سه مرد و سه زن در حالی که دست راستشان را بالا برده بودند ایستاده بودند. پشت سر آنها بقایای نور روز آسمان را به رنگ خاکستری متمایل به آبی رنگ می کرد. همانطور که آتشی در پای آنها می رقصید، آنها مستقیماً به دوربینی که صحبت های آنها را ضبط می کرد، خیره شدند. مرد فک مربعی در وسط، ژنرال بازنشسته مایکل تی فلین، اول صحبت کرد. بقیه از جمله اعضای خانواده اش بعد از او تکرار کردند.
"من کاملاً قسم می خورم ..."
من ... کاملاً قسم می خورم ...
"که از آن حمایت و دفاع خواهم کرد..."
که از آن حمایت و دفاع خواهم کرد…
«قانون اساسی ایالات متحده…»
قانون اساسی ایالات متحده…
تنظیم برای این مراسم سوگند وست پوینت یا پایگاه نظامی ایالات متحده نبود. شبیه حیاط خلوت کسی بود و شش شرکت کننده به جای یونیفورم رسمی نظامی، شلوارک خاکی، هودی و در مورد یک زن، لباس سفیدی پوشیده بودند که با عبارات سیاسی مانند «هیلاری کج»، «جو خواب آلود» تزئین شده بود. و "مرد موشکی" پس از پایان تلاوت ارتش سوگند اداری، فلین آخرین جمله را اضافه کرد: "هرجا که یکی می رویم، همه را می رویم."
هر جا که یکی می رویم، همه می رویم!
در 4 ژوئیه 2020، فلین این ویدیو و هشتگ "#TakeTheOath" را در حساب توییتر خود آپلود کرد و به اشتراک گذاشته شده با 781,000 فالوورش.
ویدیوی او به سرعت در فضای مجازی پخش شد و باعث ایجاد یک پیام شد موج of پوشش خبری. آن هفت کلمه ای که فلین در پایان سوگند افسر نوشت - "هرجا که یکی می رویم، همه می رویم" - برای اولین بار در یک فیلم متوسط دهه 1990 ظاهر شد. سفید اسکالبا بازی جف بریجز. اما اخیراً، این عبارت و مخفف آن، WWG1WGA، به یک فریاد تجمعی مرتبط با QAnon تبدیل شده بود، نظریه توطئه عجیب و غریب در مورد گروهی از نخبگان پدوفیل در حزب دموکرات و هالیوود که مخفیانه جهان را اداره می کنند، در حالی که غدد فوق کلیوی را برداشت می کنند. بچه ها تا همیشه زندگی کنند خانواده فلین اصرار داشتند که این سوگند یک سنت خانوادگی است که هیچ ربطی به QAnon ندارد. (بستگان فلین حتی شکایت کرد رسانههایی که ادعای ارتباط داشتند.)
در دو سال پس از آن لحظه، چیزی که در مورد آن ویدیو به من توجه میکند، امکان اتصال QAnon نیست، که برای روشن بودن، خانواده فلین به صراحت آن را رد کرده است. چیزی که برای من باقی می ماند خود شبه سوگند و آنچه در این لحظه از تاریخ ما به چشم می خورد.
همانطور که بدون شک به خاطر دارید، در سال 2017، فلین برای مدت کوتاهی به عنوان اولین مشاور امنیت ملی رئیس جمهور دونالد ترامپ خدمت کرد، این سمت را تا زمانی که معلوم شد که او گمراه کرده بود افبیآی و معاون رئیسجمهور مایک پنس در مورد گفتگوهایی که با سفیر روسیه در جریان مبارزات انتخاباتی 2016 داشت. قبل از آن، فلین داشت خدمت کرده است به عنوان یک افسر ارشد اطلاعاتی در عراق و سپس افغانستان، جایی که او از نزدیک با ژنرال استنلی مک کریستال که در سالهای 2009 و 2010 فرماندهی نیروهای آمریکایی در آنجا را بر عهده داشت، کار کرد.
پس از آن رسوایی شهادت دروغ او را از دولت ترامپ بیرون کرد - برای فلین گریه نکنید. رئیس جمهور بعدا بخشش او - فلین به زندگی غیرنظامی بازگشت. و با این حال، برای شنیدن این موضوع، او هرگز میدان جنگ را ترک نکرد. جایی که زمانی افسران اطلاعاتی و سربازان آموزش دیده در خاورمیانه را رهبری می کرد، شروع به صحبت در مورد نوع دیگری از فضای نبرد کرد. اکنون، فلین درباره ارتشهایی از «سربازان دیجیتال» صحبت میکند که رهبری «شورش» علیه تشکیلات سیاسی را نه در خارج، بلکه در اینجا در آمریکا انجام دادهاند. فلین حتی عبارت "سربازان دیجیتال" را علامت تجاری گذاشته است و به عنوان سخنران در فهرست شده است کنفرانس سربازان دیجیتال.
او به شرکت کنندگان در کنفرانس آمریکاییان جوان برای آزادی اطمینان داد: «این یک انتخابات نبود. "این یک انقلاب بود."
به اندازه کافی رایج شده است که در مورد تمام راه هایی که جنگ های ما «به خانه برگشته اند» صحبت کنیم. با این حال، آنچه معمولاً منظور از این است، شیوه ای است که جانبازان درگیری های تمام آمریکایی قرن حاضر همچنان با ناتوانی های جسمی یا آسیب های روانی دست و پنجه نرم می کنند. یا شاید وسایل نقلیه نظامی و تسلیحاتی که پنتاگون در این سالها دارد، توزیع شده به ادارات پلیس سراسر کشور؛ یا حتی نحوه بودجه پنتاگون به اوج گرفتن ادامه دهد در حالی که قانونگذاران اغلب بودجه فدرال برای آموزش، مراقبت های بهداشتی و سایر فعالیت های شبکه ایمنی را کاهش داده اند.
اما پس از گذراندن پنج سال گذشته نوشتن یک کتاب در مورد تئوریهای توطئه، فرهنگهای آنلاین، و آسیبهای دنیای واقعی اطلاعات نادرست دیجیتال، متوجه راه دیگری شدهام که جنگهای همیشگی ما به خانه برگشته است. ذهنیت جنگساز آمریکا اکنون بر جنبههای اساسی چشمانداز سیاسی داخلی ما مسلط است و آنچه را که زمانی اختلافات مدنی بود به شکلی از مبارزه حزبی یا ایدئولوژیک تبدیل میکند. مایکل فلین و سربازان دیجیتالی او فقط نشانه های کشوری هستند که در آن اعضای احزاب یا قبایل رقیب یکدیگر را مافوق بشر می دانند، به عنوان چیزی که چیزی کمتر از آن نیست. دشمن. و فضاهای آنلاینی که آن احزاب به طور فزایندهای با هم ملاقات میکنند - فیسبوک، توییتر، یوتیوب و دیگر پلتفرمهای رسانههای اجتماعی - کمتر شبیه میدان عمومی ضربالمثلی هستند و بیشتر شبیه مناطق جنگی بسیاری هستند.
در این فضای نبرد آنلاین، پیروزی زودگذر است و شکست هرگز نهایی نیست، اما تلفات بسیار واقعی هستند - واقعیت و حقیقت، حافظه و واقعیت. من این را می دانم زیرا نیم دهه را صرف قدم زدن در سنگر آن جنگ های دیجیتالی برای همیشه کرده ام و داستان یکی از قربانیان آنها را جمع آوری کرده ام. من به دنبال این بودم که بفهمم چگونه به اینجا رسیدیم و آیا راهی برای خروج وجود دارد.
نام او ست ریچ بود
در ساعات اولیه صبح 10 ژوئیه 2016، ست ریچ 27 ساله از یک بار در شمال غربی واشنگتن دی سی به خانه می رفت. او برای کمیته ملی دموکرات (DNC)، مرکز سازماندهی مرکزی آن حزب، کار می کرد و در اوج پذیرش شغل در کمپین انتخاباتی هیلاری کلینتون و تحقق رویای دوران کودکی خود یعنی کار در انتخابات ریاست جمهوری. ریچ زمانی که بود دو بلوک با خانه اش فاصله داشت به ضرب گلوله کشته در آنچه پلیس معتقد است یک تلاش برای سرقت مسلحانه بود.
با این حال، در ماه های آینده، قتل او به طرز وحشتناکی در واشنگتن و سراسر کشور طنین انداز می شود. سخت بود که وقتی فهمیدیم چنین نور درخشانی به این بی رحمی و ناگهانی خاموش شده است، اندوهگین نشد. همانطور که اتفاق افتاد، من و ریچ حتی دوستان مشترکی داشتیم. ما در همان تیم فوتبال تفریحی آخر هفته بازی کرده بودیم. در واقع، زندگینامه ما آنقدرها هم متفاوت نبود - دو مرد غرب میانه، او از نبراسکا، من از میشیگان، که پس از کالج به واشنگتن نقل مکان کردهام تا تلاش کنیم آثار خود را در جهان به جای بگذاریم، او در سیاست و من در روزنامهنگاری. وقتی از قتل او مطلع شدم، غم و اندوه عمیقی را احساس کردم. من هم نتوانستم تکان دهم آنجا-اما-برای-فیض-خدا-برو-من احساس می کنم بعد از یک شب بیرون از خانه با دوستان، این می تواند من باشم.
هنگامی که خانواده ریچ او را در زادگاهش اوماها به خاک سپرده بودند، انتظار داشتم، مانند بسیاری دیگر، شور و هیجان کوتاهی که مرگ او به وجود آورده بود به سادگی ناپدید شود. خبرنگاران فضول و فیلمبرداران تلویزیون به سراغ داستان بعدی خود می رفتند. خانواده ریچ فضای مورد نیاز برای سوگواری را دریافت خواهند کرد. آنها و دوستانش در سالگرد درگذشت یا تولدش به یاد او جمع می شدند. آنها داستانهایی درباره لباسهای سر تا پا ستارهها و راه راههایی که او گاهی اوقات میپوشید یا وسواس او درباره جناح غربی نمایش تلویزیونی. شاید حتی خاطره او را با یک پیمانه آبجو مورد علاقهاش، بلز دو دلی، تحسین کنند.
اما این چیزی نیست که اتفاق افتاده است. نه کمرنگ.
با طولانی شدن جستجوی پلیس برای یافتن قاتل یا قاتلان ریچ، جمعیتی زوزه کش شروع به پر کردن جای خالی کردند. گمانهزنیهای وحشیانه و تئوریهای خارقالعاده درباره مرگ او با هشتگهای ویروسی - #IAmSethRich، #HisNameWasSethRich، #SethRich- در فضای مجازی ظاهر شد، در حالی که میمها در تابلوهای پیامهای سیاسی ظاهر شدند که در نهایت منجر به ایجاد تئوریهای توطئهای شد که در سطح جهانی گسترش یافت. این تئوری ها در ابتدا از جناح چپ افراطی سرچشمه گرفتند، با ادعاهایی (بدون تکه شواهد) مبنی بر اینکه ریچ توسط خانواده کلینتون به دلیل تلاش برای سوت زدن یا افشای تخلفات DNC کشته شده است.
و سپس، مانند ویروسی که از میزبانی به میزبان دیگر می پرد، نسخه جدیدی از آن تئوری توطئه بر جناح راست افراطی تسخیر شد و مروجین آن - دوباره، بدون شواهد و مدارکی - اصرار داشتند که هکرهای Rich، نه وابسته به روسیه (به عنوان به این نتیجه رسیدند by امنیت سایبری کارشناسان, اجرای قانون فدرال، و جامعه اطلاعاتی آمریکا، DNC را هک کرده بود و ده ها هزار ایمیل و سایر سوابق آن را دزدیده بود و بعداً آن اسناد دزدیده شده را در اختیار گروه شفافیت افراطی ویکی لیکس قرار داد. پس از آنکه ویکی لیکس آن اسناد دزدیده شده DNC را در اوج مبارزات انتخاباتی 2016 منتشر کرد، جولیان آسانژ، بنیانگذار آن، در تلاشی آشکار برای مبهم منبع آن سوابق، نام ریچ را به گونهای آویزان کرده بود که نشان میداد او، نه روسیه، منبع بوده است.
در دستان آنلاین مفسران، فعالان سیاسی مانند راجر استون، کلاهبردار کثیف جمهوریخواهاینفلوئنسرهای MAGA و میزبان های فاکس نیوز از جمله شان Hannity، داستان زندگی و مرگ ست ریچ به چیزی کاملاً متفاوت تبدیل می شود: یک نظریه توطئه اساسی برای قرن بیست و یکم.
قربانی یک جنگ فرهنگی
کتاب من درباره حماسه ثروتمند، مرگ در خیابان دبلیو: قتل ست ریچ و عصر توطئه، زمانی شروع شد که از خودم یک سوال ساده پرسیدم: چگونه ممکن است مرگ آن مرد جوان به چیزی بسیار بزرگ و وحشتناک تبدیل شود؟ و در مورد این کشور عجیب و غریب، سیاست منحرف تر ما، و چه چیزی ممکن است در آینده ما باشد، چه می گوید؟ به عبارت دیگر، میخواستم بدانم چگونه یک مرد معمولی، کسی که چندان متفاوت از من نیست، میتواند مورد توجه میلیونها نفر قرار گیرد، نام و چهرهاش در اینترنت پراکنده شده، داستان زندگیاش مورد سوء استفاده قرار گرفته و تحریف شده تا جایی که برای کسانی که میدانند غیرقابل تشخیص است. به او.
با گذشت زمان، زندگی و مرگ ریچ را به عنوان یک تمثیل واقعی، اگر چه تلخ، برای آمریکای قرن بیست و یکم دیدم - یک "کلید اسکلتی" که به طور بالقوه قادر به باز کردن بسیاری از درها است که منجر به درک واضح تری از چگونگی پایان یافتن ما به اینجا می شود. . البته منظورم از اینجا ملتی است که میلیون ها شهروند آن هستند باور که انتخابات گذشته دزدیده شده یا تقلبی بوده است، واکسنهای کووید نمیتوانند باشند مورد اعتمادو فقط دونالد ترامپ می تواند شکست گروه مخفی نخبگان پدوفیل و عاملان "دولت عمیق" که ظاهراً همه رشته ها را در آمریکا می کشند.
همانطور که در کتاب جدیدم می نویسم، اکنون در آن زندگی می کنیم
«زمانی که احساس میشود حقیقت همان چیزی است که بلندترین و افراطیترین صداها میگویند، نه اینکه شواهد به کجا منتهی میشوند، دادهها چه چیزی را نشان میدهند یا حقایق آشکار میکنند. لحظه ای که مردم می توانند در مورد هر کس دیگری، مرده یا زنده، مشهور یا مبهم، و در دستان نادرست، هر چه می خواهند بگویند، این اطلاعات می تواند زندگی خود را به خود بگیرد.»
اما تا زمانی که ویدیوی #TakeTheOath 2020 مایکل فلین را دوباره تماشا کردم، ارتباط بین جنگهای فاجعهبار برای همیشه آمریکا و نظام سیاسی از هم گسیخته آن در داخل را دیدم.
یک نظریه توطئه باطل مانند QAnon یا Pizzagate، یک داستان تاریک و نگران کننده در مورد یک عملیات قاچاق کودک فرضی که توسط رهبران حزب دموکرات در خارج از یک پیتزا فروشی D.C اداره می شود، چیزی بیش از پیشبرد برخی ادعاهای خارق العاده و غیرقابل قبول در مورد گروهی از مردم است. آنها را از انسانیت خارج می کند. با متهم کردن کسی به بدترین اعمالی که قابل تصور است، انسانیت و حیثیت او را ربوده اید. به سادهترین و در عین حال جنگجویانهترین اصطلاحات قابل تصور، شما آنها را بهعنوان دشمن، بهعنوان کسی که باید شکست بخورید - اگر نه با سلاحهای واقعی، پس با توییتهای بیرحمانه و ویدیوهای فریبنده معرفی میکنید.
و البته، شواهد کمی وجود ندارد که نشان دهد سربازی دیجیتال می تواند به خشونت واقعی منجر شود. در دسامبر 2016، مردی از کارولینای شمالی که ویدیوهای Pizzagate را به صورت آنلاین تماشا کرده بود، به سمت محل اتصال پیتزا D.C که مورد هدف تئوریهای توطئه قرار گرفته بود، رفت، با یک تفنگ AR-15 وارد داخل شد و سه گلوله به داخل کمد شلیک کرد. او خود را در ماموریت نجات کودکان باور داشت. در عوض، او اخذ شده چهار سال زندان و از آن زمان فقط بدتر شده است. قیام 6 ژانویه 2021 ممکن است واضح ترین شواهدی باشد که فانتزی های مبتنی بر اینترنت - در آن مورد، انتخابات ریاست جمهوری دزدیده شده - می تواند عواقب شدیدی در جهان واقعی داشته باشد.
تلفات چنین تئوری های توطئه بسیار واقعی است. چهار حامی ترامپ درگذشت در 6 ژانویه در طول شورش، در حالی که چندین افسر پلیس در آن روز در ساختمان کنگره در هفته های بعد جان خود را از دست دادند. و حتی اگر ست ریچ توسط یک مهاجم ناشناس کشته شد - تحقیقات در مورد قتل او همچنان ادامه دارد - می توان گفت که او نیز قربانی جنگ های آنلاین ما بود. نام و خاطرهاش پیچید و به چیزی کاملاً غیرقابل تشخیص تبدیل شد و سپس برای دلایلی که هرگز توسط افرادی که بعید بود با آنها موافق بود تأیید کند، مهار شد. مادر ست، مری، یک بار شرح داده شده به یک مصاحبه کننده چه احساسی داشت: «پسرت دوباره کشته شد و این بار بدتر از بار اول است. بار اول جسمش را از دست دادیم و بار دوم روحش را از دست دادیم.»
بازوهای دیجیتال خود را زمین بگذارید
برای از کار انداختن ارتشهای سرباز دیجیتال چه کاری میتوان انجام داد؟ چه چیزی می تواند مردم را متقاعد کند که «اسلحه» خود را زمین بگذارند و با بسیاری از ما انسانیت رفتار کنند، حتی اگر با ما مخالف باشند؟
من در چند سال گذشته در مورد چنین سوالاتی بسیار فکر کرده ام. انتشار اطلاعات نادرست آنلاین توسط کارشناسان و ناظران یک بحران تلقی شده است - در سال 2020، رئیس جمهور سابق باراک اوباما نام این "بزرگترین تهدید برای دموکراسی ما" است - اما در کشوری که از آزادی بیان حمایت قوی دارد، در مورد آن چه باید کرد.
ایدههایی درباره نحوه مبارزه با اطلاعات نادرست و تئوریهای توطئه وجود دارد، در حالی که حقایق و حقیقت را در قلب سیستم سیاسی خود قرار میدهیم. از جمله آنها می توان به اجبار فیس بوک، توییتر و یوتیوب اشاره کرد الگوریتم های آنها را دوباره کار کنید برای تأکید بر محتوای هذلولی و استفاده از «prebunksقبل از اینکه چنین اطلاعات فریبنده ای به نظر برسد که مردم را با آن واکسینه می کند تا اینکه بعداً مجبور به پاکسازی آن ها شود.
من پس از گذراندن پنج سال بر روی کتابی که به طور قابل توجهی درباره تئوریهای توطئه به طور گستردهتر و وحشیانهتر در جهان ما گسترش مییابد، چند ایده از خودم دارم. اما اجازه دهید در اینجا فقط چند پیشنهاد ساده برای هر یک از ما در زندگی روزمره ارائه دهم.
اولین مورد به اندازه کافی ساده است: قبل از ارسال فکر کنید. (یا توییت، یا TikTok، یا هر چیز دیگری.) اطلاعات نادرست به این دلیل پخش میشود که مردم - و گاهی رباتها - آن را گاهی عمدا منتشر میکنند، اما اغلب بهطور قابل توجهی ناخواسته. قبل از اینکه آن توییت حذف تند را بازتوییت کنید یا پست آتشین یک دوست در فیس بوک را به اشتراک بگذارید، دوباره آن را بخوانید و دو بار فکر کنید. بررسی کنید که واقعی است. و لحظه ای فکر کنید که آیا افزودن صدای خود به غوغای فزاینده خشم واقعاً چیزی است که این دنیای ما در حال حاضر به آن نیاز دارد.
پیشنهاد دوم چیزی شبیه به بازگشت است: دستگاه های خود را زمین بگذارید. با همسایه صحبت کن با یک غریبه صحبت کنید. به صورت حضوری. اگر با او رو در رو ملاقات کنید، شیطان جلوه دادن یا غیرانسانی کردن کسی که با او مخالف هستید بسیار سخت تر است. این یک راه حل قدیمی برای یک مشکل کاملاً پست مدرن است. با این حال، ممکن است، در پایان، تنها راه معقول برای خنثی کردن این لحظه سیاسی پرتنش باشد - راهی که در آن، به طور مشخص کشور بیش از حد مسلح، بسیاری از آمریکایی ها در مورد a جنگ داخلی آینده - و راه بازگشت به چیزی را پیدا کنیم که به نقطه مشترک نزدیک می شود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا