هفته گذشته در ایستگاه اتحادیه واشنگتن دی سی بودم. هوا سرد شده بود و نمیتوانستم متوجه شوم که برای بیخانمانها و محرومان شهر چه مکان نامناسبی شده است. روزی روزگاری هر کسی اجازه داشت هر ساعتی در ایستگاه قطار باشد. حالا همه جا تابلوهایی دیده می شد که نشان می داد برای حضور در آنجا نیاز به بلیط دارید. علائم هشدار دهنده دیگر نشان می داد که شما می توانید هر بار فقط 30 دقیقه پشت میزهای غذاخوری بنشینید، در حالی که در جایی که نیمکت ها قرار داشتند موانعی قرار داده شده بود تا تجمع و نشستن را بسیار سخت تر کند.
با فرود آمدن زمستان در پایتخت، همه اینها در مورد کسانی که به اندازه کافی بدشانسی از خانه خارج می شوند، بسیار بی رحمانه به نظرم رسید. این احساس ظلم با آگاهی از اینکه لژیونی از سیاستگذاران، سیاستمداران و لابیها - با قدرت تصویب قوانینی که میتواند اخراجها را کاهش دهد، از مستاجران محافظت کند و مسکن ارزان قیمت را گسترش دهد - به طور منظم از ایستگاه اتحادیه سفر میکنند، تشدید شد.
وقتی دی سی را ترک کردم، به سمت زادگاهم، شهر نیویورک رفتم، جایی که ایستگاه پن به طور مشابه برای بی خانمان ها ناخوشایند شده است. ورودی ها بسته است؛ پلیس همه جا حضور دارد. و ترمینال جدید موینیهان، مدرن و درخشان، بدون صندلی عمومی طراحی شده است برای دفع بازدیدکنندگان ناخواسته بدتر از آن، پس از یک تابستان گذرانده شده است تخریب کمپ های بی خانمان ها اخیراً اریک آدامز، شهردار نیویورک و کاهش بودجه برای خدمات بی خانمان ها اعلام کرد این شهر به زودی شروع به نهادینه کردن غیر ارادی افراد بی خانمان خواهد کرد. به جای آدرس الف بحران رو به رشد سلامت روان آدامز در میان حاشیه نشین ترین افراد شهر خود با منابع گسترده و دسترسی بسیار بیشتر به مراقبت های بهداشتی، مسکن و سایر خدمات، مسیر مجازات بیشتر برای فقرا را انتخاب کرده است.
جای تعجب است که سرمایه سیاسی و سرمایه مالی ما چنین موضع سختی در مورد بی خانمانی و فقر در ثروتمندترین کشور روی کره زمین اتخاذ کرده است. و این در ملتی اتفاق می افتد که در آن هشت تا ده میلیون نفر به طور کامل خانه ندارند یا در لبه پرتگاه زندگی می کنند. ملتی که رسید اجاره های بی سابقه امسال (در حالی که سه چهارم شهرهای بزرگ ما رشد دو رقمی قیمت ها را تجربه می کنند)؛ که بیشتر برای مراقبت های بهداشتی هزینه می کند به طور کلی نتایج بدتری نسبت به هر اقتصاد پیشرفته دیگری دارد. و این امر همچنان به تخریب مسکن عمومی، خصوصی سازی مراقبت های بهداشتی و... ادامه می دهد بیمارستان ها را ببندید، در حالی که آژانس های املاک و مستغلات، سفته بازان مالی، و شرکتهای دارویی خود را به روش های چشمگیر غنی می کنند.
با قدم زدن در ایستگاه یونیون، نمیتوانستم به تصمیم دولت فکر نکنم پایان اعتصاب اخیر راه آهن با سلب حق چانه زنی دسته جمعی کارگران و محرومیت آنها از بیش از یک روز مرخصی استعلاجی با حقوق در سال. رئیس جمهور ادعا کرد که شکستن اعتصاب برای محافظت از اقتصاد در برابر فاجعه ضروری بود. با این حال، توجه چندانی به سودهای سرسام آور شرکت های راه آهن شد که مضاعف در طول همه گیری قیمت مرخصی استعلاجی با حقوق بیشتر برای کارگران اتحادیه حدود 321 میلیون دلار در سال برآورد شد. آن را مقایسه کنید به شرکتهای راهآهن 7 میلیارد دلاری که طی 90 روز مخالفت خود با اعتصاب و بیش از 200 میلیون دلاری که مدیران عامل راهآهن در سال گذشته به دست آوردند، ساخته شدند. در سایه چنین ارقامی، چگونه مرخصی استعلاجی استحقاقی در طول یک بیماری همه گیر مداوم می تواند چیزی جز یک نیاز اساسی برای کارگران خط مقدم باشد؟
معنای عمیق تر دموکراسی
همه اینها مرا به فکر بحثهای جاری بر سر دموکراسی آمریکایی انداخت، نه به دور دوم انتخابات اخیر جورجیا که در آن سناتور رافائل وارناک، حتی در حالی که پیروزی خود بر هرشل واکر را جشن میگرفت، به تأثیر منفی آن اشاره کرد. سرکوب رای دهندگان در مورد انتخابات امروزه افزایش اقتدارگرایی آشکار و ناسیونالیسم مسیحی سفید پوست در بدنه سیاست ما خطری واقعی برای سلامت و رفاه آینده جامعه ما ایجاد می کند. در همان زمان، یک جنبش احیا شده طرفدار دموکراسی نیز شروع به ظهور کرده است که متعهد به مبارزه برای انتخابات آزاد و عادلانه، حاکمیت قانون و انتقال مسالمت آمیز قدرت است. اما بیایید صادق باشیم: اگر به همین جا بسنده کنیم، میل نجیب برای یک دموکراسی واقعاً شایسته را کم می کنیم.
دقیقاً زمانی است که آرمان های حکومتی ما مورد حمله شدیدتری قرار می گیرند که باید بپرسید منظور ما از استناد به دموکراسی چیست؟ آیا منظور ما یک نظام انتخاباتی است که با اراده اکثریت شکل گرفته است؟ اگر چنین است، با توجه به رشد تاکتیک های سرکوب رأی دهندگان، سیستم ما در حال حاضر یک است گریه دور از هر آرمان دموکراتیک. یا منظور ما بیشتر است؟ در واقع، آیا دموکراسی نباید معنای بیشتری داشته باشد؟
برای من، یک جامعه دموکراتیک به این معنی است که همه، از جمله فقرا، در مورد نحوه زندگی و سازماندهی محل کار ما نظر داشته باشند. این جامعه ای است که در آن بی خانمان ها نه جرم انگاری، سلامت کارگران is محافظت شده و مردم هستند دولت منتخب آنها با وقار رفتار می کنند. و من واقعاً معتقدم که وقتی لفاظیهای حزبی و چرخش سیاسی را از بین میبرید، این دیدگاهی است که اکثریت آمریکاییها دارند.
در پاسخ به اردوگاه شهردار آدامز در تابستان امسال، یک مرد بی خانمان که توسط نگهبان این را ارائه کرد توضیحفاشیسم اینگونه عمل می کند - به محض اینکه کمربند بسته شود یا هر نوع تغییری به دوران سخت تر شود، عناصر فاشیست و سرکوبگر در داخل کشورها فوراً سعی می کنند به آسیب پذیرترین افراد حمله کنند. پس چگونه میتوانیم با چنین تهدید جسورانه و خطراتی که کسانی که در بین ما بیشترین خطر را دارند، مبارزه کنیم؟
من مطمئناً پاسخ کاملی برای چنین سؤالاتی ندارم، اما یک راه حل جزئی، گمان میکنم، در ایجاد یک جنبش دموکراسی خواه نه تنها با انتخابات (و دعواهای قانونی که این روزها به طور منظم با آنها در کنگره همراه است، نهفته است. و مجالس قانونگذاری ایالتی)، اما به نیازها و رویاهای مردم روزمره. و این مستلزم تمایل به دستیابی به جوامعی است که اغلب فراموش شده یا رها شده اند و به طور جدی از رهبری افرادی که در آنجا زندگی می کنند پیروی می کنند.
سازماندهی دائمی سازماندهی نشده ها
در این زمان از سال، برخی از جوامع جشن گرفتن لاس پوزاداس، تولد عیسی را در شهر محقر بیت لحم بازسازی می کند. اگرچه به بسیاری از ما آموخته اند که تولد را به عنوان یک لحظه آرامش تصور کنیم، در واقع سختی و کشمکش بزرگی در دل شبستان وجود دارد. در واقع، عیسی در دوران خشونت و بی عدالتی عظیم متولد شد. در روزهای منتهی به تولد او، یک نیروی پلیس نظامی، مهاجران را به سرزمین اصلی خود بازگردانده بود تا مقامات بتوانند مالیات و خراج را مطالبه کنند. حاکم محلی جاسوسان را فرستاده بود تا اطمینان حاصل کند که اقتدار او به چالش کشیده نمی شود و مبادا کسی جرات انجام این کار را داشته باشد، دستور قتل هزاران پسر جوان یهودی را صادر کرده بود. در میان آن چرخش خشونتهای مورد تایید دولت، مریم و جوزف از خانهشان رانده شدند و مریم را مجبور کردند در یک آخور کوچک و کثیف زایمان کند. به عبارت دیگر، عیسی بی خانمان و بدون سند در سرزمین امپراتوری به دنیا آمد.
در طی لاس پوزاداس، جوامعی از برانکس تا لس آنجلس آن داستان را بازگو می کنند و بر اعیانی شدن محله هایی که فقرا را قیمت گذاری می کنند، سیاست های مهاجرتی ناعادلانه ای که خانواده ها را به طور ناعادلانه از هم جدا می کند و بحران مسکن که میلیون ها نفر را به آن نیاز دارند، برجسته می کنند - آیا می توانم از این کلمه استفاده کنم؟ - محل زندگی پایدار در طول تعطیلات. شامل نقد اجتماعی که در پشت آن نهفته است لاس پوزاداس این اعتقاد است که مردم عادی باید حق داشته باشند که مسیر زندگی خود را تعیین کنند، نه اینکه مهره دسیسه های ثروتمندان و قدرتمندان باشند.
در تگزاس و نیومکزیکو، شبکه مرزی حقوق بشر کریسمس را در میان هزاران خانواده ای که در 20 سال گذشته با آنها کار کرده است جشن می گیرد. فرناندو گارسیا، مدیر آن، در مورد سازماندهی در میان فقرا و محرومان چیزهای زیادی به من آموخته است، و چشم اندازی از "جوامع سازمان یافته دائمی" ارائه می دهد. در قلب چشم انداز شبکه مرزی، ایده سازماندهی یک شبکه پایدار از خانواده های متصل ساکن در آن بخش از کشور ما است. همانطور که برای تمرکز آن، به عنوان گارسیا توضیح می دهد "هر مسئله ای که آنها احساس می کنند باید با آن برخورد کنند در اولویت است."
ایجاد جوامع سازمان یافته بادوام و پایدار، به ویژه در میان جوامعی که بیش از همه تحت تأثیر بی عدالتی قرار گرفته اند، چیزی است که یک جنبش طرفدار دموکراسی باید واقعاً آن را جدی بگیرد. در واقع، اینجا جایی است که بسیار متأسفانه از نیروهای اقتدارگرایی و ناسیونالیسم مسیحی سفیدپوست عقب هستیم. در بسیاری از جوامع فقیر، کلیساهای ارتجاعی سیاسی شده و سازمان های پاراکلیسا در حال حاضر به خوبی در ارائه پیام ها و آموزش های سیاسی و الهیات، بلکه کمک های مادی و احساس تعلق به مردم آسیب دیده عمل می کنند. کسانی که به عدالت و شمول توجه دارند، بهتر است از این روند پیروی کنند. در سالهای آینده، جنبشهایی که به دموکراسی و شکوفایی اقتصادی ما اختصاص داده شدهاند، نیاز به سرمایهگذاری زمان و منابع برای ایجاد جوامع دائمی سازمانیافته برای کمک به برآوردن نیازهای روزانه آمریکاییهای متاثر دارند، در حالی که حسی از آنچه دموکراسی در عمل به نظر میرسد، از نزدیک و شخصی ارائه دهند. .
از آنجایی که تهدید آشفتگی سیاسی بیشتر و تشدید خشونت در حال ظهور است، آیا زمان آن نرسیده است که از انزوایی که بسیاری از مردم احساس میکنند با حس جدیدی از قدرت جمعی عبور کنیم؟ که من را به یک نکته بزرگتر می رساند: برای ساختن یک جنبش طرفدار دموکراسی که قادر به مقابله با نفوذ اقتدارگرایی و الهیات بد باشد، باید حباب ها و سیلوهای مترقی را رها کنیم و خود را متعهد به سازماندهی غیرمتشکل ها - و پیروی از رهبری آنها کنیم.
تازه راه اندازی شده است اتحادیه کارگران خدمات جنوب (USSW) یک الگوی مفید ارائه می دهد. USSW از جنبش مبارزه برای 15 دلار و سابقه طولانی سازماندهی جنوب بیرون آمد. این سازمان که خواستار «اتحادیهگرایی جامعه» است، قصد دارد مبارزات کارگری را به زندگی اجتماعی مرتبط کند و در عین حال از کارگران در مبارزه برای عدالت حمایت کند.
بیدار کردن غول خفته
قبل از اینکه همهگیری کووید-19 برای اولین بار در میان شکافهای نژادپرستی و فقر در جامعه ما گسترش یابد، از بحران تورم و رکود قریبالوقوع صحبت نکنیم. 140 میلیون آمریکایی که یا فقیر بودند و یا 400 دلار به دور از فقر. این اعداد فقط رشد کرده اند. برخی از مردم فقیر در حال حاضر از نظر سیاسی فعال هستند، اما بسیاری از آنها فعال نیستند - نه به این دلیل که فقرا اهمیتی نمیدهند، بلکه به این دلیل که سیاست، طبق معمول، با استرسهای روزمره زندگی آنها صحبت نمیکند.
به عبارت دیگر، غول خفته ای وجود دارد که وقتی بیدار شود، می تواند محاسبات سیاسی و اخلاقی ملت را تغییر دهد. اگر آن انبوه مردم فقیر و متاثر به این باور رسیده بودند که دموکراسی می تواند معنای واقعی و مثبتی در زندگی آنها داشته باشد، مراقب باشید. اگر این اتفاق بیفتد - و همانطور که فردریک داگلاس زمانی گفت: «کسانی که خودشان آزاد میشوند باید اولین ضربه را بزنند» - میتوانید با یک جنبش طرفدار دموکراسی روبرو شوید که غیرقابل توقف است.
تقریباً پنج سال پیش، من به راهاندازی آن کمک کردم کمپین مردم فقیر: فراخوان ملی برای احیای اخلاقی در کنار اسقف ویلیام جی باربر دوم، رئیس جمهور تعمیرکنندگان شکافو همچنین همکارانم در مرکز کایروسو هزاران نفر که مستقیماً بر مردم، سازمان دهندگان جامعه و رهبران مذهبی تأثیر گذاشته اند. نظریه اصلی ما در مورد تغییر، که از مطالعه ما در تاریخ برگرفته شده است، این است که دگرگونکنندهترین جنبشها در کتاب داستان ملی ما همیشه به نسلهایی از مردم فقیر و عمیقاً متاثر بوده است که گرد هم میآیند تا به رهبری یک تغییر ملی برای بهتر شدن کمک کنند.
بخشی از تحلیل ما این است که افراد فقیر در سراسر کشور میتوانند به یک بلوک رایدهی متحول تبدیل شوند اگر فقط سیاست در زندگیشان مرتبطتر باشد. در سال 2021، کمپین مردم فقیر یک گزارش منتشر کرد در مورد تأثیر رأی دهندگان ضعیف در انتخابات 2020. این نشان داد که بر خلاف تصور عمومی، افراد فقیر و کم درآمد درصد قابل توجهی از رای دهندگان را تشکیل می دهند (و در کمال تعجب، درصد حتی بیشتر در ایالت های میدان نبرد). با نگاهی به جمعیتشناسی نژادی در میان این رأیدهندگان، این گزارش دریافت که مشارکت در انتخابات، صرف نظر از نژادشان، قابل توجه است. با توجه به سهم کل رای جو بایدن و دموکراتهای رایدهنده در آن سال، دادهها حتی این تصور را که سفیدپوستان فقیر بخش مهمی از پایگاه دونالد ترامپ هستند، به چالش میکشد.
امروز، سیستم انتخاباتی ما به بنبست تبدیل شده است و به طور فزایندهای برای قدرت بخشیدن به حکومت اقلیتگرایان به بهای از دست دادن اراده اکثریت، سرگردان شده است. به لطف آن، اغلب احساس می شود که کشور به طور مساوی در مورد مسائل مختلف از مراقبت های بهداشتی، مسکن، و مشاغل گرفته تا سقط جنین و حفاظت از محیط زیست تقسیم شده است. اما نظرسنجیهای غیرحزبی همچنان تاکید میکند که اکثریت کشور از تعداد بیشتری حمایت میکنند اقتصادی, نژادیو جنس عدالت است. نتایج حاصل از اقدامات رای گیری در انتخابات میاندورهای، واقعیت مشابهی را منعکس میکند، چه مردم در ایالتهای مختلف برای حمایت از حق سقط جنین، تصویب قوانین حداقل دستمزد بالاتر، یا گسترش Medicaid باشند.
و برخلاف آنچه بسیاری از سیاستمداران ما و رسانههایی که از آنها حمایت میکنند، ادعا میکنند، این کشور واقعاً میتواند از عهده چنین اقدامات و سیاستهای رایگیری بسیار محبوب و عمیقا مورد نیاز برآید. در واقع همانطور که جوزف استیگلیتز برنده جایزه نوبل در برنده جایزه خود نوشت قیمت نابرابریسوال این نیست که آیا ما می توانیم مسکن، مراقبت های بهداشتی، مرخصی استعلاجی با حقوق، دستمزد زندگی، حقوق مهاجران و موارد دیگر را بپردازیم. مهم این است که آیا ما می توانیم این کار را نکنیم - به ویژه از آنجایی که عدم رسیدگی به نیازهای مردم دموکراسی ما را تضعیف می کند.
در واقع، درست قبل از شروع میان ترم و شروع فصل تعطیلات، استاد بازنشسته علوم انسانی جک متزگار در Inequality.org: «از آنجا که ثروت ثروتمندان هم قدرت اقتصادی و هم قدرت سیاسی را اعطا می کند، اگر به الیگارشی اقتصادی خود اجازه ناهار کاملاً رایگان بدهیم، نمی توانیم به اندازه کافی از دموکراسی دفاع کنیم... دفعه بعد می شنوید که یک سیاستمدار می گوید «ما نمی توانیم چیزی را به وضوح بپردازیم». باید انجام دهید، فقط یک لحظه توقف کنید و فکر کنید - در مورد اینکه مالیات بر ثروت بر تعداد بسیار کمی از آمریکایی ها چه کاری می تواند انجام دهد.
در واقع، می توان آن را انجام داد! بله، تو میتونی! بالاخره آیا این داستان واقعی کریسمس نیست؟ بنابراین، در این فصل، وقتی به مسیحای هندل گوش میدهید، به سخنان مربوط به بلند کردن از پایین به بالا توجه کنید: «هر دره بلند خواهد شد و هر کوه و تپه پست میشود. راست کج و جاهای ناهموار صاف.»
با نزدیک شدن به پایان سال 2022، اینجاست که من امید و الهام میگیرم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا