(شیکاگو، 24 ژوئن 2002) - سخنرانی موردانتظار جورج بوش در مورد چگونگی پایان دادن به درگیری اسرائیل و فلسطین، دارای وزن 1,867 کلمه است. بر اساس شمارش من، بیش از هزار کلمه به انتقاد و طرح مطالبات فلسطینی ها اختصاص داشت، در حالی که تنها 137 کلمه به آنچه اسرائیل باید انجام دهد، پرداخت. و اگر در کل اسرائیل به دنبال انتقادی بگردید، آن را پیدا نمی کنید. چند کلمه باقی مانده با کلیشه ها و عوام فریبی گرفته شد.
محتوای چند بیانیه را میتوان از قبل به اندازه این بیانیه افشا کرد، و با این حال بیانیه بوش همچنان با بیعدالتی نفسگیر و عدم تمایل به پرداختن به واقعیتی که به وضوح توسط بقیه جهان درک میشود، شگفتزده شد.
سخنرانی آنقدر طرفدار اسرائیل بود که جروزالم پست خبرنگار دیوید هوروویتز به رادیو عمومی ملی گفت که دولت شارون ممکن است احساس کند که می توانسته آن را خودشان بنویسند. بوش دیدگاه اسرائیل را کاملاً پذیرفته است که «ترور» به تنهایی چیزی است که به درگیری دامن میزند و تمام خشونتهای اسرائیل را دفاع از خود تعریف میکند.
همانطور که انتظار می رود، این بر عهده فلسطینی هاست که قبل از هر درخواستی، هر چقدر هم که خفیف باشد، از اسرائیل "اصلاح" کنند. بوش اعلام کرد: من از مردم فلسطین میخواهم که رهبران جدیدی را انتخاب کنند، رهبرانی که با ترور به خطر نیفتند. من از آنها می خواهم که یک دموکراسی عملی، مبتنی بر مدارا و آزادی بسازند. اگر مردم فلسطین فعالانه این اهداف را دنبال کنند، آمریکا و جهان فعالانه از تلاشهای آنها حمایت خواهند کرد.»
درخواست آشکار بوش از فلسطینی ها برای خلاص شدن از شر یاسر عرفات بلافاصله به تیتر اخبار تبدیل شد. اما این فراخوان، درست همانطور که اسرائیل تقریباً به تمام شهرهای فلسطینی دوباره حمله کرده است، یک بار دیگر عرفات را در حبس خانگی قرار داد و "اقدام عظیم" قریب الوقوع در نوار غزه را اعلام کرد، ممکن است در واقع چراغ سبز شارون برای کشتن باشد. یا عرفات را بیرون کنند. شارون که محبوبیت او در حال افزایش است، زیرا نتوانسته امنیت را از طریق سرکوب ایجاد کند، اکنون ممکن است جرأت داشته باشد تا علیه عرفات حرکتی را انجام دهد که بسیاری در اسرائیل خواستار آن هستند. این فقط هرج و مرج و خشونت را افزایش می دهد. از سوی دیگر، اکنون که بوش آشکارا عرفات را مانع پیشرفت معرفی کرده است، شارون ممکن است تمام تلاش خود را برای حفظ عرفات در سلامتی بد و قوی انجام دهد.
عرفات که نشان میدهد تا چه اندازه ناهماهنگ و جدا از واقعیت شده است، به سخنان بوش واکنش نشان داد و آن را "یک کمک جدی به روند صلح خاورمیانه" خواند. چنین اعلامیه ای در بهترین حالت سزاوار ترحم برای مردی است که توانایی هایش آشکارا باعث ناتوانی او می شود، اما به احتمال زیاد در میان فلسطینی ها فقط خشم، تمسخر و تحقیر ایجاد می شود.
پیام بوش به معنای این است که فلسطینیها باید در شرایط توتالیستی اشغال نظامی، همه نهادهای یک کشور کاملاً مستقل، دموکراتیک و یک دموکراسی کاملاً فعال را توسعه دهند. با این حال، در حالی که بوش از فلسطینیها دموکراسی میخواهد، خجالت نمیکشد که از قبل به آنها بگوید چه کسی را نمیتوانند رهبر خود داشته باشند.
پاداش فلسطینی ها برای دستیابی به این وظیفه ناممکن چه خواهد بود؟ نه استقلال، بلکه به گفته بوش «ایالات متحده آمریکا از ایجاد یک کشور فلسطینی حمایت خواهد کرد که مرزها و برخی از جنبههای حاکمیت آن موقتی خواهد بود تا زمانی که به عنوان بخشی از یک توافق نهایی در خاورمیانه حل و فصل شود».
حسین ایبیش در ابتدا اشاره کرد لس آنجلس تایمز که «استقلال موقت و حاکمیت جزئی از نظر سیاسی به اندازه باردار بودن یک زن معنادار است. استقلال و حاکمیت یا کاملاً تحقق یافته یا بی معناست.» (20 ژوئن 2002) نبیل شعث، وزیر کابینه فلسطین، از آن زمان این قیاس را در CNN تکرار کرده است.
بوش گلایه کرد که «امروز، مجلس منتخب فلسطینی هیچ اختیاری ندارد و قدرت در دست عده معدودی غیرپاسخگو متمرکز شده است». او به درستی مشاهده کرد: «مجلس فلسطین باید از اختیارات کامل یک نهاد قانونگذاری برخوردار باشد». آنچه او نادیده گرفت این بود که این توافقنامه اسلو بود که با برکت کامل ایالات متحده امضا شد که صراحتاً اختیارات مجلس قانونگذاری فلسطین را محدود کرد و به مقامات نظامی اسرائیل این حق را داد که هر قانونی را که توسط آن تصویب می شد لغو کنند.
بوش نگران این بود که «امروز، مردم فلسطین فاقد دادگاههای مؤثر حقوقی هستند و ابزاری برای دفاع و دفاع از حقوق خود ندارند». با این حال، او اشاره نکرد که بدترین سوء استفاده ها توسط "دادگاه امنیت دولتی" بدنام که با تایید کامل ایالات متحده تاسیس شد و شخصا توسط ال گور معاون رئیس جمهور وقت هنگام بازدید از جریکو در سال 1994 مورد برکت قرار گرفت، انجام شد. سرویس های امنیتی فلسطین نه تنها با رضایت ایالات متحده، بلکه با تشویق فعال، آموزش و نظارت سیا، مردم را دستگیر کرده و حقوق بشر آنها را نقض کرده اند. دادگاههای فلسطینی به هیچ وجه صلاحیتی برای شهرکنشینان اسرائیلی ساکن در زمینهای مصادرهشده ندارند، و بنابراین حتی اصلاحشده نیز «وسایلی برای دفاع و دفاع از حقوق خود» برای فلسطینیان فراهم نخواهد کرد. این تفاوت بین استقلال واقعی و استقلال "موقت" است. و همین فقدان ابزار واقعی برای دفاع از حقوق خود است که بسیاری را به این نتیجه می رساند که تنها وسیله موجود خشونت است.
در مورد مسئله خشونت، بوش به صراحت گفت که فقط فلسطینی ها باید از آن دست بکشند. به اسرائیل دست آزاد داده شد تا «به دفاع از خود ادامه دهد». فلسطینیها باید فوراً «ترور» را متوقف کنند، اما بوش تنها از اسرائیل خواست تا نیروهای خود را به مواضع قبل از 28 سپتامبر 2000 بازگرداند و شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی را متوقف کند، «در حالی که ما پیشرفت میکنیم». این اساساً مجوزی برای اسرائیل برای ادامه خشونت تهاجمی به صورت یکجانبه است، زیرا شهرک سازی صرفاً مبتنی بر خشونت است - مصادره خشونت آمیز سرزمین فلسطین، تخریب خشونت آمیز خانه های فلسطینی ها، و سرکوب خشونت آمیز هر فلسطینی که تلاش می کند. برای جلوگیری از این استعمار بی امان – که شارون آشکارا اعلام کرده است تا زمانی که بتواند یک میلیون یهودی دیگر را برای سکونت در تمام «یهودیه و سامره» بیاورد، ادامه خواهد داشت.
چهل سال پیش، فرانتز فانون توضیح داد که بین استعمارگر و بومیان مستعمره شده «این پلیس و سرباز هستند که مقامات رسمی، میانجیهای ایجاد شده، سخنگویان شهرکنشین و حکومت ظلم او هستند... در اینجا آشکار است که کارگزاران حکومت به زبان زور خالص صحبت می کنند. واسطه نه ظلم را کم می کند و نه می خواهد سلطه را پنهان کند. او آنها را با وجدان پاک طرفدار صلح به نمایش می گذارد و آنها را عملی می کند. با این حال او وارد کننده خشونت به خانه و ذهن بومیان است.» («بدبخت زمین»، فصل 1)
بنابراین، اکنون با "وجدان پاک حامی صلح" است که بوش عملاً از شارون دعوت می کند تا روند شهرک سازی را تا زمانی که "پیشرفت" حاصل شود، تسریع بخشد. از آنجایی که خشونت و ناامیدی که شهرکها ایجاد میکنند تنها میتواند برعکس پیشرفت به سمت امنیت و صلح باشد، این یک دعوت آشکار است.
وقتی بوش در مورد "اشغال" اسرائیل صحبت می کند - این فقط یک کلمه است، یک انتزاع. این یک سیستم دیکتاتوری نظامی خارجی بر میلیون ها نفر نیست که نقطه مقابل هر ارزش دموکراتیکی است که بوش ادعا می کند از آن دفاع می کند و به تمام معاملات زندگی روزمره حمله می کند. اول از همه، او آن را نه به عنوان شرایطی که بر فلسطینیان تأثیر می گذارد، بلکه به عنوان چیزی برای آسیب رساندن به اسرائیلی ها می بیند، زیرا «اشغال دائمی هویت و دموکراسی اسرائیل را تهدید می کند».
بوش به وضوح فلسطینیها را عامل مستقیم رنج اسرائیل میداند: «من میتوانم خشم و ناراحتی عمیق مردم اسرائیل را درک کنم. شما بیش از حد طولانی با ترس و تشییع جنازه زندگی کرده اید، مجبور شده اید از بازارها و وسایل حمل و نقل عمومی اجتناب کنید، و مجبور شده اید نگهبانان مسلح را در کلاس های مهد کودک قرار دهید. تشکیلات خودگردان فلسطین پیشنهاد شما را رد کرده و با تروریست ها تجارت کرده است. شما حق داشتن یک زندگی عادی را دارید. شما حق امنیت دارید؛ و من عمیقاً معتقدم که برای دستیابی به این امنیت به یک شریک فلسطینی اصلاحشده و مسئول نیاز دارید.»
اما در مورد فلسطینیهایی که پنجاه و چهار سال از کشور و آزادی خود محروم شدهاند، اسرائیل اصلاً مقصر نیست: «من میتوانم خشم و ناامیدی عمیق مردم فلسطین را درک کنم. برای دههها با شما بهعنوان پیاده در درگیریهای خاورمیانه رفتار میشود. منافع شما گروگان یک توافق صلح جامع است که به نظر می رسد هرگز به دست نمی آید، زیرا زندگی شما سال به سال بدتر می شود.
این تمام چیزی است که بوش باید بگوید. انگار فلسطینی ها از یک ذره بخت گندیده سرما خورده اند. با این حال، اگر کسی با دقت مطالعه کند، به نظر می رسد که اگر کسی مسئول مصیبت فلسطینیان است، این کسانی هستند که با آنها "به عنوان پیاده رفتار کرده اند." این معمولا یک کلمه رمز برای سایر کشورهای عربی است. در واقع، بوش روابط فلسطینیان با اسرائیل را در همان سطح روابط آنها با دیگر اعراب قرار می دهد، گویی می توان این دو را با هم مقایسه کرد، گویی اسرائیل یکی دیگر از کشورهایی است که فلسطینی ها نمی توانند با آنها کنار بیایند. پس چرا بوش اعلام میکند که پس از برآورده کردن خواستههای غیرممکن فلسطینیها برای یک دموکراسی کاملاً کارآمد، «آنها میتوانند با اسرائیل، مصر و اردن درباره امنیت و دیگر ترتیبات استقلال به توافق برسند». بعداً او تأیید کرد که دولت «موقت» فلسطین «میتواند به سرعت در حال ظهور باشد، زیرا با اسرائیل، مصر و اردن در مورد مسائل عملی مانند امنیت کنار میآید». همه اینها تلاشی برای از بین بردن مسئولیت تاریخی منحصربهفرد اسرائیل در قبال درگیری است و همچنین تلاشی برای همراهی رهبران «میانهرو» عرب با «دیدگاه بوش».
آیا در این سخنرانی چیز امیدوارکننده ای وجود دارد؟ من نمی توانم چیزی پیدا کنم مگر اینکه این درخواست بوش – در نهایت – برای تشکیل کشور مستقل فلسطین و خروج اسرائیل باشد. اما حتی در این مورد هم هیچ چیز جدیدی وجود ندارد و آخرین اظهارات او حتی به سخنرانی کالین پاول وزیر امور خارجه ایالات متحده در لوئیزویل، کنتاکی در نوامبر گذشته یا بیانیه باغ گل رز خود بوش در آوریل گذشته نمی رسد. مفاهيم استقلال واقعي و پايان واقعي اشغال چنان كاملاً تحت تاثير شرايط و حمايت كامل از دولت اسرائيل قرار گرفته است كه علناً با اين اهداف مخالفت مي كند كه كاملاً بي معني است.
در تحلیل نهایی، سخنرانی بوش که در این مرحله تنها چیزی را که میتواند جلوی مارپیچ به سوی فاجعه را بگیرد - یک جدول زمانی مشخص که توسط جامعه بینالمللی برای پایان دادن به اشغال اسرائیل و بازگشت به مذاکرات سیاسی تضمین شده است - ارائه نداد، تنها ممکن است چیزهایی را رقم بزند. بدتر دولت راست افراطی اسرائیل شجاع خواهد شد که استراتژی صبورانه آن برای پیشبرد تجاوزات خود را گام به گام بیشتر کرده و طوفان های دوره ای انتقادهای آمریکایی و بین المللی را با حمایت کامل ایالات متحده از سیاست های فعلی آن به ثمر رسانده است. ما میتوانیم انتظار تسریع خشونت و شهرکسازی اسرائیل با نتایج فاجعهبار قابل پیشبینی را داشته باشیم. در طرف فلسطینی - در میان کسانی که می توانند به اندازه کافی حواسشان را از کار بقا پرت کنند تا اهمیت بدهند که بوش چه می گوید - سخنرانی او فقط باعث افزایش ناامیدی خواهد شد و ممکن است حمایت از کسانی را تقویت کند که استدلال کرده اند که فلسطینیان منتظر مداخله بین المللی بوده اند. و کار برای بیش از پنجاه سال هرگز حاصل نخواهد شد، و تنها با ادامه مبارزه مستقیم به اسرائیلی ها می توانند خود را آزاد کنند.
آینده فلسطینی ها و اسرائیلی ها مثل همیشه تلخ است. آنچه بوش ارائه کرده فرمولی برای تشکیل دولت موقت یا هر نوع دیگری از فلسطین نیست، بلکه چشم اندازی از جنگ دائمی است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا