دانشمند علوم سیاسی آمریکایی آدولف رید جونیور. یک بار در مورد مالکوم ایکس نوشت که «... او درست مثل بقیه ما بود – فردی معمولی که با دانش ناقص، ضعف های انسانی و الزامات متضاد زینت می کرد، اما با این وجود سعی می کرد تاریخ بسیار خاص خود را معنا کند و تلاش ناموفقی برای فراتر رفتن از آن داشت. و در تلاش برای سوق دادن آن در جهتی انسانی است.» مانند مالکوم ایکس، کریس هانی، که او نیز ترور شد (هانی در چنین روزی در سال 1993 به قتل رسید)، نباید به یک تیپ ایده آل تبدیل شود یا برای تسویه حساب های سیاسی در زمان حال استفاده شود.
با این حال، هیچ ناظری از آفریقای جنوبی معاصر نمی تواند متوجه نشود که در حالی که کریس هانی هنوز به عنوان شیر است و نام او در سخنرانی ها و آهنگ ها ذکر می شود، اصولی که او از آنها دفاع می کرد، دیگر به پروژه سیاسی جنبش آزادی که او جان خود را برای آن فدا کرد، جان نمی بخشد. یا اینکه رفقای سابق او در حزب حاکم، متحد کمونیست آن و اتحادیه اصلی اتحادیه کارگری ناامید کننده بوده اند.
دلتنگی کریس هانی یک واکنش طبیعی است. زمانی که کریس هانی زنده بود، پس از نلسون ماندلا، محبوب ترین رهبر کنگره ملی آفریقا، به ویژه در میان اعضا و هواداران عادی بود. (این قطعه از Nomboniso Gasa به خوبی کاریزما و رهبری هانی را به تصویر می کشد.) ماندلا در مراسم خاکسپاری او، او را «یکی از بزرگترین رهبران انقلابی که کشور تا به حال دیده است» نامید. فیدل کاسترو او را در میان "با ارزش ترین رهبران آفریقای جنوبی" توصیف کرد. حداقل برای نسل من، کریس هانی جانشین طبیعی ماندلا بود.
زندگی او با لحظات استقلال و مسئولیت پذیری متحرک شد: نمونه ها عبارتند از، یادداشت معروف در سال 1969 که در آن او از رهبری تبعید شده ANC پس از شکست حملات Wankie و Sipololo توسط سربازان ANC انتقاد کرد (به خطر انداختن زندگی او در این روند). تأملات بسیار صادقانه بعدی او در مورد قتل رفقای خود در اردوگاه های آنگولا توسط ANC. یا در سال 1990، در مورد فوریت بحران بهداشتی HIV صحبت میکردیم، زمانی که نرخ عفونت هنوز نسبتاً پایین بود:
برخی از ما ممکن است این را انحراف از وظیفه مهم انتقال قدرت به مردم بدانیم. ما وظیفه بزرگی در پیش داریم، بازسازی کشورمان. ما نمی توانیم اجازه دهیم اپیدمی ایدز تحقق رویاهای ما را خراب کند.
اما شاید این افکار او در مورد گذار از نهضت آزادی به حزب حاکم است که کاملاً آگاهانه است:
مزایای یک دولت جدید واقعاً برای من جذاب نیست. البته همه دوست دارند شغل خوب، حقوق خوب و این جور چیزها داشته باشند. اما برای من، این همه مبارزه نیست. آنچه مهم است ادامه مبارزه است - و باید بپذیریم که مبارزه همیشه ادامه دارد - در شرایط مختلف، چه در مجلس و چه در خارج از مجلس، شروع به رسیدگی به مشکلات واقعی کشور خواهیم کرد. و مشکلات واقعی کشور این نیست که یک نفر در کابینه باشد یا یک وزیر کلیدی، بلکه این است که ما برای اعتلای اجتماعی توده های زحمتکش مردم خود چه می کنیم.
و این:
من فکر می کنم در نهایت ANC باید با یک دشمن جدید مبارزه کند. این دشمن مبارزه دیگری برای ارزش بخشیدن به آزادی و دموکراسی برای مردم عادی آفریقای جنوبی خواهد بود. بزرگترین دشمن ما همان کاری است که در زمینه بازسازی اقتصادی-اجتماعی انجام می دهیم. ایجاد شغل؛ ساخت خانه ها، مدارس، امکانات پزشکی؛ بازنگری اساسی در آموزش و پرورش ما؛ از بین بردن بی سوادی، ساختن جامعهای که به آن اهمیت میدهد، و مبارزه با فساد و حرکت به سمت قطار سنگین استفاده از قدرت، موقعیت دولتی برای ثروتمند کردن افراد. ما باید فرهنگ متفاوتی در این کشور بسازیم، متفاوت از آفریقا (sic)، متفاوت از حزب ناسیونالیست. و این فرهنگ باید خدمت به مردم باشد.
اما اجازه دهید این ویدیوی 30 دقیقه ای زیر را که توسط افراویژن فیلمبرداری شده است، با تصاویری از صحنه قتل در خانه او باز می کنم. پلیس و سربازان عمدتاً سفیدپوست - که واحدهایشان در خشونت سیاسی دخیل بودند - در مورد (هنوز آپارتاید بود) آسیاب می کردند و دستور می دادند. جسد بی جان او روی زمین و سپس در پشت یک ون زرد پلیس بارگیری شد. آواز "همبا کاهله مخونتو" سپس هانی در مورد زندگی خود به عنوان یک سرباز علیه آپارتاید، از جمله جوخه های مرگ رژیم و اولین تلاش برای تهاجم مسلحانه توسط چریک های ANC در سال 1967، "کمپین وانکی"، و همچنین واکنش خود به حمله، صحبت می کند. تصمیم به تعلیق مبارزات مسلحانه در سال 1990. این ویدئو با پایین آمدن تابوت او در زمین به پایان می رسد:
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا