فرانسه در ماتم و شوک است. هنوز نمی دانیم چند نفر کشته و زخمی شده اند. در واقع، چیزهای زیادی وجود دارد که ما هنوز نمی دانیم - از جمله اینکه چه کسی مسئول بود. داعش مسئولیت این حمله را به عهده گرفت تقریباً چیزی در مورد اینکه چه کسی واقعاً این حملات را طراحی یا انجام داده است، به ما نمی گوید. ادعاهای اپورتونیستی یک داستان قدیمی است. اما فقدان اطلاعات مانع از بسیاری از فرضیات در مورد اینکه چه کسی "بدیهی" مسئول است و چه کاری باید با آنها انجام شود، نشده است. در حال حاضر این فراخوان در سراسر فرانسه افزایش یافته است - "این بار جنگ همه جانبه است."
اما ما می دانیم چه اتفاقی می افتد وقتی فریادهای جنگ و انتقام تمام صداهای دیگر را خاموش می کند. ما قبلا آنها را شنیده ایم
چند روز پس از حملات 9 سپتامبر، ما در IPS و برخی از متحدانمان بیانیه ای عمومی ترتیب دادیم که امضاکنندگان اصلی آن عبارت بودند از هری بلافونته، دنی گلاور، گلوریا استاینم، رزا پارکس و بسیاری دیگر. این بیانیه منعکس کننده ترس عمیقی است که همه ما در آن سهیم بودیم، هرچند حملات وحشتناکی که داشت سپتامبر 11، این بیانیه جورج دبلیو بوش در پاسخ به آن حملاتی بود که جهان را تهدید می کرد. در آن لحظه بود که او اعلام کرد که پاسخ به این جنایت عظیم علیه بشریت یک جنگ خواهد بود – اینکه او جهان را به جنگ «علیه ترور» سوق خواهد داد.
جنگ های انتقام جویانه دیگر برای فرانسه کارساز نخواهد بود که برای ایالات متحده کار کرد.
ما می دانیم که چگونه انجام شد. خیلی خوب نشد در حال حاضر ما می شنویم که مقامات فرانسوی و مفسران و صاحب نظران خواستار موارد مشابه هستند. "این بار جنگ همه جانبه است" نسخه فرانسوی بوش "شما یا با ما هستید یا با تروریست ها" است.
اما جنگهای انتقامجویانه دیگر برای فرانسه کارساز نخواهد بود که برای ایالات متحده کار کرد.
بیانیه عمومی که ما در سال 2001 منتشر کردیم، فراخوانی بود برای «عدالت، نه انتقام». شروع شد:
قلبها و دعاهای ما برای قربانیان و خانوادههایشان که از اعمال وحشیانه غیرقابل توصیفی که در 11 سپتامبر 2001 انجام شد، بسیار رنج بردهاند، ابراز همدردی میکند.
ما در شوک، خشم و اندوه بسیاری از مردم در ایالات متحده و سراسر جهان شریک هستیم و خواهان پاسخی سریع، عادلانه و مؤثر هستیم. ما پیش بینی می کنیم که یک پاسخ نظامی به ترور پایان نمی دهد. بلکه جرقه چرخهای از خشونتهای فزاینده، از دست دادن جانهای بیگناه و اقدامات تروریستی جدید خواهد بود. ما به عنوان شهروندان این ملت بزرگ، از تلاش هایی که برای یافتن کسانی که پشت این اقدامات تروریستی هستند، حمایت می کنیم. کشاندن آنها به عدالت تحت حاکمیت قانون - نه اقدام نظامی - راهی برای پایان دادن به خشونت است.
توجه داشته باشیم که اگرچه اقدامات تروریستی از سپتامبر 11 هدف آنها ایالات متحده بود، شهروندان بیش از 50 کشور در میان قربانیان به حساب می آیند. کشتار تروریسم مرز نمی شناسد. بهترین شانس ما برای جلوگیری از چنین اقدامات ویرانگر تروریستی این است که به عنوان بخشی از جامعه ملت ها در چارچوب قوانین بین المللی برای ریشه کن کردن تروریسم و تلاش برای عدالت در داخل و خارج، قاطعانه و با همکاری همکاری کنیم.
ما تأیید میکنیم که ایالات متحده کشوری از قوانین است که ریشه در ارزشهای بنیادی آمریکایی دموکراسی، عدالت، حقوق بشر و احترام به زندگی دارد. قوانینی که از آزادیهای مدنی و آزادیهای ما در ایالات متحده محافظت میکند، بخشی از آن چیزی است که ما را به عنوان یک ملت تعریف میکند. آنها نباید خلاصه شوند. انجام این کار باعث پیروزی کسانی خواهد شد که این اعمال انتقام جویانه را انجام دادند.
اما آن قوانین، قوانینی که ریشه در «دموکراسی، عدالت، حقوق بشر و احترام به زندگی» داشتند، البته خلاصه شده بودند. بدتر از آن، آنها را سرکوب کردند - با شکنجه در بگرام و ابوغریب و خلیج گوانتانامو، و با حملات هوایی و حملات هواپیماهای بدون سرنشین که به ازای هر فرد بدی که هدف قرار دادند، تعداد زیادی از افغانها، عراقیها، پاکستانیها، یمنیها، سومالیاییها یا غیرنظامیان دیگر کشته شدند. . این قوانین به دلیل توصیف نژادی و جمع آوری مسلمانان و اعراب و عرب-آمریکایی ها به حاشیه رانده شدند، توسط جاسوسی NSA در مقیاسی بسیار گسترده که عملا غیرقابل درک است نقض شدند، توسط اعضای هوس باز کنگره نادیده گرفته شدند تا به روسای جمهور اجازه دهند بودجه نامحدودی برای دستمزد یکجانبه داشته باشند. جنگ ها
پاسخ احتمالی دیگری نیز وجود داشت، همان چیزی که در روزنامه فرانسوی منعکس شد لوموند تنها چند ساعت پس از حملات 9 سپتامبر. در این تیتر آمده است: "Nous sommes tous americains maintenant". ما الان همه آمریکایی هستیم. این احساسی بود که در شمعبازیها، در نامههای دستنویس، در همبستگی انسانی جمعیتی که از تهران تا توکیو به خیابانها سرازیر میشدند، منعکس میشد. و با جنگهای بعدی تلف شد - جنگهایی که بوش به دنیا گفت و به آمریکاییها دروغ گفت با این ادعا که انتخاب یا رفتن به جنگ است، یا «اجازه دهید آنها را از دست بدهند». و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به "آنها" اجازه دهد از چنین جنایت شنیع فرار کنند، اکثریت قریب به اتفاق مردم آمریکا از جنگ حمایت کردند. در ابتدا. اما پس از آن، با ظهور یک جنبش قدرتمند ضد جنگ، افراد بیشتری متوجه شدند، هزینههای انسانی، اقتصادی، زیستمحیطی، حقوقی، دیپلماتیک و فراتر از این جنگها و شکست آنها در دستیابی به هر یک از اهداف قدرتمند. به ما اطمینان داده شد که انجام خواهند داد.
تروریسم از جنگ ها جان سالم به در می برد. مردم نمی کنند.
زیرا اکنون همه می دانند که جنگ های ویرانگر که باعث کشته شدن صدها هزار نفر از مردم عادی شد، برای از بین بردن تروریسم کارساز نبود. تروریسم از جنگ ها جان سالم به در می برد. مردم نمی کنند. اثبات آن را دیشب در پاریس و روز قبل در بیروت دیدیم. ما صداهای پیروزی را از جنگسازان آمریکایی میشنیدیم. آنها گفتند که استراتژی اوباما کارساز بود. داعش توسط شبه نظامیان کرد از شنگال عقب رانده می شد. در حمله هوایی آمریکا، محمد امواسی، معروف به «جان جهادی» از ویدئوهای داعش ترور شد. با این حال، جنگ - نسخه جدیدی از همان "جنگ جهانی علیه ترور" - هنوز در حال انجام است و واضح است که هنوز کار نمی کند. از آنجا که شما نمی توانید تروریسم را بمباران کنید، فقط می توانید مردم را بمباران کنید. می توانید شهرها را بمباران کنید. گاهی اوقات ممکن است یک تروریست را بکشید – اما این به تروریسم پایان نمیدهد، بلکه باعث تشویق بیشتر آن میشود.
لازم نبود اینطور باشد. یک روز یا بیشتر پس از حملات 9 سپتامبر، ما در IPS پیامی از یکی از همکارانمان، اسکار اولیورا، فعال بزرگ حقوق آب بولیوی دریافت کردیم. او نوشت: «ما هنوز معتقدیم دنیای دیگری ممکن است. "ما با تو هستیم." همبستگی جهانی با ما - با آمریکایی ها - واقعی بود. نه دیگر، نه از زمانی که دولت ما جهان را به جنگ برد.
لازم نیست در پاریس اینطور باشد. خیلی دیر نیست «ما در کنار پاریس ایستادهایم» فریاد امروز ماست - همانطور که «nous sommes tous americaines» 15 سال پیش رفقای فرانسوی ما بود. شاید بتونن درستش کنن
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
5 نظرات
ما تأیید میکنیم که ایالات متحده کشوری با قوانین است که ریشه در ارزشهای بنیادی آمریکایی دموکراسی، عدالت، حقوق بشر و احترام به زندگی دارد. قوانینی که از آزادی ها و آزادی های مدنی ما در ایالات متحده محافظت می کند، بخشی از آن چیزی است که ما را به عنوان یک ملت تعریف می کند.»
واقعا؟….با کی شوخی میکنی فیلیس!
همه چیزهایی که فیلیس و کریس می گویند، البته درست است. با این حال، برای بسیاری در ایالات متحده دشوار است که زمینه بزرگتر را ببینند و درک کنند که خشونت ما علیه و در سایر کشورها بسیار بیشتر از خشونت علیه ما در کشورهای خودمان است، خواه ایالات متحده، فرانسه، انگلیس و غیره.
رسانه های جریان اصلی ما، آنقدر کلمات و تصاویر را در آگاهی ما چاپ و پخش می کنند که پاسخ سریع این است که «آنها را برگردان» یا «ما در خطر وحشی ها هستیم». در چنین حالتی، تلاش قابل توجهی لازم است تا به میاسما نفوذ کنیم و ببینیم که ما اغلب درگیر واکنشهای وحشیانه هستیم.
ما قدرت های استعماری هستیم و راه های خود را بر دیگران تحمیل می کنیم. وقتی برخی دیگر به شیوههای خشونتآمیز پاسخ میدهند، باید عمیقاً بررسی کنیم که چرا؟
این را افراد متفکر بارها گفته اند، تقریباً مضحک به نظر می رسد که اکنون دارم این را می نویسم.
ما اشتباه می کنیم که انتقام بگیریم چون بالاخره انتقام است؟ ما اشتباه می کنیم زیرا با خشونت پاسخ می دهیم و همان الگوی را تکرار می کنیم که قبلاً ما را ناکام گذاشته است؟ دیدن این امر دشوار است، نه به این دلیل که رسانه ها بر طبل جنگ می کوبند، بلکه به این دلیل که ضرب آهنگ متفاوت است و ریتمی بهتر از آنچه بوش می توانست بزند. ما این انتظار را از او داریم و او این نقش را به خوبی بازی کرد.
باور کنید یا نه، همه چیز متفاوت است. این کاملاً ممکن است که این رادیکالها در نهایت به پای خود شلیک کرده باشند و به جای اینکه مانند یک قایق شطرنجی نرم باشند، ایدئولوژی آنها مسیر خود را طی کرده است. آنها کشوری ندارند و عملاً با عصبانی کردن حتی مردم خود، خود را از بین برده اند. در برخی موارد، حتی خشونت راه حلی را ارائه می دهد، اما در لحظه و طرز فکر درست. گاهی اوقات یک چکش در واقع روی میخ فرود می آید.
در میان فشارهای فعلی مطبوعات لیبرال بر سر قتل عام در پاریس، مهم است که به یاد داشته باشیم وحشیانه ترین و مداوم ترین خشونت را کجا می توان یافت.
بر اساس گزارش روزنامه آبزرور (بریتانیا) نسخه امروز لیبراسیون دیروز، "فرانسه هرگز چنین سطح خشونت را تجربه نکرده است، حتی در اوج حملات مرتبط با جنگ داخلی الجزایر در دهه 1990 ...". چگونه ممکن است این حقیقت داشته باشد؟
در طول جنگ استقلال الجزایر، الجزایر بخشی از فرانسه بود و میزان خشونت توسط کسانی که به دنبال استقلال بودند و توسط دولت فرانسه و البته OAS بسیار فراتر از حمله فعلی داعش بود، همانطور که شما به خوبی می دانید. در سال 120، "عوامل OAS به طور متوسط 1962 بمب در روز در ماه مارس با هدف هایی از جمله بیمارستان ها و مدارس منفجر می کنند"، تنها یکی از نقل قول های احتمالی از تاریخچه جنگ استقلال الجزایر. حتی در خاک «کلانشهر» فرانسه، خشونت دولتی بسیار بیشتر از حمله داعش بود، همانطور که تنها رویداد کشتار پاریس در 17 اکتبر 1961 نشان میدهد.
بنابراین، حافظه جمعی لیبرال های فرانسوی توسط وجدان آنها، لیبراسیون، پاک می شود.
اما واقعیت کنونی خشونت دولت فرانسه را نمی توان به این راحتی نادیده گرفت. فرانسه هر زمان که بخواهد در کشورهای آفریقایی "مداخله" می کند، ماجراجویی در مالی و چاد جدیدترین آنهاست. کشور مشتری این کشور، نیجر - تامین کننده بیشتر منبع برق فرانسه از طریق اورانیوم آن - همچنان یکی از فقیرترین و فاسدترین کشورهای روی زمین است. این کشور همچنین به ائتلاف اخیر برای بمباران سوریه پیوست، بدون توجه به این واقعیت که بمباران هوایی بعید است به هیچ وجه جنگ داخلی را حل کند. فرانسه تولید کننده و صادرکننده عمده سلاح است. سلاحها راهی برای استفاده دارند، اما تامینکنندگان هیچگاه مسئولیتی را نمیپذیرند. صرف نظر از وحشی گری داعش، آنها در مقایسه با قدرت های غربی مبتدی هستند.
خوب گفت کریس و... من چیزی نگرفتم.