«احساس حقارت؟ نه، احساس عدم وجود. گناه سیاه است همانطور که فضیلت سفید است. همه آن مردان سفیدپوست که اسلحه های خود را به دست می گیرند، نمی توانند اشتباه کنند. من گناه کارم. من نمی دانم از چه چیزی: اما می دانم که من یک بدبخت هستم.»
- فرانتس فانون
بگذارید یک چیز را روشن کنیم: جورج زیمرمن بی گناه است. تریون مارتین مقصر بود. ما باید در این مورد صادق باشیم، اما چرا باید در اینجا توقف کنیم؟ راشل ژانتل نیز مقصر است. اسکار گرانت، توسط پلیس ترانزیت یوهانس مهسرل در سال 2009 به قتل رسید، نیز مقصر بود. باید بود. رادنی کینگ همینطور بود، امت تیل هم همینطور. سیاهپوست بودن در آمریکا یعنی بودن تا زمانی که بی گناهی ثابت نشود مجرم است، اساساً مشکوک، همیشه در حال محاکمه.
محکوم به گناه
"من یک عبارت برای این دارم: تخصیص نژادی گناه."
-فانون
گروه کر پر طنین انداز از خشم پدید آمده است تا به درستی در برابر تاکید بر تریون مارتین در دادگاهی که در نهایت در مورد قاتل اوست مقاومت کند. دلیل خوبی برای این انگیزه وجود دارد: جستجوی گوگل برای "محاکمه رادنی کینگ" نتایج بسیار بیشتری نسبت به "محاکمه ضرب و شتم رادنی کینگ" به دست می دهد. در حالی که کمتر از «آزمایی زیمرمن» است، عبارت «آزمایش ترایوون مارتین» هنوز نتایج شگفتآوری را به همراه دارد. اما بیتوجهی ایدهآلیستی است که به سادگی اصرار کنیم که تریون مارتین محاکمه نمیشود، او بیگناه است، گویی صرفاً خواندن این افسون خوشبینانه آن را به واقعیت تبدیل میکند.
گناه تریون مارتین از این واقعیت آشکار می شود که این تنها جورج زیمرمن، بیدار نبود که به عنوان قاضی، هیئت منصفه و جلاد خدمت می کرد، بلکه کل سیستمی بود که تمام تلاش خود را برای محکوم کردن مارتین و تبرئه قاتل او انجام داده است. فراموش نکنیم که اگر خشم فوری هزاران نفر در سراسر کشور نبود، زیمرمن تقریباً مطمئناً حتی دستگیر نمیشد (در اینجا سرنوشت او مستقیماً بازتاب دستگیری مهسرل در اوکلند پس از یک شب شورش است).
محاکمه تریون مارتین در یک شب بارانی بیش از یک سال پیش آغاز شد، اگرچه به همین جا ختم نشد. پس از آن بود که مارتین به عنوان یک موضوع مشکوک ظاهر شد، بی جا، حضور مشکوک او توسط زیمرمن در یک ادعا در قالب یک پاسخ نشان داد: "تو اینجا چه کار می کنی؟" مارتین در کلمات "غیرقانونی" ظاهر شده بود لوئیس گوردون فیلسوف فانونیو همین واقعیت حضور او گواهی بر گسست خشونت آمیز با نظم مستقر بود که خشونت می توانست تنها پاسخ آن باشد.
اما محاکمه مارتین با مرگ او به پایان نرسید و در عوض از گزارش وجود ماری جوانا در ادرار او و انتشار گسترده تصاویر ظاهراً تهدیدآمیز که در آن نوجوان با دندان های طلا ظاهر می شود و... نفس نفس زدن، ورق زدن پرنده البته به خود محاکمه زیمرمن نیز ادامه مییابد، با شهادت و بازجویی متقابل که دائماً حول این ظن و پیشنهاد میچرخد. تریون مارتین به مقابله پرداخت. مهم نیست که یکی اسلحه داشت و تعقیب می کرد در حالی که دیگری غیرمسلح بود و بارها فرار می کرد. ظاهراً مارتین از همان ابتدا از حق دفاع از خود، یعنی ظرفیتی که قانوناً درج شده بود، برخوردار نبود. زمانی که تهدید می شود موضع خود را حفظ کند. ایستادن در موضع، داشتن زمینه ای برای ایستادن است، و آن افراد ذاتاً مشکوک هیچ چیزی ندارند.
همیشه گناهکار بودن، مثل این است که باشد لعنتی از عنوان ترجمه عجیب فانون، The Wretched of Earth، هم شایسته محکومیت است و هم از قبل رنج می برد. کارکرد این احساس گناه بسیار فراتر از صرفاً برای قتل در موارد فردی است. درست همانطور که فانون زمانی استدلال کرد که شما نمی توانید مردمی را شکنجه و به شکل وحشیانه ای استثمار کنید بدون اینکه ابتدا آنها را از انسانیت خارج کنید، تصور زندانی شدن دو میلیون نفر، فقر شدید اکثر سیاهپوستان آمریکایی و توجیه سیستماتیک نظارت پلیس و خشونت دشوار است. اگر ما قبلاً باور نمی کردیم که چنین افرادی به نوعی هستند کمتر از انسان.
زور مشروع فرض شده است
در حال تأمل در مورد 20th سالگرد شورش های لس آنجلس، گوردون شناسایی می کند یک "گرامر نژادی" که ما دوباره در مورد زیمرمن شاهد آن هستیم. اگر ظاهر تریون مارتین به خودی خود خشونت آمیز با نظم برتری نژاد سفید بود، پس مانند رادنی کینگ، هر حرکت او باید به گونه ای خوانده شود که به صورت عطف به ماسبق این تصویر را ترسیم کند.
بدن متحرک رادنی کینگ چه چیزی بود جز بدنی که طبق تعریف، بدون کلام - و در عین حال، به نحوی تهدیدآمیز بود - در حالی که او را به زمین می زدند؟ و زمانی که استفاده افسران پلیس از زور مشروع فرض میشد، چگونه میتوان زور بیش از حد را تعیین کرد؟ بنابراین، هنگامی که اعضای هیئت منصفه - که اکثر آنها سفیدپوست، یکی آسیایی-آمریکایی و دیگری اسپانیایی تبار / لاتین بودند - در دره سیمی به آنها دستور داده شد که تعیین کنند که آیا از زور بیش از حد علیه کینگ استفاده شده است یا خیر، وقتی این نیرو قبلاً مشروع فرض می شد چه چیز دیگری می توانستند تعیین کنند. ?
پژواک های رادنی کینگ حیرت انگیز است، اما فقط برای کسانی که به این واقعیت توجه نکرده اند که این الگو بسیار رایج است. متجاوز (ها) نه کاملاً سفیدپوست، بلکه به آن تقلیل یافته است، هیئت منصفه نه کاملاً سفیدپوست، بلکه سیاهپوستان را مستثنی میکند. بنابراین اجازه تبرئه داده شده، استراتژی به سادگی بر اساس منطق درونی خود مانند یک ماشین خودکششی آشکار می شود، بدون نیاز به دست «نژادپرست» خارجی برای هدایت آن.
درست مثل رادنی کینگ بود در نهایت در محاکمه قرار گرفت، هر تصویر فریم فریم او در ساختاری از معنا جاسازی شد که فراتر از او بود. او را متجاوز، ساختن او را خشونت آمیز، همینطور در مورد ترایون مارتین. به همین دلیل است که زیمرمن میتوانست روی موضع خود بایستد در حالی که مارتین نمیتوانست، چرا هر گونه پیشنهاد مبارزه توسط قربانی غیرمسلح علیه یک مجرم مسلح در حال حاضر برای تقویت احساس گناه او به کار گرفته میشود.
همانطور که از متخصصان پزشکی خواسته شده است جزئیاتی را بررسی کنند که احتمالاً با پرخاشگری مارتین مطابقت دارد. مشروعیت خشونت قاتلانه زیمرمن در یک سوال دفاعی کاملاً واضح بود پزشکی لیندزی فولگیت متخصص که فرد متجاوز را روز بعد معاینه کرد: "توقف حمله به او اجازه داد تا از آن جان سالم به در ببرد، آیا موافق هستید؟" فولگیت به جای امتناع از پاسخ دادن به سؤالی که به هیچ وجه صلاحیت پاسخگویی به آن را نداشت، پاسخ داد: «میتوانست، بله».
تا جایی که دادستانی اصرار دارد که ترایون مارتین تلاشی نکرده است، از همان ابتدا بازی را رها کرده است. ما فقط می توانیم صادقانه و قاطعانه امیدوار باشیم که وقتی جرج زیمرمن تحت تعقیب و حمله قرار گرفت، ترایون مارتین مبارزه کرد، که پس از تلاش برای اجتناب و فرار از زیمرمن او انجام داد بالاخره سر حرفش بایست با این حال، چنین امیدهایی از بسیاری جهات ناامیدکننده هستند. جدای از مبارزه فردریک داگلاس با کاوی، شجاعت سیاه پوستان به ندرت نتیجه داده است. ریچارد کلوگر نوشت از جوزف آلبرت دلین، مرد سیاه پوستی که تحت تعقیب و آزار و اذیت شدید جیم کرو:
آنها کلیسایی را که در آن شبانی می کرد سنگسار کردند. و از تاریکی به سمت او شلیک کرد. اما او ایوب نبود، پس شلیک کرد و با پلیس تماس گرفت، پلیس نیامد و مدام نیامد... اندکی بعد، کلیسای او را به آتش کشیدند و او را متهم کردند که آن شب شلیک کرده است…
همه اینها به این دلیل اتفاق افتاد که او سیاه پوست و شجاع بود…
راشل ژانتل در محاکمه
در دوران بازسازی و از زمان بازسازی، دادگاهها در جنوب عمدتاً بهعنوان ابزاری برای اجرای کاست به جای تأمین عدالت استفاده شدهاند.»
– WEB Du Bois
"بله، من باید دیکشنری خود را تماشا کنم زیرا آنها من را اینگونه قضاوت می کنند. او حتی نمی تواند به درستی فرانسوی صحبت کند، آنها با نهایت تحقیر می گویند.
- فانون
فانون در مورد ارتباطات چندگانه بین زبان و برتری سفیدپوستان، روشی که در آن کلمه واقعی گفته شده یک نوار غیرقابل دسترس و متحرک برای افراد مستعمره و نژادپرستانه بود، واضح بود: مهم نیست که چقدر خوب آنها صحبت می کردند، آنها می توانند واقعاً ادعا کنند که زبان فرانسوی زبان خودشان است. این از زمان حضور راشل ژانتل در جایگاه کاملاً مشخص بود، و تمسخر سخنرانی او چه در داخل و چه در خارج از دادگاه کاملاً روشن کرد که، مهم نیست چقدر خوب ارتباط برقرار می کند، این زبان بنا به تعریف مال او نیست.
اینکه او باید توسط سیاهپوستان دیگر در یک رشته طنزهای خجالتآمیز توییتری مورد تمسخر قرار گیرد، فانون را هم شگفتزده نمیکند، زیرا احساس گناه تحمیلی اغلب به عنوان یک عقده گناه به عقب در خود فرو میرود، فقط به دیگرانی که «بیش از حد سیاهپوست هستند. " "خیلی محله یهودی نشین" یا حتی نمونه ای از "وقتی واقعی نگه داشتن آن اشتباه می شود" همانند طغیانهای خشمگین بیل کازبی، افرادی که به دنبال مقصر دانستن نژادپرستی ساختاری در رفتار قربانیان آن هستند، کم نیست.
اما ارزش تاکید بر نکات مرجع خاص و محلی برای شهادت ژانتل، یعنی نوعی عدالت جیم کرو که امروزه در دادگاه های سراسر کشور طنین انداز است. در زمان رسمی جیم کرو، سیاهپوستان نمیتوانستند علیه سفیدپوستان شهادت دهند و به طور کلی شهادت آنها همیشه مشکوک بود. در برابر این روایت غالب که عدالت دادگاه به تدریج جایگزین عدالت خشن اوباش شد، دو بویس کلمات بالا را در اوج جیم کرو نوشت تا اصرار کند که چقدر واقعاً تغییر نکرده است. امروز میتوانیم اضافه کنیم که در حالی که محدودیتهای رسمی برای شهادت برداشته شده است، این شبهه همچنان باقی است.
این نه تنها رفتار ژانتل در غرفه است که عدالت جیم کرو را منعکس می کند، بلکه زمینه گسترده تر پرونده را نیز منعکس می کند. به گفته یکی از ناظران این سیستم ظاهراً قدیمی:وقتی یک سفیدپوست سیاهپوست را می کشد... به سختی قتل تلقی می شود. وقتی سیاهپوست یک مرد سفیدپوست را میکشد، محکومیت تضمین میشود...» ما نیازی به پیشبینی سرنوشت زیمرمن نداریم تا بدانیم که این موضوع تا چه اندازه امروز مصداق دارد: میزان محکومیت، راهبردهای دادستانی انتخابی، و تحمیل مجازات اعدام زیاد صحبت کنید
برای کسانی که فوراً چنین تفاسیر و مقایسههایی را بهعنوان بقایای گذشته رد میکنند (مثل قانون اخیراً نقض حقوق رای)، به سختی نیاز به یادآوری دارد: این مورد در مورد مرد جوان سیاهپوستی است که با خونسردی شکار و کشته شد.
از "الاغ خزنده کراکاس"
اگر محاکمه تریون مارتین در مورد هودی، دندان های طلایی، انگشت وسط شوم او، استفاده احتمالی از ماری جوانا است، محاکمه ریچل ژانتل در مورد ظاهر، «نگرش بد» و استفاده او از زبان است. همه جنبههای محاکمههای هر دو در هیاهوی عبارتی که ظاهراً توسط مارتین برای توصیف زیمرمن ارائه شده و توسط ژانتل به دادگاه ارائه شده بود، تلاقی میکند: «خرج الاغ کراکا».
در برابر تلاش دان وست وکیل مدافع برای تمسخر و تحقیر او، بی اعتبار کردن و شرمساری او برای تسلیم، روشی که راشل ژانتل در جایگاه خود ایستاده بود کمتر مورد توجه قرار می گیرد، و هیچ لحظه قدرت او آنقدر واضح و غیر معمول نبود. با خود اصطلاح "کراکا". جینتل در مواجهه با بازجویی متقابل تهاجمی، به وست گفت که توصیف مارتین از مردی بود که او را دنبال میکرد که در ابتدا او را وادار کرد «فکر کند این نژاد نژادی است».
اما در مواجهه با استراتژی قابل پیش بینی غرب برای مقصر دانستن قربانی، چه جنتل در ادامه گفت قابل توجه بود:
غرب: نژادی بود، اما به این دلیل بود که تریون مارتین در این مسابقه مسابقه داد…
جانتل: نه
غرب: فکر نمی کنید این یک نظر نژادی باشد؟
جانتل: نه
غرب: شما فکر نمی کنید که "ترقه الاغ خزنده" یک نظر نژادی است؟
جانتل: نه.
همانطور که ژانتل استدلال می کرد، تقریباً می توانید بشنوید که چرخ دنده های تحلیل نژاد لیبرال در حال تقلا و متوقف شدن هستند. هر دو که این اصطلاح به معنای یک فرد سفید پوست است و که نژادی نبود در اینجا زن جوانی بود که به دلیل نداشتن هوش و بیانی که داشت کاملاً مورد تمسخر قرار می گرفت و مفهومی را مطرح می کرد که ظاهراً برای وکلا و مطبوعات جمع شده آنقدر پیچیده بود که نمی توانستند درک کنند.
در حالی که جان مک وورتر به درستی آموزش زبانی خود را به کار می گیرد برای دفاع از شیوه پاسخ ژانتل، او با این وجود از این نکته غافل می شود که ابهام او را در مورد مسئله نژاد به عصبی بودن یا تمایل به دفاع از مارتین نسبت می دهد. در حالی که من نمی توانم به جای ژانتل صحبت کنم، به نظر می رسد که او با زیرکی این واقعیت را تأیید می کند که به اصطلاح "نژادپرستی معکوس" چیزی بیش از افسانه ای نیست که توسط آمریکای سفیدپوست آسیب دیده تداوم یافته است، که بدون قدرت ساختاری، چنین چیزی وجود ندارد. به عنوان نژادپرستی این دستیابی نژادپرستانه بود، نه نامی که تریون مارتین به آن داده بود.
در مقابل کسانی که بر محتوای کلاسی اصلی «کراکا» اصرار دارند یا بر محتوای تحقیرآمیز آن پافشاری کنند یا آن را انکار کنند، Jeantel صریح است. در شهادت او به دادستان: "آیا این به معنای یک فرد سفیدپوست بود؟" "بله، قفقازی." و در مقابل کسانی که استدلال می کنند که زیمرمن قفقازی نبود، باید به یاد بیاوریم که مردم از هر نژادی می توانند برتری سفیدپوستان را تداوم بخشند، اما مهمتر از آن، لاتین تبارها می توانند، البته، سفیدپوست باشند. نکته قابل توجه در اینجا توصیف خود زیمرمن در فرم های پزشکی ارائه شده به عنوان مدرک است: "نژاد: سفید".
"برای انجام کار درست آماده شوید"
بنابراین برای شکستن دور باطل، او منفجر می شود.
- فانون
جورج زیمرمن ممکن است محکوم شود، اما دوباره ممکن است محکوم نشود. معلوم نیست کدام نتیجه بهتر است، «عادلانه تر». البته او باید محکوم شوند، اما هر گونه محکومیت تنها خوراکی برای این استدلال خواهد شد، هر چند که فراگیر است، که جامعه ما یک جامعه «پسا نژادی» است. به هر حال، این در یک هفته نه تنها با رسوایی پائولا دین، بلکه مهمتر از آن توسط شهردار نیویورک مشخص شد. پیشنهاد اخیر مایکل بلومبرگ که پلیس او "بیش از حد سفیدپوستان" را متوقف میکند (به وضوح 14٪ بسیار زیاد است). اگر عدالت برای ترایون مارتین ما را به چشم هزاران تریون مارتین دیگر که مرده اند کور کند (یک سیاه پوست هر 36 ساعت توسط پلیس کشته می شودs، طبق یک گزارش مهم)، پس نباید آنقدر سریع آن را به عنوان یک پیروزی در آغوش بگیریم.
مکورتر در مقالهای که مدت کوتاهی پس از دستگیری زیمرمن منتشر شد، خواستار پخش تلویزیونی محاکمه زیمرمن بهعنوان نوعی کاتارسیس شفابخش برای ملت شد، یعنی «انجام مجدد». اما او این را بهعنوان «انجام مجدد» برای Simi Valley، بلکه برای O.J. سیمپسون این آمریکای سفیدپوست است و نه آمریکای سیاه که نیاز به عذرخواهی دارد مک وورتر این را نوشت:
پرونده Trayvon Martin [!] می تواند نوعی از نو باشد. با فرض وجود نوعی محکومیت، یک محاکمه تلویزیونی زیمرمن نشان می دهد که - برخلاف آنچه که اغلب در پی حکم رادنی کینگ گفته می شود، و در چند هفته گذشته به دفعات در مورد مارتین گفته شده است- سیاه پوستان می توانند عدالت را در این کشور به دست آورند. در نهایت، یک گفتگو در مورد نژاد وجود خواهد داشت که می تواند پایانی مناسب داشته باشد.
هیچ چیز نمی تواند منحرف تر از کنار هم قرار دادن کلمات "درست" و "کاتارتیک" به این شکل باشد. هیچ چیز نمی تواند منحرف تر از استفاده از مرگ ترایون مارتین برای اثبات یک دروغ باشد: اینکه ایالات متحده "پسا نژادی" است، که سیاهپوستان آمریکایی می توانند انتظار عدالت را در دادگاه داشته باشند تا در خیابان. صرف نظر از این، کاتارسیس مورد انتظار مک ورتر به نظر می رسد که از روی میز خارج شود، زیرا برتری سفیدپوستان سر زشت خود را در هر جنبه ای از شهادت، بازجویی متقابل، و پوشش مطبوعاتی بالا می برد. به جای پنهان کردن نژاد، دفاع مستقیماً به آن اشاره میکند، البته به شیوهای پنهان، به این امید که هیئت منصفه عمدتا سفیدپوست اما حداقل غیرسیاهپوست به فیلمنامه پایبند باشند.
برای فانون، نقطهای پیش میآید که در آن مجرمان ذاتاً این «عقده ذاتی» را رد میکنند و آن را به دشمنان خود برمیگردانند:
سوژه استعمار شده همیشه گناهکار فرض می شود [اما] گناه خود را نمی پذیرد، بلکه آن را نوعی نفرین، شمشیر داموکلس می داند. اما در اعماق سوژه استعمار شده هیچ اقتداری را نمی پذیرد. او تحت سلطه است اما اهلی نشده است... ماهیچه های مستعمره شده همیشه منقبض است... همیشه آماده است تا نقش خود را به عنوان بازی برای شکارچی تغییر دهد... "برای انجام کار درست آماده شوید."
اما انجام این کار به معنای امتناع از افسون آرامشبخش بیگناهی و ایستادن در کنار هزاران نفری است که قبلاً «مجرم»، اعدام یا زندانی شدهاند، چیزی بیشتر از سیاهپوست بودن: رامارلی گراهام، آلن بلوفورد، ماریسا الکساندر، شان بل، سی سی مکدونالد، گری کینگ، کیمانی گری… و تریون مارتین…
جورج سیکاریلو-ماهر تئوری سیاسی را در دانشگاه درکسل در فیلادلفیا تدریس می کند. او نویسنده است ما چاوز را خلق کردیم: تاریخ مردمی انقلاب ونزوئلا (انتشارات دانشگاه دوک، مه 2013)، و میتوانید در gjcm(at)drexel.edu دسترسی داشته باشید.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا