از نظر فنی، گواتمالا در صلح داخلی است و در حال برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه است - به همان اندازه که حمایت مالی خانواده و اجماع خاصی در میان نخبگان حاکم اجازه می دهد. راه های دیگری نیز وجود دارد که هنوز خشونت را شامل نمی شود تا به آینده برسیم
ژنرال سابق اتو پرز مولینا یک گل زد و مشتش را با خوشحالی بالا برد. پابلو مونسانتو - زمانی فرمانده نیروهای مسلح انقلابی (FAR)، یک جنبش چریکی مارکسیست که با دیکتاتوریهای نظامی میجنگید (1) - برای تبریک به او به میدان رفت. ریگوبرتا منچا، برنده جایزه صلح نوبل در سال 1992، راه خود را از میان جمعیت رد کرد تا لوئیس فرناندو مونته نگرو، زمانی رئیس انجمن قدرتمند رهبران تجاری، کمیته انجمن های کشاورزی، تجاری، صنعتی و مالی گواتمالا (کاسیف) را در آغوش بگیرد. دوربین های تلویزیونی همه چیز را ثبت کردند: نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری گواتمالا به تازگی در یک مسابقه فوتبال در برابر مطبوعات تحت حمایت باشگاه روتاری گل زده بودند.
سپاه مطبوعات از این مسابقه استقبال کرد و نامزدها را با اختلاف پنج بر سه شکست داد. در 14 ژوئیه Prensa Libre آن را "درسی مدنی" نامید زیرا اکثر بازیکنان تا زمان توافقنامه صلح 1996 که به یک درگیری 40 ساله پایان داد، طولانی ترین و خونین ترین درگیری در قاره، با بیش از 200,000 مفقود یا مفقودالاثر، دشمنان قسم خورده بودند. مرده. اما مطبوعات همچنین توصیه کردند که تلاشهای بیشتری برای «غلبه بر تفاوتها در معیارها» انجام شود، که آنها آن را «گرایش به قطبی شدن» گواتمالا توصیف کردند. در 15 ژوئیه روزنامه جرأت کرد به کشوری امیدوار شود که در آن "نامزدها رقابت های خود را فراموش کرده و در یک تیم بازی کنند".
اما تفاوت های واقعی کمی در برنامه های انتخاباتی وجود داشت. این روزنامه با رضایت خاطر نشان کرد که رسانه ها در دستان خصوصی هستند و انتخابات منعکس کننده چیزی است که تریبونا آن را "حکومت راست" می نامد: "احزاب سیاسی، دانشگاه ها، صاحب نظران، رادیو و مطبوعات ملی همگی به سمت راست رفته اند." قبل از این که به این نتیجه برسند که این اجماع نخبگان کافی است تا گواتمالا را به «کشوری محافظهکار سیاسی» تبدیل کند (2).
بنابراین مهمانان میتوانند آزادانه از جشن شامپاین به مناسبت اولین سالگرد توافقنامه تجارت آزاد آمریکای مرکزی-جمهوری دومینیکن-ایالات متحده آمریکا (CAFTA-DR) در هتل ماریوت لذت ببرند. اسکار برگر تاجر، که در سال 2003 به عنوان رئیس جمهور گواتمالا انتخاب شد، که دولت 15 عضوی آن دارای 13 وزیر از بخش بازرگانی بود، از "همه مدیران شرکت حاضر برای تلاش هایشان در بهبود شرایط زندگی گواتمالایی ها" تشکر کرد. اما به گفته روبرتو مالگار، رئیس Acadamete Soluciones: فرقی نمی کند که کدام نامزد به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود. همه آنها می دانند که باید چه کاری انجام دهند: برنامه چشم انداز را اعمال کنند (به "دستور کار جناح راست" مراجعه کنید)، و من مطمئن هستم که انجام خواهند داد. هیچ کس در آن شک ندارد.
در دور اول، در 9 سپتامبر، شش میلیون رای دهنده ثبت نام شده گواتمالا (از 12 میلیون نفر جمعیت) 14 نامزد برای انتخاب داشتند (3). این تعداد بیشتر نتیجه جنگ قدرت در الیگارشی بود تا طیف وسیعی از پلتفرم ها. روزنامهنگار آندرس کاباناس توضیح داد: «در سال 2003، خطر انتخاب مجدد آلفونسو پورتیلو (4) منجر به اتحاد گستردهای در بخش خصوصی شد. اما اکنون خانواده های برجسته کشور نمی توانند به توافق برسند. هر کدام میخواهند از منافع خود دفاع کنند و اطمینان حاصل کنند که تکهای از کیک را به دست میآورند - حتی اگر به معنای ایجاد اتحادهای موقت در کنگره باشد. در طول سه سال گذشته 64 تغییر در اتحادهای پارلمانی صورت گرفته است، بنابراین وفاداری حزبی چیزی است که سیاستمداران گواتمالایی یاد گرفته اند که آن را در نظر بگیرند.
با حمایت خانواده های ملت
چهار حزبی که در نظرسنجیهای پیش از انتخابات پیشتاز بودند - وحدت ملی برای امید (UNE)، حزب میهن پرستان (PP)، اتحاد بزرگ ملی (GANA) و نشست برای گواتمالا (EG) - همگی تا حدودی توسط دولت تامین مالی شدند. خانواده های برجسته کشور خانواده گوتیرز-بوش شرط های خود را پوشش داده و هر چهار مورد را تامین مالی کردند. در این رویداد، UNE و PP در دور اول اول شدند و در دور دوم در 4 نوامبر به رقابت خواهند پرداخت.
«تفاوت در معیارها» دیگر چندان قابل توجه به نظر نمی رسد، اگرچه خشونت سیاسی منجر به کشته شدن بیش از 50 نامزد و ستیزه جو در شش ماه اول سال شد. خواه نامزدهایی مانند آلوارو کولوم (UNE) خود را سوسیال دموکرات میخواندند، سیاست نظم و قانون گزینشی مانند اتو پرز مولینا (PP) را ترویج میکردند، یا از لفاظیهای پوپولیستی-آزادیخواه ("بدون رئیس یا مدیر") مانند رئیس ایستگاه رادیویی رودولفو کاستادا استفاده میکردند. حزب پیشرفت ملی (PAN)، یا از بشارت بنیادگرایانه مانند هارولد کابلروس (5) از چشم انداز با ارزش ها (ویوا) حمایت می کرد، همگی موافقت کردند که برنامه های خود را به Cacif ارائه دهند. فقط نوکرترین افراد از حمایت Cacif برخوردار شدند، اما رقابت شدید بود.
راست گواتمالا از فریب مدرنیسم غافل نیست - دور از آن. اگر اعتراضات علیه استثمار افسارگسیخته ناشی از ساختار طبقاتی را خاموش کند، کاملاً قادر به ادغام یک لفاظی مترقی فرهنگی است. حتی در مورد نیاز به باز کردن فضای سیاسی برای قربانیان تبعیض اتفاق نظر وجود دارد: زنان و مایاهای بومی.
ریگوبرتا منچا به خود اجازه داد که در آن بلیت وارد جدال شود. او به دلیل جایزه صلح نوبل در سال 1992 برای کار در مورد حقوق بومیان و به دلیل اینکه قبلاً در دولت برگر در سال 2004 بود، در موقعیت ایده آلی قرار گرفت. علیرغم اینکه او به سرعت توضیح داد که "نه چپ و نه راست" است، به فرناندو مونته نگرو رئیس سابق Cacif اجازه داد. به عنوان نامزد معاونت ریاست جمهوری خود شرکت کند. آندرس کاباناس دوست دارد روزی را به یاد بیاورد که ریگوبرتا (به قول او) موضوع اصلاحات ارضی را مطرح کرد و به سرعت توسط مونته نگرو به جای او قرار گرفت و به او اطلاع داد که او مسئول جنبه های اقتصادی مبارزات انتخاباتی است. خیلی برای زنان و مایاها.
برای رهبران کسب و کار، گذار به صلح موفقیت آمیز بود و در چارچوب جهانی شدن، جو مساعدی را برای مشاغلی که در طول جنگ آسیب دیده بودند، فراهم کرد. اما همه مردم گواتمالا اهل تجارت نیستند.
آبلاردو ماتااس، یک مایا، عکسی را به من نشان داد که در سال 1996 گرفته شده بود. این عکس اردوگاهی را در جنگلی نشان می داد که در حال پاکسازی «جایی در کوهستان» متعلق به سازمان انقلابی مردم مسلح (اورپا) بود. گروهی از مردان یونیفورم پوش روی زمین لگدمال شده ایستاده بودند و به تابلوی اعلانات موقتی که با چند گلدان کریسمس تزئین شده بود نگاه می کردند. یک صفحه کاغذ صورتی بزرگ اعلام کرد: '29 دسامبر 1996: پایان یک سال تاریخی برای گواتمالایی های انقلابی. پس از سال ها مبارزه مسلحانه، ما به صلح دست یافته ایم.'
"می دانستیم سخت خواهد بود"
ماتاس در 13 سالگی «به کوهستان» رفته بود. ما شک داشتیم - به همین دلیل است که هیچ کس روی عکس لبخند نمی زند. می دانستیم که سخت خواهد بود. و اکنون، 10 سال بعد، هیچ چیز تغییر نکرده است. بنابراین مبارزه ادامه دارد.
پس از امضای قراردادهای صلح، اتحاد چهار جنبش چریکی به یک حزب سیاسی تبدیل شد که به مسابقه فوتبال دعوت نشده بود، اما در مسیر مبارزات انتخاباتی قرار داشت. در شهر کوچکی به نام Nueva Alba در کمون La Reforma (در بخش San Marcos)، هکتور نویلا، رئیس حزب وحدت ملی انقلابی گواتمالا (URNG)، به مخاطبان خود گفت که زمان تحقق رویاهای ما فرا رسیده است. مبارزه گذشته ما بیهوده نبود.
الیگارشی گواتمالا از URNG حمایت نکرد، بنابراین بودجه مبارزات انتخاباتی حزب 30 برابر کمتر از احزاب جریان اصلی بود (6). URNG نمیتوانست هزینه تبلیغات تلویزیونی یا اتوبوسی برای انتقال فعالان بپردازد، حتی کمتر یک هلیکوپتر برای انتقال نامزدها از روستایی به روستای دیگر - در عوض آنها ساعتها را صرف سفر در مسیرهای غیرممکن کردند. وقتی رسیدند به آنها گفته شد: "این جاده خوب است". یکی دیگر بدتر است. در نوئا آلبا 40 خانواده وجود داشت که به مکزیک گریخته بودند، اما پس از توافقنامه صلح به کشور بازگشتند تا از زمینهایی که میتوانستند به صورت اعتباری بخرند، امرار معاش کنند. آنها در جلسه ای که در زمین بازی مدرسه برگزار شد شرکت کردند و با بی حوصلگی گوش دادند. اما وقتی نویلا از «ثروتمندانی که در خانههای بزرگ خود زندگی میکنند و صاحب زمینی هستند که حتی هرگز ندیدهاند و به امتیازات خود میچسبند» میگوید، تشویقهای شدیدی به گوش میرسد.
ثروتمند در مقابل فقیر، هیچ چیز جدیدی در آن وجود ندارد. و با این حال این موضوع هرگز تا این حد موضوعی نبوده است. اورلاندو بلانکو از مجموعه سازمانهای اجتماعی (Cos) توضیح داد: «گواتمالا کشور فقیری نیست، اما کشوری است با مردم فقیر، یکی از نابرابریترین کشورهای جهان». در واقع 4 درصد از جمعیت 50 درصد مصرف را تشکیل می دهند و گواتمالا دارای ضریب جینی (7) 59.9 است - بالاترین ضریب در قاره. در چند سال گذشته، گواتمالاییهای ثروتمند رتبه دوم جهانی را در مالکیت هواپیماهای خصوصی به دست آوردهاند (پس از برزیل، اما پیش از ایالات متحده)، با این حال 58 درصد از جمعیت فقیر و 23 درصد به شدت فقیر طبقهبندی میشوند، رقمی که به بالا میرود. بیش از 60٪ در سن مارکوس. خورخه مورگا، محقق علوم اقتصادی و اجتماعی در دانشگاه سن کارلوس گواتمالا، توضیح داد: «فقر و نابرابری در گواتمالا در درجه اول به دلیل تمرکز زمین است. حتی امروزه فقط 2 درصد از جمعیت نزدیک به 70 درصد از زمین های کشاورزی را در اختیار دارند.
نویلا در نووا آلبا میکروفون را به نامزد ریاست جمهوری URNG و روزنامه نگار میگل آنجل سندووال، بنیانگذار سابق ارتش چریکی فقرا (EGP) داد. ما به اندازه کافی از طرح موضوع اصلاحات کشاورزی می ترسیم. این اولویت شماره یک ما است. مخاطبان او پاسخگو بودند. سندوال ادامه داد: حداقل دستمزد حتی نیمی از نیازهای اولیه مردم را تامین نمی کند و فینکاها [مزارع بزرگ] حتی آن را پرداخت نمی کنند. اسمش استثمار است و بس. زمان آن فرا رسیده است که چپ قیام کند. بر اساس گزارش سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد، 25 درصد از جمعیت در سال 2004 از سوء تغذیه رنج می بردند که 10 درصد بیشتر از قبل از توافقنامه صلح است.
رشد قارچ گونه بدهی ملی
URNG با طرحهای خصوصیسازی دولت مخالفت کرد و قول داد در صورت فروخته شدن شرکتهای برق، مخابرات و بزرگراه، مجدداً ملی شود. اما URNG در مورد مالیات بسیار جسورانه بود. خواستار افزایش مالیات شد و شرکت ها را ملزم به پرداخت مالیات کرد.
الیگارشی حاکم ترجیح داد بانک ها را باز کند و به دولت پول قرض دهد. بدهی ملی از نزدیک به 6 میلیارد کوتزال در سال 1997 به بیش از 20 میلیارد کوتزال (2.73 میلیارد دلار) در سال 2006 افزایش یافت که یک موهبت برای بخش مالی رو به رشد است. کسبوکارها چیزی برای شکایت نداشتند: معافیتها، معافیتهای مالیاتی مورد مذاکره یا فرار، گواتمالا بهشت مالی است. بودجه دولتی مبتنی بر مالیات غیرمستقیم بود که 75 درصد از درآمد مالی را تشکیل می داد - 20 درصد آن تامین مالی بدهی های کشور بود. اما برای سلامت عمومی، کمک به کشاورزان معیشتی یا آموزش، دولت تنها یک الزام داشت: محدودیت بودجه.
یک زن جوان در حال گوش دادن به سندووال گفت: "URNG مهمانی فقرا است." اگر چنین است، احزاب انقلابی باید کشور را اداره کنند، اما اینطور نیست. اولین دلیل ترس است. برای بسیاری از مردم، رای دادن به URNG به معنای خنثی کردن گذشته خشونت آمیز است، و هیچ کس این را نمی خواهد. نری فرمانده سابق چریکی در رانچو بوژان، یکی دیگر از شهرهای جنگلی کوچک دیگر در کمون لا رفورما، گفت: «زمانی که قرارداد صلح امضا شد، خانوادهام نمیخواستند من به خانه برگردم. آنها می ترسیدند که تلافی جویانه انجام شود. این تقصیر آنها نبود، بنابراین منتظر ماندم تا آنها به اندازه کافی اعتماد به نفس داشته باشند.' که سه سال طول کشید.
ناکامی URNG به دلیل عوامل خارجی و مخالفت های درون حزبی بود. نبردهای قدرت و سلسله مراتب سفت و سخت روزهای مبارزات مسلحانه، سد راه چپ بوده است. نتیجه 2.6 درصد رقت انگیز در انتخابات ریاست جمهوری 2003 برای بنیانگذار اورپا، رودریگو آستوریاس، پسر میگل آنجل آستوریاس بود که برنده جایزه نوبل ادبیات 1967 شد. سندووال که در سال 1996 از URNG جدا شد، توضیح داد: «این زمانی بود که ما به کف رسیدیم. باید کاری انجام میشد، و به همین دلیل ما خواستار اتحادیهای شدیم که به جنبش گسترده برای چپ (مائیز) تبدیل شد. URNG حزبی است که در دادگاه انتخاباتی ثبت شده است، اما ما با بلیط URNG-Maiz در حال رقابت هستیم.'
این روند دشواری بود، اما در نهایت بسیاری از سازمانهای مختلف به مایز پیوستند، از جمله روشنفکران فمینیست که برای آنها «مدرنیزاسیون» به معنای والدا باریوس، مدرس دانشگاه به عنوان معاون رئیسجمهور بود، نه به دلیل شور و شوق چپگرای او تا یک زن بودن. اما تجربه نشان داده است که وقتی مطالبات چپ، مبارزه طبقاتی را در رتبه دوم قرار می دهد، دیگر تهدیدی برای حزب حاکم محسوب نمی شود. این می تواند با ایجاد این توهم که همه طرف ها دغدغه های یکسانی دارند برای آنها موهبتی باشد.
"جهان را بدون گرفتن قدرت تغییر دهید"
تعدادی از جنبش های اجتماعی نیز به Maiz پیوستند، که زمانی که آنها در حال تغییر عمیق بودند راه اندازی شد. روبرتو مادریز سخنگوی مبارزه برای دفاع از خدمات عمومی و منابع ملی (FNL) است که در آوریل 2005 از اتحاد XNUMX سازمان منطقه ای و ملی برای مقاومت در برابر "بولدوزر نئولیبرال" با متحد کردن نقاط قوت خود و غلبه بر بخش های مختلف تشکیل شد. مبارزات. به گفته مادریز، «جنبشهای اجتماعی سالها به طرز مطالعهآمیزی از سیاست دوری کردند و معتقد بودند که انتخابات هیچ تغییری در ساختار قدرت واقعی ایجاد نمیکند». این همان خطی است که زاپاتیستاها در منطقه چیاپاس در همسایگی مکزیک داشتند: «جهان را بدون در دست گرفتن قدرت تغییر دهید».
وی ادامه داد: شرایط کنونی در آمریکای لاتین پس از پیروزی در انتخابات هوگو چاوز در ونزوئلا، اوو مورالس در بولیوی و رافائل کورئا در اکوادور مساعد است. ما متوجه شدیم که این اشتباه بود که میدان را به سمت راست باز گذاشتیم. بنابراین در اوایل سال 2007 FNL با ده ها هزار عضو، تصمیم گرفت از طریق Maiz به روند انتخابات بپیوندد. برای اولین بار یک پیوند ساختاریافته سیاسی و استراتژیک بین URNG و یک جنبش اجتماعی سازمان یافته وجود داشت. و این جنبش ها تنها نبودند که می گویند زمان به دست گرفتن قدرت فرا رسیده است.
در سانتافه د اوکایا، نمایندگان 12 جامعه در منطقه غربی سان خوان ساکاتپکز، بر روی تپههای بالای سیوداد گواتمالا، پایتخت، در یک زمین بازی مدرسه در کنار یک زمین فوتبال ناهموار ملاقات کردند. شعارهای روی دیوارها ("نه به معادن" و "کارهای سیمانی کثیف است") از پیروزی رفراندوم اخیر مردمی باقی مانده است. دستور کار این بود که چگونه در انتخابات شهرداری پیروز شویم. کسی توضیح داد: "آنها به ما دروغ گفتند." "بعضی ها بدون هیچ مجوزی برای مطالعه توپوگرافی آمدند، اما در واقع این یک پروژه معدنی برای یک کارخانه سیمان بود."
این به طور فزاینده ای در گواتمالا رایج است و بهای سنگینی دارد. هفت قرن طول می کشد تا زمین دوباره بارور شود. زمین Madre Tierra، سنگ بنای کیهان مایاها است، و مایاها، که گاهی اوقات به نظر می رسد صبرشان با بی تفاوتی مرز دارد، آماده جنگیدن برای دفاع از آن هستند. ما یک رفراندوم ترتیب دادیم و پیروز شدیم. اما اگر یک شهردار جدید انتخاب شود و تلاش کند پروژه را به اجبار انجام دهد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ از این رو این ایده در مناطقی که جلسات مشاوره برگزار شد - در عرض سه ماه جوانه زد. اگر بخواهیم این تهدید را به طور کامل متوقف کنیم، باید قدرت داشته باشیم. و نقطه شروع، تالارهای شهر بود.
فورتوناتو سولیس رئیس سابق مجمع 48 کانتون بومی توتونیکاپان است که با مسدود کردن بزرگراه حیاتی Quatro Caminos برای چند روز در اعتراض به یک معدن موفق شد کشور را فلج کند. او به عنوان کاندیدای مستقل برای انتخابات شهرداری شرکت کرد. من می خواهم به تمام ساختارهای محلی بومی قدرت سیاسی بدهم. این تنها راه برای ایجاد یک پایگاه قدرت محلی قوی و مشروع است. ساختارهای بومی ممکن است غیررسمی باشند، اما بسیار قدرتمند هستند و سولیس قاطعانه می گوید: «دیدگاه کیهانی مایاها از بهره برداری سرمایه داری از طبیعت بسیار دور است. ما فقط می توانیم چپ باشیم.
بنابراین حتی اگر URNG-Maiz واقعاً در Totonicapan حضور نداشته باشد، اغلب جوامع محلی نامزدها را به نام آن ارائه نمی دهند. مادریز گفت: هنگامی که می دانید مردم توتونیکاپان چه توانایی هایی دارند، می فهمید که یک اتفاق واقعاً تاریخی در حال رخ دادن است. سندووال دوست دارد چپ در گواتمالا را به عنوان یک غول خفته در حال بیداری توصیف کند. تا زمانی که غول دوباره به خواب نرود. اما اگر آن غول بیدار شود، یک سوال (هنوز تابو) پیش خواهد آمد. آیا الیگارشی می تواند به خواست مردم برای حاکمیت سیاسی پاسخ دهد جز اینکه کشور را در خشونت بکشاند؟ ________________________________________________________________
(1) در 25 ژانویه 1982، FAR به سه جنبش مخالف مسلح دیگر پیوست: ارتش چریکی فقرا (EGP)، سازمان انقلابی مردم مسلح (ORPA) و حزب کارگر گواتمالا (PGT)، تا ملی گواتمالا را تشکیل دهند. وحدت انقلابی
(2) Tribuna، یک نشریه هفتگی Prensa Libre، شهر گواتامالا، 10 ژوئن 2007.
(3) در همان روز گواتمالایی ها رئیس جمهور و معاون خود و همچنین 158 نماینده در کنگره و شهرداران 332 کمون را انتخاب کردند.
(4) در سال 1999، پورتیلو به عنوان رهبر جبهه جمهوری خواه گواتمالا (حزب دیکتاتور سابق افران راوس مونت)، ایده بدی برای ارتقای بخش های نوظهور اقتصاد مرتبط با ارتش داشت.
(5) سرانجام در پی ثبت نام دیرهنگام و توافق احتمالی با حزب مردم از رقابت های انتخاباتی کنار گذاشته شد.
(6) بر اساس ارقام رسمی (بسیار دست کم گرفته شده)، 60 میلیون کوتزال برای PP و 47 میلیون برای UNE (10 کوتزال = 1.3 دلار).
(7) اندازه گیری نابرابری: یک شاخص جینی صفر نشان دهنده برابری کامل است (همه درآمد یکسانی دارند) در حالی که 100 نشان دهنده نابرابری کامل است (یک نفر تمام درآمد ملی را در اختیار دارد.
ترجمه کریستینا هورکو
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا