صدها نفر یا بیشتر در اطراف واشنگتن امروز سرگردان هستند که به قول خودشان «چیزهای واقعی» را شنیده اند - و علیرغم احتیاط حرفه ای آنها در هنگام مطرح شدن این سؤال واضح، یک واکنش وجود دارد که همه آنها احساس می کنند در مورد آن توافق دارند: هیچ کس که پس از خواندن متن ویرایش شده کاخ سفید احساس شوک، افسردگی یا عصبانیت کرد، نباید اجازه شنیدن نوارهای واقعی را داشته باشد، مگر اینکه تحت آرامبخشی شدید یا در صندوق عقب ماشین قفل شده باشد. آنها می گویند که فقط یک بدبین است که می تواند برای مدت طولانی به چیزهای واقعی گوش دهد، بدون اینکه مجبور باشد کاری مانند رانندگی به سمت کاخ سفید و پرتاب یک کیسه موش زنده روی حصار انجام دهد.
- هانتر اس. تامپسون،
04 ژوئیه 1973
سند تقریباً مانند طنز خوانده می شود. در یادداشت محرمانه اطلاعاتی بریتانیا به تاریخ 23 ژوئیه 2002 آمده است: «بوش می خواست صدام را برکنار کند، از طریق اقدام نظامی، که با ترکیب تروریسم و کشتار جمعی قابل توجیه است. اما اطلاعات و حقایق حول این سیاست ثابت میشد.»
اطلاعات و حقایق در مورد سیاست ثابت می شد؟ شما نمی گویید.
بسیاری از مردم سالهاست که این موضوع را فریاد میزنند، و اغلب در این فرآیند، رفاه خود و خانوادهشان را به خطر میاندازند. ریچارد کلارک، تزار سابق مبارزه با تروریسم کاخ سفید، زمان زیادی را صرف صحبت در مورد چگونگی تهیه کتاب ها برای توجیه حمله به عراق کرد. تام مرتنز که مدیر شورای امنیت ملی برای عدم اشاعه تسلیحات هسته ای برای کلینتون و بوش کاخ سفید بود، داستان کلارک را با شهادت شاهدان عینی خود تأیید کرد.
راجر کرسی، معاون سابق کلارک، شاهد یکی از محکومکنندهترین اتهاماتی بود که توسط کلارک علیه دولت مطرح شده است: آنها پس از حملات 9 سپتامبر از القاعده عبور کردند و به جای آن بر عراق تمرکز کردند. دونالد کریک، ژنرال سه ستاره که به عنوان معاون مشاور امنیت ملی در دوره کلینتون خدمت کرد و چندین ماه در کاخ سفید بوش ماند، به همین ترتیب شاهد این اتفاق بود.
پل اونیل، وزیر خزانه داری سابق جورج دبلیو بوش، به دلیل شغلش به عنوان وزیر خزانه داری، سمتی در شورای امنیت ملی اعطا شد و در جلسات طراحی حمله به عراق که ماه ها قبل از حملات سپتامبر برگزار می شد، شرکت کرد. 11. آن جلسات برنامه ریزی زمانی که برج ها پایین آمدند، با سرعت بالایی شروع شدند.
گرگ تیلمن، مدیر سابق دفتر مسائل استراتژیک، اشاعه و نظامی در وزارت امور خارجه، با شوک و ترس شاهد خروج کاخ سفید "اورانیوم از نیجر" بود.
توجیهات جنگی که کاملاً رد شده بود. جوزف ویلسون، سفیر سابق و دیپلمات حرفه ای، کسی بود که آن را بی اعتبار کرد.
پس از اینکه ویلسون آنچه را که در نیجر ندیده در نیویورک تایمز توصیف کرد، کاخ سفید دست به دست شد و حرفه همسرش را درهم شکست. همسر او، والری پلیم، یک مامور مخفی سیا بود که شبکهای را برای ردیابی هر فرد، گروه یا ملتی که سلاحهای کشتار جمعی به تروریستها میداد، اداره میکرد. کاخ سفید حرفه و شبکه او را به عنوان هشداری برای ویلسون و هر افشاگر دیگری که ممکن است مطرح شود، اژدر کرد.
شرم آورترین شهادت در مورد "تثبیت اطلاعات و حقایق در مورد سیاست" از سرهنگ دوم نیروی هوایی کارن کویتکوفسکی بود. کویاتکوفسکی در دفتر معاون وزیر امور سیاست داگلاس فیث کار می کرد و به طور خاص با یک لباس مخفی به نام دفتر برنامه های ویژه کار می کرد. سخنان خود کویتکوفسکی به او می گوید
داستان: «از ماه مه 2002 تا فوریه 2003، من از نزدیک شاهد تشکیل دفتر طرحهای ویژه پنتاگون بودم و مراحل آخر تسخیر رابطه سیاست و اطلاعات توسط نومحافظهکاران را در آستانه حمله به عراق تماشا کردم.»
کویتکوفسکی ادامه داد: «من یک سیاست محدود و عمیقاً معیوب دیدم که مورد علاقه برخی از منصوبان اجرایی در پنتاگون بود که برای دستکاری و تحت فشار قرار دادن روابط سنتی بین سیاستگذاران در پنتاگون و آژانس های اطلاعاتی ایالات متحده استفاده می شد. من شاهد بودم که حاملان برنامه های نومحافظه کار در غصب OSP ارزیابی های سنجیده و با دقت بررسی شده بودند و از طریق سرکوب و تحریف تحلیل های اطلاعاتی، آنچه را که در واقع دروغ بود هم به کنگره و هم به دفتر اجرایی رئیس جمهور اعلام کردند.
به عبارت دیگر، آنها اطلاعات و حقایق پیرامون سیاست را ثابت کردند. سیاست البته تهاجم بود.
هر یک از این افراد، و دیگرانی مانند آنها که گزارشهای مشابهی از کتابپزی اطلاعاتی میدادند، توسط کاخ سفید مورد بیاعتنایی قرار گرفتند، بهعنوان دروغگو یا بدتر از آن دموکراتها کنار گذاشته شدند. با افشای یادداشت محرمانه اطلاعات بریتانیا، اما گزارش های آنها تایید شده است.
چند نکته خوشمزه دیگر از یادداشت:
1. «به نظر واضح میرسید که بوش تصمیم خود را برای اقدام نظامی گرفته است، حتی اگر زمان آن هنوز مشخص نشده باشد. اما مورد نازک بود. صدام همسایگان خود را تهدید نمیکرد و تواناییهای وی در زمینه سلاحهای کشتار جمعی کمتر از لیبی، کره شمالی یا ایران بود.
علیرغم این واقعیت که حسین تهدید کمتری نسبت به ایران، کره شمالی و حتی لیبی به حساب می آمد، بوش تصمیم خود را به حمله گرفته بود. پیچاندن این موضوع حول این بیانیه صراحتاً اعلام شده مبنی بر اینکه اطلاعات و حقایق حول «سیاست»، یعنی تهاجم، ساخته شده اند، نفرین کننده است.
2. «دادستان کل گفت که تمایل به تغییر رژیم یک پایگاه قانونی برای اقدام نظامی نیست. سه مبنای قانونی ممکن وجود داشت: دفاع از خود، مداخله بشردوستانه یا مجوز شورای امنیت سازمان ملل. اول و دوم در این مورد نمی تواند پایه باشد. تکیه بر قطعنامه 1205 سه سال پیش دشوار خواهد بود. البته ممکن است وضعیت تغییر کند.»
دادستان کل بریتانیا به صراحت اعلام کرد که طرح جنگی آنطور که تشکیل شده غیرقانونی است. بنابراین، توجیهات دیگری برای جنگ لازم بود. در متن آمده است: «البته ممکن است وضعیت تغییر کند.
انجام داد. آنها برای توجیه دفاع از خود، شواهدی ساختند.
3. «نخست وزیر گفت که اگر صدام از ورود بازرسان سازمان ملل خودداری کند، از نظر سیاسی و قانونی تفاوت بزرگی ایجاد خواهد کرد. تغییر رژیم و کشتار جمعی از این نظر به هم مرتبط بودند که این رژیم بود که سلاح کشتار جمعی را تولید می کرد. راهبردهای مختلفی برای برخورد با لیبی و ایران وجود داشت. اگر زمینه سیاسی درست بود، مردم از تغییر رژیم حمایت می کردند. دو موضوع کلیدی این بود که آیا طرح نظامی جواب میدهد یا خیر و آیا ما استراتژی سیاسی داریم که به طرح نظامی فضای لازم برای کار را بدهیم.»
از بسیاری جهات، این بدترین از این سه است. هانس بلیکس و بازرسانش به عراق رفتند و در جستجوی خود هیچ سلاح کشتار جمعی پیدا نکردند. بنابراین، هیچ توجیه دفاع از خود و هیچ مبنای قانونی برای جنگ وجود نداشت. با این حال، برای ایجاد توجیه حقوقی و سیاسی دفاع از خود، همانطور که در این یادداشت آمده است، حسین باید مانع از این بازرسی ها می شود. او این کار را نکرد. در واقع، این دولت بوش بود که بلیکس را در حالی که صدها هزار نیروی نظامی را در مرز جمع کرده بود، خنثی کرد. در یک نقطه، بوش حتی تا آنجا پیش رفت که اعلام کرد که حسین در واقع به بازرسان اجازه ورود نداده است، حتی زمانی که بلیکس و افرادش گرد و غبار عراق را از روی چکمه های خود می لرزانند.
ری مک گاورن، تحلیلگر 27 ساله کهنه کار سیا، آن را به در میخکوب می کند. مک گاورن در مقاله ای در رابطه با این یادداشت فاش شده نوشت: «یادگیری سخت بوده است – اینکه مردم تمایل دارند آنچه را که می خواهند باور کنند، باور کنند. «تا زمانی که شواهد ما، هر چند فراوان و متقاعدکننده، غیرمستقیم باقی می ماند، نمی توانست باور را وادار کند. به سادگی از نظر روانی بسیار ساده تر است که با ماشین چرخان کاخ سفید موافقت کنیم که فاجعه عراق را به خاطر اطلاعات بد مقصر بداند تا اینکه تصور کنیم که یک صورتحساب به ما فروخته شده است. خوب، شما می توانید شرایط را فراموش کنید.
صورتحساب قصاب تا به امروز: 1,594 سرباز آمریکایی کشته شدهاند، ده برابر به شدت زخمی شدهاند. بیش از 100,000 شهروند عراقی کشته شدند، تعداد بیشتری زخمی شدند، با افزایش خشونت های اخیر که تنها در هفته گذشته جان بیش از 200 نفر را گرفته است. قیمتی نه رقمی که روز به روز به سمت بالا می رود و آینده فرزندان ما را به سود عده معدودی به رهن می گذارد. هیچ سلاح کشتار جمعی در هیچ کجای عراق وجود ندارد.
ما به دو راهبرد خروج نیاز داریم: یکی برای خروج نیروهای خود از آن کشور در اسرع وقت و دیگری برای بیرون راندن جورج دبلیو بوش از کاخ سفید و ورود به یک سلول در لاهه. یک تختخواب برای آقای بلر نیز ذخیره کنید. جنایتکاران در زندان هستند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا