در آوریل 2009، رافائل کورئا با کسب 51 درصد آرا برای دومین دوره ریاست جمهوری اکوادور انتخاب شد. این امر به او مأموریت داد تا برنامه اصلاحات و تغییرات ساختاری آغاز شده از زمان ریاست جمهوری او در نوامبر 2006 را ادامه دهد و تعمیق بخشد. و استثماری که اکثریت جمعیت کشوری که توسط نئولیبرالیسم ویران شده است متحمل شده است.
کوریا اعلام کرده است که اکوادور در حال ساخت سوسیالیسم برای قرن بیست و یکم است و به اتحاد بولیواری برای قاره آمریکا (ALBA) پیوست. در اواخر اکتبر 21، او سفری کوتاه به لندن داشت و در دانشگاهها و با بیش از 2009 اکوادوری ساکن و کار در لندن، در مسیر سفر رسمی رسمی به روسیه سخنرانی کرد. در 1000 دسامبر 13، هلن یافه این امتیاز را داشت که در طول سفر با قایق در رودخانه تیمز با رئیس جمهور کوریا مصاحبه کند و ترجمه آن در اینجا ظاهر می شود. [این مصاحبه اولین بار در روزنامه سوسیالیست منتشر شد مبارزه با نژادپرستی! مبارزه با امپریالیسم!، #212، دسامبر 2009/ژانویه 2010.]
هلن یافه: از چه نظر ALBA از تلاشهای قبلی کشورهای آمریکای لاتین برای توسعه استراتژیهای تجاری و سرمایهگذاری سودمند متقابل متمایز است؟
رافائل کوریا: از هر نظر، زیرا این یکپارچگی مبتنی بر همبستگی برادرانه است، نه بین رقبا، که اشتباه بزرگی در گذشته بوده است. ادغامی که ما بیش از هر چیز در سال های اخیر به دنبال آن بوده ایم، به سمت تجارت، داشتن بازارهای بزرگتر و رقابت بین ما بوده است. در ALBA ما در مورد رقابت صحبت نمی کنیم، ما از هماهنگی در انرژی، مالی و حتی در دفاع صحبت می کنیم، اما از هماهنگی صحبت می کنیم، نه رقابت.
در سال 1965، چه گوارا گفت: "دیگر نباید در مورد توسعه تجارت سودمند متقابل بر اساس قیمت های تحمیل شده به کشورهای عقب مانده توسط قانون ارزش و روابط بین المللی مبادله نابرابر که ناشی از قانون ارزش است، صحبت شود... ما باید شرایطی را آماده کنیم تا برادران ما بتوانند مستقیماً و آگاهانه مسیر لغو کامل استثمار را در پیش بگیرند...» تجارت آلبا و تشکیل شرکت های فراملی چگونه به این امر دست می یابد - محدود کردن مبادلات تجاری مبتنی بر سود - به ویژه با توجه به اینکه به استثنای کوبا ، ابزار تولید در ایالات آلبا عمدتاً در دستان خصوصی است؟
مسئله ارزش شاید سخت ترین و پیچیده ترین مشکل اقتصادی باشد. وقتی بخشهای بزرگی از وسایل تولید در دستان خصوصی است، به وضوح حذف مسئله قیمتهای پولی بسیار دشوار است. اما با ALBA، ما در حال آزمایش انواع دیگر مبادله هستیم، نه لزوماً بر اساس قیمتهای بازار، بلکه بر اساس غرامت متقابل، همکاری و شرکتهای دو ملیتی. به عنوان مثال، من از ابتدای دولتم نفت خام [به ونزوئلا] فرستادم و آنها آن را پالایش کردند و هزینه آن را از من دریافت کردند.
بنابراین، چه درست میگفت، و شما هم درست میگویید، حذف قانون ارزش، اساساً قیمتهای پولی تحمیلشده توسط بازار، دشوار است، وقتی ابزار تولید در دستان خصوصی است و با منطق سرمایهداری، منطق سرمایهداری هدایت میشوند. سود. اما در سطح کشورها کاری می تواند انجام شود و در حال انجام است. برای مثال چاوز تجربه زیادی در زمینه بنزین در منطقه کارائیب دارد که بدون در نظر گرفتن قیمت بازار و با در نظر گرفتن هزینه ها و نیاز به کمک و سایر شرایط بنزین می دهد. ما خیلی از این کارها را انجام می دهیم. ما به دنبال حاکمیت غذایی و حاکمیت در سلامت هستیم، داروهای خود را تولید می کنیم، خودمان را با برنامه ریزی و هماهنگی هدایت می کنیم، بدون رقابت و بدون این ارتباط با بازار.
بگذارید چیزی را به صراحت بیان کنم، مارکسیسم بر این مسئله ارزش نیز غلبه نکرده است. خیلی سخت است. گاهی اوقات می توانید قیمت های پولی تعیین شده توسط بازار را حذف کنید، در برخی مواقع نمی توانید. شما باید سعی کنید از سفته بازی و قدرت بازار جلوگیری کنید.
مشکل ارزش چیست و مشکل مطلوبیت نیز وجود دارد - بازارها سعی می کنند از طریق عرضه و تقاضا پاسخ دهند. عرضه هزینه های تولید و هزینه های اجتماعی تولید را بیان می کند. تقاضا بیانگر ترجیحات، سودمندی برای مصرف کننده است، اما در عمل با توزیع نابرابر درآمد، قیمت نشان دهنده هر چیزی است، نه شدت ترجیح. بنابراین مشکل وجود دارد و هیچ کس نتوانسته آن را به طور قانع کننده ای حل کند. اتحاد جماهیر شوروی در تجارت خود نیز از قیمتهای پولی استفاده میکرد که لزوماً توسط بازار تعیین نمیشد، اما از غرامتهایی بر اساس ارزشهای معادل نیز استفاده نمیکرد.
پیشنهادهای جایگزینی وجود دارد، مانند پیشنهادی برای ارزشهای معادل ارائه شده توسط هاینز دیتریش که در قرن بیست و یکم روی سوسیالیسم کار میکند، اما همه این گزینهها ناکافی و غیر قابل اجرا هستند.
این اصطلاح "سوسیالیسم برای قرن بیست و یکم" گاهی اوقات به عنوان راهی برای رد همه پیشینیان، همه مبارزات قبلی استفاده می شود.
چیزهایی وجود دارد که باید جایگزین شوند - من با رائول و فیدل در مورد کوبا صحبت کرده ام - برای مثال، مالکیت دولتی بر تمام ابزارهای تولید. البته باید فضای مشخصی برای مالکیت خصوصی وجود داشته باشد و بدیهی است که بخشهای استراتژیک، حوزههای خاصی که برای حاکمیت غذایی و غیره اساسی هستند، باید توسط دولت کنترل شوند. اما در قرن بیست و یکم، حفظ مالکیت دولتی بر تمام وسایل تولید دشوار است.
همچنین اگر اجازه تولید خصوصی کوچک را بدهید دشوار است. چه کنترل هایی برای جلوگیری از انباشت سرمایه یا سفته بازی وجود دارد؟
این آسان تر از مدیریت مستقیم همه چیز است.
وزیر کشاورزی اکوادور با اعلام طرح توزیع زمین گفت که زمین «کالا محسوب نمی شود، بلکه به دلیل عملکرد اجتماعی آن به عنوان وسیله تولید، مکانی برای سکونت و شیوه زندگی محسوب می شود».
این مهم است. چیزهایی هستند که کالا نیستند - زمین، آب - که باید تحت کنترل دولت باشند - مبادله آنها باید کنترل شود. ما در حال معرفی قانونی هستیم که در آن دولت باید به خرید و فروش زمین اجازه دهد تا از آنچه در گذشته رخ داده است جلوگیری کند - دهقانان فریب خورده و بدون زمین مانده اند. اما زمین مال آنها و کمون ها خواهد بود. قرار نیست متعلق به دولت باشد. تحت کنترل دولت - این موضوع دیگری است.
این شبیه به کمپین جدید در کوبا برای توزیع زمین در حق انتفاع است. آنها باید تولید کنند، اگر تولید نکنند، زمین پس گرفته می شود.
آره. همچنین قرار است 130,000 هزار هکتار از اراضی دولتی را توزیع کنیم و در حال تهیه فهرستی از تمام اراضی خصوصی غیرمولد برای توزیع هستیم - حدود یک و نیم میلیون هکتار. به همین دلیل است که آنها میخواهند به سرعت ما را بیثبات کنند.
چه گوارا معتقد به استفاده از پیشرفتهای تکنولوژیکی و روشهای مدیریتی سرمایهداری بود، اما با اهداف اجتماعی متفاوت... شما در آمریکا در رشته اقتصاد آموزش دیدهاید و از کیفیت پایین تحصیلات دانشگاهی در اکوادور صحبت کردهاید. دولت شما چگونه برنامهریزی میکند تا کارگران ماهر را تربیت کند و در عین حال تعهدی سیاسی به توسعه اجتماعی و انقلاب شهروندان ایجاد کند؟
کاری که چه کرد عقل سلیم بود. فناوری نمی تواند میراث سرمایه داری باشد – هیچ فناوری سرمایه داری وجود ندارد، فقط فناوری وجود دارد. البته از منابع انسانی شکل گرفته توسط سرمایه داری استفاده می کند. انقلاب کوبا از نیروی انسانی تشکیل شده توسط اتحاد جماهیر شوروی، چین و ... بهره مند شد. برای توسعه کشورهایمان باید بر فناوری تاکید کنیم و این به منابع انسانی مرتبط است. ما به داشتن فناوری بدون نیروی انسانی قادر به استفاده و تعمیم آن نیستیم، بنابراین اصلاحات اساسی را در آموزش و پرورش انجام می دهیم که مقاومت گروه هایی را که همیشه سیستم آموزشی را تصاحب کرده اند، ایجاد کرده است.
آموزش عمومی در اکوادور بسیار بد است، ما باید تلاش زیادی برای بهبود آن انجام دهیم و آموزش عالی نیز بسیار بد است. ما قانون جدیدی داریم که از جمله، دانشگاه ها را موظف به انجام تحقیقات می کند. در حال حاضر، نیمی از دانشگاه ها 20 سنت برای تحقیق خرج نمی کنند. استدلال آنها این است که منابع کمیاب است. اما کوبا با منابع اندک در حال انجام تحقیقات است. منابع همیشه کمیاب خواهند بود، اما این دانشگاهها بهجای تأمین مالی تحقیقات، روی توسعههای گران قیمت سرمایهگذاری کردهاند. ما برنامه های قوی برای بهبود آموزش، قانون آموزش عالی، برنامه های بورس تحصیلی، آموزش افراد در کشورهای دیگر و سیاست های روشنی برای سرمایه گذاری در علم و فناوری با وجود منابع ترسناک داریم.
رشد آگاهی و تعهد انقلابی به عوامل مختلفی بستگی دارد. من معتقدم که بخشی از این آموزش مربوط به تعهد اجتماعی است، بدون اینکه جناحی باشد. من همچنین معتقدم زمانی که رهبران شور و شوق و تمایل واقعی برای تغییر کشور دارند، مردم از این تمایل برای تغییر حمایت می کنند. متخصصان آینده که به دلیل این تغییر آموزش خواهند دید، این آگاهی انقلابی را خواهند داشت. با این دوره پویایی که جامعه اکوادور در آن زندگی می کند - همراه با فرصت هایی که ما ایجاد می کنیم - ما معتقدیم که همه این متخصصان جدید که بورسیه تحصیلی دریافت می کنند و برای آموزش به خارج از کشور می روند، این آگاهی انقلابی را توسعه خواهند داد. اما احتمالاً حق با شماست که باید مستقیمتر روی این موضوع کار کنیم. ما در حال حاضر مردم را آموزش می دهیم، اما آنچه شما در مورد شعور انقلابی گفتید دشوارتر است. ما مدارس آموزش سیاسی داریم، اما فاقد ساختار در Movimiento País [سازمان سیاسی که کورئا ریاست آن را بر عهده دارد]، فاقد تحکیم هستیم و شاید این چالش بزرگی باشد که با آن روبرو هستیم.
سوال بعدی در مورد SUCRE [ارز تجاری رایج در بین کشورهای ALBA] است – چگونه عمل خواهد کرد؟
بسیار آسان است، ما قصد داریم عملیات آزمایشی را برای آزمایش آن آغاز کنیم. این یک سیستم جبران خسارت است. برای تجارت تجاری یا خصوصی است. به دلار وابسته نخواهد شد. ما قصد داریم یک ارز الکترونیکی ایجاد کنیم و نیازی به استفاده از دلار [آمریکا] نخواهیم داشت.
اگر هدف SUCRE جایگزینی دلار در تجارت بین کشورهای ALBA است، آیا هدف در نهایت جایگزینی دلار به عنوان پول ملی اکوادور است؟
نه. ما در حال به حداقل رساندن نیاز به دلار هستیم. متأسفانه، اکوادور دلار را به عنوان پول ملی [در سال 2000] پذیرفت. خنثی کردن دلاری شدن بسیار دشوار است. می تواند یک فاجعه اجتماعی کامل ایجاد کند.
چگونه کشورهای آلبا می توانند از خود در برابر واکنشی که با کودتا در هندوراس مشاهده شد دفاع کنند؟
خب، هیچ دفاع معصومی وجود ندارد، اما مثلاً [سازمان رسانه ای] Telesur کمک بزرگی است - در ارائه اطلاعات - تصور کنید، قبل از آن اخبار از CNN آمده بود - همانطور که روابط قوی بین کشورها برای حمایت متقابل است. اما هیچ چیز تضمین نمی کند که این اتفاق در اکوادور، ونزوئلا، بولیوی رخ ندهد. ما باید خیلی خوب سازماندهی کنیم. شما می دانید که دولت های ما از حمایت مردمی زیادی برخوردار هستند، اما ما سازماندهی نشده ایم تا از روند خود در برابر هرگونه قصد بی ثباتی دفاع کنیم. آنها چند روز پیش در اکوادور سعی کردند این کار را انجام دهند و متأسفانه مردم بومی و معلمان همکاری کردند. گروه کوچکی از معلمان قیام بومی کاملاً غیرقابل توجیه را نامیدند و جناح راست در روزنامه های خود کمپینی را آغاز کردند و ادعا کردند که محبوبیت و اعتبار رئیس جمهور کاهش یافته است. آنها همچنین در حال آماده سازی بسیج در گوایاکیل هستند. وقتی ما توانستیم مشکلات را حل کنیم همه چیز را آماده کرده بودند، اما شاید دفعه بعد نه. اساساً هر کشوری باید ساختارهای داخلی خود را سازماندهی کند.
اخیراً شما در مورد سوسیالیسم برای قرن بیست و یکم در اکوادور صحبت کردید که عناصر "سوسیالیسم کلاسیک"، سوسیالیسم ماریاتگی و الهیات رهایی بخش، و سوسیالیسم مبتنی بر شرایط اکوادور. آیا می توانید این مفاهیم را گسترش دهید؟
سوسیالیسم برای قرن بیست و یکم فرآیند ساخت و ساز است که سعی می کند بهترین سوسیالیسم سنتی و همچنین سوسیالیسم های دیگری را که وجود داشته است، مانند سوسیالیسم آند، سوسیالیسم ارضی و همچنین، حداقل در اکوادور، به دکترین اجتماعی توجه کنید. کلیسا، الهیات رهایی بخش. ما یک قاره مسیحی هستیم. در کوبا زمانی که مردم معتقد بودند، دولت را ملحد اعلام کردند. این امر درگیریهای بزرگی را ایجاد کرد و مانع از حمایت قابل توجه، شاید بیمعنا، شد، زیرا کاتولیکهای زیادی متعهد به انقلاب بودند. آنها اشتباه را تشخیص دادند و ده ها سال پیش آن را اصلاح کردند. راهبرد بسیار بهتر و مشروع این است که دین را نیز به انقلابی بودن هدایت کنیم. این کاری است که الهیات رهایی بخش انجام داد. اساساً این پیام این بود که "با این الهیات کافی است که به ما می گوید در زندگی استثمار را تحمل کنیم زیرا پس از مرگ شما پادشاهی بهشت را خواهید داشت". نه، پادشاهی بهشت باید در اینجا ایجاد شود - این پادشاهی عدالت است. باید با بی عدالتی مبارزه کرد. سوسیالیسم قرن بیست و یکم بر این جست و جو برای عدالت اجتماعی استوار است و با دکترین اجتماعی و الهیات رهایی بخش منطبق است. آتئیست ها، کاتولیک های تمرین کننده می توانند به این پروژه بپیوندند - زیرا من یک کاتولیک تمرینی هستم. این با ایمان من که برعکس، جستجوی عدالت اجتماعی را تقویت می کند، در تضاد نیست.
سوسیالیسم قرن بیست و یکم به دنبال این تغییر از طریق فرآیندهای دموکراتیک و رای است، ما در آمریکای لاتین به این عادت کرده ایم، این دیگر از طریق مبارزه مسلحانه نیست. چیزهایی در سوسیالیسم سنتی وجود دارد که ما با آنها موافقیم. تقدم کار انسانی بر سرمایه، نیاز به اقدام جمعی، نیاز به برنامه ریزی، نقش دولت در اقتصاد، جستجوی عدالت در همه ابعاد، عدالت اجتماعی، عدالت جنسیتی، عدالت قومی، عدالت بین المللی. اما ما موظف هستیم برخی از عناصر سوسیالیسم سنتی را که امکان پذیر یا مطلوب نیستند رد کنیم. مبارزه طبقاتی، تغییرات خشونت آمیز و خود ماتریالیسم دیالکتیکی. این برای شما به عنوان یک مارکسیست خوشایند خواهد بود، اما هر تلاشی برای توضیح فرآیندهای پیچیده ای مانند پیشرفت جامعه بشری با قوانین ساده یا ساده با شکست مواجه خواهد شد. همانطور که ساده انگاری است که بگوییم موتور پیشرفت جامعه فردگرایی است، انتزاع از فرهنگ، اجتماع و غیره، ساده انگاری است که بگوییم مبارزه طبقاتی، تقابل نیروها در درون نظام تولیدی است.
یک انقلاب تکنولوژیک می تواند تغییرات اجتماعی بیشتری در انقلاب های تولید ایجاد کند تا ماتریالیسم دیالکتیکی فرضی، یعنی تضاد بین نیروهای مخالف. نه تنها این، بلکه دیالکتیک به عنوان یک تز قانون خطاناپذیر، ضد تز و ترکیبی که پدیدار می شود و بهتر از آن چیزی است که شما با آن شروع کردید، در نظر می گیرد. لازم نیست اینطور باشد. شما می توانید یک تزی داشته باشید که درست باشد، یک ضد تز ارائه کنید که اشتباه است، و سنتز می تواند بدتر از تز باشد. این واقعیتی است که ما در آمریکای لاتین زندگی کرده ایم. ما چیزی را پیشنهاد می کنیم که درست است، به نام دموکراسی، گفت و گو به ما حرف های بیهوده می گویند، و ما این دو پیشنهاد را با هم متحد کرده ایم و یک سنتز تولید می کنیم، اما سنتز بدتر از آنچه قبلا داشتیم است. ما باید همه این موارد را بهبود ببخشیم، عینی بودن لازم است، لازم نیست عاشقانه بود.
آیا آنچه در هندوراس یا قبل از آن در ونزوئلا رخ داد، اهمیت مبارزه طبقاتی را نشان نمی دهد؟
ما کاملاً موافقیم که چالش بزرگ در کشورهای ما تغییر رابطه نیروها و انتقال از دولتی که توسط برخی قدرتها تسخیر شده است به دولتی که نماینده قدرت مردمی است، تبدیل میشود. این اولین گام در آمریکای لاتین است، اما از نظر من این یک اشتباه است. موارد مهم زیادی وجود دارد که باید در نظر بگیرید. پایه فناوری، تغییرات فرهنگی؛ همچنین مراقب نحوه شناسایی فقرا باشید. فقرا ارزش های زیادی دارند، اما اغلب اشتباه می کنند. مطمئن نیست که توده ها، پرولتاریا، همیشه حق دارند. شما می توانید یک دولت بورژوایی را به یک دولت مردمی تبدیل کنید، اما این بدان معنا نیست که دولت تصمیمات درستی را اتخاذ خواهد کرد.
به عنوان مثال، آمریکای لاتین باید تغییرات فرهنگی عظیمی ایجاد کند. در میان مردم بومی که اینقدر اسطوره شدهاند، بیشترین خشونت بینخانوادگی وجود دارد، اما درباره این چیزها صحبت نمیشود. بنابراین موضوع فقط تغییر ساختارها نیست، بلکه در مورد تغییر خانواده، مردم، تغییر فرهنگ، تغییر تکنولوژی است. عوامل زیادی وجود دارد که باعث پیشرفت اجتماعی می شود. این یک فرآیند بسیار پیچیده است. این یک تفاوت است. ما ماتریالیسم دیالکتیکی را رد نمیکنیم، اما نمیپذیریم که این ایده برای ما، به عنوان موتور محرکه جامعه، اساسی است و مبارزه طبقاتی را تولید میکند که به معنای تغییرات خشونتآمیز است.
شاید بزرگترین اشتباهی که سوسیالیسم سنتی مرتکب شد این بود که مفهوم توسعه پیشنهادی سرمایه داری را به چالش نکشید. آنها همان را از طریق یک مسیر سریعتر و ظاهراً عادلانه تر دنبال می کردند، اما همان طور که در اتحاد جماهیر شوروی - صنعتی شدن، مصرف انبوه، انباشت - این یک اشتباه بود. تعمیم مدل توسعه غربی غیرممکن است. اگر تمام مردم چین به استاندارد زندگی مردم اینجا در لندن دست پیدا می کردند، جهان منفجر می شد. سوسیالیسم سنتی هرگز مفهوم جایگزینی از توسعه ارائه نکرد. امروز در حال ارائه این جایگزین هستیم.
تا چه حد می توان گفت که مدل توسعه مبتنی بر رفاه کوبا سوسیالیستی و موقعیت جهانی آن که از طریق برنامه های بین المللی بهداشت و آموزش به دست آمده است، الهام بخش آلبا بوده است؟
کوبا چیزهای بزرگی دارد و بدیهی است که آلبا توسط چاوز و فیدل راه اندازی شده است. نمونه عالی ارائه شده توسط کوبا این است که در فقر خود می داند چگونه با همه برنامه های بین المللی خود به اشتراک بگذارد. کوبا کشوری است که بیشترین همکاری را در رابطه با تولید ناخالص داخلی خود دارد و نمونه ای برای همه ماست. این بدان معنا نیست که کوبا مشکلات بزرگی ندارد، بلکه مسلم است که نمیتوان درباره موفقیت یا شکست مدل کوبا بدون در نظر گرفتن محاصره [ایالات متحده] قضاوت کرد، محاصرهای که 50 سال طول کشیده است. اکوادور با آن محاصره پنج ماه دوام نخواهد آورد. البته ALBA تا حد زیادی از چیزهای خوب مدل کوبا الهام گرفته شده است، مانند همبستگی، تجارت بین مردم بر اساس همبستگی، نه برای سود، همکاری برای توسعه. البته ALBA از موفقیت های مدل کوبایی الهام گرفته شده است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا