[مشارکت در پروژه بازاندیشی جامعه میزبانی شده توسط ZCommunications]
(
~
اولین مقاله ای که در دانشگاه نوشتم با دیالوگ شروع شد. معلم من، یکی از اعضای سابق حزب کمونیست، به من برای "تحقیق کامل" تمایز قائل شد، اما به من گفت که در مورد نحوه نوشتن مقاله به راهنمای دانشجویان سال اول دانشگاه مراجعه کنم. مقاله ها حاوی دیالوگ یا روایت نیستند. آنها استدلالهایی کاملاً ساختاریافته با آغازی هستند که ...بلهبله را خلاصه میکند. من دیگر دیالوگ را در یک مقاله قرار ندادم. برای انجام این کار، از دست دادن نمره بود. از دست دادن نمره احتمالاً شکست در یک دوره و افزایش بدهی است که هنوز به دولت استرالیا بدهکار هستم.
~
در دوران دبیرستان و دانشگاه در سوپرمارکت ها کار می کردم. در زمستان یک جامپر مشکی بزرگ پوشیدم. من جامپرهای بزرگ را دوست داشتم و سیاه و سفید یونیفرم "چک اوت" بود. یک روز مدیر به من گفت که شلخته هستم و اگر خودم را حرفه ای نکنم، شغلم را از دست می دهم.
~
سرمایه داری بسیار محدود است. این به ما می گوید که پول بیشتر، خوشبختی بیشتر است و مسیرهای شغلی تنها مسیرهای موفقیت و زندگی رضایت بخش هستند. مدارس به ما آموزش می دهند که کارگر باشیم، نه اینکه فکر کنیم، کاوش کنیم، کشف کنیم و عاشق یادگیری باشیم. آنها همچنین به ما می آموزند که برای آمادگی برای زندگی شغلی آینده، رقابتی باشیم، نه اینکه با هم کار کنیم. ما به سرعت یاد می گیریم که داخل میدان بمانیم. طوری لباس بپوشیم، اینطور رزومه بنویسیم، شعر بنویسیم، اگر زن هستیم در مصاحبه های شغلی آرایش کنیم، ازدواج کنیم، وام مسکن بگیریم، کار کنیم، سپس به خانه برویم و تلویزیون تماشا کنیم. و نوشتن مقاله های خسته کننده.
~
اگر نمی توانیم خارج از میدان فکر کنیم، چگونه می توانیم فراتر از سرمایه داری فکر کنیم؟
برای انقلابی خلاقانه و رها از ادبیات غیرداستانی و سخنرانی های رسمی
جایی که سرمایه داری دور ما حصار می کشد، راهنمایی می کند که کجا راه می رویم و چگونه، به عنوان انقلابیانی که به دنبال ایجاد دنیای مخالف هستند، نباید محدود کردن خود را به انجمنهای غیر داستانی و سخنرانی محور به عنوان ابزار اصلی ما برای بحث علیه سرمایهداری و انقلاب میخوانیم. ما نباید این روشها را بهعنوان جدیترین، مشروعترین، منضبطترین روشها و بهعنوان عالیترین بیان آن چیزی که برای آن تلاش میکنیم، پرستش کنیم.
این ابزارها مهم هستند و من هرگز استدلال نمیکنم که نباید از آنها استفاده کرد، بلکه باید شعر، آهنگ، هنر، رمان، رقص و غیره را نیز به همان اندازه مشروع ببینیم و برای استفاده از آنها بیشتر تلاش کنیم. در جایی که سرمایهداری در ایدههای زیبایی، زندگی، انسانیت، ارتباطات و اندیشه بهطور ملالآوری مهار میشود، باید خلاقتر باشیم.
روشنفکری برای همه است
روشنفکری یعنی تفکر و نظریه پردازی و درک جهان و جامعه برای همه است. در حال حاضر جهان فکری چپ «جهان اول» تحت سلطه مردان سفیدپوست، مسن بالغ و تحصیلکرده دانشگاهی است. یعنی افرادی که در این دنیای نابرابر احساس می کنند حق دارند بنویسند، حق دارند به حرفشان گوش کنند. حقی که بسیاری از کارگران یقه آبی، بسیاری از زنان، جوانان، بیسوادان، مهاجران و غیره احساس نمیکنند که دارند و بر آن تاکید نمیکنند، علیرغم اینکه تجربهی زندگیشان به اندازه کافی تحصیلات است تا صدایی در این دنیای آینده داشته باشند. می خواهیم بسازیم
نهادهای آموزشی سرمایه داری و غیره این نابرابری را ایجاد و تداوم می بخشند. از دوران کودکی به ما آموخته اند که سیاست آکادمیک است، که توسط ناپلی ها و سیاستمداران جهان انجام می شود و برای مردم عادی نیست. یک است چکیده نظریه نوشتن مقاله در مورد چیزی نیست زندگی می کرد در خانه و محل کار ما آنها سیاست را انحصاری می کنند و اکثر مردم نسبت به شرکت در دنیای دانشگاهی احساس خصومت می کنند و از آن استقبال نمی کنند.
تفاوت بین کسانی که می نویسند و در مورد سیاست اظهار نظر می کنند به همان اندازه بین کسانی که آن نوشته را می خوانند وجود دارد. بنابراین، برای افزایش مشارکت در تفکر انقلابی و همچنین دستیابی به افراد بیشتر، باید روشهای خلاقانهتری را بپذیریم که مردم با آن احساس راحتی بیشتری کنند.
بومیان استرالیا، برای تعمیم کمی، تاریخ خود و سرزمین خود را با داستان های شفاهی و نقاشی های غار بیان کردند. دیگو ریورا نقاشی های دیواری را به تصویر کشید
سیاست به جای انتزاعی بودن، احساس، زندگی، واقعی و شخصی است. این در روانشناسی ما، روابط ما، عزت نفس ما، نگرانی، استرس، افسردگی، شادی، روال روزانه و انتظارات ما است. بنابراین، رمان ها رسانه خوبی برای واقعی ساختن سیاست و ایجاد پیوند بین مبارزات شخصی خود خواننده و مبارزات طبقاتی تاریخی بزرگتر هستند. پیوندی که ایدئولوژی غالب سرمایه داری ترجیح می دهد ما متوجه آن نباشیم. رمان های خوب زیادی درباره مبارزات نوشته شده است - رمان مارج پیرسی درباره جنبش اولیه زنان، رمان سمبنه عثمان درباره
من به یک نمایشگاه کوچک هنری در مرکز فرهنگ، در 3 رفتمrd کف. اتاق ها خالی بود، خدمتکار گوشه ای خوابیده بود. نقاشی ها با کسی صحبت نمی کردند. در درازمدت، فکر میکنم دنیایی را میخواهیم که در آن همه با قدم زدن در گالریهای هنری و صحبت با مردم درباره پیامهای نقاشیها احساس راحتی کنند. در کوتاه مدت، بیایید این نقاشی ها را از 3 پایین بیاوریمrd طبقه و آنها را در خیابان قرار دهید.
بیایید مفهوم قدیمی روشنفکری را که تفکر، ایدهها، نظریهها را میبیند، در سالنهای سفید کهنه و دور از مکانهایی که مردم در آنجا گرد هم میآیند، بیرون میروند، کار میکنند و مبارزه میکنند، در سخنرانیهای خشک روز گیر کرده است، نابود کنیم.
انقلاب باید یک بحث دموکراتیک و توده ای باشد، نه بر محوریت افراد
طبق تاریخ تا حد زیادی پذیرفته شده، ناپلئون این کار را کرد، بولیوار آن کار را انجام داد و کاپیتان کوک "کشف" کرد.
تاریخ و سیاست باید توسط بازیگران و همچنین ناظران بیرونی «نوشته شود». علاوه بر این، دیدگاه تک بازیگر واقعاً طبقات اقتصادی را مبهم می کند. حتی سرمایه داری هم بازیگران مجردی ندارد - جورج بوش بیشتر سخنگوی کل طبقه بود تا بازیگری به تنهایی، و البته عروسک مستقیم طیفی از منافع تجاری و سیاسی ایالات متحده.
به همین ترتیب، وقتی (بعضی افراد) از آلن وودز نقل قول میکنند که انگار او تنها کسی است که ایدهای دارد، یا زمانی که ما انجمنهایی را سازماندهی میکنیم و یک نفر به مدت دو ساعت صحبت میکند و سپس 15 دقیقه برای سؤال (سوالات، نه نظرات، ذهن شما را درگیر میکند) وجود دارد. یا زمانی که تنها درصد کمی از ما (انقلابیون) در حال نوشتن مقالاتی هستیم که بر آنچه انجام میدهیم و نحوه نگرش ما به وضعیت سیاسی کنونی تأثیر میگذارد، آیا فقط پیام آنها را تداوم نمیدهیم که تاریخ و سیاست چند بازیگر کلیدی دارند و بس. این بدان معنا نیست که رهبرانی وجود ندارند و افرادی با ایده های عالی وجود ندارند. اما چیزهایی وجود دارد که می توانیم بهتر و متفاوت انجام دهیم. ما می توانیم انجمن ها را مشارکتی تر و کمتر منفعلانه تر کنیم. ما میتوانیم سرکوبشدهترین و استثمارشدهترین افراد را تشویق کنیم تا به شیوههایی که با آن راحت هستند، بحث کنند و به آن راهها احترام بگذارند.
انجمنهای آموزشی، بحثها و جلسات مشارکتی صرفاً مستلزم اجرای تکنیکهای آموزشی پیشرونده اولیه است. حداقل زمان مکالمه معلم (حتی در شرایط کلاسی که معلم ظاهراً همه چیز را نمی داند و دانش آموزان هیچ چیز - مانند آموزش زبان دوم) به این معنی است که دانش آموزان فعالانه بیشتر شرکت می کنند و بیشتر یاد می گیرند.
دانش آموزی که یک ساعت گوش می دهد چند چیز یاد می گیرد. دانش آموزی که تا حدودی فعال است، با یادداشت برداری، کمی بیشتر یاد می گیرد. دانش آموزی که در کار دو نفره، کار گروهی، ایستادن و انجام مصاحبه شرکت می کند و در اتاق کلاس می چرخد و از دیگران می پرسد که چه فکر می کنند، با معلمی که بی سر و صدا بحث را سازماندهی می کند، بیشترین چیز را می آموزد. بحث گروهی زوجی و کوچک قبل از بحث گروهی بزرگتر همچنین به شرکتکنندگان این فرصت را میدهد تا درباره آنچه میخواهند بگویند فکر کنند و آن را بر سر مردم بپرورانند، ایدههای خود را سازماندهی و توسعه دهند، و وارد «حالت صحبت کردن» شوند (برخلاف حالت منفعل). حالت گوش دادن که در طول سخنرانیهای طولانی در آن قرار میگیریم)، و آنها به احتمال زیاد در بحثهای گروهی بزرگتر مشارکت میکنند، مهم نیست که سخنران یا تسهیلکننده پیشرو چقدر «سواد» یا با تجربهتر باشد. آنها همچنین به احتمال بیشتری به آنچه سخنران اصلی می گوید گوش می دهند. ما باید شروع به استفاده از چنین روششناسی در انجمنهای خود کنیم، تا آنها را کمتر «معلم»، تکنفرهمحور و مشارکتپذیرتر کنیم.
~
این یک روز اجتماعی در لوس کوروس بود، شهری که از دامنههای آند ونزوئلا بالا میرفت. بچه ها در پارک تازه بازسازی شده بادبادک درست کردند، دیگران در زمین های تنیس رقصیدند، پزشکان واکسن زدند، شاعران کتاب هایشان را پخش کردند و درباره آنها بحث کردند، هنرمندان مجسمه هایشان را فروختند، و اعضای جامعه در کنار زمین تنیس یک نقاشی دیواری کشیدند. یک مرد واقعاً مسن بود، دو مرد جوان تقریباً 19 ساله، نسبتاً زیبا، بچههای حدوداً 12 ساله بودند - و همه با هم نقاشی میکشیدند. هنر، رقص، قصه گویی و ... این مزیت را دارند که می توانند اثر و بیان و استدلال جمعی از مردم باشند، نه فقط یک نفر.
~
یا آن نقاشی دیواری در Bellas Artes وجود دارد
افراد به روش های مختلف ارتباط برقرار می کنند و یاد می گیرند
در رابطه با آموزش، ما همچنین باید اذعان کنیم که بسیاری از مردم با خواندن حجم زیادی از مطالب غیرداستانی یاد نمیگیرند. این فقط به نکات ذکر شده در مورد «حق خواندن» و غیره مربوط نمی شود، بلکه یک واقعیت علمی است که برخی از افراد معمولاً یادگیرنده و ارتباط دهنده یا دیداری، شنیداری یا حرکت محور هستند.
آموزش تحت سوسیالیسم، و روشهای ما برای استدلال برای سوسیالیسم در مبارزه برای آن جامعه، باید روشهای متفاوتی را که مردم یاد میگیرند، در نظر بگیرد و نباید خواندن حجمهای بزرگ را جدیترین راهها قرار دهد، برخی افراد به سادگی آنها را یاد نمیگیرند، و در آنجا ایرادی ندارد
درست کردن لیست املایی در دبستان را به خاطر دارید؟ نوشتن کلمات بارها و بارها. یا به رفیقم BR فکر می کنم که تشنج مغزی داشت (ببخشید که اصطلاح پزشکی را فراموش کردم) و مجبور شد دوباره خواندن را یاد بگیرد. یا افراد ناشنوا. یا افرادی که به زبان محلی صحبت نمی کنند. یا افرادی که به هر دلیلی، دامنه توجه کوتاهی دارند. جهانی که ما برای آن می جنگیم، جهانی فراگیرتر است، اجازه دهید ببینیم که در روش هایی که برای آن جهان استدلال می کنیم منعکس می شود.
روش های خلاقانه ارتباط قدرتمند و سرکش هستند
آهنگ "من فقط 19 سال داشتم" در مورد جنگ ویتنام و چگونگی ... "افسانه ANZAC
از ذکر غافل شد
گل
ترس
خون
اشک ها
تنش…"
... با وجود اینکه در زمان وقوع جنگ ویتنام هنوز به دنیا نیامده بودم، توده های گلویم ایجاد می کند. این باعث می شود از امپریالیسم و ناسیونالیسم متنفر باشم و ببینم سربازان چیزی جز ابزاری ناآماده در جنگ آنها نیستند.
~
دولت نظامی جدید در
~
روحیه سرکشی ذاتی جوانان.
وارد دانشگاه شد
مقالات
قیف به مشاغل کت و شلوار
مشاغل خط مونتاژ
وام مسکن
Or
به هنر خیابانی، انقلاب راک، رپ تاریخی، شورش ریتمیک، اعتصابات عمومی، و یک دنیای کاملا جدید..
~
قدرتمند تهدید کننده. من در مورد آهنگ های برانداز جنبش ضد آپارتاید آفریقای جنوبی صحبت می کنم. شعر زنان پاکستانی که حتی دیگر انقلابیون هم به آنها گوش نمی دهند چه برسد به اینکه در خیابان ببینند. کتاب مقدس یا قرآن یا تورات، یک رمان طولانی خلاقانه و شاعرانه که ممکن است بگویید، که با آن نهاد سازمان یافته و قدرتمند دین ترکیب شده است، بسیار قدرتمند بوده است. جنگل، اثر آپتون سینکلر، که برای سوسیالیسم بحث می کرد، اما به خاطر انزجاری که از رویه های صنعت گوشت ایجاد می کرد، به یاد می ماند و حداقل شاهد اصلاحات در آن زمینه بود. شکار در
اشکال خلاق ما را گرد هم می آورد و مرزها و بیگانگی سرمایه داری را نفی می کند
دوست پسر من یک جوان ونزوئلایی با چشمان سیاه تیره است که انگلیسی صحبت نمی کند. ما بحث می کنیم
~
من و او روی چمنهای گرم اما خیس دانشگاه نشستیم و او شعری از یک مریدینی محلی خواند، درباره زمین و گرمایش جهانی، درباره زیبایی. و من ذوب شدم. ما در دو طرف دنیا به دنیا آمدهایم، رنگها، جنسیتهای متفاوت و از پیشینههای انقلابی متفاوت هستیم. اما شعر ما را به هم نزدیک می کند.
~
شعر به ما یادآوری می کند که با وجود همه اینها ما یک چیز را می خواهیم.
دنیای آبی جدید
~
پس از اینکه ما در رفراندوم در فوریه امسال پیروز شدیم، مردم به طور خودجوش در میدان اصلی جمع شدند تا جشن بگیرند. همه جا پرچم های قرمز بود. برخی از جوانان با ریتم طبل می نواختند
~
سرمایه داری ما را غریبه می کند. هنر به نفی آن کمک می کند. همراه با همبستگی در مبارزه طولانی.
و اشکال خلاق انسان ساز هستند
آماری در مورد تعداد افراد بی خانمان در این کشور وجود دارد
و سپس یک ویدیوی یوتیوب وجود داشت. یک مرد بی خانمان، یک زندانی سابق، آهنگی خواند و گیتار خود را نواخت.
نقاشی وجود داشت که ارزش بیان گرایانهتر از هر هنر گرانقیمتی در گالریها داشت: یک کودک عراقی نردههایی دور خانهاش کشیده بود و خانوادهاش روی چمنزار شکسته بودند.
یک زن آفریقایی رمانی درباره لزبینیسم و عشق نوشت.
و ناگهان آن نوع ایدئولوژی غیرانسانی که قربانیان سرمایه داری را به یک فرد ناتوان تبدیل می کند. ناچیز جرم، شکسته شده است.
ما باهوشیم، خلاقیم، آسیب رسان و انسانی و متنوع هستیم.
ما ارزش جنگیدن را داریم.
~
قلم یا قلم مو یا عروسکهای خیمه شب بازی را برمیداریم و گرهها را باز میکنیم و میفهمیم چه خبر است و به دیگران درباره آن میگوییم. انقلاب ما باید با عقل و انسانیت انجام شود. با احساس، اشتیاق و جدیت و تعهد. خلاقیت می تواند آن را بیان کند.
خلاقیت یعنی توانایی تصور کنید این دنیا با وجود تبلیغات اشتباه است. و این توانایی تصور این است که جهان دیگری ممکن است.
~
ما مسئول این دنیای ظریف هستیم
برای میگرن های نیمه شبش، تب های کوبنده اش، درختان افتاده اش،
توده های سقوط کرده جهان سوم آن،
صداهایشان را دزدیدند و در جعبه ای گذاشتند،
یک روز آن جعبه منفجر خواهد شد و رنگین کمانی از صداهای تلطیف شده بیرون می ریزد و سیاره را به رنگ دیگری می کشد،
رنگی که هنوز نمی دانیم.
~
همه ما می دانیم که برای متقاعد کردن مردم مبنی بر امکان پذیر بودن سوسیالیسم به استدلال خوبی نیاز است. بحث های تاریخی، بحث های طبقاتی و ماتریالیستی. اما برای اینکه واقعاً بدانیم که سوسیالیسم ممکن است و زندگی خود را وقف مبارزه برای آن کنیم، باید بتوانیم آن را تصور کنیم - مانند هر هدفی، باید واقعی و قابل دسترس آن را بدانیم.
مبارزات و سیستم هایی مانند آنچه در
~
هنر پر از پرسش است. و با پرسش، ما سرمایه داری را طبیعی نمی بینیم.
و چون جنگ عقاید و علیه سلطه فرهنگی ماست
ظفره میریام در چند باریو شیب تپه در حال آموزش رقص است
"بالا در لوس فرایلز این دختر است. فکر می کنم حدود 12 سال دارد اما به نظر می رسد 15 سال دارد. او لباس گرم می پوشد. البته او نمی داند چه کار می کند، او فقط استانداردهای صنعت را دنبال می کند. به هر حال، جامعه آن بالا کاملا سازمان یافته است و آنها برای روز مادر چیزی جمع میکردند. او این رقص را با چند دختر انجام میدهد، یکی از آنها 8 ساله بود. گفت: "رقص نوعی ارتباط است، شما این را می دانید. این چه چیزی است که می خواهید بگویید؟" بدون پاسخ. "چه چیزی می خواهید آنها به شما بگویند؟" بدون پاسخ. از تکان دادن الاغ."
ظفرا گفت: "مواجه با آنها رفتار محترمانه است، حمایت از هنر خیابانی، برده نشدن محصولات تولید شده در صنعت... هر موقعیت یادگیری که در آن افراد در یک گروه حمایتی با چالش مواجه شوند، نوعی از ساختن جامعه است... و ما در حال بررسی هستیم. موسیقی که رگیتون نیست، نوعی انقلاب فرهنگی است."
فیدل کاسترو میگوید: «دروغ بر دانش تأثیر میگذارد و تأمل شرطی بر ظرفیت تفکر تأثیر میگذارد».
~
هژمونی سرمایه داری بر معنویت ما تأثیر می گذارد - نه دین، منظورم قلب ما، میل ما به مبارزه، انسانیت ما، نگرش ما نسبت به همنوعانمان، کنجکاوی ما است.
~
در خط مونتاژ سرمایه داری انسان ها چند ماشین کلیدی وجود دارد: آموزش، رسانه، و نیاز به بقا. این خط مونتاژ انسان هایی را می سازد که *می خواهند* برای ثروتمند کار کنند، *می خواهند* محصولاتشان را بخرند، به آنها نگاه می کنند و آرزو دارند شبیه آنها باشند. کسانی که اساساً می خواهند بارها و بارها به روش های مختلف مورد سوء استفاده قرار گیرند.
آموزش ما از خودمان یکی از بزرگترین سلاح های ما در برابر یکی از بزرگترین سلاح های آنهاست. آنها مجموعه ای کامل از ماشین آلات را برای متقاعد کردن ما به داشتن ارزش های آنها تنظیم کرده اند. ما باید با تمام سلاح هایی که داریم با آن ماشین بجنگیم. آن را بیاورید.
~
"آیا آخرین کتاب شعر من را خوانده ای؟" اندس در میدان هنرمندان از من میپرسد که قهوه ارزان و افرادی که پرتره میکشند کجاست. یک بار دیگر، در حال تماشای یک رژه ماشین قبل از انتخابات، عمر را دیدم. "آه تامارا، از دیدنت خوشحالم، چطوری؟ چه کار می کردی؟" و غیره و او یک نسخه از کتاب داستان کوتاه خود را برای من گذاشت.
به لطف برنامه انتشارات دولت، تعداد شاعران *غیره و افتخار* محلی به شدت افزایش یافته است. سپس تمام نقاشیهای دیواری، کتابهای رایگان (کتابهای کودکان، تاریخ، تئوری، رمانهای کلاسیک) وجود دارد که از پشت کامیونها، در نمایشگاهها، در تظاهرات، در اردوگاههای جوانان و از چادرها در میدان پخش میشوند. بچههایی در باریو هستند که ویولن را یاد میگیرند. رقص، تئاتر، گروه کر، شعرخوانی در میدان و میخانه، گروه های تلویزیونی و فیلمبرداری و رادیو اجتماعی وجود دارد. ناگفته نماند برنامه های سوادآموزی و
من فکر میکنم در اینجا جای زیادی برای پیشرفت در انقلاب فرهنگی وجود دارد (به دلیل نیاز به عبارت بهتر)، اما اکنون فکر میکنم مردم اینجا بهتر به تاریخ واقعی خود، به ابزارهایی برای برقراری ارتباط، با توانایی بیان خود مسلح هستند. و خلاق بودن و به این ترتیب، سرکوب آنها سخت تر خواهد بود.
سخت تر خواهد بود که آنها را متقاعد کنیم که کار استثمار نیست و خریدن رهایی بخش است و دنیا آزاد است در حالی که نیست.
~
بیایید علیه امپریالیسم که روی جعبه های شیر در تونل های عابر پیاده ایستاده رپ بزنیم. بیایید شعر مبارزه را روی برچسبها بگذاریم و آن برچسبها را روی دستگاههای خودپرداز، توالتهای عمومی، ماشینهای فروش خودکار و پارکومترها بگذاریم. بیایید داستان های بیشتری چاپ کنیم، رمان های بیشتری بنویسیم، نقاشی های دیواری بیشتری بکشیم، کمیک ها را در روزنامه هایمان بگذاریم و در رویدادهای اجتماعی خود برقصیم. بحثهای ما، پیامهای ما در جلسات، در مدارس، اعتراضها، به خاطرات هشدار به سرکوبشدگان در شرف خواب است. در مکالمات میخانه آخر شب، در مکالمات پارک و میدان، به عنوان مکالمات مشترک بین غریبه هایی که در حال تماشای یک نمایش هستند. بیایید جنگ طبقات، رسانهها، ایدهها را به هر فضایی که میتوانیم، با مشارکت بیشتر و بیشتر مردم ببریم. انتزاع را از سیاست بردارید و آن را در خیابان و دنیای زنده قرار دهید.
این فراخوانی است برای چپ و انقلابیون که پارادایم های قدیمی آموزش و استدلال را بشکنند و هنر یا فرهنگ را جدی بگیرند. استفاده از آن برای بیدار کردن مردم، برقراری ارتباط، بحث کردن، برای نشان دادن اینکه چقدر دنیای دیگری را که پیشنهاد می کنیم زیباست..
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا