از آنجایی که بیشتر و بیشتر سیاستمداران و دانشمندان در سراسر جهان تشخیص می دهند که جنگ اوکراین را نمی توان به صورت نظامی حل کرد، که هیچ برنده ای وجود نخواهد داشت، بلکه فقط بازنده ای وجود خواهد داشت، ما باید بر کنترل خسارت تمرکز کنیم که به معنای آتش بس فوری است. این تنها سیاست عقلانی است که ما می توانیم دنبال کنیم و باید توسط همه آژانس های سازمان ملل متحد، به ویژه مجمع عمومی، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، برنامه توسعه سازمان ملل متحد، محیط زیست سازمان ملل متحد پیش برود. برنامه، سازمان بهداشت جهانی و غیره. در واقع یک حق بشر برای صلح وجود دارد که همه کشورهای عضو سازمان ملل از آن برخوردارند. erga omnesالزام به احترام برای بقای ما بسیار مهم است که دولت ها الگوی منسوخ شده تسلیم بی قید و شرط را کنار بگذارند و "برنده همه چیز را می گیرد". جنگ افروزی کنونی توسط سیاستمداران و طبل های جنگی که توسط رسانه های اصلی سازماندهی شده اند، چیزی جز «وطن پرستانه» هستند. در عصر هستهای باید هر اقدامی برای کاهش تنشها و ایجاد پلهایی برای گفتگو انجام شود.
طرح من برای صلح ساده است. 1. آتش بس بر اساس منشور سازمان ملل، 2. ممنوعیت تحویل سلاح به متخاصمان، 3. سازمان ملل متحد کمک های بین المللی به تمام جمعیت هایی که به دلیل جنگ، کمبود انرژی، کمبود غذا و غیره رنج می برند. 4. سازمان ملل متحد سازماندهی شده است. و نظارت بر همه پرسی در کریمه و دونباس، 5. لغو تحریم هایی که منافع جهانی شدن را باطل کرده است، زنجیره تامین را از بین برده است، تجارت بین المللی را برهم زده، امنیت غذایی را به خطر می اندازد، 6. پیش نویس یک معماری امنیتی جدید برای اروپا و جهان، 7. ایجاد 8. مجازات جنایات جنگی توسط دولتهای مربوطه، به عنوان مثال جنایات اوکراینی که توسط قضات اوکراینی مورد بررسی و تعقیب قرار می گیرد، جنایات روسیه که توسط دادگاه های روسیه مورد بررسی و مجازات قرار می گیرند.
هیچ تجزیه و تحلیل باینری معتبر یا تقسیم بندی جهان به «آدم های خوب» و «آدم های بد» وجود ندارد. همیشه خوب در بد و بد در خوب وجود داشته است. تحلیل دوتایی تنها در صورتی امکان پذیر است که کسی از در نظر گرفتن نظرات همه متخاصمان و بقیه بشریت خودداری کند - در حالی که این فاجعه را تماشا می کند. فاجعهای که ما شاهد آن هستیم ریشهای دارد، و اگر میخواهیم طرحی مناسب برای صلح تدوین کنیم، نباید صرفاً از منظر «غربی» به آن نگاه کنیم، بلکه باید دیدگاههای 1.5 میلیارد چینی را نیز در نظر بگیریم. 1.5 میلیارد هندی، 240 میلیون پاکستانی، 170 میلیون بنگلادشی، 280 میلیون اندونزیایی، 220 میلیون نیجریه ای، 220 میلیون برزیلی، 140 میلیون مکزیکی و غیره. خطرات خیلی زیاد است و ما آمریکایی ها و اروپایی ها حق نداریم بقای کره زمین را به خطر بیندازیم. به دلیل یک جنگ داخلی اروپایی. برای یک آفریقایی، آسیایی یا آمریکای لاتین متوسط، این که کریمه در روسیه باشد یا در اوکراین، کاملاً بی ربط است. جنگ هسته ای نباید بر سر این موضوع انجام شود.
آنچه بسیار مهم است این است که اکنون بر سر آتش بس به توافق برسیم و میانجیانی مانند پاپ فرانسیس را برای ارائه پیشنهادهای ملموس وارد کنیم. هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده، به تازگی مقاله ای را در این مقاله منتشر کرده است تماشاگر، جایی که او خواستار پایان دادن به خصومت ها از طریق مذاکره شده و در مورد خطر یک جنگ هسته ای هشدار می دهد. او اشاره کرد که در سال 1916 دولت ایالات متحده این فرصت را داشت که جنگ جهانی اول را از طریق دیپلماسی پایان دهد، اما وودرو ویلسون بسیار محترم این فرصت را به دلیل سیاست داخلی از دست داد.
«جنگ اوکراین که در آن دو قدرت هستهای با یک کشور مسلح متعارف به رقابت میپردازند» به وضوح یک جنگ نیابتی است که در آن کشورهای ناتو از یک کتاب بازی برای تضعیف روسیه پیروی میکنند و انتظار بیهودهای برای ایجاد تغییر رژیم دارند. ایالات متحده و ناتو نتوانستهاند درک کنند که روسها بسیار میهنپرست هستند و وقتی احساس خطر کنند، مهم نیست که چه شانسی داشته باشند، مبارزه خواهند کرد. هیچ سطحی از تحریم ها هرگز مردم روسیه را وادار به شورش علیه پوتین نمی کند و یک تزار دوستدار ایالات متحده را به جای او قرار نمی دهد. ما قبلاً تجربه 62 سال تحریم های شدید علیه کوبا را داریم که نتوانسته اند دولت کمونیستی را به زانو درآورند. 40 سال تحریم علیه نیکاراگوئه، 23 سال جنگ اقتصادی علیه ونزوئلا، دولت های چاوز و مادورو را از بین نبرده است. در واقع، تا به امروز این دولت های چپ از حمایت مردمی قابل توجهی برخوردار هستند. همانطور که در طول ماموریت رسمی من در سازمان ملل در ونزوئلا فهمیدم، اکثریت قریب به اتفاق مردم ونزوئلا مادورو را به خاطر مشکلات خود سرزنش نمی کنند - آنها آمریکا را مقصر می دانند.
البته، ما نمی توانیم به سادگی قبل از 24 فوریه 2022 به دنیا برگردیم. خون زیادی ریخته شده است. به گفته کیسینجر، هر «فرآیند صلح» «اوکراین را به ناتو وصل میکند، هر چند که بیان شود»، زیرا او دیگر بیطرفی اوکراین را یک گزینه نمیداند، این راهحل ترجیحی زمانی بود که ترکیه در مارس 2022 درباره توافقنامه صلح مذاکره کرد، که توسط اژدر اژدر شد. ایالات متحده و انگلیس که بر ادامه جنگ تا "پیروزی" علیه روسیه اصرار داشتند.
کیسینجر پیشنهاد میکند که روسیه قبل از 24 فوریه از این خطوط خارج شود، در حالی که سرزمینهایی که اوکراین ادعا میکند - دونتسک، لوگانسک و کریمه - میتواند موضوع مذاکره پس از آتشبس باشد. من شخصاً در این مورد تردید دارم، زیرا پس از گلوله باران این مناطق توسط اوکراین، سطح قابل توجهی از نفرت نسبت به مقامات اوکراینی ظاهر شده است، به طوری که غیرقابل تصور است که این مناطق دوباره به اوکراین ملحق شوند. آن وقت یک جنگ داخلی خواهد بود، حتی یک جنگ چریکی. اساساً این موضوعی است که مردم آنجا بر اساس خواستههای تعیینشدهشان تصمیم میگیرند. حق تعیین سرنوشت مردم (مواد 1، 55، فصل یازدهم و دوازدهم منشور ملل متحد) به طور محکم در ماده 1 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مستقر است و اوکراین و روسیه باید به آن احترام بگذارند. البته، سازمان ملل اکنون می تواند همه پرسی تعیین سرنوشت را سازمان دهد که در سطح بین المللی نظارت می شود. اما سازمان ملل متحد در سازماندهی و نظارت بر همه پرسی در این مناطق پرجمعیت روسیه در سال 1991، زمانی که اوکراین به طور یکجانبه از اتحاد جماهیر شوروی جدا شد، یا در سال 2014 پس از کودتای ضد روسی در سال 2014، مردم اوکراین و روسیه را شکست داد. میدان، که ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهور قانونی و منتخب دموکراتیک اوکراین را سرنگون کرد. رفراندوم XNUMX از فاجعه ای که امروز شاهد آن هستیم جلوگیری می کرد.
اکنون باید برای همه روشن باشد که از آنجایی که کوزووها هرگز با پیوستن مجدد به صربستان موافقت نخواهند کرد، جمعیت روسیه در کریمه، دونتسک و لوگانسک علیه چنین پیشنهادی شورش خواهند کرد. آنچه مشخص نیست این است که مردم خرسون و زاپوروزه چگونه رای خواهند داد، مناطقی که اکثریت روسیه در آن کمتر دیده می شود.
یک معماری امنیتی جدید اروپایی (یا در سراسر جهان) باید ساخته شود که نگرانی های امنیتی مشروع همه افراد ساکن در منطقه را در نظر بگیرد. البته استقلال اوکراین باید تضمین شود، همانطور که در واقع استقلال روسیه است.
موانع زیادی بر سر راه صلح در اوکراین وجود دارد که عمدتاً ناشی از نگرش ناسازگارانه اکثر کشورهای ناتو است که تا به امروز این واقعیت را نپذیرفته اند که گسترش ناتو در شرق، برخلاف توافقات منعقد شده در 1989/91، توسط روسیه به عنوان یک تهدید وجودی تلقی می شود. و اینکه دیرتر روسیه واکنش نشان خواهد داد. فراموش نکنیم که روسیه از سال 2014 تا 2022 در توافقنامه مینسک، در جلسات سازمان امنیت و همکاری اروپا، در قالب نرماندی شرکت کرد. باید اذعان داشت که روسیه مطابق با ماده 2(3) منشور ملل متحد عمل کرد و 8 سال تلاش کرد تا مشکلات ایجاد شده توسط میدان 2014 را حل کند. کودتا با وسایل مسالمت آمیز افسوس که این اوکراین با حمایت ایالات متحده و بریتانیا بود که از اجرای توافقات مینسک و حق تعیین سرنوشت جمعیت روسیه در اوکراین خودداری کرد. دو معاهده پیشنهادی وزیر امور خارجه لاوروف در دسامبر 2021 معتدل و مبنای خوبی برای بحث بود. این معاهدات تضمینهای امنیت ملی را به روسیه میداد که مستحق آن بود و صلح پایدار بین روسیه و اوکراین را ممکن میکرد. متأسفانه ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو، این پیشنهادات را با گستاخی رد کرد.
یک مشکل این است که بسیاری در غرب تصور می کنند که "روسیه ای که در اثر جنگ ناتوان شده است" مطلوب است. این مردم روسیه، مردم روسیه تاریخ خود را نمی شناسند. آنها طعمه تبلیغات ضد روسی هستند که همیشه در رسانه های غربی وجود داشته است، تبلیغاتی که در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در طول سال های گورباچف اندکی کاهش یافت، اما پس از اینکه ناتو به این نتیجه رسید که برای توجیه وجود خود به یک "دشمن" نیاز دارد، به سرعت افزایش یافت. . این اتفاق در زمان رئیس جمهور ایالات متحده بیل کلینتون رخ داد و ما امروز شاهد عواقب روس هراسی گسترده هستیم. این نوع بیگانه هراسی در ماده 20 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ممنوع است، اما اکثر مردم از وجود میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و سیاسی اطلاعی ندارند. من به یاد می آورم تحریکات ضد روسیه در زمان تهاجم گرجستان به اوستیای جنوبی، مقالات نفرت انگیز علیه ورزشکاران روسی و زنان ورزشکار در جریان بازی های المپیک زمستانی سوچی در اوایل سال 2014، درست قبل از مراسم دختر. کودتا. گویی رسانهها از قبل مردم آمریکا و اروپا را برای نفرت از روسها آماده میکردند تا بتوانند این موضوع را بهتر توجیه کنند. گلدان و اقدامات ضد روسی متعاقب آن اتخاذ شد گلدان مجلس.
من به عنوان یک مقام سازمان ملل این فرصت را داشتم که زبان روسی را یاد بگیرم و گواهی مهارت خود را دریافت کنم. از زمانی که من به خاطر توانایی تازه به دست آمده در خواندن پوشکین، لرمانتوف، تولستوی، داستایوفسکی، تورگنیف در نسخه اصلی سپاسگزارم. من همچنین این شانس را داشتم که از زبان روسی در دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل در طول ماموریت های متعدد به کشورهای بالتیک و روسیه و در سال 1994 در طی دو مأموریت در اوکراین برای نظارت بر انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری استفاده کنم. من خوشحالم که تعداد قابل توجهی از روس ها در روسیه و دیاسپورا، اوکراینی های اوکراین و دیاسپورا را می شناسم که برخی از آنها را دوست می نامم. من بهعنوان یک مورخ تلاش کردهام تا روان روسها را درک کنم و خودم را در جایگاه آنها قرار دهم. کیسینجر «نقش تاریخی» روسیه در اروپا را به ما یادآوری میکند و هشدار میدهد که واهی «برچیدن» روسیه، قلمرو وسیع آن را به یک «خلاء مورد مناقشه» تبدیل میکند و جنگهای بیپایانی توسط جوامع رقیب در پی خواهد داشت. با وجود هزاران سلاح هسته ای در این منطقه، این دستور العملی برای آخرالزمان جهانی خواهد بود.
رسانههای جریان اصلی در غرب همچنان با به حداکثر رساندن گزارشها - چه قابل تأیید یا نه - درباره جنایات جنگی ادعایی روسیه، سوخت بر آتش میریزند. شکی نیست که سربازان روسی در اوکراین مرتکب جنایاتی شده اند، همانطور که نیروهای ناتو در افغانستان، عراق، ابوغریب، گوانتانامو و جاهای دیگر مرتکب جنایات شده اند. در کتاب من اداره جنایات جنگی ورماخت(انتشارات دانشگاه نبراسکا، 1980[1]) من جنایاتی را که سربازان روسی و اوکراینی بر علیه یوگسلاوی ها، لهستانی ها، مجارها و آلمانی ها در طول جنگ جهانی دوم مرتکب شدند، ثبت کردم. البته روس ها مرتکب جنایت می شوند. اما همه طرفها آنها را مرتکب شدهاند و ما نباید بر اولویت مجازات و محاکمههای جنایات جنگی تمرکز کنیم، زیرا تجربه نشان میدهد که محاکمههای جنایات جنگی تنها در صورت تسلیم شدن بدون قید و شرط توسط مغلوبها امکانپذیر است، مانند سال 1945 که آلمان و ژاپن تسلیم شد.
سناریو امروز کاملاً متفاوت است، زیرا احتمال تسلیم روسیه صفر است. اگر تشدید تنش ها و تبلیغات ادامه یابد، این خطر فزاینده وجود دارد که فردی در ناتو برای حمله هسته ای «پیشگیرانه» علیه روسیه اقدام کند و اگر روسیه از نظر وجودی تهدید شود، زرادخانه هسته ای گسترده خود را علیه ما پرتاب خواهد کرد. غرب. فراموش نکنیم که اقیانوس ها با ناتو و زیردریایی های روسی که همگی مجهز به سلاح هسته ای هستند زنده هستند. بنابراین، ما نباید یک رویارویی هسته ای را تحریک کنیم که به خوبی می تواند زندگی انسان (و حیوان) را در این سیاره خاتمه دهد.
عقل سلیم به ما می گوید که ما باید تنش ها را کاهش دهیم و برای رسیدن به مصالحه تلاش کنیم، الف روش زندگیحتی اگر سالها طول بکشد تا روابط بین کشورهای ناتو و روسیه به یک همزیستی محترمانه بازگردد.
در مسیرهای نورنبرگ و توکیو 1945-48 مغلوب ها در رحمت فاتحان قرار گرفتند. (vae victis)و دادگاه نورنبرگ و توکیو برگزار شد. مطمئناً بسیاری از کسانی که محکوم شدند مرتکب جنایات هولناکی بودند. اما «دادگاه پیروز» هرگز مشروعیت چندانی ندارد. برای اجرای «عدالت»، یک دادگاه باید همه کسانی را که قانون را زیر پا گذاشته اند مجازات کند، و بر مغلوب ها تمرکز نکند و اجازه دهد فاتحان در مصونیت کامل از مجازات فرار کنند. اگر دادگاه نورنبرگ به دنبال اعتبار بود، باید شوروی را به خاطر قتل عام های متعدد اقلیت های مذهبی، کشتن 15,000 اسیر جنگی لهستانی در کاتین و جاهای دیگر محاکمه می کرد، باید ایالات متحده و بریتانیا را برای بمباران تروریستی عمدی جمعیت محاکمه می کرد. مراکز، کشته شدن حدود 600,000 انسان. "بمب افکن هریس" مطمئناً به دار آویخته می شد. اگر دادگاه توکیو احترام تاریخی می خواست، ایالات متحده را به خاطر جنگ دریایی بی رویه، به دلیل مسلسل سیستماتیک کشتی های غرق شده ژاپنی (همانطور که در تاریخ نیروی دریایی سازمان ملل ثبت شده است) محاکمه می کرد، سربازان انگلیسی را به خاطر کشتن اسرای ژاپنی محاکمه می کرد. جنگ در آسیای جنوب شرقی (که به طور گسترده در مناظرات پارلمانی بریتانیا مورد بحث قرار گرفت)، می توانست خدمه کشتی را محاکمه کند. همجنسگرا enola که اولین بمب اتمی را بر روی جمعیت بدبخت هیروشیما پرتاب کرد - که از نظر تاریخی یکی از بزرگ جنایات قرن بیستم بود.
آیا برای محاکمه پوتین، زلینسکی، استولتنبرگ، برای محاکمه اعضای گردان آزوف، مزدوران و دیگر مبارزان بی رحم به یک دادگاه بین المللی نیاز داریم؟ خیر. تحقیقات و آزمایشات فقط باید توسط کشورهای مربوطه انجام شود. اوکراینی ها به حفظ نظم در ارتش خود علاقه مند هستند. همینطور روس ها یک دادگاه بین المللی فقط مسائل را سیاسی می کند. همه کشورهای عضو کنوانسیون صلیب سرخ 1949 ژنو از قبل موظف به محاکمه جنایتکاران خود هستند. اینجاست که باید تاکید کرد.
چه سابقه تاریخی برای جنگ های بزرگی داریم که با عفو پایان یافته است[2]? برای شمارش خیلی زیاد است. اجازه دهید با جنگ سی ساله (1618-48) شروع کنم که حدود 8 میلیون اروپایی را نابود کرد. به اندازه کافی جالب توجه است که با وجود جنایات وحشتناکی که مرتکب شدند، پس از آن هیچ محاکمه جنایات جنگی صورت نگرفت، و در معاهده های مونستر و اسنابروک در سال 1648 هیچ مجازاتی در کار نبود. در مقابل، ماده 2 هر دو معاهده عفو عمومی را پیش بینی کرده است. خون زیادی ریخته شده بود. اروپا به استراحت نیاز داشت و «مجازات» به خدا سپرده شد: «از یک طرف و طرف دیگر فراموشی، عفو یا بخشش همیشگی تمام آنچه مرتکب شده است... به گونهای که هیچ بدنی … هر گونه خصومت را انجام دهید، دشمنی کنید، یا برای یکدیگر مشکل ایجاد کنید.»[3] صلح وستفالن در سال 1648 به عنوان نقطه عطف حقوق بین الملل و تلاشی معقول برای ایجاد معماری امنیتی اروپا در تاریخ ثبت شد.[4].
همچنین میتوان به ماده 3 معاهده ریجسویک (1697) اشاره کرد که عفو سربازان سلطنتهای فرانسه و بریتانیا را تعیین کرد. ماده یازدهم قانون نهایی کنگره وین (1815) علیرغم جنایات جنگ های ناپلئونی، عفو را مقرر می داشت. فصل دوم پیمان اویان در سال 1962 که به جنگ وحشیانه استقلال الجزایر پایان داد، به طور مشابه برای هر دو طرف عفو مقرر کرد.
باید اذعان کرد که دنیای امروز مفهوم «عفو» را نمی پسندد و به نظر می رسد به انتقام گرفتار شده است. این بسیار خطرناک است، زیرا ما روی لبه پرتگاه می رقصیم. با خرد و آرامش ممکن است بتوانیم زنده بمانیم و روزی با Vergilius بگوییم:forsan et haec olim meminisse iuvabit«... «شاید روزی به خاطر سپردن این چیزها خوشایند باشد». به خصوص اگر سیاستمداران ما احتیاط و خرد به خرج دهند و موفق شوند جهان را از آرماگدون نجات دهند. مطمئناً، این به نظر می رسد بیان رواقی و زیبایی شناسی، اما ما چه گزینه هایی داریم؟
یادداشت.
[1] بررسی های علمی را در وب سایت من ببینید http://www.alfreddezayas.com/books.shtml
[2] آلفرد دی زایاس، «بند عفو» در رودولف برنهارت (ویرایشگر) دایره المعارف حقوق بین الملل عمومی، ج، اول، هلند شمالی، آمستردام، 1992، ص 148-151.
[3] https://avalon.law.yale.edu/17th_century/westphal.asp
[4] آلفرد دی زایاس، «وستفالن، صلح» در برنهارت، دایره المعارف حقوق بین الملل عمومی، جلد چهارم، ص 1465-1469، هلند شمالی، آمستردام، 2000.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا