کمتر از 100 روز از تشکیل دولت PP (حزب مردم)، که قرار بود «ثبات» را برای اسپانیای بحران زده به ارمغان بیاورد، کشور را در یک دوره شدید اعتراضات و بسیج تشنج می بینیم. در روز یکشنبه 11 مارس، تا 1.5 میلیون نفر در 60 شهر راهپیمایی کردند و اتحادیه ها ادعا کردند که 500,000 نفر در مادرید و 450,000 نفر در بارسلونا شرکت کردند. در شهرها و شهرهای کوچکتر، ده ها هزار نفر به خیابان ها آمدند. گفته می شود که تنها در منطقه اندلس، بیش از 220,000 نفر حضور داشتند. این راهپیمایی ها پس از یک روز اعتراض گسترده در 19 فوریه که تعداد مشابهی به خیابان ها آمد، و انفجار خود به خود همبستگی با بهار والنسیا، که ده ها هزار نفر را در سراسر کشور تظاهرات کردند، دنبال شد. و این بسیجها به دور از نشان دادن نقطه اوج فرآیند، تنها نشاندهنده اعتصاب عمومی در 29 مارس هستند.
نقطه کانونی در این جهش در مبارزه، اصلاحات کارگری است که اخیراً اعلام شده است، که نشان دهنده یک حمله تاریخی به دستاوردهای طبقه کارگر اسپانیا است، بدون اینکه سابقه ای در سه دهه پس از سقوط رژیم فرانکو داشته باشد. پیشبینی میشود که این اصلاحات که به طور گسترده اخراجها را ارزانتر و تسهیل میکند و حقوق چانهزنی جمعی کارگران را تضعیف میکند، منجر به از دست دادن 630,000 شغل در سال 2012 خواهد شد. این خشم از تهاجم ریاضتی را متبلور کرده است، که از زمان پیروزی PP وحشیانه تر و تسریع شده است. و این پاسخ حتی قبل از اعلام بخش اعظم اقدامات ضد کارگری آنها که در پایان اسفند در بودجه خواهد آمد، صورت می گیرد.
کمپین ضد اتحادیه نشان دهنده ترس روسای از اعتصاب عمومی است
از زمان اعلام اعتصاب، یک کمپین هماهنگ ضد اتحادیه راه اندازی شده است که رهبران حزب مردم و نزدیکان آنها در مطبوعات طرفدار سرمایه داری رهبری آن را بر عهده دارند. اعتصاب عمومی به عنوان "اعتصاب علیه اسپانیا" با توسل به "وطن پرستی" (یعنی پذیرش دهه ها بدبختی و بیکاری گسترده برای پرداخت بدهی ها و "حل" بحران سیستم بازار بین المللی و اسپانیا) نامگذاری شده است. دوران لیدا، رهبر حزب حاکم کاتالونیا CiU (که از PP در رای گیری لایحه اصلاحات کار در پارلمان حمایت کرد) حتی خواستار تقویت قوانین ضد اتحادیه برای ممانعت بیشتر از حق اعتصاب شد. این با تهاجم رسانه ای و دولتی برای تضعیف تأثیر اعتصاب عمومی و قدرت بسیج کننده جنبش سندیکایی تکمیل شده است. این تظاهرات پاسخ اولیه مناسب به این کمپین است، همانطور که اعتصاب عمومی که مطمئناً ابعاد گسترده ای خواهد داشت. در واقع، این کمپین بیش از قدرت، ضعف و ترس از ورود طبقه کارگر سازمان یافته به جنگ را منعکس می کند. در چارچوب چنین کمپین خشمگین ضد سندیکایی، رویکرد درستی از جانب جنبشهای چپ ضد سرمایهداری و جنبشهای اجتماعی، برای تشخیص واضح مخالفت لازم با رهبری جناح راست از مخالفت با جنبش اتحادیههای کارگری بهطور کلی، این است. اهمیت ویژه
اعتصاب عمومی اولین پیروزی در مبارزه از پایین برای اتحادیهگرایی مبارز است
رهبران اتحادیه های کارگری اصلی اسپانیا، CCOO و UGT، به دور از پاسخگویی به اعلام این حملات با عزمی مصمم برای هدایت طبقه کارگر به نبردی برای پیروزی، از پایین تحت فشار قرار گرفتند تا اعتصاب عمومی را اعلام کنند. حتی زمانی که نخستوزیر، ماریانو راخوی، در نشست اتحادیه اروپا به همتایان خود گفت که اصلاحات کارگری «به قیمت یک اعتصاب عمومی تمام میشود»، هفتهها قبل از اینکه رهبران اتحادیهها حتی برای فکر کردن به آن آماده شوند، گذشت! این فشار از پایین بود، به ویژه فشاری که توسط تظاهرات گسترده 19 فوریه اعمال شد، که پس از آن حتی مطبوعات سرمایه داری مجبور شدند در مورد میزان سر و صدا از پایین برای اعتصاب عمومی اظهار نظر کنند. این امر سپس با شورش دانشجویان و درخواست مصمم برای اقدام جدی که از پایین از طریق ساختارهای اتحادیهها منتقل میشد، تقویت شد. تنها چند روز پس از رد هرگونه اعتصاب عمومی تا بعد از ماه مه، بوروکرات های ارشد خود را بدون هیچ گزینه ای جز اعلام اعتصاب برای 29 مارس دیدند.
تجربه اعتصاب عمومی در سپتامبر 2010، که در آن بیش از 10 میلیون کارگر ابزارهای خود را پایین آوردند، تنها به امضای رهبران سندیکا با توافق نامه فروش و موافقت با افزایش سن بازنشستگی، از جمله موارد دیگر، نیز بر روی آنها تأثیر گذاشته است. آگاهی بخش وسیعی از کارگران و اتحادیه های کارگری. گام بعدی باید شامل توسعه بیشتر مبارزه از پایین باشد تا اطمینان حاصل شود که «29-M» آغاز یک مبارزه جدی است و صرفاً یک ضربه نمادین نیست، بلکه بخشی از یک استراتژی برای پیروزی است.
اعضای Socialismo Revolucionario (CWI در اسپانیا) در تظاهرات گسترده روز یکشنبه شرکت کردند و بر نیاز به یک برنامه عملی پایدار تأکید کردند که به طور دموکراتیک در محل کار و مجامع اجتماعی و کمیتههای اعتصاب مورد بحث و تصمیم گیری قرار گرفته و برای اعضای همه اتحادیهها (و هیچکدام) آزاد است. نامگذاری تاریخی برای اعتصاب 48 ساعته به دنبال 29-M، با تهدید اعتصابات بیشتر در صورت لزوم، می تواند مبنایی برای شروع جنبشی باشد که قادر به مقابله با کاهش ها و اصلاحات ضد دولت باشد. سازمانهای چپ، جنبشهای اجتماعی و اتحادیههای کارگری میتوانند از پایین سازماندهی کنند تا برای چنین برنامهای مرتبط با آلترناتیو سیاسی برای اجماع ریاضت اقتصادی مبارزه کنند. این می تواند راه رو به جلو را به سوی تنها راه خروج از باتلاق کنونی نشان دهد - تحول سوسیالیستی جامعه از طریق مالکیت دموکراتیک عمومی و کنترل اقتصاد، در مقیاس ملی و بین المللی.
[در زیر ترجمه بیانیه سوسیالیسمو انقلابیوناریو (CWI در اسپانیا) پس از اعلام اعتصاب عمومی در 29 مارس است]
اصلاحات کارگری دولت بزرگترین حمله به فتوحات طبقه کارگر از نظر حقوق کارگران از دوران فرانکو است. در زمانی که بیش از 5 میلیون نفر بیکار هستند و بیش از نیمی از جوانان بیکار هستند، اخراج ها را ارزان می کند. این امر اخراج جمعی را بیشتر تسهیل می کند و برای کسانی که هنوز سر کار هستند، کابوس مشاغل نامطمئن را بدتر می کند.
اما این اصلاحات فقط نشان دهنده آغاز است. این بخشی از دستور کار فلاکت و نابودی دولت رفاه است که سرمایه داران هم در اسپانیا و هم در سطح بین المللی از آن بسیار آگاه هستند. راخوی (نخست وزیر)، روبالکابا (رهبر PSOE)، مرکل و سارکوزی، همراه با رسانه های سرمایه داری می گویند که این تنها راه ممکن است، که باید بدهی پرداخت شود و بازارها باید آرام شوند. آنها در مورد این سیاست ها و این رویکرد اجماع ایجاد کرده اند.
اما می دانیم که دروغ است. ریاضت زاپاترو و اکنون راخوی به هیچ وجه در بهبود وضعیت موفق نبوده است. بدهی به افزایش خود ادامه می دهد و بازارها همچنان به تقاضای "فداکاری" بیشتر ادامه می دهند. مانند آزتکها، آنها خون بیشتری از جامعه میخواهند تا «خدایان» خود - بازارها، کارفرمایان و تجارتهای بزرگ را راضی کنند. برای بیشتر و بیشتر زحمتکشان روشن تر و واضح تر می شود که چاره ای جز مبارزه برای مسیری متفاوت وجود ندارد.
اعتصاب عمومی به عنوان اولین گام برای شروع یک مبارزه پایدار
اعتصاب عمومی در 29-M اولین قدم مهم خواهد بود. این قدرت طبقه کارگر را از طریق فلج شدن اقتصاد و تظاهرات گسترده نشان خواهد داد. این اعتصاب تنها به دلیل فشار تودههای کارگران، بهویژه در پایگاه اتحادیههای بزرگ کارگری، CC.OO و UGT، که «رهبران» خود را مجبور به عمل کردند، ممکن شده است. این رهبران تمام تلاش خود را کردند تا اعتصاب را به تعویق بیندازند، و فقط یک هفته پیش، اعتصاب عمومی را تا بعد از ماه مه رد کردند، و به طور شگفتانگیزی تلاش کردند تا خط کمترین مقاومت را طی کنند و «صلح اجتماعی» را دست نخورده نگه دارند.
بنابراین، این اعتصاب عمومی اولین پیروزی برای کارگران و اتحادیههای کارگری مبارز است که نتیجه مبارزات آنها و انرژی و نمونه درخشان جوانان و دانشجویان در بهار والنسیا است. اما متاسفانه این اولین پیروزی کافی نخواهد بود. ما باید به سازماندهی از پایین ادامه دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که رهبران اتحادیهها مانند آنچه پس از اعتصاب عمومی 29 سپتامبر 2010 اتفاق افتاد، اعتصاب را با یک پیمان فروش دنبال نکنند.
این اعتصاب باید برای کارگران، بیکاران و جوانان با تشکیل مجالس در محیط های کاری و اجتماعات و مدارس و دانشگاه ها ساخته شود. کمیتههای اعتصابی، که به روی اعضای همه اتحادیهها و کارگران غیر اتحادیهای باز است، باید ایجاد شود تا در مورد استراتژی مبارزه و راههای پیش رو پس از 29M بحث کنند. آنچه به یقین می دانیم این است که برای اینکه بتوانیم هجوم دولت و نظام را متوقف کنیم، یک ضربه کافی نیست. ما مقاومت قهرمانانه طبقه کارگر یونان را با 18 اعتصاب عمومی انفرادی دیده ایم. بدون یک برنامه مبارزه پایدار، با یک رشته اعتصابات فزاینده، ما نمی توانیم دولت را از تصویب اقدامات ضد کارگری خود باز داریم. لازم است تاریخ یک اعتصاب عمومی 48 ساعته به دنبال 29 میلیون نفر، با تهدید اعتصابات بیشتر، در صورت لزوم طولانی تر، برای درهم شکستن این اصلاحات مشخص شود. نیاز به تبدیل جنبش اتحادیه کارگری به ابزار مبارزه دموکراتیک مبارزه با این امر مرتبط است.
بحران بین المللی سرمایه داری همچنین نیاز به مبارزه هماهنگ بین المللی را مطرح می کند. نیاز به اعتصاب عمومی در تعدادی از کشورها مطرح شده است که یکی از آنها در 22 مارس در پرتغال برگزار شد. اما متأسفانه هیچ استراتژی یا برنامه ای برای پیوند دادن این بسیج ها به یکدیگر وجود ندارد. اعتصابات عمومی بعدی در شبه جزیره ایبری و فراتر از آن در کشورهای «پیرامونی» اروپا، باید هماهنگ و همزمان باشد.
ما همچنین باید خود را با آلترناتیوهای سیاسی مسلح کنیم که وجود دارند. در این راستا، چپ اکنون مسئولیتی تاریخی دارد که خواستار و رایج کردن سیاستهای جایگزین واقعی برای بحران و ریاضت باشد. اینها عبارتند از رد پرداخت بدهی، که نه از آن ما، بلکه متعلق به بانکداران و سفته بازان است، و ملی شدن بانک ها و بخش های استراتژیک اقتصاد تحت کنترل کارگران دموکراتیک. این امر امکان اجرای یک سیاست تهاجمی سرمایه گذاری عمومی گسترده در مشاغل، تولید و خدمات عمومی را فراهم می کند. بر اساس چنین سیاستهایی، ما میتوانیم برای یک سیستم واقعاً دموکراتیک که به تودههای زحمتکش مشارکت میکند، به عنوان جایگزینی برای دیکتاتوری بازارها و سرمایه مبارزه کنیم. تنها بر این اساس است که جنبشهای کارگران و جوانان میتواند به سمت دگرگونی جامعه و اقتصاد پیش برود تا مشکلات اساسی پیش روی اکثریت مردم حل شود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا