جوانان آمریکا به قدری از اقتصاد نابسامان ضربه خورده اند که حتی نمی توانند از در خارج شوند. آ مطالعه تازه از Pew Research نشان می دهد که 36 درصد از هزاره ها - جوانان 18 تا 31 ساله - هنوز زیر سقف والدین خود زندگی می کنند (این شامل دانش آموزانی می شود که برای استراحت به خانه می آیند). از دهه 1960 تا کنون تعداد زیادی از جوانان به کاناپهسرفینگ با مادر و پدرشان روی نیاوردهاند، رکورد 21.6 میلیون جوان در سال گذشته.
این یک نشانه غولپیکر است که نشان میدهد چیزی به طرز وحشتناکی در اقتصاد ما اشتباه پیش میرود - چیزی که برای همه هزینه خواهد داشت.
دستمزدهای رکود
ایالات متحده از زمان شروع رکود بزرگ در سال 2007، زمانی که تنها 32 درصد با والدین خود زندگی می کردند، شاهد افزایش قابل توجهی از جوانانی بوده است که قادر به پرداخت هزینه های بیرون رفتن به تنهایی نیستند. و اگر فراتر از سال های کالج به محدوده 23-28 نگاه کنید، تعداد زندگی با والدین بیش از 25 درصد بین سال های 2007 و 2011 افزایش یافته است. طبق اعلام اداره سرشماری. واضح است که بحران مستمر شغل یکی از دلایل اصلی است: 63 درصد از هزاره ها در سال 2012 شغل داشتند که نسبت به 70 درصد در سال 2007 کاهش یافته است. جوانان همچنان با بحران شغلی مواجه هستند، حتی با بهبود اقتصاد. کاترین روچلین و تامارا درات از اندیشکده سیاست عمومی Demos یافته اند. آنها با کسری 4 میلیون شغل روبرو هستند که آمریکایی های آفریقایی تبار و اسپانیایی تبارها بدترین آسیب را دیده اند.
جالب توجه است که طبق نظرسنجی پیو، این مردان جوان هستند که سخت ترین زمان را برای خروج از خانه دارند. 32 درصد از مردان جوان در حال حاضر در خانه زندگی می کنند، در حالی که تنها XNUMX درصد از زنان جوان. مردان در بحران مالی بیشترین از دست دادن شغل را متحمل شدند، اما بیشترین مشاغل پس از رکود را نیز به دست آوردند. ممکن است عوامل فرهنگی در این واقعیت وجود داشته باشد که تعداد بیشتری از مردان جوان در خانه بمانند، از جمله انتظارات کمتری مبنی بر اینکه آنها در انجام کارهای خانه مشارکت کنند یا با نظارت دقیق روبرو شوند.
حتی اگر یک فرد جوان به اندازه کافی خوش شانس باشد که شغل داشته باشد، کار ممکن است موقت، پاره وقت و/یا جبران ضعیف باشد. همانطور که راس پرلین در کتاب خود آورده است، بسیاری از جوانان، به ویژه آنهایی که مشتاق به دنبال مشاغل در روزنامه نگاری، امور مالی و سایر زمینه های بسیار رقابتی هستند، به عنوان کارآموز بدون دستمزد یا کم دستمزد کار می کنند. ملیت بین المللی: چگونه در اقتصاد جدید شجاع چیزی به دست نیاوریم و کم بیاموزیم. تحقیقات جدید نشان می دهد که تقریبا نیمی از دانشجویان فارغ التحصیل دوره های کارآموزی بدون حقوق را گذرانده اند و تنها 37 درصد از آنها در نهایت پیشنهادهای کاری دریافت می کنند. تعداد دوره های کارآموزی بدون حقوق و دستمزد - که بسیاری از آنها فقط کمک هزینه های کوچکی را ارائه می دهند - در حال افزایش است.
تلاش برای کار و بازپرداخت وام های دانشجویی به طور همزمان، پرداختن به اجاره را به یک چالش دلهره آور تبدیل می کند. بدهی دانشجویی که قبلاً میدانستیم نجومی است و از 240 میلیارد دلار در سال 2003 به بیش از 1 تریلیون دلار امروز چهار برابر شده است، حتی بدتر از آن چیزی است که فکر میکردیم. با توجه به یافته های Demos. دو سوم از سالمندان با میانگین 26,600 دلار وام دانشجویی دانشگاه را ترک می کنند و بار مالی آنها را به طرق مختلف باز می دارد. آنها در پس انداز مشکل دارند، و حتی زمانی که می توانند پول کافی برای وام مسکن ذخیره کنند، جوانانی که بدهی دارند باید نرخ بهره بالاتری نسبت به کسانی که آن را ندارند بپردازند.
خانواده های تحت استرس
مطمئناً تفاوتهای فرهنگی در درک معنای زندگی برای بزرگسالان جوان در خانه وجود دارد، و برخی ممکن است خانوادههای بزرگ را که زیر یک سقف زندگی میکنند، با اشتراک منابع و حمایت افراد، چیز خوبی ببینند. اما تحقیقات پیو نشان میدهد که تنها 35 درصد از هزارههایی که در خانه زندگی میکنند، واقعاً اجاره بها میپردازند و 25 درصد به هیچ وجه در هزینههای خانوار کمکی نمیکنند.
والدینی که فرصت اندکی دارند باید بازنشستگی را به تعویق بیندازند و برای حمایت از کودکانی که امیدوار بودند پس از فارغ التحصیلی شغل مناسبی پیدا کنند، پس انداز کنند. بر اساس نظرسنجی پیو، علیرغم تمام نارضایتی هایی که در مورد ارزش نداشتن هزینه کالج وجود دارد، افرادی که دارای مدرک لیسانس هستند هنوز وضعیت بهتری نسبت به کسانی دارند که فقط دیپلم دبیرستان دارند. 18 درصد از کسانی که تحصیلات دبیرستانی یا کمتر دارند با والدین خود زندگی می کنند، در مقابل XNUMX درصد فارغ التحصیلان دانشگاه.
در تحقیق این مقاله، هم با جوانان و هم با والدینی که فرزندان بزرگسالی در خانه دارند تماس گرفتم. چالش های ادامه زندگی در خانه نه تنها برای افراد، بلکه برای کل خانواده ها دلخراش است. یک مشکل سلامتی، طلاق یا بارداری میتواند جوانانی را که فکر میکردند به تنهایی از پس آن برآمدهاند به خانه والدینشان بفرستد.
میچ دی در حال حاضر در حالی که با والدینش زندگی می کند به دنبال کار است. او دو سال در کالج اجتماعی گذراند و به دلیل یک بحران جدی سلامت که تحت پوشش Medicaid بود، از تحصیل خود وقفه گرفت. اکنون که او سالم است، میچ از لیست مدیکید کنار گذاشته شده است و هیچ بیمه ای ندارد. وقتی از او پرسیدم چه احساسی دارد، برایم نوشت که احساس امیدواری میکند، اما حرفهایش به حس توقعات ناقص نشان داد: «من افراد خوبی در اطرافم دارم و در نهایت به یک کالج 4 ساله خواهم رفت. در حال حاضر فقط سعی میکنم یک شغل ضعیف پیدا کنم.»
پسر 18 ساله ویکتور ال. اوتیسم دارد و در خانه زندگی می کند. او در یک مسیر تحویل کاغذ شغلی پیدا کرد و به دنبال چیز بهتری است، اما همانطور که پدرش میگوید، آنها «تعداد زیادی درخواست برای مشاغل میبینند، اما استخدام نمیشوند.» این خانواده با یک برنامه ناتوانی خوب کمک میکند، اما از نظر مالی نیز کمک میکند. ویکتور می نویسد: «تا زمانی که بتوانیم پس انداز می کنیم.
یک زن جوان در توییتر به من گفت که با دو فرزند طلاق گرفته است و ترکیب اجاره بها بالا و دستمزد کم او را مجبور کرده است که به دنبال سرپناهی با والدینش برود. یکی دیگر، جورجت ک.، توضیح داد که او 25 سال داشت و فقط پس از هفت سال به تنهایی مجبور شد به خانه والدینش برگردد. دلیل؟ مشاغل بن بست حداقل دستمزد. سخنان او درد بسیاری از جوانان را در مورد وضعیت خود و فشار بر زندگی خانوادگی نشان می دهد:
"در واقع احساس ناامیدی می کنم. روابط ما سالهاست که تیره شده است. همچنین برای استقلالم ارزش زیادی قائل هستم. الان 8 ماه می گذرد، و احساس می کنم دیگر هرگز به تنهایی بیرون نخواهم رفت. مثل این است که من در یک پیچ زمان گیر کرده ام. احساس می کنم دوباره 16 ساله هستم... به جز بدتر.»
وقتی در مورد پدیده کودکان بزرگسالی که در خانه زندگی می کنند پرسیدند، یکی از مادران با کنایه گفت: "قرار است آنها را ترک کنند؟" کودک در خانه او به تازگی 30 ساله شده است.
کابوس اقتصادی
وقتی جوانان در زندگی با والدین خود گیر می کنند، کل اقتصاد آسیب می بیند.
دلایل متعدد است. برای شروع، اقتصاد بد ما ناشی از تقاضای کم است. یعنی ناتوانی مردم در پرداخت هزینه کالا و خدمات. وقتی جوانان خانواده تشکیل نمی دهند، مایکروویو و تلویزیون نمی خرند. این به نوبه خود بر کسب و کارها تأثیر می گذارد که با عدم استخدام کارگران یا خلاص شدن از شر کارمندان فعلی پاسخ می دهند.
جوانان بیکار یا کم کار هدر دادن وحشتناک سرمایه انسانی هستند و ظرفیت تولید کشور را پایین می آورند. وقتی شغل خود را دیر شروع می کنند، نسبت به کسانی که این کار را نمی کنند، دستمزد کمتری دارند و احتمال بیکاری در آینده بیشتر است. درآمدهای مالیاتی از دست رفته که منجر به دردسر می شود، و همچنین تقاضای بیشتر برای خدمات ارائه شده توسط دولت مانند پرداخت های مراقبت های بهداشتی و رفاهی. جوزف بروسوئلاس، اقتصاددان ارشد بلومبرگ، تخمین می زند که بحران بیکاری جوانان ممکن است هزینه ای سرسام آور برای ایالات متحده داشته باشد.18 میلیارد در یک دهه آینده. او برآورد خود را "محافظه کارانه" می نامد.
یک نسل زخمی و مضطرب به شدت نیاز به مداخله شدید دولت دارد. وضعیت بیکاری جوانان آمریکا این است در میان بدترین اقتصادهای بزرگ و ثروتمنداما واکنش دولت اوباما به این بحران کاملاً ناکافی بوده است. در میان همه شیاطین اقتصادی، بیکاری جوانان یکی از سادهترین مواردی است که از منظر سیاستی قابل کشتن است – اگر رهبری برای تحقق آن وجود داشته باشد.
به عنوان مثال، دولت می تواند اقدامات گسترده ای برای ایجاد شغل با تمرکز بر بازگرداندن جوانان به کار ارائه کند. این می تواند به اندازه کافی از انواع هزینه هایی که رشد شغل را تحریک می کند، حمایت کند. این می تواند بر مخارج عمومی به عنوان سرمایه گذاری که سودهای عظیم آینده را جبران می کند به جای هدر دادن پول تمرکز کند.
اما نشده است. چرا؟ بخشی از مشکل، تأثیر نظریه اقتصاد معیوب است که در واشنگتن ترویج می شود و تنها به ثروتمندان خدمت می کند.
برای بخش بهتری از سه دهه، محبوب - و کاملا بی اساس - نظریه «عدم تطابق مهارتها» بر سیاستهای عمومی غالب شده است. این بحث سرزنش قربانی است که توسط اقتصاددانان محافظه کار و روسای شرکت ها ترویج می شود و معتقد است که اگر جوانان مهارت های مناسب یا تحصیلات مناسب داشته باشند، مشاغل کافی وجود دارد.
این اسطوره بوده است بارها و بارها از بین رفته است توسط محققانی مانند مدرسه مالی وارتون، بانک فدرال رزرو شیکاگو، دانشگاه کالیفرنیا-برکلی، و دیگران (نگاه کنید به پیتر کاپلی "چرا افراد خوب نمی توانند شغل پیدا کنند”). دلیل آن در اعداد است: اگر کسبوکارها با کمبود مهارت مواجه میشوند، انتظار میرود که دستمزدها در برخی از بخشها به سرعت افزایش یابد زیرا کارفرمایان برای تعداد محدودی کارگر رقابت میکنند، اما مطمئناً چنین اتفاقی را ندیدهایم. با این حال، پرزیدنت اوباما در طول دوره تصدی خود بارها این مزخرفات عدم تطابق مهارت ها را تکرار کرده است، از جمله در 2012 سخنرانی دولت اتحادیه. گفتن به جوانان فقط "بروید کمی مهارت پیدا کنید!" در مواجهه با بحرانی که هنوز در حال رشد است، به طور فزاینده ای توخالی و بی رحمانه به نظر می رسد.
دولت اوباما همچنین در پاسخ به بحران مشاغل جوانان با سیاستهای ریاضتی مبتنی بر این نظریه بیاعتبار مبنی بر اینکه بدهی، به جای کمبود تقاضا، مشکلی است که اقتصاد بد را پیش میبرد، با مشکل مواجه شده است. چنین تئوری هایی بیشتر حزب جمهوری خواه را مصرف کرده است، اما بسیاری از رهبران دموکرات این اسطوره اقتصادی را پذیرفته اند. سیاستهایی که بر کاهش سرمایهگذاری دولتی، خدمات حیاتی و اغلب مشاغل تمرکز دارند، تنها مشکل تقاضا را تشدید میکنند و فاجعه انسانی بیکاری را بدتر میکنند.
حماقت ریاضت قبلاً در اروپا به طرز شرورانه ای اجرا شده است و باید یک داستان هشدار دهنده ارائه کند. اما علیرغم این واقعیت که تحقیقات آکادمیک مورد علاقه شاهین های ریاضتی به عنوان عمیقاً ناقص آشکار شده است ( اثر بدنام کارمن راینهارت و کنت روگافصدای عوامل ریاضت اقتصادی مانند آلن سیمپسون و ارکسین بولز، روسای مشترک کمیسیون اشتباه رئیس جمهور برای کاهش کسری بودجه، هنوز در سراسر واشنگتن طنین انداز است. این جفت اخیرا نسخه ای منتشر کرد یک بار دیگر خواستار کاهش سرمایهگذاری دولت و کاهش شبکه امنیت اجتماعی شد - چیزی که جوانان بیشتری را به ناامیدی سوق میدهد.
در نهایت عدم رسیدگی به وضعیت فاجعه بار پیش روی جوانان به ناآرامی های اجتماعی می انجامد. هنگامی که بزرگسالان جوان تلاش زیادی برای یافتن کار کردهاند، اما در عوض نه تنها کمبود شغل، بلکه مجموعهای از سیاستمداران بیفایده یا خریدهشده و بانکداران حریص را متوجه میشوند، شروع به خشم میکنند. این امر در سراسر جهان از بهار عربی تا جنبش اشغال مشاهده شده است. وقتی جوانان چیزی برای از دست دادن ندارند، شروع به از دست دادن آن می کنند.
لین پارامور یک ویرایشگر ارشد AlterNet است. او یکی از بنیانگذاران Recessionwire، ویراستار موسس New Deal 2.0 و نویسنده کتاب «خواندن ابوالهول: مصر باستان در فرهنگ ادبی قرن نوزدهم» است. او دکترای خود را در زبان انگلیسی و نظریه فرهنگی از دانشگاه نیویورک دریافت کرد و در آنجا مقاله نویسی و نشانه شناسی تدریس کرده است. او مدیر پروژه گفتگوی اقتصادی جدید AlterNet است. او را در توییتر @LynnParramore دنبال کنید.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا