در اینجا بحران دیگری است که در بی نظمی ملی روزانه ایجاد می شود. یک اورژانس دولت اوریبه اعتراف کرده است که شیوع تب زرد در سال 2004 تاکنون باعث مرگ 8 نفر در 25 روز شده است. تعداد مبتلایان به این بیماری در این ماه از مجموع سال قبل بیشتر شده است. در آن سال به اندازه ده سال گذشته موارد بود. این کشور در توانایی خود در کنترل تب زرد 60 سال به عقب افتاده است. واکسنهای کافی برای کند کردن همهگیری وجود نداشت، بنابراین ونزوئلا 500,000 واکسن اهدا کرد و 1,250,000 دوز از برزیل دریافت شد.
معاون رئیس جمهور سانتوس اعلام کرد که برای از بین بردن پشه ناقل بیماری تلاش خواهند کرد. برای 80 سال آنها معتقد بودند که این امکان پذیر است: اما در مناطق استوایی، در کشوری با جنگل های استوایی مانند کلمبیا، غیرممکن است. تلاش برای دور نگه داشتن پشه ها از شهرها به اندازه کافی دشوار است: تلاش برای از بین بردن آنها از جنگل ها داستان دیگری است. در دهه 1950، نژاد پشه Aedes aegypti که در کوکوتا و کاتاتومبو یافت میشود، نسبت به DDT مقاوم شد. اما دانشمندان، از جمله یک کلمبیایی، اوسورنو، نشان دادند که سایر پشههای جنگل، هموگوگوس، آئدس و سابتس نیز تب را از طریق نخستیسانان جنگل منتقل میکنند. جوامع دریافتند که آسیب ناشی از تب تنها از آسیب ناشی از آلودگی DDT به منبع آب آنها پیشی گرفته است. ناقل بیماری حذف نشد و ماندگاری بیماری در جنگل تایید شد.
کمپین های «ریشه کنی» در از بین بردن پشه ها موفق نبودند، اما با ورود واکسن ها، تب زرد از شهرها دور ماند. در کلمبیا، از سال 1929 هیچ اپیدمی شهری وجود نداشته است. پس از آن، موفقیت در کاهش عفونت ها به طور متوسط سالانه 2-4 مورد بود، که نسبت به میانگین سال 1946 که 80 مورد بود، بهبود یافت. این پیروزی نسبی نمیتوانست کامل باشد، زیرا این «کمپینها» واقعیتهای اجتماعی-اقتصادی، اجتماعی-سیاسی و اکولوژیکی را در نظر نمیگرفتند.
قدرت لاتیفوندیوم برای جلوگیری از اصلاحات ارضی و تحمیل جابجایی اجباری دورهای بر کمپسینوسها، استعمار جنگلها را بهعنوان یک خروجی اجتماعی و اقتصادی از نظر ساختاری تحمیل کرده است. کولونو (دهقان فقیر که تکه ای از جنگل را استعمار می کند) بارها و بارها خاک جنگل را می خراشد و با تب های جنگل مواجه می شود. سرویس ریشهکنی مالاریا (SEM) از کولونو پیروی میکند و تلاش میکند از گسترش اپیدمیها جلوگیری کند. تفاوت مالاریا و تب زرد در این است که یکی واکسن دارد و دیگری ندارد. مالاریا همچنان ده ها هزار مورد را ثبت می کند. به ازای هر مرگ ناشی از تب زرد، نزدیک به هزار مورد مرگ ناشی از مالاریا وجود دارد، بیماری که به طور کلی قابل درمان است - اما بودجه برای انجام این کار هرگز آنقدر زیاد نبود که به همه مبتلایان برسد، و نه به اندازه کافی برای داروهای جایگزین در زمانی که میکروب میزان خود را افزایش داده بود، بالا نبود. مقاومت.
تحت فشار اقتصاد نئولیبرال، تلاشهای ریشهکنی ناپدید شدند، علیرغم اینکه ثابت شد یکی از موفقترین برنامههای روستایی در دهه 1960 بود، زمانی که به عنوان الگویی برای سایر برنامههای پیشگیری و مراقبت اولیه شناخته شد، به عنوان برنامهای که منتظر ماند. برای بیماران اما در عوض به طور سیستماتیک مراقبت های پیشگیرانه را به جمعیت گسترش داد. به جای افزایش این نوع خدمات، آنها به نفع مدلی از «مراکز مراقبت» در مکانهای ثابتی که به مناطق دوردست دسترسی نداشتند، تضعیف شدند.
در پایان دهه 1980، گفتمان تمرکززدایی برای تضعیف خدمات در سطح ملی مورد استفاده قرار گرفت. نتیجه این بود که تنها قویترین بخشها، مانند آنتیوکیا، میتوانستند شتاب مبارزه با مالاریا و تب زرد را حفظ کنند.
نئولیبرال ها در آغاز دهه 1990 به SEM لطف کردند و سیستم پزشکی را خصوصی کردند و آن را در دست گروه های EPS و IPS قرار دادند. این گروه ها هرگز برنامه های روستایی را که از راه دور قابل مقایسه با برنامه های SEM باشد، اجرا نکرده اند. در همین حال، موسسه ملی بهداشت (INS)، با بودجه بسیار محدود، تمام تلاش خود را برای کاهش مالاریا و تب زرد انجام داد. وضعیت به حدی بد است که آمار قابل اعتمادی در مورد مالاریا وجود ندارد: در بسیاری از مناطق روستایی کسی برای شمارش وجود ندارد. اما مالاریا میتواند سالانه 3,000 قربانی بگیرد: بدون شمارش، آنها مانند مرگ و میر ناشی از تب زرد باعث اعتراض نمیشوند. مالاریا قابل درمان است، بنابراین بیشتر افراد بسیار فقیر در مناطق بسیار دور افتاده هستند که می میرند. در مقابل، تب زرد بین 30 تا 60 درصد از مبتلایان را حتی با مراقبت های پزشکی می کشد.
کم کم در کلمبیا و سایر کشورهای آمریکای جنوبی شرایط برای همه گیری های جدید تب زرد فراهم می شود. سازمانهای بینالمللی واکسیناسیون همه کودکان بالای یک سال را به منظور جلوگیری از همهگیریهای شهری توصیه کردهاند. کلمبیا جزو معدود کشورهایی نیست که از این توصیه پیروی کرده است. در کلمبیا، واکسیناسیون انبوه فقط در شهرداری هایی که موارد ابتلا به این بیماری اتفاق افتاده و همسایگان آنها انجام می شود.
این مشکل در کلمبیا تحت حکومت اوریبه منفجر شده است. آن دولت به هشدارهای سرویس بهداشت ملی گوش نداد، که در سال 2000 هشدار داد که میانگین سالانه عفونت ها (3-6) در حال افزایش است، و شرایطی مانند مواردی که قبل از اپیدمی های دهه 1990 در پرو و بولیوی مشاهده شد، تکرار می شود. در سال 2003 تعداد موارد 5 برابر میانگین بود. بیشترین آسیب دیده نورته د سانتاندر بود. قبل از شیوع، اکثر موارد در گواویار، متا، کاکوتا، ویچادا و ماگدالنا مدیو رخ داده بود. قبل از رسیدن به Catatumbo در Norte de Santander، شیوع بیماری در Casanare رخ داد.
اپیدمی کنونی، که توسط ساختارهای لاتیفوندیوم و استعمار مجاز است، توسط نئولیبرالیسم آماده شد که خدمات ریشه کنی مالاریا را منحل کرد، بیمارستان ها و خدمات بهداشت عمومی را تعطیل کرد، کشاورزان را ویران کرد و کوکا را به تنها محصول معیشتی ممکن در مناطق استعمار تبدیل کرد. این امر به دلیل بخور گسترده محصولات غیرقانونی ایجاد شد که هزاران کمپسینو را در مناطقی که شیوع این بیماری در آن رخ داده است و جاهای دیگر، جایی که پشهها برای انتقال بیماری به ناقلین که هنوز ثبت نشدهاند، گسترش یافتهاند، آواره کرده است. پشه ها همچنین کسانی را که از بخور فرار کرده بودند با رفتن به عمق جنگل برای کشت زمین های جدید آلوده کرده و ویروسی را پیدا کردند که هرگز در آنجا زندگی نمی کرد.
در سیرا نوادای سانتا مارتا، در مناطق دورافتاده شهرهای والیدوپار و سانتا مارتا، در جنوب گواجیرا، حتی در سانتاندر دل سور، Aedes aegypti در حال تکثیر است. سرویس بهداشت ملی در این مورد هشدار داده است. و هنوز، زمانی که این بیماری همه گیر در سال 2003 منفجر شد، فقط نورته د سانتاندر واکسینه شد. پرسنل بهداشتی هشدار دادند که به دلیل تحرک زیاد جمعیت، عمدتاً کشتکنندگان کوکا، که غالباً توسط بخور اخراج میشوند، این ناکافی است. در تیبو، آنها هرگز واکسیناسیون را دقیقاً به همین دلیل متوقف نکردند: آنها فهمیدند که واکسینه شده اغلب می روند و افراد جدید دائماً وارد می شوند.
چرا هیچکس واکنشی نشان نداد؟ برای اهداف «کارآمدی»، اوریبه وزارت بهداشت را با وزارت کار و تامین اجتماعی ترکیب کرده بود. اما چگونه یک وزارتخانه واحد، مهم نیست که چقدر کارآمد باشد، می تواند به طور همزمان الف) سن بازنشستگی را افزایش دهد و حقوق بازنشستگی را کاهش دهد، ب) اصلاحات کاری را اجرا کند که سالانه 3 میلیارد دلار از کارگران می گیرد، ج) حقوق چانه زنی جمعی را از بین ببرد و حق را انکار کند. اتحادیه های جدید برای ثبت نام، و هنوز زمان برای جلوگیری از اپیدمی تب زرد (و توقف مالاریا؟) اگر وزیر محیط زیست تحت حاکمیت یک متخصص در ساخت مسکن برای کسانی که به اندازه کافی ثروتمند هستند تسلیم شود، چگونه می تواند آن را بخرد. فرار معاونت وزارت بهداشت؟ این کشور نیز تسلیم شد و بیمارستان ها را تعطیل کرد و کلینیک ها را خصوصی کرد و در دستان کارشناسان تخریب حقوق کار قرار گرفت.
تمام نیروهای تحت کنترل Uribe برای اعلام این بیماری همه گیر ملحق شده اند. بخورها، لاتی فاندیسمو، هزینه های جنگ، کاهش هزینه های اجتماعی و تحقیر محیط زیست، عدالت، بهداشت و کار در ترکیب وزارتخانه ها بیان شده است. تب زرد با همان بی نظمی بحران مالی درمان شده است، با اصلاحات مالیاتی ماهانه و افزایش بدهی درمان شده است.
ده بومی که در سیرا جان باختند در آمار رسمی مرگ و میر ناشی از تب زرد گنجانده نشدند، زیرا هیچ کس نرفت تا ببیند آنها مرده اند. همچنین برخی از کمپزینوها و کارگران روزمزد که ثبت نام نشده بودند، انجام ندادند. چند تا از میمون هایی که مرده بودند افتخار ضبط شدن را داشتند.
گردشگران نگران شدند. آنها با اطمینان از محافظت از خود در برابر شورش تحت سیاست "امنیت دموکراتیک" کلمبیا، در رحمت پشه قرار گرفتند. کلمبیا غیر از چریک ها مشکلات دیگری دارد. مالاریا بیشتر از شبه نظامیان کمپزینوها را می کشد. اگر واکسیناسیون فوراً تمدید نشود، تب زرد می تواند اثرات بسیار بدتری داشته باشد. ابتدا در والدوپار، سانتا مارتا، و جمعیتهای مجاور در سیرا لا گواجیرا. در Bucaramanga، در Barrancabermeja، در Magdalena Medio…
هنوز جدیتر از اپیدمی، کل سبک و پروژه Uribe است که بحران پس از بحران ایجاد میکند و با راهحلهای باند زخم در سراسر جهان، از اقتصاد تا سیاست، از محیطزیست گرفته تا سیاست انرژی، از هزینههای خدمات تا آموزش به کمپسینوس ها، بدهی ها، فقر، گرسنگی، سلامتی - این فقط یک تب گذرا نیست. در ساختار، مدل اقتصادی و مدل بهداشت عمومی است.
[ترجمه جاستین پودور]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا