Jدر آن سوی مرز در موزامبیک، استثمار نو استعماری در جریان است. این اروپا یا ایالات متحده نیستند که غالب هستند، بلکه کشورهایی مانند برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی اغلب به عنوان رقیب در نظر گرفته می شوند. این اظهارنظر خطرناکی است، اما اجازه دهید حقایق را در نظر بگیریم.
آفریقای جنوبی 415 مگاوات برق از موزامبیک از طریق سد کاهورا باسا توسعه یافته پرتغالی استخراج می کند که جریان رودخانه زامبزی را برای همیشه تغییر داده است و منجر به سیل شدید در سال های گذشته شده است. در سیل اخیر در اوایل سال جاری گزارش شده است که یک زن در پشت بام یک درمانگاه زایمان کرده است، این اتفاق به دنبال یک حادثه مشابه در سال 2000 رخ می دهد، زمانی که روزیتا پدرو پس از سیل شدید آن سال در درختی به دنیا آمد.
شرکت انرژی شکست خورده آفریقای جنوبی Eskom در سدسازی بیشتر زامبزی نقش دارد، زیرا احتمالاً متعهد به خرید برق از سد پیشنهادی Mpanda Nkua در پایین دست Cahora Bassa است. بیشتر انرژی ارزان تولید شده توسط این سد به یک شرکت سابق آفریقای جنوبی، BHP Billiton، با کمترین قیمت در جهان تزریق می شود – اما مشاغل اندک هستند و سود به مقر جدید شرکت در ملبورن، استرالیا بازگردانده می شود.
پس از سالها استخراج گاز خشکی از نزدیکی ویلانکولوس، شرکت نفتی ساسول که توسط آپارتاید آفریقای جنوبی ایجاد شده است، در حال برنامهریزی برای بهرهبرداری از بزرگترین میادین گازی فراساحلی آفریقا، واقع در نزدیکی موزامبیک است تا به استراتژی رشد صادراتی خود آفریقای جنوبی خدمت کند.
برزیل هم در موزامبیک است. به اشتراک گذاشتن زبان مشترک در نتیجه انقیاد استعماری توسط پرتغالی ها، تجارت در موزامبیک آسان تر است. نتیجه این است که شرکت برزیلی Vale که دومین شرکت بزرگ فلزات و معادن جهان و یکی از بزرگترین تولیدکنندگان مواد خام در سطح جهان است، در استان تته موزامبیک بین زیمبابوه و مالاوی جای پایی دارد. آنها در مورد عملیات خود در آنجا به قدری حساس هستند که سال گذشته یک فعال که واله از موزامبیک را به چالش می کشید از ورود به برزیل برای شرکت در گردهمایی ریو +20 محروم شد. او با هواپیما به موزامبیک بازگردانده شد، و تنها پس از آن که یک اعتراض جهانی به رهبری دوستان زمین بین المللی به راه افتاد، به او اجازه داده شد برای گردهمایی بازگردد.
علاوه بر این، هند نیز به موزامبیک علاقه دارد. گروه جیندال مستقر در هند که هم معدن و هم ذوب را تشکیل می دهد، چشم خود را به زغال سنگ موزامبیک در مواتیز انداخته است و همچنین برنامه های پیشرفته ای برای نیروگاه زغال سنگ در موزامبیک دارد تا دوباره برای اقتصاد نخبگان تقاضای آفریقای جنوبی عرضه کند.
روسیه نیز در موزامبیک نقش جالبی دارد. در حالی که اطلاعات زیادی در مورد دخالت دولت و شرکتهای روسیه در دست نیست، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ارتباطی با شرکت منابع طبیعی اوراسیا روسیه که عملیات فلزات غیرآهنی در موزامبیک دارد، وجود دارد. به گفته سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، جالب توجه است که دولت روسیه به تازگی 1.3 میلیارد R در موزامبیک برای تسهیل توسعه مهارت ها برای بهره برداری فعال از هیدروکربن ها و سایر منابع طبیعی سرمایه گذاری کرده است.
بنابراین این داستان یک کشور را روایت می کند که در آن ده ها میلیارد رند سرمایه گذاری توسط کشورها و شرکت های بریکس در استخراج مواد معدنی منجر به استخراج ثروت می شود. موزامبیک به جوامع نفرین شده منابع منطقه ما می پیوندد، با محیط های محلی آلوده، و ساختار تغییر یافته زندگی مردم، که آنها را به تصمیمات خارجی وابسته می کند تا قدرت سیاسی محلی و ملی خود. این مجموعهای تصادفی از استثمارها نیست، بلکه یک استراتژی کاملاً سازماندهی شده برای تغییر برنامه توسعه نخبگان از اروپا، ایالات متحده و ژاپن به چیزی است که ما اکنون بریک مینامیم.
این موقعیت به این معنی است که انگیزه بریکس برای برتری اقتصادی به نام فقرزدایی دنبال می شود. مهم نیست که این روند را چگونه - امپریالیستی، زیر امپریالیستی، پسااستعماری، یا هر چیز دیگری - تعریف کنیم، واقعیت این است که این کشورها روابط قدرت را در جهان به چالش می کشند، اما متأسفانه مدل انتخاب شده برای به چالش کشیدن این قدرت هیچ تفاوتی با مدلی که منجر به فقر انبوه و ثروت نخبگان در سطح جهان شده است.
این مدل استخراج و توسعه شدید سرمایه بر مبتنی بر سوزاندن و بهره برداری کربن و انباشت نخبگان از طریق تعدیل ساختاری است که اجماع واشنگتن نامیده می شود. دستور کار راه اندازی بانک بریکس نمونه ای از این موارد است: مبهم است و قابل بررسی عمومی نیست. به جز واقعیتی که در بالا ارائه شد، این کشورها با قدرتهای شرکتی خود گرد هم میآیند تا تصمیم بگیرند چه کسی در پس سرزمین آفریقا، آمریکای لاتین، آسیا و قفقاز چه چیزی را دریافت میکند.
پیش بینی می شود که تا سال 2050، کشورهای بریکس به جز آفریقای جنوبی در بین ده اقتصاد برتر جهان قرار گیرند. بنابراین باید این سوال مطرح شود که چرا آفریقای جنوبی در بریک ها قرار دارد؟ به بیان ساده، واقعیت این است که آفریقای جنوبی به عنوان دروازه ای برای شرکت ها به آفریقا در نظر گرفته می شود، چه شرکت های انرژی و چه شرکت های مالی. این به دلیل ردپای وسیع آفریقای جنوبی در این قاره است.
ماموریت های صلح تابو امبکی را به خاطر دارید؟ خوب آنها همه در مورد صلح نبودند. آنها قصد داشتند شرکت های آفریقای جنوبی را در مناطق ناآرام مستقر کنند تا زمانی که صلح اتفاق می افتد آنها ابتدا در آنجا باشند تا از منابع این کشورها بهره برداری کنند. اگر آفریقای جنوبی تنها به عنوان دروازه ای برای تسهیل استخراج و بهره برداری از آفریقا توسط کشورهای BRIC استفاده شود، این به طور بالقوه می تواند نقش منفی داشته باشد، همانطور که اکنون توسط غرب انجام می شود. این سوال را باید آفریقای جنوبی بپرسد که چرا ما این اجازه را می دهیم؟ من جوابی ندارم.
با بازگشت به فقرزدایی، واقعیت این است که در کشورهای بریکس ما بیشترین شکاف را بین کشورهایی که بیشترین درآمد را دارند و فقرا داریم داریم و این شکاف در حال افزایش است. نامیدن بلوف فقرزدایی حیاتی است. چگونگی باز کردن این دستور کار مبهم دولت های بریکس یک چالش است. زیرا در حالی که صحبت آنها در مورد فقرزدایی است، واقعیت چیز دیگری است.
ما میدانیم که کاری که بریکس انجام میدهد چیزی بیش از کاری نیست که شمال با جنوب انجام داده است، اما همانطور که در برابر این اقدامات شمال مقاومت میکنیم، باید به اندازه کافی جسارت داشته باشیم که در برابر این اقدامات کشورهای هموطن خود در جنوب مقاومت کنیم.
بنابراین از نظر انتقادی، چالش پیش روی جامعه درک بریکس است و با توجه به اینکه چقدر در خطر است، جامعه مدنی انتقادی باید ادعاها، فرآیندها و نتایج اجلاس بریکس و پیامدهای آن را موشکافی کند و انتقادی قوی از این نشست ایجاد کند. بریسی که خواهان برابری است و نه اشکال جدید استثمار.
بابی پیک مدیر زیربنای سازمان غیردولتی است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا