با درگذشت آندره شیفرین، جهان انتشارات، انتشارات غولپیکر و مستقلی را در قارههای مختلف از دست داد، نویسندهای بسیار مورد احترام که تحلیل تیغ تیزش از صنعت نشر بارها به اثبات رسیده است.
او از نظر فرهنگی، فکری و فیزیکی در دو جهان سکونت داشت: پاریس/نیویورک.
تنها تأثیر مهمی که در زندگی او داشت، پدرش ژاک شیفرین بود، پناهنده ای از سن پترزبورگ که در سال 1920 به فرانسه آمد و تا سال 1923، یک انتشارات به نام La Pléiade را تأسیس کرد که میراث دائمی فرهنگ فرانسه بود. این انتشارات با ترجمه آثار کلاسیک روسی شروع به کار کرد که توسط شیفرین به فرانسوی ترجمه شد و شهرت زیادی به عنوان خانه ای با کیفیت ایجاد کرد که بعداً در گالیمار نقش مهمی پیدا کرد اما ژاک تحت کنترل کامل ویراستاری بود. آندره در سال 1935 به دنیا آمد.
در طول اشغال آلمان، از ناشران فرانسوی خواسته شد تا همه یهودیان را اخراج کنند. گاستون گالیمار در عرض دو دقیقه پس از دریافت بخشنامه، ژاک شیفرین را اخراج کرد. قول داده شد که او به دریافت حق امتیاز ادامه دهد La Pléiade، اما او هرگز انجام نداد. بعداً گاستون به او اطلاع داد که کتابها در دوران اشغال فروخته نشده است. این یک دروغ ظالمانه بود، همانطور که بعداً زمانی که حساب ها دقیقاً خلاف آن را نشان دادند، کشف شد. آنتوان گالیمار (رئیس فعلی و پاداش نقدی) می توانست با یک امضای ساده روی چک وضعیت را برطرف کند. او از انجام این کار خودداری کرد و آندره، که باید علنی می شد و تقلب و روکش نازک مردم «متمدن» فرانسه را افشا می کرد، این کار را نکرد. اشتباه می کرد اما انگیزه اش قابل احترام بود. او نمی خواست به عنوان یک پول خوار در نظر گرفته شود. همکاران فرانسه از یک معامله بزرگ فرار کردند.
شیفرین ها به نیویورک نقل مکان کردند، جایی که ژاک و دیگر تبعیدی های رایش سوم کتاب های پانتئون را در سال 1942 تنظیم کردند. این نسیم های قدیمی اروپای پیش از فاشیسم را به نیویورک مرطوب آورد. این سرمایهگذاری یک موفقیت بزرگ فرهنگی بود، چیزی که توسط غروبنویس در آن دست کم گرفته شد نیویورک تایمز. این داستان به تفصیل توسط پسرش در La تجارت کتاب: چگونه شرکتهای بینالمللی انتشار را به دست گرفتند و روش خواندن ما را تغییر دادند. این پاسخ آندره به تخریب پانتئون توسط شرکت ها بود.
پس از مرگ پانتئون، خانهای که بهترین رادیکالیسم اروپایی-آمریکایی را منتشر میکرد، شیفرین نیو پرس را تأسیس کرد که سنت را ادامه داد و در این فرآیند گروهی از ویراستاران جوان از پیشینههای اجتماعی و قومی مختلف را آموزش داد. در سالهای آخر زندگیاش، همانطور که ناشر ملویل هاوس در وبسایت خود نقل میکند، به انتشار بدبین بود و به جوانان درباره خطرات راهاندازی چیزی از ابتدا در این روزهای بد هشدار میداد. فقط می توانیم امیدوار باشیم که او اشتباه کرده است.
امروزه رایج است که از افرادی مانند شیفرین به عنوان ویراستاران و ناشران «قدیمی» یاد کنیم. معنای واقعی نام آن کسانی است که قبل از تصمیم به انتشار کتابی را می خوانند، کسانی که برای نقش کتاب خوب در هر فرهنگی ارزش قائل هستند، کسانی که حاضر نیستند کتاب را منحصراً به عنوان یک کالا در نظر بگیرند و فقط با آمار فروش مورد قضاوت قرار گیرند. هنوز هم می تواند یک کتاب خوب را بشناسد و با آگاهی کامل که هزینه های آن را طی پنج سال آینده به جای هفته ها پوشش می دهد، منتشر کند. آنها این اعتماد به نفس فکری را دارند که تصمیم بگیرند که برای سالهای آینده یک فروشنده پشتیبان باشد. همانطور که شیفرین می گفت، انتشارات شرکتی می خواهد همه اینها را برای همیشه نابود کند. او در سالهای آخر زندگی، جنگ ادبی وحشیانهای را علیه این ذهنیت به راه انداخت.
زنان و مردانی مانند او هنوز وجود دارند، محدود به مؤسسات انتشاراتی کوچک اما به شدت مستقل در نقاط مختلف جهان و آنها هستند که شیفرین را در لندن، نیویورک، پاریس، برزیل، کره جنوبی و غیره منتشر کردند.
طارق علی نویسنده سندرم اوباما (برعکس).
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا