در اوایل دهه 1970، حزب کارگران سوسیالیست به خوبی در راه تبدیل شدن به بزرگترین گروه چپ در ایالات متحده بود. تا حد زیادی سخنرانی های پیتر کامخو مسئول این امر بود. او نه تنها در توضیح اینکه چرا باید سوسیالیست شوید، خوب بود، بلکه این کار را به شیوه ای سرگرم کننده انجام می داد. یکی از شوخیهایی که هرگز به خنده نمیآمد، توصیف او از زندگی فراوان تحت سوسیالیسم بود. پول لازم نیست شما می توانید به یک خواربار فروشی دولتی بروید و با یک سبد خرید مملو از مینیون فیله از خانه بیرون بروید. این باعث دستگیری نمی شود، بلکه ارجاع به روانپزشک است زیرا چه کسی در دنیا چنین کاری را انجام می دهد.
اگرچه پیتر در نهایت یک دیدگاه اکوسوسیالیستی را اتخاذ کرد که چنین شوخی را منسوخ می کرد، اما او نوعی خوش بینی فنی را منعکس می کرد که مشخصه جنبش ما بود. لئون تروتسکی پیامبر آن در سال 1926 مقاله ای با عنوان "رادیو، علم، تکنیک و جامعهکه فریاد زد: «اتم در درون خود دارای یک انرژی پنهان قدرتمند است، و بزرگترین وظیفه فیزیک پمپاژ این انرژی است، بیرون کشیدن چوب پنبه به طوری که این انرژی پنهان ممکن است در یک فواره منفجر شود. سپس امکان جایگزینی زغال سنگ و نفت با انرژی اتمی که به نیروی محرکه اصلی نیز تبدیل خواهد شد، باز خواهد شد.
هشت سال بعد او نوشت:اگر آمریکا باید کمونیست شود"، یک بار دیگر با یک تماس تکنوکراتیک:
اینجا جایی است که شوراهای آمریکا می توانند معجزات واقعی ایجاد کنند. «تکنوکراسی» تنها در کمونیسم می تواند محقق شود، زمانی که دست مرده حقوق مالکیت خصوصی و سود خصوصی از سیستم صنعتی شما برداشته شود. جسورانهترین پیشنهادهای کمیسیون هوور در مورد استانداردسازی و عقلانیسازی در مقایسه با امکانات جدیدی که کمونیسم آمریکایی از دست داده است، کودکانه به نظر میرسد.
در اصل، این دیدگاه همه گروههای تروتسکیست تا زمان ظهور جنبش سبز بود. سرمایه داری ترمزی بر تولید بود. انگیزه سود منجر به هدر رفت. مالکیت خصوصی قادر به آزادسازی پتانسیل کامل نیروی کار و ماشین آلات نبود. همه چیز به کارل مارکس برمی گردد که در پیشگفتار نوشت:سهمی در نقد اقتصاد سیاسی«از اشکال توسعه نیروهای مولده این روابط به بند خود تبدیل می شود. سپس عصر انقلاب اجتماعی آغاز می شود. تغییرات در بنیان اقتصادی دیر یا زود منجر به دگرگونی کل روبنای عظیم می شود.»
وقتی شروع به خواندن ادبیات زیست محیطی کردم، به ویژه ادبیاتی که توسط اکوسوسیالیست ها نوشته شده بود، شروع کردم به تجدید نظر در این احکام، به ویژه در مورد بهره برداری از منابع طبیعی. به عنوان فردی که در دهکدهای کوچک در شمال ایالت نیویورک در نزدیکی دریاچههای بکر و رودخانههای پر از ماهی بزرگ شدم، بهویژه نگران ماهیگیری صنعتی بودم که ماهیهای بالای زنجیره غذایی مانند ماهی تن آبی، مناطق مرده اقیانوسها و مواردی از این قبیل را از بین میبرد. . هر زمان که چنین نگرانیهایی را در میان مارکسیستهایی مطرح میکردم که هرگز از روایت «بند» منحرف نشده بودند، به من میگفتند که من یک نئومالتوسی هستم، حتی اگر آشکار بود که ماهی تن آبی در آستانه انقراض است. آنها استدلال کردند که وقتی انگیزه سود از بین رفت، ماهی، مرغ و اثاثیه کافی برای دور زدن وجود خواهد داشت. به عبارت دیگر مانند کوه بزرگ آب نبات سنگی زیر یک چکش و داس. من این استدلال را رضایتبخش نمیدانستم، زیرا با وجود اینکه سوسیالیسم قادر به ارائه مراقبتهای بهداشتی برای همه بود، نمیتوانست ماهی تن آبی را برای همه فراهم کند. اشتهای ژاپنی ها به سوشی این را نشان می داد.
در مورد مبلمان، مقاله ای با عنوان "اشتهای حریص چین برای خشم الوار در روسیه و فراتر از آن" که در 9 آوریل منتشر شد.th نیویورک تایمز ظن من را تأیید کرد که درختان در درازمدت به اندازه ماهی تن آبی در معرض خطر هستند. به نظر می رسد که چین یک سیاست "سبز" را برای حفاظت از جنگل های خود اتخاذ کرده است، اما کاهش عرضه داخلی چوب را با مصرف آن در جاهای دیگر، از جمله شریک بریکس، روسیه، جبران می کند.
از زمانی که چین از دو دهه پیش شروع به محدود کردن قطع درختان تجاری در جنگلهای طبیعی خود کرد، به طور فزایندهای به روسیه روی آورد و در سال 2017 مقادیر زیادی چوب وارد کرد تا اشتهای هولناک شرکتهای ساختمانی و تولیدکنندگان مبلمان خود را برآورده کند.
یوجین سیمونوف، محیط بانی که تأثیر قطع درختان تجاری در خاور دور روسیه را مطالعه کرده است، می گوید: «در سیبری، مردم درک می کنند که برای زنده ماندن به جنگل ها نیاز دارند. و آنها میدانند که جنگلهایشان در حال سرقت است.»
در حالی که شانس قدرت اقتصادی بزرگی مانند روسیه برای جلوگیری از این نوع دزدی خوب است، کشورهای ضعیفتر در دست چین هستند: «در جزایر سلیمان، سرعت کنونی قطع درختان توسط شرکتهای چینی میتواند جنگلهای بارانی زمانی بکر کشور را از بین ببرد. بر اساس گزارش گلوبال ویتنس، یک گروه محیط زیست، تا سال 2036. در اندونزی، فعالان هشدار می دهند که قطع درختان غیرقانونی مرتبط با یک شرکت با شرکای چینی، یکی از آخرین سنگرهای اورانگوتان ها در جزیره بورنئو را تهدید می کند.
این همه جنگل زدایی برای چیست؟ پاسخ این است که سود Ikea و تامین کنندگان آن در چین افزایش یابد که چوب مورد نیاز آن را برای مبلمان ارزان قیمت به آن ارائه می کنند. «تحول اقتصادی خیره کننده چین در چهار دهه گذشته تقاضای آن را افزایش داده است. اکنون بزرگترین واردکننده چوب در جهان است. (ایالات متحده در رتبه دوم قرار دارد.) این کشور همچنین بزرگترین صادرکننده است - بسیاری از چوب های وارداتی خود را به محصولاتی تبدیل می کند که به انبارهای خانگی و Ikeas در سراسر جهان می رود.
طنز این است که ایکیا به ارزش های محیط زیستی خود می بالد. در وبسایت آن آمده است: «ما همچنین در حال کار روی صد در صد انرژی تجدیدپذیر هستیم – به همان اندازه که در عملیات خود مصرف میکنیم – تولید میکنیم – و تا سال 100 تمام چوب خود را از منابع پایدارتر تأمین میکنیم.» همه اینها خوب و خوب است، اما تقاضای پایان ناپذیر برای مبلمان ارزان، به سادگی سایر شرکت ها را به تکیه بر تامین کنندگان چینی سوق می دهد. به هر حال سرمایه داری این گونه کار می کند - عرضه و تقاضا. در کاهش جنگل ها به خلال دندان بسیار کارآمد است.
هنگامی که یکی از دوستان قدیمی لینک مقاله را برای برخی از دوستانش ارسال کرد، به او گفته شد که نیویورک تایمز در حال چاپ دروغ است. این امر به ویژه با شهرت شی جین پینگ مبنی بر طرفداری از "تمدن اکولوژیک" ممکن نیست. در عمل، این بدان معنی است که چین به سرعت به سمت منابع انرژی جایگزین حرکت کرده است، بنابراین تحسین دین بیکر را به عنوان دلیلی بر این امر به دست آورده است.معامله جدید سبز در چین در حال رخ دادن است". البته، تا حدودی در اروپای غربی نیز اتفاق می افتد، زیرا سوسیال دموکراسی های روشنفکر به سمت سوخت های تجدیدپذیر حرکت می کنند. سوئد اکنون بیشتر انرژی خود را از انرژیهای تجدیدپذیر میگیرد، حتی اگر به انقراض اورانگوتانها کمک کرده باشد. در صورت انتخاب، ترجیح می دهم روی زمین بنشینم تا اینکه اورانگوتان ها منقرض شوند.
نیو لفت ریویو میزبان مجموعهای از مقالههایی است که حول محور قرارداد جدید سبز و سیاستهای «رشد زدایی» میچرخند که در مصاحبه ژانویه/فوریه 2018 بنجامین کانکل با هرمان دالی که بهخاطر اقتصاد «وضعیت پایدار» شهرت دارد، منتشر شده است:
ناب گرایان مرا مجبور می کنند که بگویم شبه ثابت، زیرا البته توسعه، تکامل مستمر و تغییر کیفی وجود دارد. اما خود زمین از نظر کمی بزرگتر نمیشود، و نقطهای در گسترش یک زیرسیستم پیش میآید که بیش از حد بر عملکرد سیستم بهعنوان یک کل تجاوز میکند. ما مقدار زیادی از طبیعت را به خودمان و چیزهایمان تبدیل می کنیم و به اندازه کافی برای ارائه خدمات حمایتی بیوفیزیکی که نیاز داریم باقی نمانده است.
نیازی به گفتن نیست که این با خوش بینی فنی مارکسیستی لئون تروتسکی و پیروان بازسازی نشده اش برخورد می کند.
رابرت پولین که در دالی از یک چارچوب کینزی و نه قدیمی، مارکسیست/مولدگرا آمده بود، راه حل های تکنوکراتیک را در مقاله ای در جولای/آگوست 2018 با عنوان «علیه رشد مجدد» پذیرفت. مانند بسیاری از طرفداران طرح سبز نیو دیل که با حزب دموکرات همسو هستند، پولین نیز به شدت بر منابع انرژی تجدیدپذیر متمرکز است. در مورد طیف وسیع بهره برداری از منابع و تکنیک های کشاورزی صنعتی که حتی اگر جهان همه منابع انرژی به جز پنل های خورشیدی، آسیاب های بادی و امثال آن را غیرقانونی اعلام کند، به سختی کلمه ای وجود دارد.
مارک برتون و پیتر سامرویل در پاسخ به پولین در جدیدترین NLR با عنوان «رشد: یک دفاع»، همانطور که من میگویم، خاطرنشان میکنند که به جز تغییرات آب و هوایی، پولین درباره سایر تهدیدات برای بقای ما چیزی برای گفتن ندارد: «سایر مسائل زیستمحیطی. - تنوع زیستی، هوا و آب پاک، شهرهای قابل زندگی - و همچنین مسائل سیاسی - برای مثال برابری اجتماعی و بینالمللی - تابع ضرورت تعدیل تغییرات آب و هوایی هستند. با این حال آنچه در مقاله برتون و سامرویل توجه من را جلب کرد این است:
مقیاس اقتصاد جهانی از ظرفیت بیولوژیکی و فیزیکی زمین برای جذب تأثیرات و احیای منابع استفاده شده فراتر است. شبکه جهانی ردپای در حال حاضر ردپای مواد جمعی نوع بشر را 1.7 برابر ظرفیت زیستی موجود تخمین می زند. دالی استدلال می کند که اندازه جمعیت بخش مهمی از تأثیرات زیست محیطی است.
آیا اشاره به چیزی که باید آشکار باشد، نئومالتوسی است؟ همانطور که بارها توسط دانشمندانی که نسبت به رمانتیکسازی «وحشی نجیب» هشدار میدهند، قرنها پیش به طور منظم در جوامع شکار و جمعآوری انقراض رخ داده است. اجداد ما حتی اگر مسلح به نیزه بودند نه بال نهنگ، قادر بودند یک گونه را از بین ببرند. البته شواهد الگوی خاصی را نشان می دهد. انقراض عموماً در جزایر رخ می دهد تا محدوده های باز آمریکای شمالی یا اوراسیا.
آیا زمین جزیره است؟ به یک معنا، اگر مقیاس سرمایهداری متاخر را با فناوریهای غولپیکر آن در نظر بگیرید که میتواند در یک چشم به هم زدن قلههای کوه را در جستجوی زغال سنگ از بین ببرد یا توانایی سیستمهای حملونقل مدرن برای استقرار تیپهای چوب بری در هر گوشهای را در نظر بگیرید. زمین با سرعت صوت شاید شناخت چنین واقعیت های اجتناب ناپذیری است که الهام بخش افرادی مانند جف بزوس و ایلان ماسک است تا امکان ایجاد ماهواره های بزرگ و استعمار مریخ را در نظر بگیرند.
در عنوان تحریک آمیز خود "آیا امکان دستیابی به یک زندگی خوب برای همه در داخل مرزهای سیاره وجود دارد؟"، جیسون هیکل یک بله آزمایشی ارائه می دهد. او با تعریف تعدادی از مرزهای حیاتی که برای بقای حیات روی زمین ضروری هستند شروع می کند: تغییرات آب و هوا، از دست دادن تنوع زیستی، اسیدی شدن اقیانوس ها، تغییر سیستم زمین، بارگیری نیتروژن، بارگیری فسفر، استفاده از آب شیرین، بارگیری آئروسل اتمسفر، آلودگی شیمیایی و تخریب لایه ازن استراتوسفر کارشناسان به این نتیجه رسیده اند که از پنج مورد از این مرزها فراتر رفته است: تغییرات آب و هوا، از دست دادن تنوع زیستی، بارگیری نیتروژن، بارگیری فسفر و تغییر سیستم زمین. برای اسیدی شدن اقیانوس و استفاده از آب شیرین، روند تخریب در آنجا دو سوم است. تنها تخریب لایه ازن است که به دلیل یک کمپین موفقیت آمیز در دهه 1980 تحت کنترل است.
برای ادامه زندگی بر اساس یک سبک زندگی متواضع که محدودیتهای زیستمحیطی را تا نقطه شکست ادامه نمیدهد، هیکل یک عمل متعادل کننده ظریف را توصیف میکند:
اتخاذ خط فقر بالاتر، پایان دادن به فقر را در عین ماندن در مرزهای سیاره ای دشوارتر می کند. در خط 7.40 دلار آمریکا، بلاروس با حداقل کسری اجتماعی (نمره 0.98) بدون احتساب شاخص های کیفی، امیدوارکننده ترین است، اما میانگین امتیاز بیوفیزیکی آن 1.64 است. از میان کشورهایی که به تمام آستانه های اجتماعی غیرکیفی دست یافته اند، بیشترین کارآمدی از نظر بیوفیزیکی عمان است که میانگین امتیاز بیوفیزیکی آن 2.66 است. به عبارت دیگر، با توجه به بهترین رابطه موجود بین استفاده از منابع و درآمد، دستیابی به یک زندگی خوب برای همه با آستانه درآمد 7.40 دلار آمریکا در روز. مستلزم آن است که کشورهای فقیر حداقل 64 تا 166 درصد از مرزهای سیاره ای فراتر روند.. (تأکید اضافه شده است)
همانطور که رابرت پولین و الکساندریا اوکاسیو کورتز توصیه میکنند، با توجه به اینکه سرمایهداری تودهها را در سراسر جهان سوم به تقلید از سبک زندگی یک کشور راحت G8 مانند سوئد سوق میدهد.
بدبین نبودن سخت است. در حالی که به سمت بیت لحم خم میشوم، تنها امید من این است که یک جنبش انقلابی در سطح جهانی در زمان کافی ساخته شود تا حداقل آن نوع برنامهریزی علمی را اتخاذ کند که لئون تروتسکی را در دهههای 20 و 30 بسیار هیجان زده کرد. من در برابر توهمات هشدار می دهم که این به معنای ایجاد حومه نیوجرسی در سراسر سیاره است، اما به هر حال چه کسی آن را می خواهد؟
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا