند الگویی از یک سیاست جایگزین بسازند، با مشارکتکنندگانی که به طور مستمر با مسائل شخصی، رفتارهای ریشهدار، معضلات تصمیمگیری جمعی دست و پنجه نرم میکنند، و برای برخی، نحوه کمک به ایجاد یک سیاست گستردهتر را بررسی میکند. جنبش. این بررسی کمپین فعال، سازماندهی و پویایی داخلی با دیگرانی که در کمپین های بزرگ شرکت کرده اند طنین انداز خواهد شد. یک بعد اضافی وجود دارد که کراس به ترکیب می آورد: سیاست آنارشیستی.
در بسیاری از آنچه «جنبشهای اجتماعی جدید» نامیده میشوند - مانند جنبشهای فمینیستی، محیطزیستی و صلح - جهتگیریهای آنارشیستی مشهود است. سیاست چپ قدیمی معطوف به مبارزه طبقاتی و کنش احزاب سوسیالیست و جنبش کارگری گسترده تر بود. این مبارزات غالباً بر اساس خطوط اقتدار شکل میگرفتند، و گاهی نسخهای از مدل لنینیستی «سانترالیسم دموکراتیک» را اتخاذ میکردند، یعنی تصمیمگیری توسط هسته کوچکی از رهبران حزب، معمولاً مرد. ظهور جنبشهای اجتماعی جدید این سبک را با در دستور کار قرار دادن موضوعات دیگری علاوه بر مبارزه طبقاتی و از طریق ترویج سبک عمل و سازماندهی مشارکتیتر به چالش کشید.
روشهای دیگر سازماندهی مردمی با تاکتیکها و استراتژیها سروکار دارند، اما کمتر با دیدگاه سیاسی صریح. کراس اما آنارشیسم را در مرکز تحلیل خود قرار می دهد. قبل از بررسی طولانی خود از SF FNB، او یک نمای کلی عالی از آنارشیسم ارائه می دهد، که به طور مفید در چارچوب سیاست های پیشین، یعنی رفتار به شیوه هایی سازگار با هدف، ویژگی دیرینه اندیشه و عمل آنارشیستی است. او به طور مختصر سنت آنارشیست کلاسیک را بررسی می کند و بیشترین توجه را به جنبش ایالات متحده می دهد و مسائل، سازمان ها، مبارزات و شکست ها را برجسته می کند. او تلاش میکند آنارشیسم را به عنوان بخشی از سازماندهی چپ - و مرکزی - با تأکید بر فراگیری معرفی کند. با توجه به اینکه کنشگری مردمی دارای ویژگی های آنارشیستی زیادی است، اما به ندرت به طور صریح با پروژه آنارشیستی مرتبط می شود، این یک سهم خوشایند است.
گرچه کراس به آنارشیسم گرایش دارد، اما با تمایل به حفظ یک خط سیاسی صحیح مخالف است. او میگوید: «ما به یک سیاست چپ احیاشده، پویا و رویایی نیاز داریم که از بسیاری از سنتها، نه فقط آنارشیسم، بلکه مارکسیسم، سوسیالیسم، فمینیسم، ناسیونالیسم انقلابی، و دیگران نیز نشأت میگیرد» (ص 22).
بررسی اجمالی کراس از آنارشیسم برای خوانندگانی که قبلاً با برخی از تاریخ آشنا هستند، بهترین است. از سوی دیگر، رفتار کراس با SF FNB در دهه 1990، با توجه به توضیح آن در مورد شرایط سیاسی در سانفرانسیسکو در آن زمان، انواع افرادی که به گروه میپیوندند، و مشکلات برای هر کسی که تجربه فعالیت و مبارزات انتخاباتی داشته باشد قابل دسترسی است. به طور مرتب با آن مواجه می شود و مشکلاتی که پیش می آید.
یکی از چالشهایی که گروه با آن مواجه بود تعهد بیش از حد بود: اعضا وظایف، کمپینها و اقدامات همبستگی بیشتری نسبت به آنچه که مجموعاً توانایی انجام خوب را داشتند انجام میدادند، و هیچ راه آشکاری برای مقابله با این گرایش وجود نداشت. مشکل دیگر رهبری و ابتکار بود. همانطور که در برخی از گروههای آنارشیستگرا معمول است، انکار آشکار رهبری وجود داشت، اگرچه برخی از اعضا از قدرت و نفوذ بیشتری نسبت به دیگران برخوردار بودند. کراس چالش ها را خلاصه می کند:
در FNB، مردم فقیری را دیدیم که به آرامی در خیابانهای سانفرانسیسکو میمیرند و فراخوانی فوقالعاده برای پاسخ احساس میکردیم. ما خود را در برابر سیاست های دولت، در برخی موارد به معنای واقعی کلمه، انداختیم. ما در زمینه آموزش، منابع، زیرساختها، و مربیگری از سوی سازماندهندگان قدیمیتر چیزی نداشتیم. ما اغلب تصور محدودی از اینکه جنبش چه کسی است داشتیم که متحدان و جامعه ما را محدود می کرد. بیماری روانی و اعتیاد به مواد مخدر هم FNB و هم جامعه بی خانمان ها را تحت تاثیر قرار داد، با این حال تعداد کمی از ما مهارت هایی برای مقابله با آنها داشتیم. چپ بینالمللی دچار آشفتگی بود و اکثر ما سنت مارکسیستی را کاملاً طرد و بیگانه میکردیم و معمولاً بدون راهنمایی به دنبال درسهایی از جنبشهای گذشته میگشتیم. فرهنگ رضایت آنی سرمایه داری مصرفی ایالات متحده، فکر کردن به کار خود را حتی یک سال در آینده برای بسیاری از ما بسیار دشوار کرده است، و نگرش «فقط انجامش بده» غالب شد که ما را به آتش کشید. (ص 97)
کراس علاوه بر تحلیل FNB در چارچوب سازماندهی مردمی و سیاست آنارشیستی، خود را تحلیل می کند. تأملات او در مورد رشد خود، از نظر تفکر در مورد مشکلات اجتماعی، درک او از سیستم های سلطه، و به ویژه آگاهی او از امتیاز خود به عنوان یک مرد طبقه متوسط سفیدپوست، از نکات برجسته نوشته های او است.
بقیه کتاب طیفی از موضوعات مرتبط با سازماندهی مردمی را پوشش می دهد. برخی از بخش ها مقالاتی هستند که کراس برای انتشار در جنبش نوشت. بخش بزرگی از مصاحبه با سازماندهندگان ضد نژادپرستی در بخشهای مختلف کشور تشکیل شده است، اگرچه اینها بیشتر شبیه مقالههای ویرایش شده هستند تا مصاحبههای تعاملی. این مطالب با هم، برخی از پیچیده ترین بینش های موجود در مورد چالش های سازماندهی فعال در ایالات متحده را ارائه می دهد.
رهبری
موضوع رهبری در سراسر جهان تکرار می شود به سوی رهایی جمعی آنارشیست ها مدت هاست که نگرش متناقضی نسبت به رهبری داشته اند. بسیاری از به اصطلاح رهبران در بوروکراسی های دولتی و شرکتی قدرت را بر اساس موقعیت اعمال می کنند. آنارشیست ها، به عنوان مخالفان سلطه و سلسله مراتب رسمی مرتبط، به طور طبیعی با چنین سیستم هایی و اغلب، از طریق انجمن، با افرادی که این نقش ها را اشغال می کنند، مخالف هستند. در درون گروه های آنارشیست محور، نتیجه می تواند خصومت با ایده هر نقش رسمی مرتبط با قدرت تصمیم گیری باشد. کراس عنوان یکی از فصلهای خود را «اما ما رهبر نداریم».
مشکل اینجاست که «رهبری» معنایی دوگانه دارد. علاوه بر دلالت بر نقش رسمی در یک سیستم سلسله مراتبی، به معنای نقش غیررسمی ارائه بینش، الهام، حمایت و جهت است، بدون اینکه لزوماً به قدرت رسمی مرتبط باشد. این نوع رهبری در جنبش های اجتماعی بسیار مورد نیاز است.
در مطالعات تجاری، این تمایز به طور گسترده به رسمیت شناخته شده است: رهبری از مدیریت متمایز است، که هر دو ضروری تلقی می شوند، اما رهبری ارزش بیشتری دارد. با این حال، در محیطهای کاری در دولت و تجارت، دو جنبه رهبری اغلب با هم اشتباه گرفته میشوند و مدیران تصور میکنند که موقعیت رسمی آنها به آنها اختیار رهبری میدهد.
بنابراین، جای تعجب نیست که آنارشیست ها، که تعداد کمی از آنها با نوشتن در مورد رهبری تجاری آشنا هستند،[3] باید رهبری را به کلی رد می کرد و نقش های ارزشمند را با ظالم کنار می گذاشت. نتیجه، در بسیاری از موارد، یک سیستم رهبری غیررسمی بوده است - توسط کسانی که بیشترین تجربه، دانش، اعتماد به نفس و ارتباطات غیررسمی را دارند - که به سختی به دلیل شعار "ما هیچ رهبر نداریم" زیر سؤال می رود.
کراس در نهایت توانست سیستم واقعی رهبری و این واقعیت را که اغلب مردان طبقه متوسط سفید پوست بر آن تسلط داشتند، تشخیص دهد. او به بسیاری از زنان و افراد رنگین پوست کمک می کند تا نقش خود را درک کند. او توضیح میدهد که چگونه از مفروضات مربوط به نبود رهبری شکسته و به جهتگیری متفاوتی رسیده است: وظیفه او توسعه ظرفیتهای رهبری فعال، بهویژه زنان، رنگینپوستان و کسانی با پیشینه طبقه کارگر بود.
توسعه رهبری می تواند شکل بسیار ساده ای داشته باشد: تشویق افراد به ایفای نقش هایی که شامل هماهنگی، ابتکار و مسئولیت است، کمک به آنها برای غلبه بر تردید و بی میلی خود، حمایت از آنها در نقش های جدید، و کمک به آنها برای توسعه مهارت ها و مهارت های خود. توانایی تامل بر عملکرد خود برای کراس، گام اولیه در توسعه رهبری فعال، صرفاً آگاهی از پویایی مخرب نابرابری های بین فردی ناگفته است.
گام بعدی در توسعه رهبری، رسمی کردن فرآیند، با رویدادهای منظم برای به اشتراک گذاشتن مهارتها، ارتقای خود و آموزش متقابل، و توسعه آگاهی از پویایی گروه است. این می تواند به صورت خود به خود در یک گروه یا به تحریک سازمان دهندگان و مربیان جنبش مستقل اتفاق بیفتد. پس از سالها کار با SF FNB، کراس برای پیوستن به جمعی که به بهبود ظرفیت جنبش اختصاص داشت، رفت.
نظریه و عمل آنارشیستی
آنارشیسم معاصر را میتوان بهعنوان مخالفت با همه اشکال سلطه و در عوض، حمایت از خودمدیریتی توصیف کرد، یعنی افرادی که به طور جمعی درباره چیزهایی که بر زندگیشان تأثیر میگذارد تصمیم میگیرند. مخالفت آنارشیستی با سلطه به تدریج فراگیرتر شده است، زیرا مخالفت آنارشیستی کلاسیک با دولت با مخالفت با سرمایه داری، نظامی گری، پدرسالاری، نژادپرستی، دگرجنس گرایی و شوونیسم انسانی (سلطه بر طبیعت) تکمیل شده است. گره زدن مبارزات علیه اشکال مختلف سلطه موضوعی کلیدی است به سوی رهایی جمعی، همانطور که عنوان آن نشان می دهد.
کراس بیشترین توجه را به فمینیسم و ضد نژادپرستی می دهد. از آنجا که اینها با توسعه رهبری ارتباط دارند، یک مفهوم آن تشویق و حمایت از زنان و رنگین پوستان برای رهبر شدن است. موضوع کلیدی دیگر این است که در گروه ممتازتر اقدام شود، به ویژه برای مردان برای رسیدگی به رفتارهای جنسیتی توسط مردان دیگر و برای فعالان سفیدپوست برای ترویج ضد نژادپرستی در میان سفیدپوستان دیگر. بخش مصاحبه طولانی کتاب با مقاله ای با عنوان "منظور ما از سازماندهی ضد نژادپرستی سفیدپوستان چیست" آغاز می شود.
گزارش های سازماندهی الهام بخش هستند. کراس و سازماندهندگانی که با او مصاحبه میکنند باتجربه، بسیار متعهد، خودآگاه و در حال مبارزه با یکی از دشوارترین وظایف هستند: ایجاد ضد نژادپرستی در بخشهایی از کشور که نژادپرستی به شدت ریشهدار است، مانند مناطق روستایی اورگان و لوئیزویل، کنتاکی. . به عنوان مثال، کارلا والاس، رهبر کمپین انصاف در لوئیزویل، اظهار داشت:
برای من هیجانانگیز است که میتوانیم برای یک قانون بسیار مورد نیاز مبارزه کنیم و نبرد را به گونهای پیش ببریم که فرصتهایی را برای کسانی که درگیر هستند درسهای عمیقتری بیاموزند، رهبران فراگیر شوند، تشخیص دهند که تنها با ساختن با هم میتوانیم قدرتی را افزایش دهیم که رهایی بخش است. به جای ظالم برای آن دسته از ما که در نبردها سفیدپوست هستیم، رهبری را از رنگین پوستان میگیریم، و راه خود را برای رهبری و سازماندهی سایر سفیدپوستان پیدا میکنیم، منجر به برخی از عمیقترین رهایی متحول کننده زندگی میشود که میتوانیم رویای آنها را داشته باشیم. (ص 222)
سوالات و راهنمایی های بیشتر
یکی از زمینههایی که کراس میتوانست بیشتر توسعه دهد، پیامدهای عملی تنشهای بین مبارزات علیه اشکال مختلف سلطه است. انتخاب باراک اوباما چالشی برای نژادپرستی در سیاست ایالات متحده است، اما آیا این یک هدف آنارشیستی است؟ به طور کلی تر، آیا با توجه به هدف بلندمدت آنارشیستی جایگزینی این سلسله مراتب با سیستم های خودگردان، انتخاب شدن بیشتر زنان و رنگین پوستان در سلسله مراتب دولتی و شرکتی هدفی است؟
تمرکز اصلی کراس بر بازی کردن الگوهای سلطه در جنبشهای اجتماعی است، بنابراین برخی از این مسائل مطرح نمیشوند. با این حال، به طور بالقوه تنشی بین هویت یک فرد و عملکرد سیاسی آنها وجود دارد. اگر یک زن آفریقایی آمریکایی یا یک تراجنسیتی شخصاً سلطه جو باشد چه؟ عضویت در یک گروه تحت ستم همیشه به معنای آگاهی بیشتر از ظلم و ظرفیت بیشتر برای کمک به دیگران نیست. این عوارض سزاوار توجه بیشتری هستند.
در مقایسه با اکثر کشورهای ثروتمند دیگر، سیستم سیاسی و اقتصادی جریان اصلی ایالات متحده به طرز چشمگیری قدرتمند است: فعالان از حاشیه به چالش میکشند، که قطعاً تأثیر دارند، اما به ندرت برای پیوستن به نخبگان قدرت دعوت میشوند. در بسیاری از کشورهای دیگر، فرصتهای بیشتری برای رادیکالها وجود دارد که در داخل سیستم، به عنوان مثال به عنوان سیاستمداران یا رهبران اتحادیهها در احزاب جناح چپ یا به عنوان بوروکراتهای ارشد دولتی، ظهور کنند. می توان تصور کرد که یک فعال برجسته صلح به سیستم بپیوندد و در داخل حکومت یا سایر محافل نخبگان نفوذ کند.
از منظر آنارشیستی، این یک فرآیند هماختیاری است: امتیازات و فرصتها برای وسوسه کردن رادیکالهای با استعداد برای پیوستن به سیستمهای مهندسی اجتماعی روشنفکر، از کمیسیونهای برنامهریزی گرفته تا توافقنامههای شرکتی بین دولتها، تجارت، اتحادیهها، سازمانهای غیردولتی و بینالمللی استفاده میشوند. بدن. این یک فریب وسوسهانگیز برای بسیاری از رادیکالها است که امکان تأثیرگذاری ملموس را میبینند، بهویژه در زمانهای آشفتگی سیاسی که تغییر ممکن به نظر میرسد.
در ایالات متحده، هماختیاری خطر کمتری به نظر میرسد، زیرا این نهاد بیشتر مستعد استفاده از سرکوب و طرد علیه مخالفان است. اگر از رهبران این سازمان برای پیوستن به گروه ویژه فقر و بی خانمانی دعوت شده بود یا اگر به سازمان بودجه دولتی برای کارش داده می شد و فضای تضمینی برای عملیاتش ارائه می شد، Food Not Bombs چگونه پاسخ می داد؟
برای آنارشیست ها، یک موقعیت تکرارشونده برای رویارویی با تنش بین عملیات علیه یا درون نظام در زمان انتخابات است. برخی از آنارشیست ها مخالف رای دادن هستند، در حالی که برخی دیگر از مبارزات انتخاباتی محلی یا رای دادن در برخی از انتخابات حمایت می کنند. مشکل اساسی این است که رای دادن برای ارتقای رضایت مردم در نظام حاکمیت عمل می کند.[4] چگونگی تضعیف ایدئولوژی حکومت نمایندگی و ترویج بدیل خودگردانی یکی از عمیق ترین چالش های آنارشیست ها است. با این حال، در ایالات متحده، یک هدف سازماندهی رایج تر، دسترسی برابر به رأی است، به ویژه با توجه به رفتارهای نژادپرستانه و سایر اقدامات طردکننده در بسیاری از نقاط کشور. برای یک سازمان دهنده آنارشیست، آیا هدف مشارکت کامل و عادلانه در روند انتخابات است یا ایجاد گزینه های جایگزین برای دولت نماینده؟
موضوع دیگر، دیدگاه آلترناتیو آنارشیستی است. آنارشیست ها اغلب می گویند سازماندهی یک جامعه آینده باید در دست کسانی باشد که آن را می سازند و در آن زندگی می کنند، اما با این وجود مدل هایی در دسترس هستند. متداولترین آنها شبکهای از گروههای خودگردان است که هر کدام نمایندگانی را برای گروههای هماهنگکننده درجه بالاتر انتخاب میکنند.
با توجه به اینکه یک اصل کلیدی سازماندهی آنارشیستی تجسم اهداف در وسایل است، پس منطقی است که دیدگاهی هرچند مبهم از اهداف داشته باشیم. برای کراس، ابزارها بهتر مشخص میشوند: اشتراک تخصص، چرخش مسئولیتها، توسعه رهبری، تصمیمگیری اجماع و برای اقدامات بزرگ، هماهنگی توسط گروههایی متشکل از سخنگویان (نمایندگان) از گروههای کوچکتر. این قطعاً با پروژه آنارشیستی سازگار است، اما بسیاری از سؤالات را بی پاسخ می گذارد. برای مثال، تصمیمات جهانی در مورد مسائل زیست محیطی و موارد دیگر چگونه باید اتخاذ شود؟ اختلافات اساسی چگونه باید حل شود؟ چگونه می توان مهارت های تخصصی، به عنوان مثال در ساخت تراشه های کامپیوتری را با اشتراک تخصص هماهنگ کرد؟
فرآیندهای درگیر در گروههای فعال مبتنی بر اجماع قطعاً مدلی از عملکرد تعاونی را ارائه میدهند. آیا می توان اینها را برای ارائه یک جایگزین در سطح جامعه بزرگ کرد؟ اگر نه، تمرین مقدماتی چگونه است؟
برای کراس، سازماندهی مردمی چیزی است که در جوامع در فضاهای عمومی رخ می دهد. همچنین نوع دیگری از سازماندهی مردمی وجود دارد: در محیط های کاری و به طور کلی، در داخل سازمان ها. سازماندهی محل کار یک پروژه فعال دیرینه است. سنت سندیکالیستی حول آن بنا شده است. سازماندهی در داخل کلیساها، ارتش، نیروهای پلیس، بانک ها، باشگاه های ورزشی، ادارات دولتی، سازمان های بین المللی و شرکت های با فناوری پیشرفته نیز امکان پذیر است. مطمئناً برخی از این مکانها محل کار هستند، اما معمولاً به عنوان مکانهایی برای سازماندهی دیده نمیشوند، که معمولاً به مشاغل طبقه کارگر، بهویژه صنعت گرایش دارند. اکنون برخی از امکانات جدید برای سازماندهی وجود دارد. سازماندهی در میان توسعه دهندگان نرم افزار منبع باز - یک فرآیند تولید پراکنده و تا حدی خود-مدیریت - یا در میان مشارکت کنندگان در رسانه های اجتماعی به چه معناست؟ عرصههای زیادی برای سازماندهی مردمی وجود دارد، و دیدن اینکه کراس و دیگر سازماندهندگان در مورد احتمالات و مشکلات چه میگویند، جذاب خواهد بود.
کراس توجه قابل توجهی به جنبش حقوق مدنی ایالات متحده به عنوان یک مبارزه الگو دارد که شامل بسیج مردمی، دگرگونی آگاهی، توسعه مهارت ها و استفاده پیچیده از اقدامات غیرخشونت آمیز است. با این حال، از دیدگاه سیاست آنارشیستی، آیا بهترین نمونه است؟ مبارزان حقوق مدنی تا حد قابل توجهی به افزایش آگاهی در مورد ظلم و ستم وابسته بودند تا دولت فدرال علیه قوانین و شیوه های جدایی طلبانه مداخله کند. اقدام غیرخشونت آمیز در مبارزه بسیار مهم بود، اما نقش ایالت ایالات متحده نیز همین طور بود.
نمونه های دیگری از اقدامات غیرخشونت آمیز عمومی در سطح بین المللی وجود دارد که در آنها موفقیت بدون اتکا به مداخله دولت حاصل شد. نمونه کلاسیک آن جنبش استقلال هند به رهبری گاندی است. برخی دیگر کمپین هایی علیه دولت های سرکوبگر در فیلیپین، ایران، آفریقای جنوبی، اندونزی، شیلی، مصر و ده ها کشور دیگر هستند. تعداد کمی از اینها الگوهای عالی برای مبارزات انتخاباتی آنارشیستی هستند، اما می توانند درسی برای مبارزان مردمی فراهم کنند.
کراس مینویسد که «آنارشیسم بهعنوان یک نظریه سیاسی و استراتژی سازماندهنده عمدتاً سفیدپوست و مردانه بوده است، و بنابراین تحت تأثیر امتیاز سفیدپوستان و امتیاز مردانه قرار گرفته و شکل گرفته است» (ص 152). با توجه به اینکه برخی از مفسران جنبش گاندی را آنارشیست می دانند،[5] ممکن است حدس زده شود که امتیاز مردان سفیدپوست یکی از عواملی است که بسیاری از آنارشیست ها از مشارکت گاندی ها در تئوری و عمل آنارشیستی غفلت می کنند. اکثر گاندیهای پیشرو مرد بودهاند اما مطمئناً سفیدپوست نبودهاند.
کراس حجم نمونه ای را برای اطلاع رسانی به هر کسی که علاقه مند به استراتژی و سازماندهی در ایالات متحده است ارائه کرده است. این باید به عنوان الهامبخشی برای طرفداران سایر کشورها باشد تا بدانند در قلب امپراتوری ایالات متحده چه کاری انجام میشود و چه کاری میتوان انجام داد. همچنین می تواند به عنوان الگویی برای سازمان دهندگان در کشورهای دیگر برای تجزیه و تحلیل و مستندسازی تجربیات خود عمل کند. این بینشها سپس میتواند به مخاطبان پذیرا در ایالات متحده بازخورد داده شود. کریس کراس نیز در میان آنها خواهد بود.
من از شارون کالاگان و ایان مایلز برای نظرات ارزشمند در مورد پیش نویس این بررسی تشکر می کنم.
برایان مارتین استاد علوم اجتماعی در دانشگاه ولونگونگ استرالیا است. وب سایت: http://www.bmartin.cc/
[1]{C} سائول آلینسکی، قوانین رادیکال ها: آغازگر عملی برای رادیکال های واقعی (نیویورک: رندوم هاوس، 1971). همچنین به ساول آلینسکی مراجعه کنید، رالایز برای رادیکال ها (نیویورک: Vintage، 1969).
[2]{C} ویرجینیا کوور، الن دیکن، چارلز اسر و کریستوفر مور، کتابچه راهنمای منبع برای یک انقلاب زنده (Philadelphia: New Society Publishers, 1981); رابرت فیشر، بگذارید مردم تصمیم بگیرند: سازماندهی محله در آمریکا (بوستون: تواین 1984)؛ اد هدمن (ویراستار)، کتابچه راهنمای سازمان دهنده لیگ مقاومت های جنگ، نسخه اصلاح شده (نیویورک: لیگ مقاومت های جنگ، 1986)؛ اریک مان، کتاب بازی برای افراد مترقی: 16 ویژگی سازمان دهنده موفق (بوستون: Beacon Press، 2011)؛ بیل مویر، با جوآن مک آلیستر، مری لو فینلی و استیون سویفر، انجام دموکراسی: مدل MAP برای سازماندهی جنبش های اجتماعی (Gabriola Island, BC, Canada: New Society Publishers, 2001); رندی شاو، کتاب راهنمای فعال: یک آغازگر (برکلی، کالیفرنیا: انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، 2001).
[3]{C} برای یکی از درمانهای نادری که این دو ناحیه را از بین میبرد، به Pierre Guillet de Monthoux مراجعه کنید. کنش و هستی: آنارشیسم برای مدیریت بازرگانی (چیچستر: وایلی، 1983).
[4]{C} بنجامین گینزبرگ، پیامدهای رضایت: انتخابات، کنترل شهروندی و رضایت مردمی (ریدینگ، MA: ادیسون-وسلی، 1982).
[5]{C} جوآن وی. بوندورانت، تسخیر خشونت: فلسفه تعارض گاندی، نسخه اصلاح شده جدید (پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون، 1988)، صفحات 172-187; جفری اوسترگارد و ملویل کرل، آنارشیست های مهربان: مطالعه رهبران جنبش سارودایا برای انقلاب غیر خشونت آمیز در هند (Oxford: Clarendon Press، 1971).
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا