هر از چند گاهی خبرهای خوبی از اروپا به گوش می رسد، بله، حتی از اینجا در آلمان. و از آنجایی که در اروپا بسیار مرکزی است و بسیار قوی است، چنین اخباری میتوانند مهم باشند، البته اغلب نه چندان دلگرم کننده. با این حال، از آنجایی که آلمان یکی از بزرگترین جنبشهای مترقی را در تمام اروپا دارد، گاهی اوقات میتواند به خبرهای خوبی هم اضافه شود.
با این حال، همیشه جمع نمی شود! حزبی به نام Die Linke یا The Left در سال های اخیر اخبار مختلفی را ارائه کرده است. این حزب در سال 2007 زمانی که وارث کاملاً بازسازی شده حزب حاکم در جمهوری دموکراتیک آلمان (شرق) قبل از سقوط آن با غرب جدید ازدواج کرد، تشکیل شد.
حزب آلمان از مردم خشمگین از کنار گذاشتن اصول گذشته توسط سبزها و سوسیال دموکرات ها. در سال 2009، با حدود یک چهارم رأی دهندگان آلمان شرقی و حدود 5-8 درصد در ایالت های پرجمعیت تر آلمان غربی، حزب جدید 12 درصد از کل رای دهندگان را به دست آورد.
رای گیری که به معنای کسب 76 نماینده بوندستاگ بود. این حزب در هفت مجلس از ده مجلس ایالتی آلمان غربی کرسی هایی را به دست آورد. دو عامل کلیدی برای موفقیت آن، روسای مشترک آن بودند، اسکار لافونتین کاریزماتیک، مردی صراحتا، زمانی رئیس سوسیال دموکرات ها، که به راحتی با این حزب مقابله می کند.
بدترین حملات لفظی بدون از دست دادن لبخند برنده اش، و استاد شوخ، ماهر و سخنور سرسخت، گرگور گیسی از آلمان شرقی.
اما این چالش قابل اشتعال، زنگ خطرهای دود را در دفاتر احزاب قدیمی تر، به ویژه سبزها و سوسیال دموکرات ها به صدا درآورد، که متحمل ضررهای بزرگی شدند و از خسارات بدتر می ترسیدند، بنابراین آنها در سطل زباله های خود شکار کردند تا ایده های اجتماعی تقریباً فراموش شده را پیدا کنند. وقتی که کمی ثابت شد
آنها به سادگی - حداقل در کلمات - نکات اصلی برنامه چپ را آلوده کردند. خواسته های آن برای قانون حداقل دستمزد، که تا آن زمان رد یا نادیده گرفته شده بود، پذیرفته شد و فقط اندکی کاهش یافت. افزایش سن بازنشستگی به 67 سال، زمانی که توسط گروه سیاسی چهار نفر حمایت می شد
و تنها با مخالفت چپ، سوسیال دموکرات ها و سبزها نمره D-منهای دریافت کردند، مانند کاهش شدید مالیات خود برای افراد بسیار ثروتمند. اکنون برخی از سبزها و تعدادی از سوسیال دموکرات ها از مشارکت مسلحانه در جنگ افغانستان دست برداشتند.
متأسفانه برای چپ، نتوانست مسائل جدید و داغ یا شعارهای داغ بیابد، هرچند که بحران اقتصادی مطمئناً امکانات کافی را در اختیار داشت. پس از فاجعه فوکوشیما، سبزها که همیشه بر مخالفت با قدرت اتمی تاکید داشتند، به خوبی پیش رفتند، در حالی که حتی دموکراتهای مسیحی حاکم مرکل نیز با اکراه موافقت کردند که به آرامی از قدرت اتمی فاصله بگیرند. مال چپ
موقعیتی که شبیه به گرچه نه چندان مرکزی سبزها بود، نادیده گرفته شد.
بدتر از آن، چپ با جوشها و بُنیونهای خودآزاری گرفته شد. جناح "اصلاح طلب" یا "پراگماتیست" آن، که امیدوار بود به ائتلاف های حکومتی در سطح ایالتی بپیوندد، مانند براندنبورگ و برلین، و چه کسی می داند، شاید حتی در سطح ملی با سوسیال دموکرات ها و سبزها پس از انتخابات 2013، از موضع گیری های کمتر رادیکال برای جلوگیری از خودداری کند. رد توسط چنین ممکن است
همکاران
اما "چپ" چپ مخالف سازش هایی بود که آن را بسیار اساسی می دانست. می خواست استقرار نیروهای نظامی آلمان را حتی در مأموریت های ناتو یا سازمان ملل رد کند. اگرچه اغلب آنها را "بشردوستانه" می نامند، اما به معنای گسترش قدرت آلمان در کل جهان بود.
آیا دو پسوند وحشتناک غیرقابل توصیف در قرن گذشته کافی نبود؟ اما تمدید دوباره هدف آشکار رهبران نظامی بود. با این حال، جناح اصلاحطلب میخواست همان طور که احزاب دیگر خواستار آن بودند، روزنهای را برای استثناهای احتمالی حفظ صلح باز بگذارد.
بسیاری در چپ از حقوق فلسطینیان حمایت کردند. دو نماینده با کشتی "مارمارا" در سال 2010 سوار شدند و قصد داشتند دوباره کشتی بگیرند. رسانه ها به زودی با اتهامات "یهود ستیزی" وارد عمل شدند. کمی طعنه آمیز از زمانی که گرگور گیسی، که عضو هیئت علمی شده بود
رئیس بوندستاگ، تنها رهبر حزب یهودی در سراسر آلمان است. اما برخی از چپها نیز از سیاستهای اسرائیل حمایت کردند و باعث ایجاد اختلافات ناخوشایند در حزب شد.
چپها خواهان ممنوعیت کامل خصوصیسازی بیشتر خدمات عمومی بودند و در اسرع وقت
ممکن است، ملی کردن بانکها و شرکتهای بزرگ، با سوسیالیسم دموکراتیک به عنوان هدف آینده. آنها با محکومیت بی امان جمهوری دموکراتیک آلمان در آب سرد روزانه رسانه ها مخالفت کردند و آن را بد یا بدتر از نازی ها جلوه دادند.
دورانی که هر گونه افکار سوسیالیسم را خفه کند. آنها طرفدار تعادل بودند: محکوم کردن ویژگی های ظالمانه زشت و رد دموکراسی در حال شکست، اما قدردانی از پایگاه منحصر به فرد ضد فاشیستی آن، اشتغال کامل آن، ممنوعیت اخراج، پوشش کامل پزشکی و دندانپزشکی، آموزش رایگان، مراقبت از کودکان و سقط جنین. با این حال برخی در چپ به strident پیوستند
گروه کر.
به نظر میرسید که چنین مشاجرههایی که غالباً شخصی میشد، ممکن است حزب را از هم بپاشد. رسانهها با خوشحالی آنها را مورد تسخیر خود قرار دادند و همانطور که در نظر گرفته شد، این امر باعث افزایش بیشتر درگیریهای درونی شد. فعالیت با هدف پیروزی مردم و نبردهای اقتصادی کاهش یافت. در
نظرسنجی ها چپ به حدود نیمی از بالاترین 12 درصد کاهش یافت. در 2011 انتخابات در سال XNUMX تضعیف یا شکست خورد و نتوانست به دو مجلس ایالتی مهم در غرب آلمان راه یابد و پس از ده سال حکومت ائتلافی با سوسیال دموکرات ها در برلین،
از دست دادن آن موقعیت نیز بسیاری نگران بقای آن شدند.
پس خبر خوب کجاست؟
از ارفورت آمده است. در این شهر باستانی و زیبا در مرکز تورینگن بود که مارتین لوتر مدرک لیسانس و فوق لیسانس خود را گرفت و راهبی شک و تردید شد. درست 120 سال پیش حزب سوسیال دموکرات آلمان که تا آن زمان ممنوع بود، در اینجا گرد هم آمد و رشد خود را آغاز کرد که باعث شد
این بزرگترین حزب چپ در اروپا است. حالا چپ می خواست بالاخره برنامه خودش را ترسیم کند. یا اینکه دو بال اصلی آن چنان محکم تکان میخورند که حزب به زمین میماند - احتمالاً برای همیشه؟
پاسخ خیر است! پس از ماهها کار سخت، یک متن ۴۰ صفحهای تهیه شد که به نوعی، بدون تغییرات بزرگ، تقریباً همه را راضی کرد. لافونتن (معروف
همیشه به عنوان اسکار)، که پس از یک مبارزه با سرطان به سیاست ایالتی در خانه خود در سارلند کنار رفته بود، دوباره نقش مهمی را ایفا کرد. به طور کلی او بیشتر طرفدار دیدگاه های "چپ" بود، اما آنها را به گونه ای بیان کرد که به سختی می توانست کسی را آزار دهد. گیسی، مانند اغلب در گذشته، آنچه را که او میگرفت
موضع «مرکزی» نامید و روحیه تیمی خود را حفظ کرد، در حالی که هر دو از روسای مشترک فعلی، گزین لوتز، رهبر برلین شرقی، یک مبارز و سخنران خوب اما اغلب مورد حمله، و کلاوس ارنست، مرد فعال اتحادیه کارگری فلزات دفاع کردند. لهجه غلیظ باواریایی، که بیشتر به دلیل علاقه به رانندگی با یک پورشه قدیمی مورد توجه رسانه ها قرار گرفته بود.
در اینجا نمونهای از آنچه بر سر آن توافق شد آمده است: "ما خواستار پایان فوری استقرار نظامی بوندسور (نیروهای مسلح آلمان، VG) هستیم. این شامل مشارکت آلمان در استقرار نظامی توسط سازمان ملل نیز میشود."
یکی دیگر از این موارد: "به دلیل جنایات هولناک آلمانی ها علیه مردان و زنان یهودی در دوران فاشیسم، آلمان مسئولیت ویژه ای دارد و باید با هر نوع یهودی ستیزی، نژادپرستی، ظلم و جنگ مبارزه کند. این مسئولیت به ویژه ایجاب می کند که ما حمایت از حق موجودیت اسرائیل... در عین حال از حل و فصل مسالمت آمیز مناقشه خاورمیانه در چارچوب راه حل دو دولتی حمایت می کنیم.
و بنابراین به رسمیت شناختن یک کشور مستقل و قابل دوام فلسطینی بر اساس قطعنامه های سازمان ملل تحت قوانین بین المللی.
در سخنرانی اصلی خود، رئیس مشترک Gesine Loetzsch به صراحت گفت: "برای ما، سرمایه داری ایستگاه پایانی تاریخ نیست، ما در این سوال با همه احزاب دیگر تفاوت داریم."
و "ما اکنون تنها حزب ضد جنگ هستیم و باید همیشه یک حزب ضد جنگ بمانیم!"
گرگور گیسی از روابط با طرف های دیگر صحبت کرد. "حزب سوسیال دموکرات دشمن ما نیست. من معتقدم هرکسی که فکر می کند این راه اشتباه است. تاریخ نیز ثابت کرده است که این یک مسیر کاملا نادرست است. ما هیچ مخالفتی با همکاری با سوسیال دموکرات نداریم.
حزب، اما ابتدا حداقل باید دوباره سوسیال دموکرات شوند. و به نظر من، آنها هرگز بدون ما در رسیدن به آن موفق نخواهند شد."
او با توجه به حزب جدید دزدان دریایی، که در انتخابات برلین به عنوان یک اعتراض جوانان به موفقیت دست یافت، گفت: "یک سوال وجود دارد که آیا باید آنها را جدی بگیریم؟ بله، باید. حزب دزدان دریایی برخی سرکش می کند رای دهندگان از ما دور شوند. من نمی خواهم
از دست دادن هر رای دهنده ای در واقع، من بیشتر برنده شدن را ترجیح می دهم. این برای برخی ما را بسیار تثبیت شده می دانند چندان آسان نیست. در حال حاضر به ما به عنوان بسیار اهلی از نظر سیاسی نگاه می شود. و نه تنها این. دزدان دریایی شیوه جدیدی از زندگی را بیان می کنند. این نه تنها به استفاده از رایانه بلکه به تفاوت های دیگر نیز اشاره دارد. بر خلاف ما، آنها از "زمان کار" و "تفریح" صحبت نمی کنند، بلکه از زمان آنلاین و آفلاین صحبت می کنند. گاهی اوقات من به یک مترجم نیاز دارم تا بدانم در مورد چه چیزی صحبت می کنند. آنچه ما باید درک کنیم و می خواهم به آن اشاره کنم این است: باید پل هایی را برای نسل جوان پیدا کنیم! ما باید به روی آنها باز کنیم! ... ما باید با آنها صحبت کنیم! ما لازم نیست با هر چیزی که آنها می گویند موافق باشیم. اما ما باید با آنها ارتباط برقرار کنیم!"
یکی از قطعنامهها که با تطبیق پذیرفته شد، همبستگی نمایندگان را با جنبش «تسخیر وال استریت» بیان کرد. دیگری خواستار ملی شدن بانک های بزرگ و تاسیسات برق و مالیات ویژه بر میلیونرها شد.
لافونتن با بیان اینکه ما در یک دیکتاتوری بازار مالی زندگی می کنیم، نسبت به "بربریت تهدیدآمیز" هشدار داد و افزود: ما باید قامتی راست داشته باشیم و نباید اجازه دهیم دیگران ما را مجبور به دفاع کنند.
وی در مورد اتهامات یهودستیزی علیه چپ، به ویژه توسط روزنامه های شرکت راست گرای اشپرینگر، گفت: "چپ در این مورد نیازی به سخنرانی ندارد. من متقاعد شده ام که هر زمان که فاشیسم سر خود را بلند کند، چنین نخواهد شد. روزنامه های اسپرینگر یا
سایر احزاب که علیه آن مبارزه می کنند، این چپ خواهد بود که مقاومت را رهبری می کند!»
در یک روحیه دوستانه غیرمنتظره، موافقت شد که با تمام تغییرات پیشنهادی 1400 (!) برخورد نشود، بلکه آنها در قالب بلوک های موضوعی جمع شوند. لازم بود از یک رقص برنامه ریزی شده عصر شنبه صرف نظر کنیم، اما تا عصر یکشنبه سازش هایی در مورد همه مسائلی که زمانی بر سر آنها دعوا می شد، اغلب بسیار تلخ، انجام شد. نمایندگان به وضوح می خواستند این کنگره را به موفقیت برسانند و حزب را به یک شروع خوب جدید برسانند. و رای نهایی همه را شگفت زده کرد! 503 نماینده - 96.9 درصد از کل حاضران - به برنامه رای دادند!
تنها چهار نفر با آن مخالفت کردند و 12 نفر رای ممتنع دادند. با چنین تایید قاطع، به سختی باید مخالفت قابل توجهی، در شرق یا غرب، در همه پرسی عضویت برنامه ریزی شده برای آینده نزدیک وجود داشته باشد.
نه، خطر تاکتیک های تفرقه افکنانه به طور کامل ممنوع نیست، زیرا برخی در حال حاضر بحث می کنند که چه کسی باید در پست های رهبری ارشد در کنگره انتخاباتی انتخاب شود.
در ماه ژوئن خیلی ها این را بی مزه می دانستند. آنچه اکنون بسیار مهم است، ترجمه کلمات مشتاقانه به اقدامی برنامه ریزی شده در برابر دوران سخت اقتصادی و سایر مصائب است که بسیاری را تحت تأثیر قرار داده و بسیاری دیگر را تهدید می کند. تنها در این صورت است که حزب می تواند به پیش برود. اما کسانی که امیدهای زیادی به این حزب، برای آلمان و تمام اروپا بسته اند، می توانند با خیال راحت آهی بکشند که این انشعاب ترسناک رخ نداد و نمایندگان با اشتیاق و ایده های جدید راهی خانه شدند. به آنها نیاز فوری دارند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا