در دهه گذشته، رهبران سیاسی - اسرائیلی، فلسطینی، آمریکایی، اروپایی و عرب به طور یکسان، یک نقطه توافق با فعالان صلح در مورد مناقشه اسرائیل و فلسطین داشته اند. این بدیهی بود که "هر یک از طرفین به زور پیروز نمی شوند." اما اکنون، دو نفر خطرناک جورج بوش در کاخ سفید و آریل شارون در دفتر نخست وزیر تلاش خود را برای اثبات این نادرستی آغاز کرده اند.
در یک کنفرانس مطبوعاتی در کاخ سفید در 14 آوریل، شارون هدیه سپاسگزاری خود را از ایالات متحده برای طرحش برای خروج یکجانبه از نوار غزه دریافت کرد. هدیه ای که بوش به او داد، امکان مذاکرات ثمربخش با فلسطینی ها را به شدت محدود می کند و چشم انداز صلح پایدار را عمیقاً آسیب می زند. اما این دقیقا همان چیزی بود که شارون بیشتر می خواست. پشت اظهارات خاص بوش فرصتی برای شارون بود تا ببیند آیا می تواند اصل پیروزی با زور را نادرست اثبات کند.
کنفرانس مطبوعاتی بدبخت
بوش در خلال کنفرانس مطبوعاتی چندین اظهارات کلیدی را بیان کرد که در آن به پاداش اسرائیل برای خروج از غزه اشاره کرد. این موارد عبارتند از: تأیید مسیر دیوار جدایی اسرائیل در اعماق اراضی اشغالی در کرانه باختری، تنها با چند تغییر برای جلوگیری از محاصره کامل برخی از شهرهای فلسطینی. وعده ای مبنی بر اینکه انتظار نمی رود اسرائیل به مرزهای آتش بس که قبل از سال 1967 وجود داشت عقب نشینی کند. و واضح ترین بیانیه یک رئیس جمهور آمریکا علیه هرگونه بازگشت آوارگان فلسطینی به اسرائیل. در نامههای رد و بدل شده بین سران دو کشور، بوش تصریح میکند که دست اسرائیل برای «عملیات ضد تروریستی» در غزه پس از خروج از غزه باز است و ایالات متحده تمام ابتکارات صلح خارج از بوش را مسدود خواهد کرد. بوش به این ترتیب به شارون اطمینان داد که طرح سعودی که حمایت بین المللی زیادی را به همراه داشت و همچنین طرح ژنو همراه با هرگونه مداخله بین المللی یا دیگر در برنامه های ایالات متحده/اسرائیل تحت کنترل قرار خواهد گرفت.
شارون امیدوار بود که بوش از الحاق فوری بلوک های شهرک سازی در کرانه باختری توسط اسرائیل حمایت کند و بیانیه ای صریح علیه هرگونه بازگشت آوارگان فلسطینی به اسرائیل صادر کند. بوش تا این حد پیش نرفت. اما تعهداتی که او به شارون داد به شدت پتانسیل مذاکرات را تضعیف می کند. آنها پیام روشنی به فلسطینی ها می دهند که به جای دیپلماسی، فیات، حل این مناقشه را تا جایی که به آمریکا مربوط می شود، به ارمغان می آورد.
کل بحث در مورد خروج غزه و پرداخت غرامت برای آن بین اسرائیل و ایالات متحده بدون هیچ گونه نمایندگی فلسطینی انجام شده است. حتی دخالت مصر نیز به مسئله پلیس مرزهای جنوبی غزه محدود شده است. بنابراین، این سؤال که آیا حتی باید برای عقب نشینی اسرائیل که هم قوانین بین المللی و هم عقل سلیم آن را الزامی می کند، غرامتی وجود داشته باشد، هرگز مطرح نمی شود. این در تضاد کامل با لفاظی دیرینه آمریکاست که بوش بارها آن را تکرار می کند مبنی بر اینکه مناقشه باید از طریق مذاکرات مستقیم بین دو طرف حل و فصل شود.
جلوگیری از آرمان های فلسطینی ها
بازگشت اسرائیل به مرزهای دوفاکتو که بین سالهای 1949 و 1967 وجود داشت، یکی از عناصر اصلی آرزوهای فلسطینیها بوده است. این اساس امید به راه حل دو کشوری است. این امیدی بود که فلسطینی ها بیش از پانزده سال پیش داشتند، زمانی که شورای قانونگذاری فلسطین، نهاد نمایندگی ساف، موافقت کرد که وجود اسرائیل در 78 درصد از سرزمینی را که تحت حکومت بریتانیا «فلسطین» نامیده می شد به رسمیت بشناسد. مأموریت. تضمین آمریکا مبنی بر اینکه فلسطینیها حتی نمیتوانند انتظار 22 درصد از سرزمینی را که به آن امید داشتند، به معنای مرگ راهحل دو کشور باشد و بیش از آن، پایان امیدهای فلسطینیها برای راهحل مذاکرهای است که بتوانند با آن زندگی کنند. . میتوان انتظار داشت که بسیاری از فلسطینیها، از جمله بسیاری از آنها که پیش از این «میانهرو» بودند، به این نتیجه برسند که خشونت تنها گزینه باقی مانده برای آنهاست.
حداقل به همان اندازه که برای مردم فلسطین اساسی است، ادعای آنها علیه اسرائیل در مورد پناهندگان جنگ های 1948 و 1967 و فرزندان آنها است. هم در این موضوع و هم در مسئله بازگشت به مرزهای قبل از 1967، اکثر مذاکره کنندگان و ناظران مدت هاست متوجه شده اند که فلسطینی ها بعید است به همه یا حتی بیشتر آنچه می خواهند دست یابند. اما جستوجوی راهحلی مسالمتآمیز برای این بحران آزاردهنده به مذاکراتی بستگی دارد که به فلسطینیها اجازه میدهد ادعاهای خود را مطرح کنند. دلیل پایان دادن به اشغال هرگز به طور واقع بینانه این باور نبوده است که پایان دادن به اشغال به درگیری پایان می دهد. در عوض، پایان دادن به اشغال به فلسطینی ها اجازه می دهد تا ساختارها و نهادهای دولتی خود را مستقل از سلطه اسرائیل توسعه دهند. این به آنها اجازه می دهد تا در موقعیتی تا حدودی برابرتر مذاکره کنند. همچنین به همین دلیل است که جنبش برای پایان دادن به اشغال عملاً به کمپینهایی برای دخالت بینالمللی در درگیری و چارچوبی از حقوق بینالملل برای تصمیمگیری در آن پیوند خورده است.
باید روشن شود که بوش سیاست خود را در این زمینه تغییر نداد. اینکه اسرائیل به مرزهای قبل از 1967 باز نخواهد گشت و اجازه بازگشت پناهجویان به پشت خط سبز را نخواهد داد، مدتهاست که سیاست ضمنی آمریکا بوده است و اگرچه هرگز اعلام نشده است، اما به وضوح سیاست سلف دموکرات او، بیل کلینتون بوده است. . جان کری کاملاً روشن کرده است که از این اعلامیه فاجعه بار رقیب خود در انتخابات 2004 کاملاً حمایت می کند. اما بوش با بیان صریح مواضع آمریکا در مورد این سؤالات اساسی، مذاکرات را کاملاً کوتاه کرده است و فلسطینی ها را برای چانه زدن باقی نمی گذارد. و تنها چیزی که اکنون باید با آن چانه زنی کنند خشونت است. حتی بیشتر از آن، با اعطای مجوز به اسرائیل برای انجام عملیات نظامی در غزه، آثار عقب نشینی برای ساکنان فلسطینی به حداقل می رسد.
بهبود شرایط استفاده از زور
آیا هدف بلندتری برای این وجود دارد؟ به نظر میرسید جورج بوش واقعاً عظمت کاری را که انجام داده بود درک نکرده بود. این دیدگاه با عقب نشینی بوش در روز بعد پشتیبانی می شود، زیرا او تلاش های سطحی و غیرصادقانه ای انجام داد تا هم به اروپا و هم به کشورهای عربی اطمینان دهد که هیچ چیز او واقعاً چیزی را از پیش تعیین نکرده است. اما دیگران تاثیر اظهارات او را درک می کنند. مقاله ای که هشت سال پیش توسط مؤسسه مطالعات استراتژیک و سیاسی پیشرفته «گروه مطالعاتی استراتژی جدید اسرائیل در سال 2000» منتشر شد، با عنوان «شکست پاک: استراتژی جدید برای تأمین امنیت قلمرو» به وضوح یک استراتژی را ترسیم می کند. مشابه این یکی هدف آنها دور کردن دیپلماسی از فرمول "سرزمین برای صلح" بود. بسیاری از نویسندگان در سیاست خاورمیانه ایالات متحده بسیار تأثیرگذار هستند و این گروه شامل داگلاس فیث و ریچارد پرل بود.
جاه طلبی های شارون از این هم فراتر می رود. قرار گرفتن این اعلامیه بین ترور دو رهبر شناخته شده گروه های مبارز فلسطینی، شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز رانتیسی، تصادفی نبود. شارون خشم را در میان فلسطینی ها برانگیخت، از متحد خود در واشنگتن می خواهد نشان دهد که دیپلماسی وجود نخواهد داشت، و سپس خشم را بیشتر برانگیخت. همچنین تصادفی نیست که همه اینها همزمان با بیانیه تاریخی فلسطین علیه حملات به غیرنظامیان اسرائیلی اتفاق می افتد. شارون با افزایش همزمان ناامیدی و خشم امیدوار است که خطرات این درگیری را افزایش دهد. فکر کردن به آن حیرت آور است، اما شارون تا کنون مهار شده است. افکار جهانی، افکار عمومی آمریکا و اسرائیل او را عقب نگه داشته اند. اما قدرت هر یک از اینها بر شارون با افزایش خشونت فلسطین کاهش می یابد.
ایجاد دوباره 48؟
شارون اغلب در اسرائیل به عنوان آخرین رهبر "نسل پالماخ" نامیده می شود. این نسلی است که کشور اسرائیل را ایجاد کرد. شارون شاید بیش از هر اسرائیلی زنده ای احساس بیرون راندن فلسطینی ها از فلسطین را به خاطر دارد، چه از طریق اخراج مستقیم و چه از ترسی که شبه نظامیان صهیونیست ایجاد کردند. به نظر می رسد که این حرکت های کنونی برای بازآفرینی بسیاری از شرایط سال 1948 محاسبه شده است.
بیش از یک سال پیش، زمانی که ایالات متحده برای جنگ با عراق آماده می شد، برخی گمان می کردند که این جنگ پوششی برای اخراج گسترده فلسطینی ها خواهد بود. در آن زمان، من استدلال میکردم که این امر بعید است، زیرا شرایط، بهویژه دیدگاه عموم اسرائیل، مناسب نبود، اگرچه قطعاً در حد تواناییهای فیزیکی و اخلاقی شارون بود. بنابراین، شارون در تلاش است تا شرایط را تغییر دهد. مخالفت او با فرمول «سرزمین برای صلح» دیرینه و شناخته شده است. او امیدوار است که با کمک جورج بوش امکان وجود ایده "سرزمین برای صلح" را از بین ببرد. او امیدوار است که فلسطینی ها را از نظر نظامی شکست دهد و سپس، اگر مجبور شود، به آنها اجازه دهد چند تکه از زمین های بی مصرف را به آنها بدهد.
شارون به صراحت اعلام کرد که قصد دارد بلوک های اصلی شهرک سازی و همچنین محاصره یهودیان در الخلیل را حفظ کند. مسیر "دیوار جدایی" به طور قابل ملاحظه ای شبیه "دور" اعلام شده شارون از یک "دولت" فلسطینی در کرانه باختری است. اما حتی دولت بوش هم نمی تواند این را به تنهایی انجام دهد. برای تحقق این امر، فلسطینی ها باید شکست بخورند. به احتمال زیاد، تعداد زیادی از آنها باید ترک کنند. آیا این یک احتمال است؟
شارون معتقد است که پیروزی 1948 قابل تکرار است. ما نباید احتمال حق با او را دست کم بگیریم. استواری فلسطینی ها مشهور است، اما حتی فداکارترین فرد نیز باید در مقطعی به او یا فرزندانش نگاه کند و از خود بپرسد که آیا آنها کار درستی برای آنها انجام می دهند یا خیر. اما این سال 1948 نیست. در سال 1948، بسیاری از فلسطینی ها با این باور که پس از پایان جنگ به آنها باز خواهند گشت، از جنگ فرار کردند. مطمئناً بسیاری معتقد بودند که حتی اگر صهیونیست ها پیروز شوند، می توانند برگردند. امروز چنین نیست. در حالی که ما نباید با خیال راحت فرض کنیم که فلسطینی ها می توانند هر چیزی را که شارون به آنها پرتاب می کند تحمل کنند، تاریخ آنها تا به امروز نشان می دهد که آنها مردمی نیستند که به راحتی جابجا شوند یا به راحتی شکست بخورند.
خشونت مارپیچی
چیزی که می توانیم از آن مطمئن باشیم این است که اعلامیه بوش و زیاده خواهی های شارون ادامه خونریزی را تضمین خواهد کرد. همانطور که به طور فزاینده ای آشکار می شود که ایالات متحده نمی تواند دولت خود را در عراق مستقر کند، ما می توانیم حتی بیشتر اطمینان داشته باشیم که یک دولت فلسطینی که مبتنی بر مقبولیت خود برای اسرائیل و ایالات متحده است، یک توهم ناامیدکننده است.
شارون به پیگیری تلاش های خود برای سرپیچی از خرد متعارف و پیروز شدن از طریق نیروی عظیم ادامه خواهد داد. اما حتی با وجود پیشرفت بیشتر و بیشتر ایالات متحده در حمایت از برنامهاش، شارون باید ببیند که چیزهای زیادی برای موفقیت در راه او پیش میرود. با تشدید مقاومت عراق؛ اشغال دوگانه عراق و فلسطین که ستیزه جویی و خشم را در سراسر جهان عرب برانگیخته است. و انشعاب حمایت بین المللی از سلطه آمریکا در خاورمیانه، ضرورت تغییر مسیر آمریکا یا جامعه بین المللی در نهایت برای مقابله با این جنون در حال افزایش است. و در حالی که خشم در میان فلسطینی ها همچنان افزایش می یابد، فریادها برای اصلاحات داخلی، مبارزات مردمی و رهبری دموکراتیک، نماینده و مؤثر نیز افزایش می یابد.
همچنین باید دید که آیا می توان افکار عمومی اسرائیلی را که از قبل وحشت زده بود، آنقدر ترسان و عصبانی کرد که شهرک سازی تحمیلی را که فلسطینیان را در حدود 15 درصد فلسطین اجباری انباشته کرد و بسیاری از آنها را مجبور به فرار کرد، تحمل کنند. در حالی که اسرائیلیها همچنان از شارون حمایت میکنند، محبوبیت او هم از نظر رسواییهای داخلی و هم به دلیل عدم تحقق وعدهاش در مورد امنیت بسیار پایین است. توانایی او برای حفظ قدرت تا حد زیادی به فقدان یک مخالف معتبر خارج از ائتلاف لیکود بستگی دارد. سیاست اسرائیل بسیار بی ثبات تر از آمریکاست و شارون و لیکود ممکن است در سال های آینده با مخالفت واقعی روبرو شوند.
بوش و شارون مرگ و بدبختی بیشتری را برای فلسطینی ها و اسرائیلی ها تضمین کرده اند. جان کری هیچ تسکینی از این موضوع ارائه نمی دهد، و نه "کبوترهای" اسرائیلی مانند شیمون پرز که خیلی سریع ترور رنتیسی را تشویق کرد. پتانسیل تغییر همان جایی است که همیشه بوده است - در دستان افرادی که فقط نیاز دارند خود را سازماندهی کنند و دولت های خود را مجبور به تغییر مسیر کنند، در دستان اسرائیلی ها و آمریکایی ها عادی است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا