روزنامهنگاری آمریکایی در سالهای اخیر توجه گستردهای را به گزارشدهی در مورد تجارت معطوف کرده است. به طور کلی رسانههای خبری از تلاشهایی که در جامعه ما برای به حداکثر رساندن سود شرکتی و ثروت شخصی انجام میشود، مجذوب خود میشوند. مدیران ارشد و سرمایه گذاران زیرک شرط خوبی برای ظهور به عنوان قهرمانان رسانه ای هستند، مگر اینکه یا تا زمانی که به نظر می رسد به زندان می روند. بخل سیری ناپذیر - همیشه اصرار برای بیشتر، بیشتر، بیشتر - بعید است که باعث مطبوعات بد شود. در واقع، روزنامه نگاران تمایل دارند که اشتیاق به افزایش ارزش خالص را به عنوان شواهدی از شخصیت قوی ذکر کنند.
نیم قرن پیش، سی. رایت میلز، جامعه شناس، در مورد "بی تفاوتی خزنده و یک توخالی خاموش" هشدار داد. او مشاهده کرد که در ایالات متحده، «پول یکی از معیارهای بدون ابهام موفقیت است» و در پشت این واقعیت آشکار که مردم «پول میخواهند» این واقعیت نگرانکنندهتر نهفته است که «معیارهای آنها پولی است». چند سال بعد، نویسنده ونس پاکارد یک سوال کلیدی پرسید: "با تشویق مردم به دنبال کردن نمادهای موفقیت و با واداشتن آنها به یکسان دانستن دارایی ها با موقعیت، با احساسات و ارزش های آنها چه می کنیم؟"
امروز این سوال بدتر از همیشه تکرار می شود. در حالی که تبلیغات و سایر پیام های تجاری دامنه خود را افزایش می دهند، پوشش خبری به طور معمول به اشتغال جامعه در مورد دارایی های مالی دامن می زند. با توجه به پول و آنچه که ممکن است به ارمغان بیاورد، شیفتگی رسانه ها به قدرت خرید هرگز متوقف نمی شود. سازمان های خبری اصلی به طور پیوسته منابع و اولویت ها را به سمت کسب و کار تغییر داده اند. هنگامی که PBS در سال 1970 "هفته وال استریت" را با لوئیس راکیسر راه اندازی کرد، این برنامه چشمگیر بود. زمانی که Rukeyser در اوایل امسال ترک کرد، این تنها یکی از دهها برنامه تلویزیونی ملی - اکثر آنها روزانه - بود که به تلاش برای بازدهی بالا اختصاص داشت. پس از نمایش "Moneyline" در CNN در سال 1980، اخبار تلویزیون کابلی در حالی که دنیای سرمایه گذاری را در بر می گرفت، رشد کرد. در سال 1989، جنرال الکتریک تصمیم گرفت بخش عمده ای از کانال خبری استارتاپی خود را به CNBC به پوشش و تفسیر در مورد بازار سهام اختصاص دهد.
یک دهه بعد، زمانی که لو دابز مجری برنامه "مانی لاین" را در بهار 1999 در آغاز غیبت دو ساله اش از CNN ترک کرد، این برنامه سودآورترین برنامه شبکه کابلی پیشرو بود. در آن زمان، شبکههای پخش به شدت همان جمعیت پرسود را هدف قرار میدادند، و نه فقط برنامههای صراحتاً مالی. بین اواسط دهه 1980 و اواخر دهه 1990، شبکه های تلویزیونی اصلی میزان زمان پخشی را که به بورس نیویورک و نزدک اختصاص داده شده بود، دو برابر کردند. برنامههای خبری منظم به توجه زیاد به تحولات تجاری جزئی نه به دلیل پیامدهای اقتصادی قابل توجه برای عموم مردم، بلکه به دلیل تصمیماتی که توسط مدیران مدیریت با نظارت بر بخشهای خبری اتخاذ میشد، عادت کردند.
برخی از بینندگان، آنهایی که درآمد قابل تصرف فراوانی داشتند، بسیار برابرتر از دیگران شدند. هنگامی که CNN برنامه روزانه خود را در اواسط سال 1999 اصلاح کرد تا جایی برای سه ساعت و نیم برنامه در مورد تجارت و سرمایه گذاری باز کند، رئیس غول کابلی ریچارد کاپلان
توضیح داد: «ما به تجارت و امور مالی به عنوان چیزی نگاه می کنیم که باید در یک شبکه خبری با منافع عمومی پوشش دهیم. مثل جنگ سرد در دهه 50 است. شما فقط باید آن را انجام دهید." و هدف اعلام نشده صرفاً جذب تعداد بیشتری از بینندگان نبود. همانطور که آسوشیتدپرس در سال گذشته گزارش داد، با اشاره به رقابت شدید بین "Moneyline" و برنامه "Business Center" CNBC: "مخاطبان کوچک، اما ثروتمند هستند، بنابراین تبلیغکنندگان برای اجرای تبلیغات هزینهای را پرداخت میکنند."
بسیاری از اخبار در حال حاضر چیزی بیش از روایت های مورد علاقه انسان در مورد شکوه و مصیبت های کارآفرینان، سرمایه داران و مدیران عامل هستند. در شبکههای تحت مالکیت شرکتهای چند میلیارد دلاری مانند جنرال الکتریک، ویاکام و دیزنی، بخشهای خبری به طور جدی هر صعود یا رکود بازارها را گزارش میکنند. در مقابل، آخرین باری که شنیدید تام بروکاو، دان راتر یا پیتر جنینگز آخرین میزان آسیبهای حین کار یا میانگین زمان انتظار در اورژانس بیمارستان را گزارش کردند، چه زمانی بود؟ در حالی که بسیاری از بینندگان تصور می کنند که پوشش منعکس کننده قضاوت در نظر گرفته شده متخصصان روزنامه نگاری است، این روزنامه نگاران درگیر صنعت رسانه ای هستند که تحت تسلط مؤسسات شرکتی با نفوذ مالی کافی برای تعریف مجدد معنای حرفه ای گرایی عملکردی است.
در تئوری، رسانه های غیرتجاری تلویزیون و رادیو از قدرت بی حد و حصر پول عایق هستند. اما در سرتاسر کشور، هر سال، «پخش عمومی» به صدها میلیون دلار از شرکتهایی متکی است که از ارائه تعهدی برای درخشان کردن تصاویر خود در بین بینندگان و شنوندگان مجلل خوشحال هستند. هر مزیت دیگری که به دست بیاید، آن شرکتها با تبلیغات واقعی خود مقداری روابط عمومی با ارزش را خریداری میکنند که در این تجارت بهعنوان «اعتبارات بیمهنامه تقویتشده» شناخته میشود.
همراه با هیئت مدیره منصوب سیاسی شرکت غیرانتفاعی برای پخش عمومی، اهداکنندگان شرکتی با «تعهد نویسی» - و در برخی موارد، به معنای واقعی کلمه امکان - نمایش های خاص را تحت تأثیر قرار می دهند. پول خصوصی یک عامل تعیین کننده بزرگ در مورد آنچه در پخش "عمومی" است، است. بدون بودجه شرکتی برای برنامه های خاص، بسیاری از نمایش های فعلی وجود نداشتند. تلویزیون عمومی «گزارش تجاری شبانه» را پخش میکند، اما بینندگان میتوانند بیهوده به دنبال یک برنامه معمولی باشند که به ارزیابی ثروت کارگران اختصاص دارد. در PBS، نه کمتر از شبکههای تجاری آشکارا، فرض عملیاتی به نظر میرسد این است که ثروت همه نیروی کار را ایجاد میکند، نه برعکس. در دهه 1770، آدام اسمیت دیدگاه مترقی تری را بیان کرد و نوشت: «در ابتدا تمام ثروت جهان با طلا یا نقره نبود، بلکه با نیروی کار بود.»
سالها پیش، رادیو عمومی ملی «بهروزرسانیهای کسبوکار NPR» را برای تکمیل برنامههای خبری چندین بار در روز در ایستگاههای سراسر کشور آغاز کرد. اگر شنوندگان منتظر "به روز رسانی کار NPR" باشند، ناامید خواهند شد. ایستگاههای رادیویی عمومی مختلف «Marketplace»، یک برنامه روزانه ملی، و نمایش هفتگی «Sound Money» را پخش میکنند، اما هیچ پخشی مانند «محل کار» یا «Sound Labor» وجود ندارد.
در همین حال، رسانه های چاپی مملو از وسواس های مرتبط با پول هستند. تایم و نیوزویک اغلب داستانهایی را در مورد رقابت برای جمعآوری ثروت منتشر کردهاند که در زمانهای صعودی خوشبینانه یا حتی هیجانانگیز و زمانی که تحمل این اخبار برای سرمایهگذاران سخت است، غمانگیز بود. در ربع قرن از زمانی که نیویورک تایمز بخش «روز تجاری» خود را تأسیس کرد، روزنامههای روزانه بیشتر و بیشتر کاغذ روزنامه را به هدف قرار دادن خوانندگان مرفهی که بیش از همه مورد علاقه تبلیغکنندگان تجاری هستند، تبدیل کردهاند. بخش تجارت روزانه واشنگتن پست از دو صفحه به 12 صفحه رسید. در سراسر کشور، این الگو مشابه بوده است، به طوری که روزنامه ها پوشش مالی خود را به شدت افزایش داده اند - به قیمت سایر اخبار. مطبوعات "تیراژ عمومی" با سرمایه گذار درگیر شده اند.
در طول مسیر، این روندها مفاهیم اساسی در مورد معنای واقعی روزنامه نگار بودن را تغییر داده است. دیانا بی. هنریکس، خبرنگار نیویورک تایمز، به یاد می آورد: «در طول دهه 1980، «خوانندگان» ما به «مصرف کننده» تبدیل شدند. با شروع دهه 1990، این «مصرفکنندگان» به «سرمایهگذاران» تبدیل شدند. و امروز، برخی از ما فقط با سرمایه گذارانی صحبت می کنیم که مودم های کامپیوتری نیز دارند. کیفیت روزنامهنگاری جریان اصلی همیشه به دلیل قدرت پول کلان در قالب مالکیت و تبلیغات آسیب دیده است، اما دورههای ناقص گذشته میتوانند نوستالژی دوستداشتنی را در عصر حاضر برانگیزند. هنریکس در آخرین شماره مجله Columbia Journalism Review در سال 2000 ابراز تأسف کرد: «همانطور که مخاطبان مورد نظر ما محدودتر شدهاند، ما نیز محدود شدهایم.» «اخبار تجاری امروز به ندرت آکوردهای خوش صدا یا مضامین دلگرمکننده روزنامهنگاری بزرگ را به گوش میرسانند. بیشتر آن به سادگی وزوز می کند و جیرجیر می کند، یک کلارینت نی در برابر بخش ریتم صندوق های پول و نوار تیک تیک.»
در سال 1989، دیوید کی جانستون، گزارشگر تجاری، که در آن زمان در فیلادلفیا اینکوایرر بود، به من گفت: «صفحات مالی روزنامههای این کشور جهان را از چشم بانکداران و نه از دید مشتریان بانک میبینند». این روزها، سخنان او در مورد بسیاری از صفحات دیگر روزنامه ها - و همچنین انواع دیگر رسانه ها - صدق می کند. با مهاجرت گسترده داستانهای تجاری به رسانهها، حساسیتها و اولویتهای همراه به طرز چشمگیری ذهنیتها را درباره «اخبار» تغییر داده است. بت پرستی بزرگان فناوری پیشرفته، از بیل گیتس به پایین، با لحن رایجی هماهنگ است که دارایی های دلاری را به عنوان معیارهای ضمنی ارزش انسانی معرفی می کند. در مقابل، در سراسر چشم انداز رسانه های جمعی، کارگران متوسط به سختی واجد شرایط نجیب بودن هستند. اغلب، نیازهای انسانی آنها بهعنوان موانعی در برابر پیشرفت اقتصادی مواجه میشوند.
روزنامه نگاران معاصر عادت دارند «هزینه» نیروی کار را به عنوان مانعی برای تولید ثروت به تصویر بکشند. در بحبوحه رونق بزرگ دهه گذشته، در 30 آوریل 1997، یک مقاله شاد درباره آخرین اخبار اقتصادی تحت این عنوان در صفحه اول نیویورک تایمز منتشر شد: «با توجه به اینکه هزینه های نیروی کار تحت کنترل باقی می مانند، بازارها افزایش می یابند.» (برای خوانندگان غیر ثروتمند، تیتر ممکن است اینگونه باشد: «خبر عالی: دستمزدهای شما افزایش نمییابد.» تایمز گزارش داد: «بازار سهام دیروز به بیشترین رشد خود در بیش از پنج سال گذشته رسید. چرا؟ زیرا افراد مهم خوشحال بودند که دستمزدها در ایالات متحده به سختی افزایش یافته است و کارفرمایان برای «مزایایی مانند بیمه درمانی و بازنشستگی» هزینه بیشتری پرداخت نکرده اند. این داستان نظر شادی آور یک اقتصاددان ارشد گلدمن ساکس را برجسته کرد: "شکی نیست که این گزارش هزینه نیروی کار بهتر از آن چیزی است که ما پیش بینی می کردیم." در واقع، شرایط برای کارفرمایان "بهتر" بود. کارمندان چطور؟ خوب، آنها شایستگی هیچ جوهری را نداشتند. در این مقاله 18 بند از چند اقتصاددان فعلی و سابق دولت بدون حرفی از کارگران، نمایندگان آنها یا مدافعان کارگری نقل قول شده است.
مونولوگ های رسانه های جمعی مدام بینندگان، شنوندگان و خوانندگان را با این خواسته مواجه می کنند که اغلب ضمنی است: «چقدر می ارزی؟» پاسخ معمول به ما ارائه شد: "کافی نیست."
در همان زمان، پول های کلان گزارشگری و کارشناس را متمایل می کند. در شبکه های بزرگ، ما به ندرت صدای قوی را می شنویم که علیه قدرت بزرگ شرکت های بزرگ صحبت کند. با این حال چند شکاف در دیوارهای رسانه وجود دارد. در سالهای اخیر، مجله تایم چندین داستان کثیف درباره نفوذ و قدرت شرکتها را منتشر کرده است که به سختی میتوانست اهداف آنها را راضی کند. اما جوهر تبلیغات، همانطور که هر مدیر تبلیغاتی می داند، تکرار است. وقتی داستان ها و مضامین خاصی بی انتها تکرار می شوند، شانس های زیادی در برابر روزنامه نگاری گاه و بی گاه که در اتاق پژواک رسانه ملی طنین انداز می شود، بالا می رود.
بسیاری از روزنامه نگاری در حال حاضر به طور معمول از معیارهای پولی استفاده می کنند. حتی معتبرترین روزنامههای روزانه اغلب با استفاده از ارقام دلاری به عنوان معیارهای کلی، پیشنهادات فرهنگی را پوشش میدهند و درآمدهای مالی فیلمها، نمایشنامهها، کتابها، نقاشیها، سیدیها و نماهنگهای مختلف را برجسته میکنند. درونیسازی دلار بهعنوان نشانههایی برای ارزش انسانی و دستاوردهای هنری، به طرز موذیانهای نحوه نگرش ما به معنای فرهنگ و خلاقیت را منحرف کرده است. و نگرانی عمیقی که پاکارد سالها پیش بیان کرد، تا حدی به دلیل عدم تمایل اکثر روزنامهنگاران آمریکایی برای حفظ سؤال او، ساکت شده است. با این حال، این سؤالی است که اگر از آن پرسیده شود، مطمئناً ضربان طبل گزارشهای امروزی را تغییر میدهد. با تشویق مردم به دنبال کردن نمادهای موفقیت، و با واداشتن آنها به یکسان دانستن دارایی ها با موقعیت، با احساسات و ارزش های آنها چه می کنیم؟
کتابهای نورمن سولومون شامل «عادات رسانههای بسیار فریبنده» و «مشکل با دیلبرت: فرهنگ شرکتی چگونه آخرین خنده را میگیرد» است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا