انتخابات عمومی در بولیوی در روز یکشنبه، 6 دسامبر 2009 برگزار شد. چند هفته قبل از این انتخابات، من این فرصت را داشتم تا در مورد خطوط دور اول ریاست جمهوری اوو مورالس با ادگار تورز مسکویرا، سفیر بولیوی در کانادا صحبت کنم. مصاحبه زیر پسزمینهای از انتخاباتی که هفته گذشته برگزار شد، ارائه میکند و بسیاری از دیدگاههای رسمی کلیدی دولت را در مورد روند تغییراتی که در حال حاضر در بولیوی در جریان است، برجسته میکند.
JRW: من اینجا در دفتر خود در دانشگاه رجینا، در 12 نوامبر 2009، با ادگار تورز موسکیرا، سفیر بولیوی در کانادا هستم.
من بسیار خوشحالم که این فرصت را دارم تا با شما، نماینده رسمی دولت بولیوی، در شرایط بسیار مهم کنونی، بلافاصله قبل از انتخابات آتی دسامبر صحبت کنم.
من یک سری سوال از شما دارم. ابتدا، برای شروع، می توانید شکل گیری سیاسی شخصی و مسیر سیاسی خود را توضیح دهید؟ رابطه تاریخی شما با Movimiento al Socialismo حزب (جنبش به سوی سوسیالیسم، MAS)؟ و چگونه در نهایت سفیر بولیوی در کانادا شدید؟
و م: خیلی ممنون از مصاحبه. شکل گیری دانشگاهی من به دهه 1970 برمی گردد. من دانشگاه را در سال 1974، در دوران دیکتاتوری [هوگو] بنزر آغاز کردم. دیکتاتوری بنزر به مدت هفت سال ادامه داشت [1971-1978]. این طولانی ترین دیکتاتوری در قرن بیستم [در بولیوی] بود.
در این دوره من بخشی از یک تشکیلات چپ بودم، الف frente amplioیا جبهه وسیعی که به دنبال سرنگونی دیکتاتوری بنزر است. این آغاز و آغاز فعالیت سیاسی من بود. در تمام این مراحل من دو بار در سالهای 1975 و 1978 تبعید شدم.
من در گروه جامعه شناسی بودم. در آن زمان این بخش با آن مشخص شد فوکیستا جهت گیری، مردم چپ افراطی.[1] مبارزه برای بازگشایی دپارتمان جامعهشناسی بود و ما در برابر بدترین دیکتاتوری که بولیوی در آن دوران داشت، قرار داشتیم.
من از این طریق با نسل جدید چپ، در داخل آنچه که ما چپ ملی می نامیم، آشنا شدم. با هدف پیوند دادن همه جنبشهای اجتماعی پشت یک هدف اساسی: شامل کردن فقیرترین بخشها در بولیوی. بنابراین، اینجاست که مفهوم پیوند روشنفکران و جنبشهای اجتماعی بولیوی متولد شد.
احزاب سنتی نیز در آن دوره حضور داشتند، مانند حزب طرفدار مائوئیست، حزب کمونیست-مارکسیست لنینیست، حزب کمونیست بولیوی که از گروه چریکی ارنستو چه گوارا در سال های 1966 و 1967 برخاسته بود. بنابراین این جوش و خروش وجود داشت. در میان جوانان، با آگاهی انقلابی رو به رشد و این ایده که امکان تغییر اساسی مدل فاشیستی موجود وجود دارد.
مهمتر از همه، من معتقدم که شکلگیری سیاسی من مبتنی بر تعهد ستیزهجویانه و برنامهای برای بازیابی منافع اکثریت بزرگ کشورم است. از این نظر، این رابطه من در MAS را با گروهی از روشنفکرانی که پیشنهادهای ارائه شده برای اوو مورالس را تفسیر و طراحی می کنند، توضیح می دهد.
اوو مورالس نماینده اولین رئیس جمهور بومی، نه تنها آمریکای لاتین، بلکه در جهان است. او اصیل ترین نماینده بی مالک ترین بخش های بولیوی است.
من معتقدم که پلتفرم MAS نشان دهنده همکاری، گفتگو و اجماع لازم است که امکان پیشرفت را فراهم می کند. در شرایط دهه 1960 و 1970، مواضع افراطی شکست خورد. اکنون ما می خواهیم روشنفکر شویم، سعی می کنیم زبان جدیدی را توسعه دهیم تا بولیوی پیشرفت کند.
ما یک همگرایی ایدئولوژیک و سیاسی بزرگ بین جنبشهای اجتماعی، طبقات متوسط و روشنفکران را آغاز کردیم تا برای پیشروی بزرگ و به دست گرفتن قدرت تلاش کنیم. در دهه 2000، به دلیل این واقعیت که برای اولین بار پس از چندین سال، جوشش گسترده جنبشهای اجتماعی وجود داشت، میتوانستیم تصاحب قدرت را تصور کنیم. این با جنگ آبی کوچابامبا در سال 2000، و سپس اکتبر سیاه در سال 2003 آغاز شد، و سپس به انتخابات سال 2005 رسیدیم که در آن اوو مورالس با حمایت فوقالعاده، با 53.7 درصد آرای مردمی انتخاب شد.
پس از این زمان چه اتفاقی افتاد؟ اوو مورالس در انتخابات پیروز شد، اما جناح راست یا الیگارشی خود را در چهار [از نه] بخش [ایالت یا استان] مستقر کرده بود. در این چهار بخش [تاریجا، سانتا کروز، بنی و پاندو] احزاب راست سنتی پرچم تلاش برای سرنگونی اولین رئیس جمهور بومی را به دست گرفتند. و به خاطر همین [این نیروهای راست] است که در این مدت سه ساله چهار انتخابات برگزار شد. تلاش برای زیر سوال بردن مشروعیت ریاست جمهوری اوو مورالس.
اما در انتخابات دوم مورالس با 68 درصد رای موافق بود.[2] این در تاریخ بولیوی بی نظیر است. به طور معمول، در تاریخ بولیوی، روسای جمهور بین 14 تا 22 درصد از آرای مردم را به دست آورده اند و هیچ یک از آنها به میزان آرایی که اوو مورالس کسب کرده است، دست نیافته اند.
این درصدها - 53.7 درصد و 68 درصد - به چه معناست؟ یعنی از سه میلیون نفری که می توانند رای دهند، 2.5 میلیون نفر به پروژه MAS که مورالس برای پیشرفت کشور طراحی کرده رای می دهند.
این سهم بزرگی است که بتوانیم در این شرایط در بولیوی، پس از بیش از 25 سال حکومتهای نئولیبرال، پیشرفت کنیم.
فرض این پلت فرم [MAS] چیست؟ - شمول اجتماعی بخش های بزرگ اجتماعی که توسط دولت های قبلی به حاشیه رانده شده بودند. ما باید شرایط دموکراتیکی را که در آن قرار داریم تقویت و تعمیق کنیم.
در انتخابات 6 دسامبر 2009 ما سه سال است که در این سمت هستیم. چگونه کشور را اداره کرده ایم؟ با شفافیت، اساساً فساد را شکست داد. هر روز باید بر فساد غلبه کنیم. این همان چیزی است که نظام سیاسی را که در آن قرار داریم اصلاح خواهد کرد. یکی از بزرگترین فضایل اوو مورالس شفافیت اوست. او فساد ناپذیر است.
داشتن یک برنامه، یک پلتفرم سیاسی که نه تنها بخشهای بومی و جنبشهای اجتماعی، بلکه همه بخشهای طبقه متوسط، از جمله بخشهای درگیر در صنعت، در آن گنجانده شوند. همه این بخش ها متعهد هستند و برای ادامه این روند مبارزه می کنند.
ما می دانیم که این یک دوره زمانی بسیار دشوار است، اما یک آگاهی ملی جدید این پروژه سیاسی جدید را ایجاد کرده است، به طوری که این یک لحظه در مورد اوو مورالس نیست، بلکه لحظه ای است برای کل کشور تا بتواند به جلو حرکت کند.
ما درک می کنیم که شرایط خارجی مطلوب ترین نیست. پیمان بین ایالات متحده و کلمبیا، به نوعی، مانعی برای این روند تغییر خواهد بود.
اما ما همچنین می دانیم که قدرت مردم بولیوی برای پیشرفت اساسی است.
JRW: از اواخر دهه 1990 کم و بیش روند تغییر در بسیاری از آمریکای لاتین وجود داشته است. این خود را به صورت انتخاباتی از طریق هوگو چاوز در ونزوئلا، رافائل کورئا در اکوادور و همچنین در بسیاری از کشورهای دیگر بیان کرده است. در عین حال، به نظر من تضادها و پیچیدگی هایی در دل این فرآیندهای مختلف وجود دارد.
در این زمینه، من یک سوال در مورد مورد خاص بولیوی دارم.
از یک سو، اوو مورالس به طور مکرر در مجامع بین المللی از دیدگاه ضد سرمایه داری صحبت می کند. او سرمایه داری را به عنوان نظامی مبتنی بر استثمار مردم و به ویژه فقرا محکوم می کند. و همچنین سرمایه داری را به عنوان نظامی که سیستم های بوم شناختی جهان را نابود می کند محکوم می کند.
اما از سوی دیگر، آلوارو گارسیا لینرا، معاون رئیسجمهور، در بولیوی درباره غیرممکن بودن سوسیالیسم در شرایط کنونی در آن کشور صحبت میکند و آنچه را که او «سرمایهداری آند-آمازونی» میخواند، ترویج میکند.
بنابراین، به نظر من حداقل یک تناقض ظاهری، ناسازگاری، بین این پیام ها وجود دارد. می توانید این تناقض را توضیح دهید؟
و م: در شرایط کنونی، ما باید به آنچه در آمریکای لاتین رخ می دهد نگاه کنیم. در آمریکای لاتین همبستگی نیروها به نفع جنبش های اجتماعی است.
بولیوی ویژگی بسیار خاصی دارد. اولین کاری که ما باید در شرایط کنونی انجام دهیم این است که بیش از 4.5 میلیون نفر را که به حاشیه رانده شده اند و از مدیریت دولت حذف شده اند، تقویت کنیم.
از این نظر، کاری که آلوارو گارسیا لینرا، معاون رئیس جمهور انجام می دهد، تفسیر واقعیت بافت بولیوی است. دولت بولیوی یک بدهی تاریخی به این بخش ها دارد که هرگز از بهداشت، آموزش یا خدمات اولیه بهره نبرده اند. بنابراین، در این مرحله اول، قبل از هر چیز، ما بر شمول این بخشهای اجتماعی تأکید میکنیم که هرگز از نحوه اداره دولت بهرهای نبردهاند. ما باید بر طرد اجتماعی، حاشیه نشینی، بی سوادی، سوءتغذیه، [سطوح بالای] مرگ و میر غلبه کنیم. اگر قرار است بتوانیم پیشرفت کنیم، اینها مراحل اساسی هستند. اگر در این مرحله اول این نقش تاریخی را ایفا نکنیم، در مقابل دستورات مردم بومی و جنبشهای اجتماعی مبارزه خواهیم کرد.
بنابراین، اگر این مرحله اول را برآورده نکرده باشیم، بسیار زود است که یک فراخوان برای سوسیالیسم قرن بیست و یکم راه اندازی کنیم.
هیچ دوگانگی بین رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور وجود ندارد. علاوه بر این، هماهنگی تمرکز بر روی امور اجتماعی وجود دارد. روشنفکران در جنبش به سوی سوسیالیسم معتقدند که تکمیل این مراحل اولیه و اساسی - همانطور که وزیر امور خارجه دیوید چوکههوانکا میگوید، خوب زیستن، نه بهتر زیستن، اساسی است.
خوب زندگی کردن یعنی چی؟ ما باید برای همه آن بخش های اجتماعی عظیمی که هرگز چیزی نداشته اند، بهداشت و آموزش فراهم کنیم تا بی سوادی و سوء تغذیه را شکست دهیم. اینها چیزهایی است که هر روز در کشور من می بینید. این چیزی اساسی برای درک است.
حالا در آن مجامع بین المللی، اوو مورالس مخالفت کرده است وحشی نظام سرمایه داری. سرمایه داری وحشی یعنی چه؟ این به معنای سرمایه داری است که در آن سود به بخش های اجتماعی که به آن نیاز دارند تقسیم نمی شود. ما درک می کنیم که سرمایه گذاری برای حرکت رو به جلو اساسی است، اما ما رئیسانی با این سرمایه گذاری نمی خواهیم، بلکه شریک می خواهیم.
در تاریخ طولانی بولیوی همه منابع طبیعی ما غارت شده است و هیچ یک از مزایای آن در کشور ما باقی نمانده است. پیشنهاد جدید ما به این معنی است که سرمایه گذاران بزرگ نیز باید ثروت خود را به اشتراک بگذارند. این مدل جدید است، تمرکز جدیدی که رئیس جمهور اوو مورالس در حال معرفی آن است.
هیچ اختلافی در رهبری وجود ندارد. فقط این است که همه ما تشخیص می دهیم که هر مرحله، هر مرحله باید انجام شود. و از آنجا به حرکت رو به جلو ادامه می دهیم.
تفاوت بین فرآیندهای اکوادور، ونزوئلا یا فرآیند کوبا در دهه 1960 [و آنچه در بولیوی در حال وقوع است] چیست؟ موقعیت ها متفاوت است و واقعیت ها نیز متفاوت است. در فرآیندهای انقلابی نمی توان همگونی داشت. چرا؟ زیرا ما انواع مختلفی از علایق داریم، اما اهداف ما یکسان است. اما راه های رسیدن به این اهداف متفاوت است.
و بنابراین احساس می کنیم که ابتدا باید تعهدات تاریخی خاصی را تکمیل کنیم. ما می گوییم که در 250 سال گذشته... [نامفهوم] دولت هرگز آنها را برای بخش های اجتماعی به حاشیه رانده شده اجرا نکرده است. بنابراین ما باید قبل از اینکه فراتر برویم، به این جهشهای کیفی توجه کنیم تا به هدف نهایی برسیم. ما باید بدون رد شدن از مراحل، بلکه تکمیل آنها به پیشروی ادامه دهیم. زیرا معتقدیم برای پیشرفت نیاز به همگرایی ملی بزرگ است.
حضور دولتی در بولیوی وجود نداشته است، و بنابراین منافع توسعه ملی به جای اکثریت ملی، نصیب نخبگان کوچک ریشهدار شده است. بازیابی منابع طبیعی بخشی از این سیاست، توزیع مجدد سود است. زیرا ما معتقدیم که این نوع درآمدها امکان توسعه را فراهم می کند. آنها به سمت ارائه برنامه هایی مانند Renta Dignidad، Bono Juancito Pinto برای کودکان و Bono Juana Azurduy برای زنان می روند.[3]
اینها فتوحات اجتماعی هستند که ما نمی توانیم آنها را فراموش کنیم و وقتی فقط در نیمه راه هستند نمی توان آنها را شکست داد. از دیدگاه خود ما روش هایی داریم که ما را قادر می سازد به اهدافی که در بستر جنبش به سوی سوسیالیسم مطرح کرده ایم برسیم.
JRW: اساساً یک چیز مطمئن است که اوو مورالس در انتخابات دسامبر پیروز خواهد شد [او پیروز شد]، تا حدی به این دلیل که جناح راست در حال حاضر به شدت تقسیم شده است. بنابراین، اهداف اصلی دولت بعدی اوو مورالس برای پنج سال آینده چه خواهد بود؟
ETM: ساختار سیاسی جدید دولت - که در همه پرسی با اکثریت تصویب شد و بنابراین به هیچ وجه تحمیلی نیست. مردم به این قانون اساسی سیاسی جدید رای دادند. ما از طریق این قانون اساسی جدید کشور جدیدی را طراحی می کنیم.
در این پنج سال آینده چه می خواهیم؟ ما پیشرفت کرده ایم، اما باید عمیق تر شویم. بخشی از این اهداف توسعه هزاره است. ما باید اساساً [سطوح] مرگ و میر را ریشه کن کنیم. ما باید آموزش، بهداشت، خدمات اولیه، آب، چراغ ها را به بخش هایی که هرگز نداشته اند ارائه دهیم.
به موازات این، ما باید صنعتی شدن منابع طبیعی خود را توسعه دهیم، به عنوان مثال در حوزه برق آبی. ما منابع بزرگی داریم، مشابه کانادا - نه به همان اندازه، اما آنها را داریم - که ما را قادر می سازد تا پروژه های بزرگی مانند تولید برق آبی را آغاز کنیم.
و ما گاز طبیعی داریم. در حال حاضر ما گاز خود را به صورت خام به آرژانتین و برزیل صادر می کنیم. ما باید پروژه هایی را برای جداسازی گاز [به مراحل مختلف تولید آن] آغاز کنیم که درآمدهای جدیدی ایجاد می کند.
ما پروژه لیتیوم را داریم که قرار است توسط دولت ملی کنترل شود. و بدیهی است که ما در حال طراحی یک پیشنهاد جدید هستیم تا سرمایه گذاری نیز وجود داشته باشد. همچنین پروژه های بزرگ متعددی برای اتصال بزرگراه ها وجود دارد.
این چیزی است که ما باید در این پنج سال آینده به مردم بولیوی ارائه دهیم - این در حال تحکیم دولت است. بازیابی منابع طبیعی؛ صنعتی کردن و ایجاد ارزش افزوده؛ ایجاد شغل به این معنی که بولیوی ها دیگر مجبور به مهاجرت به خارج از کشور نخواهند بود. اینها پروژه های اساسی برای پیشرفت هستند.
خارج از این ما موضوع خودمختاری ها را داریم. این یک مسئله بسیار مشکل است، خودمختاری… [نامفهوم]. هدف بولیوی این است که بخشهای خودمختار، مناطق خودمختار و جوامع بومی خودمختار داشته باشد - به طوری که بین این سه یکپارچگی وجود داشته باشد. که آنها به طور عادلانه به اشتراک می گذارند تا رابطه ای بین سه سطح به همراه دستگاه اجرایی ایجاد شود. خودمختاری ها به ما اجازه می دهند تا پیشرفت کنیم و کشور جدیدی طراحی کنیم. امکان ندارد، تحت لوای خودمختاری، چند گروه الیگارشی جدا شوند و از منابع منطقه خود بهره ببرند. این دولت است که باید طرح جدید خودمختاری های کشور را برنامه ریزی کند - نه الیگارشی ها. الیگارشی ها باید تابع دولت های ادارات، دولت های محلی و مردم بومی باشند. غیرممکن است که آنها کشور خودمختار جدید خود را به نفع خود طراحی کنند. ما به این اعتقاد نداریم
این کشور جدیدی است که ما می خواهیم با شمول اجتماعی و غلبه بر حاشیه را ارائه دهیم. و ما قرار نیست این کار را با حکم، بدون مخالفت انجام دهیم. اپوزیسیون باید سازنده باشد. باید خودش را در این پروژه بگنجاند تا با هم بتوانیم جلو برویم. بولیوی 10 میلیون نفر جمعیت دارد و از این 10 میلیون 4.5 میلیون نفر بومی هستند. این فقط یک پروژه برای مردم بومی نیست، بلکه برای همه است. این پلتفرمی است که ما ارائه می دهیم.
JRW: سوال آخر به حوزه بین المللی و تاثیر امپریالیسم بر روند بولیوی مربوط می شود. برای مثال، با کودتا در هندوراس، میتوانیم ببینیم که باراک اوباما ادامه امپریالیسم آمریکا در نیمکره غربی را نشان میدهد. و همچنین در مورد دولت کانادا، یک دیدگاه امپریالیستی در برابر دولت کانادا و پایتخت کانادا و عملیات آنها در آمریکای لاتین و دریای کارائیب وجود دارد. ما میتوانیم این را در ترویج معدنکاری کانادا، ارتقای سرمایه کانادا به طور کلی در آمریکای لاتین، امضای توافقنامههای تجارت آزاد بین کانادا و کلمبیا، پرو و مکزیک ببینیم، که امروزه همه دولتهایی در جناح راست افراطی دارند. سوال من در این زمینه این است که موضع شما و دولت بولیوی در مقابل این امپریالیسم، نه تنها ایالات متحده، بلکه کانادا چیست؟
ETM: این سوال از جهاتی بسیار ساده و از جهاتی پیچیده است. ما معتقدیم که رئیس جمهور اوباما و سپس پنتاگون داریم. اینها دو چیز بسیار متفاوت هستند. مشابه اوو مورالس، اوباما نماینده پرحاشیه ترین بخش های ایالات متحده، آفریقایی-آمریکایی ها است. ما هنوز به او و توانایی او برای تغییر هر چیزی که نامگذاری سیاسی ایالات متحده است اعتقاد داریم. این یک نظر شخصی است.
در موضوع کانادا، و من معتقدم موضوع بسیار ساده ای است، احترام، دوجانبه گرایی وجود دارد. همکاری با کانادا وجود دارد. جهان بینی از سیاست توافق و احترام متقابل وجود دارد. و در این چارچوب، ما معتقدیم که می توانیم پیشرفت کنیم.
آنها [کانادا و ایالات متحده] کشورهای G8 هستند که بسیار توسعه یافته اند. ما کشوری داریم که توسعه نیافته، اما با عزت است. ما به پارادایم تعیین سرنوشت مردم اعتقاد داریم. این یعنی احترام.
ما به شکل نمادین صحبت می کنیم. اما ما معتقدیم، متقاعد شدهایم، که میتوانیم روند تغییر خود را در چارچوب احترام متقابل پیش ببریم.
در این شرایط جدید، رایزنی هایی در بالاترین سطح بین دولت های بولیوی و آمریکا برای از سرگیری روابط دوجانبه وجود دارد.[4] اما در چارچوب احترام متقابل.
این دیپلماسی ما بین مردم در سطح جهانی است. باید همانطور که هست به آن احترام بگذاری. ما فقیریم اما باوقار.
JRW: از شما به خاطر صرف وقت متشکریم.
ETM: نه ممنون ما در بولیوی در شرایط بسیار خاصی قرار داریم. اوو مورالس، آلوارو گارسیا لینرا، دیوید چوکههوانکا، از یک منظر، با اهداف یکسان، با همان پارادایمها حرکت میکنند. و این برای حرکت رو به جلو اساسی است. ما کشور را فقط برای 6 میلیون نمی سازیم، بلکه برای همه 10 میلیون کشور می سازیم. ما معتقدیم که در این لحظه همه کسانی را که پیشنهاد کردند مورالس بیش از شش ماه حکومت نخواهد کرد، شکست می دهیم. ما نشان می دهیم که وقتی تعهد اخلاقی و اخلاقی وجود داشته باشد، می تواند موفق شود. این پروژه نه تنها تعداد معدودی، بلکه یک کشور کامل است که روند تغییر و دگرگونی های بزرگ را به وجود می آورد. این یک انقلاب مشارکتی و دموکراتیک است و اساساً در مورد شمول اجتماعی است.
جفری آر وبر علوم سیاسی را در دانشگاه رجینا کانادا تدریس می کند. او سه کتاب آینده دارد: اکتبر سرخ: مبارزات چپ-بومی در بولیوی مدرن. شورش برای اصلاحات در بولیوی: آزادی بومی، مبارزه طبقاتی، و سیاست اوو مورالس. و یک مجموعه ویرایش شده در چپ آمریکای لاتین با بری کار.
[1] این در اشاره به نورافکن نظریه مبارزه چریکی که توسط ارنستو چه گوارا و دیگران بر اساس تجربه آنها در انقلاب کوبا تئوریزه شد.
[2] این اشاره به همه پرسی فراخوانی است که در آگوست 2008 برگزار شد که در آن هم اوو مورالس و هم آلوارو گارسیا لینرا، معاون رئیس جمهور، یا برای از دست دادن شغل خود یا برای احیای مسئولیت عمومی خود ایستادند.
[3] اینها اشکال مختلف انتقال نقدی هستند. رنتا دیگنیداد، که در سال 2008 راه اندازی شد، تقریباً 258 دلار در ماه به سالمندان ساکن در فقر می دهد. بونو خوانسیتو پینتو، که در سال 2006 آغاز شد، سالانه 29 دلار آمریکا به کودکان خردسال به منظور تشویق به پایان کلاس ششم ارائه می کند. Bono Juana Azurduy، که در سال 2009 آغاز شد، برای مادران بیمه نشده کمک مالی فراهم می کند تا آنها را تشویق کند که در طول و بعد از بارداری به دنبال کمک پزشکی باشند. مارک وایزبروت، ربکا ری و جیک جانسون را ببینید. بولیوی: اقتصاد در دوران دولت مورالس، واشنگتن دی سی: مرکز تحقیقات اقتصادی و سیاسی، دسامبر 2009.
[4] بولیوی در سپتامبر 2008 سفیر آمریکا از بولیوی را اخراج کرد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا