او آواز نمی خواند. اما صدای او، شفاف و تیز، خانه را حمل کرد:
"من به این بدن های سوخته بیچاره خائن خواهم بود اگر به اینجا بیایم تا با همدیگر خوب صحبت کنم.
رز اشنایدرمن که بود؟ او به قول فرانسیس پرکینز (که بعداً منشی کار فرانکلین دی. روزولت شد): «دختر کوچک ناشناس» بود. این توصیفی واقع بینانه – نه ناخوشایند – از این کارگر کارخانه بود که به خاطر روزهای طاقت فرسای ده ساعته صرف دوخت آستر کلاه گلف، هفته ای 5.00 دلار ناچیز درآمد داشت. برای چشمان بی تفاوتی که زیر سایه آن کلاه های نازک پوشیده شده بود، مهاجر لهستانی با تحصیلات کلاس ششم تقریباً به طور قطع نامرئی بود، یا در بهترین حالت، کنجکاویی بود که باید در یک تور سیاحتی بعدازظهر یکشنبه در شرق ساید مشاهده شود.
با این حال، روز یکشنبه، 2 آوریل، همه نگاهها به سازماندهنده کارگری 29 ساله با "موی سرخ آتشین" که فرماندهی صحنه اپرا را بر عهده داشت، دوخته شد.
گفته می شد ساختمان کارخانه پیراهن مثلثی ضد حریق بود. و چنین شد: سازه سالم ماند. مردم داخل اما این کار را نکردند. مالکان با بستهبندی خیاطها و برشهای پارچه دودی زنجیرهای در فضای چوبی تنگ، هزینههای خود را کاهش دادهاند، و از روشهای ابتدایی لازم برای جلوگیری از تجمع پارچههای روغنی قابل اشتعال و پارچههای آشغالشده اجتناب میکنند. بدتر از آن، برای جلوگیری از دزدیده شدن یک تکه توری یا روبان، همه درها را قفل کرده بودند به جز یک در تا بازرسی روزانه کارمندان از جیب ها و کیف های دستی کارمندان را ساده تر کنند. بنابراین، هنگامی که آتش سوزی اجتناب ناپذیر شروع شد، کارگران عمدتاً نوجوان - که تنها بقایای قابل شناسایی برای برخی از آنها حلقه نامزدی آنها (در مجموع 14) بود - راهی برای فرار نداشتند. آنها را رها کردند تا بمیرند یا خود را به سنگفرش برسانند.
پس از این فاجعه، ناگهان انساندوستان، همان خوشگذرانیهای عصر طلایی که گویی شرق ساید را میچرخانند.
اشنایدرمن هیچ کدام از آن را نداشت. برای تقدیم "یک دو دلار برای مادران، برادران و خواهران غمگین از طریق یک هدیه خیریه" خیلی دیر شده بود. همچنین، او به آنها یادآوری کرد:
"اولین بار نیست که دختران را در شهر زنده زنده می سوزانند. هر هفته باید از مرگ نابهنگام یکی از خواهرم کارگرم مطلع شوم. هر سال هزاران نفر از ما معلول می شویم. زندگی مردان و زنان بسیار ارزان است. و اموال بسیار مقدس است."
مطمئناً، از سال 1911 تا کنون، چیزهای زیادی برای کارگران کارخانه بهبود یافته است. اما، همانطور که کارگران شرکت شکر امپریال در پورت ونتورث، جورجیا، میتوانند تأیید کنند، زندگی همچنان ارزان است و دارایی هنوز مقدس است. در 8 فوریه 2008، 12 کارمند در آنجا سوختند و ده ها نفر دیگر به شدت مجروح شدند، زیرا جمهوری خواهان متعهد هستند که مطمئن شوند هیچ مقررات مزاحم این محاسبات انحرافی را بر هم نمی زند - صرف نظر از رنج انسانی که به همراه دارد.
در اوایل دهه 1900، به عنوان سابق
متاسفانه، OSHA شروع به کم خونی در طول دهه 1990، و اکنون به طور مثبت طیفی است. OSHA با تعداد کارمندان کمتری نسبت به 30 سال پیش، و در عین حال دو برابر تعداد محل های کاری خود، به 133 سال زمان نیاز دارد تا هر کسب و کاری را که صلاحیت آن را دارد بررسی کند.
با این حال، مشکل بسیار جدیتر عملکرد OSHA این است که در دولت بوش، این سازمان عمدا از تعیین استانداردهای صنعتی مهم اجتناب کرده است. (به طور دقیق، در مورد سطح مجاز قرار گرفتن در محل کار در معرض کروم شش ظرفیتی سرطان زا شناخته شده است، اما تنها پس از دادگاه به آن دستور داد.)
استعفای OSHA از وظایف خود به دلیل بی کفایتی نیست. همانطور که نماینده جان باروز (D-گرجستان) در 12 مارس 2008 اشاره کرد، این است. جلسه استماع کمیته فرعی حمایت از نیروی کار مجلس، کمیته آموزش و کار، عدم تمایل هدفمند به اقدام. یا به بیان رنگارنگ تر، همانطور که باروز انجام داد:
وقتی آژانسی دارید که کارش را نمیداند یا به کارش اهمیت نمیدهد، یا دلایل مختلفی برای انجام ندادن کارش دارد، کمی شبیه به شکار پرنده و داشتن آن است. برای بردن سگ."
ناکامی OSHA در وضع استانداردهای اجباری نه تنها برای مأموریت آن کشنده بوده است. برای کارگران کشنده بوده است.
برای مثال، فاجعه پالایشگاه شکر امپریال، از یک الگوی شناخته شده انفجارها پیروی کرد که شامل مواد پودری ریز و بنابراین بسیار قابل احتراق، مانند مواد شیمیایی، آرد، فلزات و البته شکر بود. همانطور که ویلیام رایت، مدیر اجرایی موقت هیئت ایمنی شیمیایی ایالات متحده (CSB)، در جلسه کمیته فرعی حفاظت از نیروی کار در 12 مارس توضیح داد، شاهدان آشنا با تأسیسات بندر ونتورث مشاهده کردند که تودههای برف مانند گرد و غبار قند انباشته شده را روی تیرچههای کف، لولهها و تجهیزات مشاهده کردند. . هنگامی که این پودر بسیار قابل احتراق در اثر یک رویداد ناشناخته از جای خود خارج شد، به انفجار و آتش سوزی عظیم دامن زد.
مانند بسیاری از آتش سوزی های کارخانه قبل از آن، فاجعه شرکت شکر امپریال هم قابل پیش بینی و هم قابل پیشگیری بود. در سال 2006، CSB، پس از شناسایی 281 آتش سوزی گرد و غبار قابل احتراق مسئول 119 مرگ و جراحات متعدد، رسماً از OSHA خواست تا فوراً مقررات اجباری خطر گرد و غبار قابل احتراق را ایجاد کند.
این گزارش یک فلش خبری برای OSHA نبود. سال قبل، خود OSHA بولتنی با عنوان منتشر کرده بود "گرد و غبار قابل احتراق در صنعت: پیشگیری و کاهش اثرات آتش سوزی و انفجار" که تاریخچه هولناکی از انفجارهای فاجعه بار ناشی از گرد و غبار قابل احتراق را به تفصیل شرح داده بود و روش هایی را برای پیشگیری از بلایای مشابه در آینده پیشنهاد می کرد. OSHA تاکید کرد، با این حال، این رویه ها اجباری نیستند. عدم رعایت آنها مبنایی برای هیچ گونه اقدام نامطلوبی نخواهد بود:
"این بولتن اطلاعات ایمنی و بهداشت یک استاندارد یا مقررات نیست، و هیچ تعهد قانونی جدیدی ایجاد نمی کند. بولتن ماهیت مشاوره ای دارد، محتوای اطلاعاتی دارد و هدف آن کمک به کارفرمایان در ارائه یک محل کار ایمن و سالم است."
بعد از اینکه CSB گزارش خود را در سال 2006 صادر کرد، آیا OSHA تصمیم گرفت تا برخی از توصیه های خود را در نظر بگیرد؟ خیر. این برنامه یک برنامه تاکید ملی برای تشویق بیشتر اقدام داوطلبانه کارفرما ایجاد کرد.
در حال حاضر، پس از فاجعه دیگری که توسط گرد و غبار قابل احتراق ایجاد شده است، چطور؟ خوب، به گفته مدیر ادوین فولکز، OSHA «از تلفات غم انگیز زندگی ناشی از انفجار امپریال شکر غمگین است [و] تا زمانی که اطمینان حاصل نکنیم که همه کارمندان در پایان هر روز به سلامت به خانههای خود نزد خانوادهها و دوستان خود بروند، آرام نخواهد گرفت. روز کاری." فولکز آنقدر نگران است که از طرف OSHA تعداد بسیار زیادی نامه - به طور دقیق 300,000 - ارسال کرده است که به کارفرمایان در مورد خطرات گرد و غبار یادآوری می کند.
فولکز همچنین قول داده است که موضوع استانداردهای گرد و غبار قابل احتراق اجباری را بررسی کند، اما نباید به این زودی ها منتظر آن باشیم. چرا؟ از آنجا که، همانطور که صاحبان کارخانه Triangle Shirtwaist پس از آتش سوزی متوجه شدند که از اتهامات قتل عمد تبرئه شدند، بهترین راه برای جلوگیری از مسئولیت کیفری حتی برای فاحش ترین تخلف در محل کار، نداشتن هیچ قانونی است. علیرغم شهادت خشمآمیز در مورد هشدارهای قبلی و جلوگیری از خروج، هیئت منصفه نتوانستند مالکانی را بیابند که آیزاک هریس و مکس بلنک هیچ یک از الزامات قانونی را نقض کرده یا از آنها پیروی نکردهاند: هیچکدام از آنها وجود نداشت.
خالی از مسئولیت دولت بود. و این همان ورطه اوایل قرن بیستم است که دولت بوش ما را در هفت سال گذشته می کشاند. بدون مقررات، بنابر این، بدون تخلف. بدون تخلف، بنابر این، بدون مقصر بودن مجرمانه. کارفرمایان - بدون نظارت یا حتی قوانین - می توانند آزادانه زندگی کنند و سود ببرند. از سوی دیگر، کارمندان می توانند آزادانه زندگی کنند و بمیرند. در همین حال، کمک های خیریه همچنان به خانواده های این افراد سرازیر می شود شرکت شکر امپریال قربانیانی که در نتیجه این معامله غیر وجدانی کشته یا معلول شده اند.
یک قرن از زمانی که رز اشنایدرمن در پی آتش سوزی کارخانه پیراهن پیراهن مثلث، شهروندان را در خانه اپرای متروپولیتن سرزنش کرد، می گذرد، اما اگر او امروز زنده بود، شک ندارم که ما دوباره بی نیاز می شدیم.
الیزابت د لا وگا یک دادستان فدرال سابق با بیش از 20 سال تجربه است. در دوران تصدی خود، او یکی از اعضای نیروی اعتصاب جرایم سازمان یافته و رئیس شعبه سان خوزه دفتر دادستانی ایالات متحده در ناحیه شمالی کالیفرنیا بود. قطعات او در انواع مختلف نشریات چاپی و آنلاین از جمله Truthout، TomDispatch.com، The Nation، The Los Angeles Times، Salon، Mother Jones و The Christian Science Monitor منتشر شده است. نویسنده کتاب "ایالات متحده در برابر جورج دبلیو بوش و همکاران" ممکن است با او تماس بگیرید [ایمیل محافظت شده] یا از طریق اتاق تسویه سخنرانان.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا