هارولد مک میلان نخست وزیر بریتانیا در سال 1960 به پارلمان آفریقای جنوبی اطلاع داد: «باد تغییر در این قاره میوزد». قانونگذار تماماً سفیدپوست در سرزمین آپارتاید رفتاری خاموش با او داشت. پنجاه سال بعد، این وطن مک میلان است که ظاهراً در معرض باد تغییر قرار میگیرد – هرچند به احتمال زیاد، همهجای این عبارت بیشتر مدیون باراک اوباما است تا پدرسالار محافظهکار از بین رفته.
«تغییر که بتوانیم به آن باور داشته باشیم» از جمله شعارهایی بود که به ارتقای اوباما به کاخ سفید کمک کرد و مدتی طول کشید تا بسیاری از حامیان او متوجه شوند که تغییر مورد بحث در بهترین حالت افزایشی است. از آن زمان، کاهش شور و شوق دوستانش و خصومت فزاینده دشمنانش - که همگی بیش از حد آنها نماینده واپسگراترین عناصر در جامعه آمریکا هستند - بیشتر درخشش ریاست جمهوری اوباما را سلب کرده است.
دو سال پیش، اکثر آمریکایی ها نیاز به بیرون آمدن از منجلابی را که جورج دبلیو بوش در آن رانده شده بود، تشخیص دادند و او را به آخرین چرخ دنده در چرخی تبدیل کرد که وقتی رونالد ریگان در سال 1980 به ریاست جمهوری رسید، شروع به چرخش کرد. ، هر چند فقط در حد محدود. اما اوباما همچنین قادر به تجسم تغییر بر اساس هویت خود به عنوان یک آفریقایی-آمریکایی بود، حتی اگر توانایی او به عنوان یک نامزد به این بستگی داشت که بتواند سفیدپوستان را متقاعد کند که هیچ تهدیدی برای آنها نیست. و او مطمئناً این کار را نمی کند، صرف نظر از جریان تلقین هایی که توسط فاکس نیوز پخش می شود و به راحتی توسط تی پارتیرز پذیرفته می شود.
بدیهی است که هیچ یک از نامزدهای نخست وزیری در انتخابات سراسری بریتانیا در روز پنجشنبه نمی توانند آرزوی تجسم تغییر در آن نوع خاص را داشته باشند. مسلماً، یک حوزه انتخابیه در ایست اند لندن وجود دارد که در آن همه احزاب اصلی نامزدهای بنگلادشی الاصل را معرفی می کنند، اما مردانی که در راس آن هستند، همگی کاملا سفیدپوست هستند. به طور کلی فرض بر این است که ساکن بعدی داونینگ استریت 10 دیوید کامرون خواهد بود، و او نه تنها به طرز وحشتناکی آنگلوساکسون است، بلکه دارای شجره نامه Eton-Oxford است که به وضوح برای چند دهه از سکان امور غایب بوده است.
اما آیا بازگشت به روزهایی که احترام در میان رای دهندگان، حزب محافظه کار را بارها و بارها به قدرت بازگرداند، نشان دهنده تغییری است که اکثر بریتانیایی ها به دنبال آن هستند؟ کامرون به دنبال این بوده است که خود را جایگزینی رادیکال برای گرایشهای ارتجاعی حزب کارگر معرفی کند که 13 سال است در قدرت بوده است – اما او تمایلی به اعتراف به این که حزب کارگر جدید تونی بلر در واقع ادامه مارگارت تاچر مخوف بود. سال ها.
مگی نمادی نبوده است که محافظهکاران اغلب به آن اشاره میکنند، احتمالاً با توجه به تلخی ناشی از میراث او. با این حال، چه می توان از اعتراف حزب کارگر به این موضوع که کاهش خدمات عمومی شریرانه تر از تاچر است؟
کامرون به حدی رسیده است که حزب خود را به عنوان یک جایگزین "رادیکال" تر برای حزب کارگر "ارتجاعی" معرفی می کند، و در حالی که به ندرت ممکن است کسی این ادعا را بیش از حد جدی بگیرد، این واقعیت است که اصلاً می توان این ادعا را با یک چهره مستقیم مطرح کرد. به عنوان یادآوری میزان انحراف حزب کارگر به سمت راست در زمان بلر و براون عمل می کند.
این روند به باز شدن فضایی در مرکز ایدئولوژیک برای لیبرال دموکراتها کمک کرده است، رهبر آنها، نیک کلگ، در آخر هفته ادعا کرد که حزب او جایگزین حزب کارگر به عنوان آلترناتیو اصلی برای محافظهکاران شده است. حتی اگر نظرسنجیهای اخیر حاکی از برتری حاشیهای برای لیبرال دموکراتها نسبت به حزب کارگر، با پیشتازی محافظهکاران - البته نه با فاصله زیاد - است، ممکن است این ادعا نیز بدون یک یا دو نمک به سختی قابل قبول باشد.
شاید بزرگترین کنایه در این زمینه در پیش بینی ها نهفته است که نشان می دهد حتی با کمترین مجموع آرا در میان این سه حزب، حزب کارگر می تواند به دلیل هول و هول و هول و هول و هول و هول در مجلس عوام، بیشترین تعداد کرسی ها را در مجلس عوام به دست آورد. سیستم پس از انتخابات
بر اساس این سیستم، از نظر فنی، در یک چارچوب سه گوشه، ممکن است که یک حزب هر یک از کرسی های عوام را با 34 درصد آرای مردم به دست آورد. در عمل تحریفات ضد دمکراتیک هرگز به این اندازه چشمگیر نبوده است، اما خوب است به خاطر داشته باشیم که پنج سال پیش بلر با کاهش اما اکثریت قابل توجهی از کرسی ها بر اساس حمایت 35 درصدی از حزب کارگر در مقابل 61 درصد به قدرت بازگشت. مشارکت این بدان معناست که تنها حدود 22 درصد از رای دهندگان به حزب کارگر رأی دادند که در نهایت 55 درصد از کرسی ها را به خود اختصاص دادند.
از سوی دیگر حزب لیبرال دموکرات 22 درصد آرای ثبت شده اما کمتر از 10 درصد از کرسی ها را به دست آورد. جای تعجب نیست که حزب و پیشینیان آن مدتها از اصلاحات انتخاباتی که به سمت نمایندگی تناسبی (PR) تنظیم شده است، حمایت کرده اند. یکی از اصلیترین استدلالها علیه روابط عمومی، احتمال ارائه مکرر پارلمانهای معلق است. این استدلال خاص با این واقعیت تضعیف میشود که انتخابات روز پنجشنبه به طور قطع به چنین پارلمانی منتهی میشود، پدیدهای که در ربع قرن گذشته در بریتانیا مشاهده نشده است.
با توجه به اینکه لیبرال دموکرات ها کاملاً مطمئن هستند که موازنه قوا را در پارلمانی که روز پنجشنبه انتخاب می شود حفظ خواهند کرد و با اصلاحات انتخاباتی که پیش شرط اعلام شده حمایت از حزب یا ورود به ائتلاف با یکی از رقبای خود است، شانس تغییر در سیستم به ندرت روشن تر بوده است. این یک چشم انداز بسیار خوشایند است.
با توجه به اینکه هر دو طرف پیوسته از تحریفاتی که سیستم بیوقفه سرفه میکند، سود بردهاند، حزب کارگر و محافظهکاران نسبت به آن علاقهمند نیستند. اما هیچ یک از آنها به طور کامل حمایت از اصلاحات انتخاباتی را رد نکرده اند. کلگ که در مناظره های تلویزیونی بین این سه رهبر عملکرد قابل قبولی داشته است، در مورد اینکه کدام حزب احتمالاً حمایت او را جلب می کند، به طرز قابل توجهی ابهام داشت، حتی اگر حزب کارگر نسبتاً به چشم انداز تغییرات سیستمی بازتر بود.
این واقعیت که مشخص نیست چه کسی در این هفته به کاخ باکینگهام میرود تا ادعای خود را برای تصدی پست نخستوزیری مطرح کند، تا حدی به مسابقه زیبایی فردا (که براون آشکارا از این نظر در مضیقه قرار دارد) وحشت میکند، اما آنچه بسیار جالبتر است این است که این احتمال وجود دارد که این انتخابات آخرین انتخاباتی باشد که بر اساس سیستم بی اعتبار و غیرقابل تحمل نمایندگی مردمی در جایی که اغلب به عنوان ملکه پارلمان ها توصیف می شود، مورد رقابت قرار می گیرد.
ایمیل [ایمیل محافظت شده]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا