درک انتخابات یونان و چشم انداز چپ – قسمت 2 از 4. قسمت 1 قابل مشاهده است اینجا کلیک نمایید.
یانیس واروفاکیس، وزیر دارایی یونان در همان ابتدای مذاکرات فهمید که ترویکا با دولت چپ در آتن سازش نخواهد کرد. یرون دایسلبلوم، رئیس گروه یورو، به سادگی از او خواسته شد تا سومین یادداشت تفاهم کمک مالی را امضا کند، در غیر این صورت یونان با عواقب قطع جریان نقدینگی بانک مرکزی اروپا به بانک هایش و ایجاد یک فروپاشی کامل مواجه خواهد شد. در طول چندین ماه مذاکرات، وزیر دارایی آلمان، ولفگانگ شوبله به واروفاکیس اعتراف کرد که برای اینکه پول رایج کار کند باید «انضباط مالی» (تفاوت دیگری برای اقتصاد غیرتوزیعی) در سراسر اتحادیه اروپا وجود داشته باشد. البته انضباط را فقط آلمان میتوانست تحمیل کند. واروفاکیس توضیح داد که جلسات وزیر دارایی فقط «محاکمه نمایشی» بود که در آن رهبر به وضوح شوبله بود و مهم نیست که پس از نشستن رهبر روی میز چه بحث هایی انجام می شد، گروه به سرعت به نظم در آمد. البته، توضیح این موضوع (و سایر موارد عجیب و غریب) در انظار عمومی، باعث جلب توجه همکاران واروفاکیس نشد. طرح شوبله این بود که ترویکا به یک دولت فدرال مجازی اتحادیه اروپا تبدیل شود و در وزارتخانه های دارایی هر یک از کشورهای عضو تحت هژمونی برلین حضور داشته باشد. فرانسه و ایتالیا نیز مانع این طرح شدند. محور اصلی این طرح یک گرکسیت بود و باقی می ماند. واروفاکیس گفت که شوبل قاطعانه معتقد است که یونان باید از منطقه یورو خارج شود زیرا این امر باعث ایجاد "ترس از خدا" در پاریس و رم می شود و در نتیجه هرگونه مخالفت احتمالی با اتحادیه اروپا که توسط ترویکا اداره می شود را می شکند. برلین میداند که توافقنامههای کمک مالی که تنها به آتن برای بازپرداخت وامهای قدیمی وام میدهند، ناپایدار هستند و به رکود عمیق پایان نمیدهند. این وامها در صورتی ارائه میشوند که آتن به «اصلاحات» مانند خصوصیسازی داراییهای عمومی، اخراج انبوه کارکنان در اقتصادی با بیش از 30 درصد بیکاری و 60 درصد بیکاری جوانان و کاهش بیشتر حقوق بازنشستگیها که قبلاً نیازهای اولیه انسانی را برآورده نمیکنند، تن دهد. نکته اصلی این است که سیستم بانکی یونان اجازه دارد بقا پیدا کند و به این ترتیب مردم سپرده های خود را حفظ کنند.
در مصاحبه های اخیر واروفاکیس آشکارا اعلام کرده که شوبله مستقیماً از این طرح خروج از اتحادیه اروپا به او گفته است. در واقع، وزیر دارایی سابق یونان گفت که شوبله تنها زمانی وارد گفتگو شد که آنها به طور خصوصی درباره Gexit صحبت کردند، در طول سایر مکالمات، و زمانی که طرحهای بازسازی غیررکودی بدهی ارائه شد، شوبله "خاموش" شده بود. اما واروفاکیس نیز بعداً در گفتگوهای خصوصی خود فهمید که وزیر دارایی آلمان چنین اختیاری از صدراعظم ندارد. در واقع بین اردوگاه های مرکل و شوبله شکاف واقعی وجود داشت و به همین دلیل، واروفاکیس معتقد بود که تهدید خروج از اتحادیه اروپا فقط همین است، یک تهدید.
با این وجود، از آنجایی که دولت یونان آشکارا با یک Gexit و سقوط مالی تهدید میشد، در اوایل مأموریت خود، یک طرح اضطراری را طراحی کرد. واروفاکیس به درخواست سیپراس شروع به آماده شدن برای چنین طرح مخفیانه ای در صورت حمله اقتصادی کرد که فقط برای افراد معدودی شناخته شده بود.
در طول همه پرسی، مرحله اول طرح شوبله اجرا شد، نقدینگی قطع شد و دولت یونان را وادار کرد تا حداکثر 60 یورو در روز برداشت بانکی را تعیین کند که باعث کاهش بیشتر اقتصاد رکود شد. اولویت دولت سیپراس جلوگیری از خروج اجباری و نجات سپردههای یونانیهای طبقه کارگر بود که برخلاف الیگارشی یونان، میلیاردها یورو را به بانکهای آلمان، فرانسه و سوئیس منتقل نکرده بودند.
طرح اضطراری یونان این بود که بانک یونان (که توسط بانک مرکزی اروپا اداره می شد) را در اختیار بگیرد و سیستم بانکی را به طور مؤثر ملی کند یا حداقل بخش را از آتن اداره کند. یونانی ها از نظر فنی حدود 65 درصد از آن را در اختیار داشتند، زیرا پول عمومی برای افزایش سرمایه بانک ها در طی اولین یادداشت سال 2010 استفاده شد. واروفاکیس طرحی را طراحی کرده بود که در آن بانکداری الکترونیکی متصل به یورو می تواند برای تأمین جریان نقدی به بخش تجاری خصوصی استفاده شود. مخارج عمومی، حقوق، حقوق بازنشستگی و غیره نیز با IOU به سبک کالیفرنیا انجام می شود. در نهایت، طرحی نیز برای هک کردن پایگاههای اطلاعاتی وزارتخانه برای کپی کردن کدهای سیستمهای مالیاتی طراحی شد. این طرح شامل ایجاد حساب ذخیره پیوست شده به هر شماره پرونده مالیاتی بود. اگر یونان به زور از منطقه یورو بیرون رانده شود، هر حساب ذخیره به یورو خواهد بود، اما اگر یونان به زور از منطقه یورو خارج شود، میتواند به پول ملی (دراخمی جدید) تبدیل شود.
واروفاکیس معتقد بود که با عدم تن دادن به خط تندرو ترویکا، و مقاومت تا حد امکان، نه تنها باعث ایجاد بحران در سطوح بالاتر ترویکا، بلکه ناتو نیز می شود. او متقاعد شده بود که حتی اگر خروج از اتحادیه اروپا در برگهها و بخشی از برنامه شوبل باشد، ایالات متحده، صندوق بینالمللی پول، فرانسه، ایتالیا و بهویژه آنگلا مرکل آن را وتو خواهند کرد و مصالحه انجام خواهد شد. مرکل قصد نداشت به عنوان رهبر اروپایی که به پول رایج پایان داد در تاریخ بماند. پاریس و رم خواهان پیشینه ای نبودند که آنها را در برابر برلین بیشتر و به شدت تضعیف کند. صندوق بینالمللی پول نمیخواست شرایطی فراهم شود که یک کشور بدهکار تحت نوعی برنامه کمک مالی قرار نگیرد تا بتواند بدهیهای خود را تامین کند. مهمتر از آن، واشنگتن اجازه ورشکستگی بی نظم یک کشور ناتو در نزدیکی خاورمیانه را با تمام عواقب غیر قابل پیش بینی آن نمی دهد. اگرچه دولت یونان این واقعیت ژئواستراتژیک را به خوبی درک می کرد، رهبری سیپراس فکر می کرد که طرح احتمالی واروفاکیس بسیار خطرناک است و حمایت کافی در سطح سیاسی اروپا برای اجرای آن وجود ندارد. علاوه بر این، این طرح نمی تواند یک بلوف باشد، یونان باید تمام راه را طی کند و در واقع برای خروج از اتحادیه پولی آماده شود. سیریزا هیچ حکمی برای خروج از یورو نداشت و دولت سیپراس نیز حاضر به خطر ناپدید شدن سپردههای طبقه کارگر در هوا نبود. نقشه مخفیانه بود. این یک طرح دفاعی بود، فقط در صورتی که همه چیز اشتباه شود. سیپراس معتقد بود که چنین گزینه رادیکالی باید در انظار عمومی مورد بحث قرار گیرد. دولت او متعهد شده بود که در یورو بماند، از سپرده های بانکی یونان دفاع کند و معامله بهتری به دست آورد تا به آرامی از کابوس ریاضت اقتصادی خارج شود تا مسیرهایی را برای نظم اقتصادی جدید باز کند. بنابراین این طرح پس از رفراندوم رد شد و واروفاکیس استعفا داد زیرا می دانست گزینه دیگر در حال امضای تفاهم نامه جدید است، یعنی ریاضت طبق معمول.
واروفاکیس استدلال کرد که اگرچه هیچ دستور اولیه ای برای گسست از اتحادیه اروپا وجود نداشت، گسست بین مردم یونان و ترویکا عملاً رخ داده بود. نتیجه رفراندوم به دولت دستور روشنی داد که حتی تحت تهدیدهای بسیار تهاجمی تشکیلات اتحادیه اروپا، هیچ گونه اقدام ریاضتی بیشتری را امضا نکند.
واروفاکیس همچنین استدلال کرده بود که یونان، در اوایل مذاکرات، باید یادداشت رسمی غیررکودی خود را به محض اینکه مشخص میشد که مذاکرات در حال انجام است، به طلبکاران ارائه میداد. او گفت که این امر به طور رسمی پیشنهادهای یونان را در معرض دید عموم اروپا قرار می دهد و توپ را به زمین طلبکاران برای پذیرش یا رد چنین پیشنهادی می اندازد و آنها را مجبور می کند تا در انظار عمومی توضیح دهند. عدم انجام این کار یک اشتباه استراتژیک از سوی سیریزا بود. سیپراس از رفتن به این مسیر امتناع کرد زیرا اکثر مشاوران او که از طرف تشکیلات اصلاح طلب حزب بودند می خواستند با تشکیلات اتحادیه اروپا خوب بازی کنند به این امید که رفتار خوب آنها به سادگی منجر به یک یادداشت سبک شود که یونانی ها آن را قابل قبول بدانند. پیشنهاد رسمی یونان به عنوان یک اقدام تهاجمی از سوی آتن تلقی می شود.
صداهای دیگر در سیریزا، مانند کاستاس لاپاویتساس، می خواستند برای خروج از یورو و مذاکره با اتحادیه اروپا برای خروج منظم از واحد پول مشترک، مبارزه کنند. با این حال، 70 درصد یونانیها خواهان حفظ واحد پولی مشترک بودند و هدف سیریزا این بود که روند تغییر منطقه یورو را آغاز کند، نه خروج از آن. این تنها با انتخاب دولتهای همفکر و با ایجاد یک جنبش پاناروپایی ضد ریاضت اقتصادی که هدف آن دموکراتیزه کردن نهادهای اروپایی باشد، ممکن است. کاستاس لاپاویتزاس معتقد است که این غیرممکن است و این پروژه باید به سادگی برچیده شود و یونان باید به محض ایجاد یک قایق ایمن از کشتی بپرد.
واروفاکیس موافق است که منطقه یورو ساختار وحشتناکی داشت و یونان هرگز نباید وارد می شد، با این حال او توضیح می دهد که یورو مانند قدم زدن در مسیری است و کشف اینکه در جایی هستید که هرگز نمی خواستید باشید، اما مسیر معکوس پشت سر شما ناپدید شده است. و با یک صخره جایگزین شد.
خروج از اتحادیه اروپا صرفاً یک موضوع اقتصادی نیست، بلکه بیشتر سیاسی است. یونان یک قطعه مهم ژئواستراتژیک از امپراتوری یورو-آتلانتیک است که توسط واشنگتن اداره می شود، یک "دولت سرکش" یک ضربان دور از داعش، که مسیر سیاسی مستقلی را ترسیم می کند، توسط برنامه ریزان دولتی ایالات متحده تحمل نخواهد شد. حامیان سیپراس استدلال میکنند که خروج از اتحادیه اروپا ممکن است در نهایت حتی یک گزینه سیاسی نباشد، زیرا ممکن است قوطی جدید از کرمها را باز کند که ممکن است دولت یونان و دموکراسی آسیبدیده آن را بیشتر به خطر بیندازد. دولت سیپراس مدعی است که در هیچ موقعیت ژئواستراتژیکی برای وارد شدن به جنگ با واشنگتن نبوده و اتحادهای روسیه یا چین به سادگی وجود نداشتند. اتحاد مدیترانه ای مشابه ALBA در آمریکای لاتین نیز وجود نداشت. رهبری سیپراس بر این باور بود که در گوشه ای قرار دارد و هیچ مأموریتی ندارد چه رسد به حمایت مردمی از هر یک از گزینه های دشوار دیگر.
دیدگاه دیگری که جان میلیوس، یکی از اعضای کمیته مرکزی سیریزا، نویسنده برنامه تسالونیکی و اقتصاددان ارشد حزب تا زمانی که واروفاکیس و تساکالوتوس زمام امور را در دست گرفتند، داشت، نشان دهنده گرایشی بود که خواستار یک پول ملی نبود، بلکه خواستار گسست قدرت های اتحادیه اروپا وجود دارد. میلیوس اعتقاد نداشت که مذاکرات منجر به یک راه حل شود، زیرا او با لاپاویتساس موافق بود که اتحادیه اروپا به شیوه ای سیستماتیک نئولیبرالی عمل می کند، اما یک راه حل تنها از رویارویی حاصل می شود که در آن خود سیستم در بحران قرار می گیرد. . او استدلال کرد که سازش های سبک FDR تنها زمانی اتفاق می افتد که طبقه حاکم احساس کند در خطر از دست دادن کنترل سیستمی قرار دارد. او در ادامه توضیح می دهد که یونان نباید خوب بازی می کرد. تا زمان امضای توافقنامه و تا زمانی که بانک مرکزی اروپا وجوهی را که از پاییز 2014 به یونان بدهکار بود، نباید وام پرداخت می کرد. باید بلافاصله با افزایش مالیات و ممیزی علیه الیگارشی یونان حرکت می کرد و باید از اروپا تقاضا می کرد. بانکها به دولت یونان کمک میکنند تا میلیاردها یورو یونانی مالیاتنگرفته را که در اختیار داشتند، بازیابی کند. باید زودتر با شیوههای تولید جایگزین، کمک به تعاونیها برای دریافت اعتبار، کمک به شبکههای همبستگی اقتصادی بیشمار و ارتقای رشد شوراهای کارگری حرکت میکرد. به این ترتیب، توپ را در داخل می چرخاند، و به ابتکارات مردمی اجازه می دهد در تمام مدت رویارویی با الیگارشی پیشرو و زودتر پیشرفت کنند. در کنار هم، با خفگی اقتصادی مواجه نخواهد شد زیرا تا زمانی که اتحادیه اروپا پرداخت را انجام ندهد، از پرداخت وام خودداری می کند.
استدلال مخالف این موضع این بود که دولت سیریزا حتی زیرساختهای قانونی، اداری و اداری برای حرکت علیه الیگارشیها را ندارد. آنها شور و اشتیاق دولت های اروپایی برای توقیف حساب های میلیاردی در بانک های خصوصی بزرگ را نداشتند. چرا؟ چنین اقدامی که هم از نظر حقوقی و هم از نظر سیاسی در دسترس کشورهای بزرگ اتحادیه اروپا باشد، اهرمی برای دولت سیپراس ایجاد میکرد. این امر می توانست نقدینگی کافی برای دولت چپ رادیکال برای حفظ موضع مذاکره خود فراهم کند. هدف تأسیس اتحادیه اروپا، الیگارشی یونان، سیستم سیاسی قدیمی و بسیاری از رده های بالای بوروکراسی یونان خلاص شدن از شر این دولت، خفه کردن آن در داخل و خارج بود. حتی ذره ای از رفتارهای ناروا را نمی توان تحمل کرد و مقاومت آن در طول دوره "مذاکره" به یک شرمساری بزرگ تبدیل می شد.
اما یک مشکل داخلی نیز وجود داشت، وزرای کابینه ائتلاف سیریزا-آنل متوجه شدند که بوروکراسی یونان به شیوه ای عجیب عمل می کند. روابط تجاری شخصی بین بوروکرات ها و مقامات تجاری اصلی برای انجام کارها لازم بود، مانند آوردن لوازمی که در اسکله های خاص برای توزیع به کشور آورده می شود. ماهیت، خود عملکرد دولت مشتری مدارانه بود. روابطی که بین کارگزاران دولتی، الیگارشیهای یونانی، بانکها، رسانهها و احزاب مستقر تقویت میشد، ماتریسی بود که اقتصاد سیاسی یونان در آن کار میکرد. این روابط بدون تغییر باقی میمانند و با انتخاب یک «راف چپ» متشکل از مارکسیستها، فعالان اجتماعی و دیگر «نامطلوبها» به شدت احساس خطر میکنند.
اما مجدداً، سیریزا بسیاری از این را میدانست، شاید نه میزان عملکرد بوروکراسی، اما بهطور کلی، آنها قبلاً معماری اساسی پیوند و دستگاه دولت-الیگارشی یونان را شناسایی کرده بودند. به این ترتیب، باید آمادگی بیشتری در مورد نحوه برخورد با این مشکل و نحوه ایجاد نهادها یا حداقل ساختارهای موقتی خارج از سیستم دولتی وجود داشت - که می تواند به نهادهای جدید تبدیل شود. این ساختارهای موقتی خارج از ماتریس بوروکراتیک موجود که در بالا توضیح داده شد، کار خواهند کرد.
انتقاد جدی از سیریزا این است که به جای بحث در مورد سیاست و اقتصاد جایگزین در شرایط ساختاری و استراتژیک، زمان زیادی را صرف پرداختن به گروههای مختلف جناح چپ که در ابتدا ائتلاف را تشکیل میدادند، و همچنین با شخصیتها و منیتهای سیاسی پرداخت. در کلیات الهام بخش
این متأسفانه در چپ رایج است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
من فکر می کنم شما اشتباه می کنید.
تنها یک راه حل برای مشکل یونان وجود داشت و هست – خروج. و به بهترین شکل ممکن برای آن آماده شوید. یک شانس عملی وجود داشت، اما به احتمال زیاد دیگر نه. مردم رنج زیادی خواهند برد. 10 یا 5 سال دیگر، مسائل دیگر آنقدر مبرم خواهد بود که ممکن است اهمیت نسبی کمتری پیدا کند، حتی برای مردم فقیر یونان.