پنجشنبه، در 6 سپتامبر، خوان مانوئل سانتوس، رئیس جمهور کلمبیا، پیشنهاد آتش بس دوجانبه توسط شورشیان فارک (نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا) با هدف پایان دادن به درگیری مسلحانه کلمبیا را رد کرد. وی اعلام کرد که خواستار تشدید عملیات شده است و اعلام کرد که «هیچ نوع آتش بسی وجود نخواهد داشت».
امروزه کلمبیا یکی از بزرگترین دریافت کنندگان آموزش و کمک های نظامی ایالات متحده در جهان است. اگرچه ایالات متحده در عملیات ضد شورش در کلمبیا در طول جنگ سرد شرکت داشت، جریان مستمر بودجه نظامی و آموزش در نتیجه طرح بیل کلینتون "طرح کلمبیا" (2000-2006) و "ابتکار منطقه ای آند" جرج دبلیو بوش (2008) رخ داد. – 2010)، که هر دو با هدف از بین بردن اجباری کوکا و مبارزه با چریک های چپ کلمبیا بودند. از طریق این ابتکارات، میلیاردها دلار برای مبارزه با مواد مخدر و به دنبال آن جنگ با تروریسم هزینه شده است. با این حال، تولید کوکا در کلمبیا افزایش یافته است - همانطور که شدت درگیری مسلحانه داخلی با گروههای شبهنظامی FARC و راستگرایانه افزایش یافته است.
علیرغم مطالعات متعددی که به این نتیجه رسیده اند که ارزان ترین و موثرترین راه برای مقابله با وضعیت مواد مخدر، هدایت بودجه از مجریان قانون و ریشه کنی اجباری به درمان و پیشگیری است، دولت ایالات متحده رویکرد نظامی خود را در قبال مبارزه با مواد مخدر در داخل و خارج حفظ کرده است. . با توجه به شکست شدید در دستیابی به اهداف اعلام شده این ابتکارات، باید پرسید که آیا هدف جایگزینی وجود دارد - هدفی که استراتژی فعلی به اندازه کافی به آن دست یابد؟
اثر نئولیبرال
ایالات متحده سیاست دیرینه ای برای پیشبرد سیاست های اقتصادی نئولیبرالی در آمریکای لاتین دارد که از طریق فعالیت های سازمان های غیردولتی، کمک های تخصیص یافته استراتژیک، مداخلات قهری، شرایط مرتبط با وام های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، و موافقت نامه های تجارت آزاد دوجانبه و چندجانبه به دست آمده است. ادبیات قابل توجهی وجود دارد که قشربندی اجتماعی ناشی از این سیاست ها را در آمریکای لاتین نشان می دهد، اما یک اثر خاص از نئولیبرالیسم وجود دارد که مستقیماً منجر به افزایش کشت کوکا برای صادرات شده است.
هدف مدل نئولیبرالی جهت دادن به تولید کشاورزی به سمت بازار صادرات است. در حالی که سیاستهای نئولیبرالی موانع تعرفهای محافظتی را بر روی کالاهای کشاورزی حذف میکند، واردات یارانهای کشاورزی ایالات متحده قیمت دریافتی محصولات محلی را تضعیف میکند. مزارع و مزارع بزرگتر با منابع کافی می توانند به سمت محصولات صادراتی در حال رشد مانند قهوه حرکت کنند، اما این محصولات نیازمند نیروی کار بیشتری هستند، به زمین بیشتری نیاز دارند و هزینه حمل و نقل بیشتری دارند. بنابراین بسیاری از کشاورزان کوچک و دهقانان متوجه می شوند که تنها منطقه ای که در آن می توانند مزیت رقابتی را حفظ کنند، کشت کوکا است. این امر در مکزیک پس از امضای نفتا آشکار شد، زمانی که واردات ذرت با یارانه ایالات متحده، تولید داخلی مکزیک را نابود کرد. کسانی که توانایی سرمایه گذاری در تولید محصولات صادراتی دیگر را نداشتند، یا به کشت مواد مخدر غیرقانونی روی آوردند یا به شهر نقل مکان کردند، جایی که کمبود فرصت های شغلی بسیاری را به سمت دیگر عناصر تجارت مواد مخدر سوق داد.
واضح است که اگر ایالات متحده بخواهد کشت کوکا در کلمبیا را کاهش دهد، مؤثرترین سیاست هدایت کمک های نظامی به تأمین مالی یارانه های دولتی برای محصولات قانونی خواهد بود. با این حال، توافقنامه ارتقای تجارت ایالات متحده و کلمبیا در واقع چنین اقداماتی را ممنوع می کند. بر اساس توافقنامه - که در سال 2006 امضا شد اما تا می 2012 تحت تأثیر قرار نگرفت - کلمبیا موظف است تمام حمایت های داخلی را از بین ببرد در حالی که ایالات متحده مجاز است یارانه های کشاورزی خود را حفظ کند، بنابراین از مزیت ناعادلانه در تجارت محصولات کشاورزی برخوردار می شود. در سال 2010، آکسفام بینالملل مطالعهای را سفارش داد که نشان داد این توافق قیمتهایی را که کشاورزان محلی برای محصولات عمدهای مانند ذرت و لوبیا دریافت میکنند کاهش میدهد که به نوبه خود، کشت داخلی این محصولات را کاهش میدهد و به طور قابلتوجهی بر درآمد و معیشت صدها نفر تأثیر میگذارد. هزاران کشاورز دهقانی کلمبیا.
جنگ بیولوژیکی
یکی از بخشهای اصلی طرح کلمبیا و ابتکار مریدا، تخریب مزارع کوکا توسط بخورهای شیمیایی هوایی بوده است که بر تجارت کوکائین در منبع آن تأثیر میگذارد. گلایفوسیت، ماده شیمیایی مورد استفاده برای بخور دادن محصولات غیرقانونی - که با نام تجاری Round-up شناخته می شود - در اصل توسط بدنام ترین شرکت های کشاورزی ایالات متحده، مونسانتو، ثبت و تولید شد. گلایفوسیت توسط مونسانتو به عنوان یک علف کش "خفیف" طبقه بندی شده است، اما توسط سازمان بهداشت جهانی به عنوان "بسیار سمی" طبقه بندی شده است. راند آپ در ایالات متحده به عنوان یک علف کش به فروش می رسد و حاوی این هشدارها است: "رانداپ تقریباً هر گیاه سبزی را که به طور فعال رشد می کند، از بین می برد. راندآپ نباید روی بدنه های آبی مانند برکه ها، دریاچه ها یا نهرها اعمال شود. پس از اینکه یک منطقه با Roundup اسپری شد، افراد و حیوانات خانگی (مانند گربه و سگ) باید تا زمانی که کاملاً خشک شود، از آن منطقه دور بمانند. اگر Roundup برای کنترل گیاهان نامطلوب در اطراف درختان میوه یا آجیل یا انگور استفاده می شود، بیست و یک روز قبل از خوردن میوه ها یا آجیل ها صبر کنید.
با این حال، در کلمبیا، دو افزودنی - Cosmo-Flux 411 و Cosmo InD - اضافه میشوند که سمیت را چهار برابر میکنند و چیزی را تولید میکنند که به Roundup Ultra یا به قول برخی «نارنجی عامل کلمبیا» شناخته میشود. علاوه بر این، غلظتهای موجود در مخلوطهای تهیهشده توسط ارتش کلمبیا (تحت راهنمایی همکاران آمریکایی آنها) پنج برابر بیشتر از آن چیزی است که آژانس حفاظت از محیطزیست ایالات متحده برای کاربرد هوایی ایمن تشخیص داده است. این محصول به طور مرتب بر روی مناطق مسکونی، زمین های کشاورزی، دام ها و مناطق با تنوع زیستی ارزشمند اسپری می شود. شورای مشورتی عدالت محیطی ملی، کمیته مشورتی فدرال آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده، نامه ای در 19 ژوئیه 2001 صادر کرد که در آن آمده بود: «سمپاشی هوایی علف کش باعث بیماری های چشمی، تنفسی، پوستی و گوارشی شده است. محصولات معیشتی از بین رفته؛ حیوانات اهلی بیمار؛ و منابع آب آلوده.» حتی پروژههای توسعه مبارزه با مواد مخدر، از جمله پروژههایی که توسط USAID، سازمان ملل، دولت کلمبیا و سازمانهای غیردولتی بینالمللی تمویل میشوند، در اثر بخور نابود شدهاند. یکی از نمونههای متعدد، شرکت CORCUSA، یک تعاونی قهوه ارگانیک است که برای ارائه جایگزینی برای کشت کوکا به کشاورزان دهقان تأسیس شده است. CORCUSA در سال 2005 و دوباره در سال 2007 بخور داده شد و محصول قهوه و گواهی ارگانیک پروژه برای محصولات آینده را از بین برد.
علاوه بر سلامت انسان، امنیت غذایی، و خطرات زیستمحیطی موجود در کمپین بخور، شکست بزرگی در دستیابی به هدف اعلام شدهاش: ریشهکن کردن محصول کوکا، بوده است. کوکا برخلاف اکثر محصولات غذایی دیگر، در واقع در برابر اسپری هوایی گلایفوسیت کاملاً مقاوم است. بسیاری از کشاورزانی که محصولات غذایی آنها از بین رفته است، در حالی که کوکا تنها چیزی است که پس از سمپاشی گلایفوسیت در زمین آنها رشد می کند، گزینه های کمی باقی می ماند - بنابراین نتیجه کارزار بخور افزایش قابل توجهی در کشت کوکا بوده است.
نظامی کردن جنگ علیه مواد مخدر
رویکرد نظامی برای مبارزه با جنگ مواد مخدر، درگیری در کلمبیا را تشدید کرده است. نتیجه آوارگی گسترده و محرومیت از حقوق مردم بوده است که به نوبه خود، افراد بیشتری را به سمت بخشی از تجارت مواد مخدر سوق داده است. علاوه بر این، مطالعات متعددی که به دهه 1980 بازمیگردد، متقابلاً به این نتیجه رسیدهاند که نظامی کردن جنگ مواد مخدر تأثیر کمی بر مصرف مواد غیرقانونی در ایالات متحده خواهد داشت. تأثیر استراتژی نظامیشده افزایش قابل توجه خشونت مرتبط با مواد مخدر در هر کجا که آغاز شود بوده است و نمونه واضحتر از مکزیک وجود ندارد. قبل از اینکه کالدرون جنگ مواد مخدر مکزیک را نظامی کند، نرخ جنایات خشونت آمیز در واقع در حال کاهش بود. از زمانی که این رویکرد اتخاذ شده است - با حمایت مشتاقانه ایالات متحده از جمله تخصیص 1.4 میلیارد دلار در یک دوره 3 ساله (2008-2010) از طریق ابتکار مریدا - نرخ قتل بیش از دو برابر شده است، نرخ جنایات خشونت آمیز بیش از افزایش یافته است. 200 درصد، و تعداد نقض حقوق بشر توسط ارتش در تلاش برای سلطنت در کارتل های مواد مخدر 6 برابر شده است.
از نظر ممانعت از ورود مواد مخدر به ایالات متحده، رویکرد نظامی شده یک تناقض اقتصادی ساده در هسته خود دارد. با مقابله نامتناسب با تولید و توزیع (طرف عرضه معادله) بدون مقابله یکسان با مصرف (سمت تقاضا در معادله)، قیمت محصول افزایش مییابد و در نتیجه انگیزه سود بیشتری برای افراد ایجاد میشود تا ریسکهای مربوطه را بپذیرند. در قاچاق و تولید مواد مخدر.
جنگ با نارکوگریل ها؟
همانطور که قبلاً گفته شد، هدف اصلی طرح کلمبیا ریشه کن کردن مزارع کوکا با هدف قرار دادن نارکوچریک های چپ (FARC) بود که به صراحت ادعا شد که مستقیماً در تجارت مواد مخدر دخیل بودند. با این حال، شواهدی از ارتباط مستقیم بین فارک و تجارت غیرقانونی مواد مخدر تا اوایل دهه 2000 پس از طرح کلمبیا ظاهر نشد. در واقع، در اواخر دهه 1990، شواهد کمی وجود داشت که نشان دهد دخالت فارک در تولید و توزیع مواد مخدر فراتر از مالیات بر کشت کوکا در مناطق تحت کنترل خود بود. در سال 1997، دانی مارشال، رئیس عملیات اداره مبارزه با مواد مخدر، این موضوع را در شهادت کنگره DEA اعتراف کرد و اظهار داشت: «هیچ چیزی وجود ندارد که نشان دهد گروههای شورشی خودشان کوکائین قاچاق میکنند، چه از طریق تولید کوکائین HCL و فروش آن به مکزیک. سندیکاها یا با ایجاد شبکه های توزیع خود در ایالات متحده.
طرح کلمبیا - در حالی که هدف از تعقیب چریک های مواد مخدر جناح چپ را بیان می کرد - به همان اندازه شبه نظامیان راستگرای کلمبیایی را هدف قرار نداد. در حالی که چند مورد برجسته از محاکمه و محکومیت شبه نظامیان به اتهام قاچاق مواد مخدر رخ داده است، به طور کلی، تمرکز عمدتا بر روی فارک باقی مانده است. این در حالی است که حداقل در اوایل سال 1997 DEA از دست داشتن آنها در قاچاق مواد مخدر آگاه بود. در همان شهادت کنگره ای که در بالا ذکر شد، مارشال اظهار داشت که AUC (نیروهای دفاع از خود متحد کلمبیا)، بزرگترین گروه شبه نظامی دست راستی کلمبیا، "نزدیک" با سازمان "هنائو مونتویا" - "قوی ترین سازمان کلمبیا" مرتبط است. گروههای مختلف قاچاق مستقل که مافیای مواد مخدر دره شمالی را تشکیل میدهند - و اینکه رهبر AUC، کارلوس کاستانو، «یک قاچاقچی بزرگ کوکائین برای خودش است». با وجود اینکه شبهنظامیهای راستگرا در تولید و قاچاق کوکائین در شمال کشور دست دارند، مواد بخور نیز عمدتاً در پایگاههای فارک در جنوب شرقی متمرکز شده است. بدين ترتيب، شبهههايي پديد آمده است که هدف واقعي کمپين بخور حذف يکي از جريانهاي درآمدي کليدي فارک (ماليات بر کشت کوکا در مناطق تحت کنترل آنها) به جاي کشت کوکا به طور کلي است.
در سال 2001، تحقیقات عفو بینالملل به شکایتی برای به دست آوردن سوابق سیا از لوس پپس، سازمانی هوشیار که توسط کارلوس کاستانو تأسیس شده بود، انجامید. یافتههای آن نشان میدهد که "رابطه بسیار مشکوک بین دولت ایالات متحده و خانواده کاستانو - در زمانی که دولت ایالات متحده به خوبی از دخالت آن خانواده در خشونت شبهنظامی و قاچاق مواد مخدر آگاه بود."
جنگ علیه مواد مخدر/جنگ علیه ترور
کلمبیا یکی از بزرگترین دریافت کنندگان کمک و آموزش نظامی ایالات متحده در طول جنگ سرد بود. در دوران جنگ سرد، تهدید کمونیستی برای توجیه عملیات ضد شورش علیه شورشیان فارک استفاده شد که ریشههای کمونیستی/سوسیالیستی آنها به دلیل منابع طبیعی گسترده و موقعیت جغرافیایی استراتژیک کلمبیا، تهدیدی خاص برای منافع اقتصادی ایالات متحده بود. امروزه، حتی اگر ایده کنترل فارک بر دولت کلمبیا از اعتبار کاسته شده باشد، شورشیان مرتباً به منافع ایالات متحده از جمله زیرساختها (راهآهن، خطوط لوله و غیره) شرکتهای چندملیتی انرژی و معدن آمریکا در کلمبیا حمله میکنند. همانطور که مارک گروسمن، معاون سابق وزیر امور خارجه ایالات متحده در امور سیاسی، گفت: «[شورشیان کلمبیایی] خطری برای 4.3 میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم ایالات متحده در کلمبیا هستند... کلمبیا سه درصد از واردات نفت ایالات متحده را در سال 2001 تامین کرد و دارای پتانسیل قابل توجهی است. ذخایر نفت و گاز طبیعی.»
پس از جنگ سرد و سقوط اتحاد جماهیر شوروی، تهدید کمونیستی دیگر عملیات ضد شورش ایالات متحده در کلمبیا یا سایر نقاط آمریکای لاتین را توجیه نمی کرد. بنابراین، فرماندهی جنوبی ارتش ایالات متحده (SOUTH-COM) از جنگ مواد مخدر به عنوان توجیهی جدید برای حفظ همان سطوح هزینه های نظامی و ضد شورش استقبال کرد. آموزش نظامیان آمریکای لاتین و «استراتژیهای جنگ با شدت کم که در آمریکای مرکزی به کار میرفتند به راحتی برای مبارزه با مواد مخدر به کار گرفته شدند». در کلمبیا، فارک که قبلاً "کمونیست" نامیده می شد، به "نارکوچریک" تبدیل شد و پس از 9 سپتامبر، دوباره به "تروریست" تبدیل شد. با وجود این واقعیت که ارتش کلمبیا و گروههای شبهنظامی راستگرای نزدیک مرتبط با آنها مسئول نقضهای شدید حقوق بشر بودهاند، باز هم هدف این کمپین، فارک باقی ماند.
اهمیت تاریخی برای سیاست خارجی ایالات متحده
آموزش نظامی و پرورش نظامیان متحدی که منافع و ایدئولوژی آنها منعکس کننده منافع واشنگتن باشد، از نظر تاریخی یکی از روش های اصلی کنترل ایالات متحده در آمریکای لاتین بوده است. چندین مدرسه زبان اسپانیایی به طور خاص برای آموزش افسران آمریکای لاتین از جمله مدرسه بدنام قاره آمریکا (SOA) تأسیس شد که تقریباً تمام افسران دخیل در کودتای 1973 شیلی را آموزش می داد و بسیاری از اعضای ارتش کلمبیا امروز به آموزش ادامه می دهند. علاوه بر آموزش این افسران در مبارزه با شورش، مبارزه با تروریسم، و جنگ های غیرمتعارف (از جمله دیگر اشکال حمله)، SOA عمداً تصویری تجلیل شده از "مدرنیت سرمایه داری ممتاز و اعتقاد قوی به مدل سرمایه داری دست راستی" را پرورش می دهد.
آنچه در گذشته از چنین دستوراتی حاصل شد، ایجاد نهادهای نظامی جناح راست به شدت سیاسی شده بود که تنها تا زمانی که دولت در قدرت منعکس کننده ایدئولوژی مشابهی بود، متحد دولت باقی ماندند. در طول دهههای 1970 و 1980 این امر منجر به کودتاهای نظامی شد که دولتهای چپ را در سرتاسر آمریکای لاتین و کارائیب سرنگون کردند. همانطور که کشورهای آمریکای لاتین در حال گذار به دموکراسی بودند، قدرت این ارتشهای راستگرای سرسخت (و همچنین ترسهای مستدل از مداخله نظامی ایالات متحده) منجر به استقرار دموکراسیهایی شد که به موجب آن حمایت نخبگان و نظامی از گذار دموکراتیک مشروط شد. تشکیل برخی پارامترهای اقتصادی که در قانون اساسی گنجانده شود.
علیرغم این واقعیت که بسیاری از جنبشهای دموکراتیک بر اساس توزیع مجدد ثروت بسیج شدند، این پیمانها عموماً تداوم حضور شرکتهای چندملیتی خارجی در صنایع استخراجی را تضمین میکردند و همچنین ملی شدن منابع و اجتماعیسازی زمین را بهعنوان گزینههای سیاسی بدون توجه به نتایج انتخابات منتفی میکردند. . در جایی که پیمانهای مشخصی وجود نداشت، دولتهای منتخب چپگرا هنگام تصمیمگیری در مورد ارتشهای راستگرای خود بسیار محتاط بودند. در شیلی، یکی از نمونههای مدرنتر، حتی اگر کنسرتاسیون (جنبش دموکراتیک شیلی) مخالف نئولیبرالیسم بود، قدرت ارعابکننده ارتش دست راستی باعث شد که آنها نسخه اصلاحشدهای از قانون اساسی پینوشه در سال 1980 را بپذیرند، که مدل نئولیبرال را به عنوان تثبیت کرد. همچنین تعدادی از مناطق مستبد با گرایش به راست سیاسی.
همچنین به همین دلیل است که تعداد بسیار کمی از کشورهای آمریکای لاتین - به استثنای آرژانتین قابل توجه - موفق شده اند پرسنل نظامی را در قبال جنایات گذشته مسئول بدانند. در واقع، در بسیاری از جاها، پرسنل ارتش که در جنایات بزرگ شرکت داشتند، همچنان به سمت های عالی رتبه در ارتش ادامه می دهند. در کلمبیا، این امر بهویژه صادق است و با تداوم سوء استفادههای نظامی تا به امروز، فرهنگ معافیت از مجازات ایجاد شده است که همچنان یک عامل بازدارنده برای هرگونه پتانسیل صلح و آشتی است.
حرکت اخیر به سمت چپ در آمریکای لاتین موفقیت آمیز بوده است، تا حدی به این دلیل که نسل جدید رهبران جناح چپ به شدت از خطراتی که ارتش ایجاد می کند آگاه هستند. در بولیوی یکی از اقدامات مورالس به عنوان رئیس جمهور افزایش دستمزدهای نظامی و اعتصابات اخیر پلیس (بسیار شدید که برخی آن را شورش پلیس نامیدند) تا حدی بر این واقعیت استوار بود که دستمزد پلیس تقریباً نصف حقوق دریافتی افسران نظامی درجه یک مشابه بود. در ونزوئلا، چاوز به وجهه نظامی خود پایبند است و بسیاری از منتقدان از این موضوع استفاده کرده اند تا ادعا کنند که او صرفاً یک «جنرالیسموی» دیگر است. با این حال، این انتقاد نمی تواند اهمیت سیاسی زیادی را در همسویی مجدد ارتش ونزوئلا توسط چاوز با دولت منتخب دموکراتیک این ایالت به جای نیروهای خارجی و ایدئولوژی ها درک کند. موفقیت او در این تلاش زمانی نشان داده شد که سربازان وفادار به او یک کودتای نظامی را که در سال 2002 برای مدت کوتاهی او را از قدرت کنار زدند، نشان داد. هم چاوز و هم مورالس، به دلیل مخالفتشان با سیاستهای جنگ مواد مخدر و لحن امپریالیستی که دارند، DEA را بیرون راندند. کشورهای مربوطه خود
ثبات بی ثباتی
واضح است که جنگ با مواد مخدر و متعاقب آن جنگ با تروریسم در کلمبیا به عنوان جبهه ای برای توجیه ادامه جنگ ضد شورش علیه فارک مورد استفاده قرار گرفته است. یا همانطور که استن گاف - افسر بازنشسته نیروهای ویژه ارتش ایالات متحده برای عملیات ضد شورش و مشاور نظامی سابق کلمبیا - می گوید: "جنگ با مواد مخدر" صرفا یک ترفند تبلیغاتی است... افسران روابط عمومی به ما اطلاع دادند که مبارزه با مواد مخدر یک داستان سرپوشیده است... که ماموریت ما در واقع توسعه بیشتر ظرفیت کلمبیایی ها برای عملیات ضد شورش است.
ایالات متحده با این حال، سیاست ضد تروریسم و مبارزه با مواد مخدر دولت کلمبیا، در واقع صفوف فارک را افزایش داده است. کشاورزان دهقانی که برای امرار معاش خود به کوکا وابسته هستند، مجبور می شوند برای محافظت از محصول خود در برابر مواد شیمیایی توسط هواپیماها به چریک های مسلح تکیه کنند. آوارگی و رعب و وحشت مردم و از بین رفتن محصولات معیشتی در روستاها به دلیل بخور و فعالیت های نظامی و شبه نظامی، تعداد زیادی از جوانان بیکار، محروم و خشمگین را به وجود آورده است که به دلیل مصونیت از مجازات مسلحان به سمت جنبش چریکی گرایش پیدا می کنند. نیروها و ناتوانی محسوس قوه قضاییه و نظام های سیاسی دموکراتیک کلمبیا در شنیدن نارضایتی ها یا انعکاس منافع آنها. این واقعیت که ارتش کلمبیا و گروههای شبهنظامی همچنان دهقانان کوکا را به عنوان همدستان چریکی و در نتیجه اهداف نظامی مشروع میدانند (به دلیل مالیاتی که مجبور به پرداخت فارک برای محصولات کوکای خود هستند)، شکاف بین ارتش و دهقانان را تشدید میکند. .
برخی به این استدلال هدایت شده اند که هدف واقعی در کلمبیا در واقع حفظ وضعیت درگیری دائمی است. سیستمی که در آن نظم کافی برای حفاظت از سرمایه گذاری ها و خطوط حمل و نقل وجود داشته باشد، اما بی نظمی و وحشت کافی برای حفظ نیروی کار مطیع و انعطاف پذیر و یک سیستم اقتصادی که تنها به نخبگان کوچک محلی و شرکت های چندملیتی خارجی اجازه می دهد از منابع کشور بهره مند شوند، وجود دارد. . ارتش رسمی از سرمایه گذاری ها و پیوندهای حمل و نقل مهم برای صنایع استخراجی محافظت می کند، در حالی که شبه نظامیان ارتباط نزدیکی با ارتش رسمی دارند و آشکار می شود که با دولت ایالات متحده مرتبط هستند - هر گونه حرکت به سمت اصلاح سیستم را مرعوب می کند. این امر از طریق سیاست ترور، سرکوب و ترور چپ های سیاسی، فعالان حقوق بشر، اتحادیه های کارگری و جنبش های دهقانی و بومی به دست می آید.
امپریالیسم اقتصادی
در سال 1996، چهار سال قبل از تصویب طرح کلمبیا توسط کنگره، شراکت تجاری ایالات متحده و کلمبیا - به نمایندگی از شرکت های آمریکایی با منافع کلمبیا - تاسیس شد. این سازمان برای مداخله ایالات متحده در ایالت غنی از منابع آند، یک تلاش لابی گری با تامین مالی خوبی را آغاز کرد. از جمله شرکتهایی که در این مشارکت تجاری حضور داشتند Occidental Petroleum، Enron، Texaco و BP بودند. یک نظرسنجی که تنها چند ماه قبل از تصویب طرح کلمبیا در ایالات متحده منتشر شد، نشان داد که تعداد زیادی میدان نفتی قابل استفاده تجاری و بهره برداری نشده در منطقه پوتومایو کلمبیا وجود دارد، اتفاقاً همان منطقه ای که بیشترین شدت فعالیت های شبه نظامی را تجربه می کند. بخور هوایی
این همبستگی این ظن را برانگیخته است که این سیاستها در واقع با هدف جابهجایی مردم محلی از سرزمینشان به منظور بازکردن آن در برابر گمانهزنیهای شرکتهای چندملیتی خارجی و همزمان پاکسازی جنگلهای انبوه بارانی است که شناسایی و تعیین موقعیت میدانهای نفتی را دشوار میکند. به نظر می رسد این موضوع تکراری در برداشت های محلی از جنگ ایالات متحده علیه مواد مخدر در تعدادی از کشورهای مختلف باشد. به عنوان مثال، در گواتمالا، مردم محلی از نظامی شدن استان پتن در شمال شرقی غنی از منابع انتقاد کرده اند. در حالی که مشخص است که این منطقه برای حمل مواد مخدر به مکزیک استفاده می شود، محلی ها گمان می کنند که حضور نظامی سنگین بیشتر به منافع نفتی در منطقه مربوط می شود. شکایات مشابهی از منطقه Moskitia در شرق هندوراس که در سالهای اخیر، به ویژه پس از کودتای 2009، افزایش نظامی را تجربه کرده است، ظاهر شده است. به گفته نورین گاف سالیناس، رئیس یک فدراسیون بومی میسکیتو: "بیش از هر چیز دیگری، آنها به دلیل منابع طبیعی که در Moskitia وجود دارد، به ویژه نقاط استراتژیک که در آن نفت وجود دارد، نظامی می کنند."
جریان سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDI) به کلمبیا از 2.4 میلیارد دلار در ابتدای طرح کلمبیا به 14.4 میلیارد دلار در سال 2011 افزایش یافت. در اواسط دهه 1990، نفت و گاز تنها 10 درصد از کل سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کلمبیا را تشکیل می دادند، اما در سال 2010 این میزان به افزایش یافت. تقریبا یک سوم با این حال، کلمبیا همچنان خطرناک ترین کشور جهان برای اتحادیه کارگری و یکی از نابرابرترین کشورهای جهان است که 10 درصد بالای جمعیت نزدیک به نیمی از ثروت کشور را در اختیار دارند.
نتیجه گیری
بدیهی است که در هدف اعلام شده از بین بردن کشت کوکا و قاچاق مواد مخدر در کلمبیا، استراتژی مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده یک شکست بزرگ بوده است. با این حال، از دیدگاه وزارت خارجه ایالات متحده، طرح کلمبیا به هیچ وجه شکست خورده نبود، بلکه در عوض «اجازه ایجاد یک مدل جدید مؤثر برای مداخله ایالات متحده را فراهم کرد». همانطور که مدیر امور بینالملل و تجارت دفتر پاسخگویی دولت ایالات متحده میگوید، «برنامههای بینالمللی با چالشهای مهمی در کاهش عرضه مواد مخدر غیرقانونی مواجه هستند، اما از اهداف گسترده سیاست خارجی ایالات متحده حمایت میکنند». این اهداف، در طول دوره هژمونی ایالات متحده، یکسان باقی مانده است. امپریالیسم ایالات متحده مبتنی بر کنترل ارضی نیست، بلکه بر کنترل اقتصادی است. پذیرش مدل سرمایه داری نئولیبرال در سراسر آمریکای لاتین با ارزان تر کردن استخراج منابع (به دلیل کاهش مالیات شرکت ها)، ارزان تر کردن نیروی کار (به دلیل شیوه های انعطاف پذیری نیروی کار) و تسلط بر بازارهای داخلی (به دلیل حذف تمام ایالت ها) به نفع شرکت های آمریکایی بود. یارانه ها و فروپاشی شرکت های دولتی).
مشکل در حفظ سیستمی است که در آن ذینفعان اصلی تولید اقتصادی در یک کشور، نخبگان کوچک محلی و شرکت های چندملیتی خارجی هستند. این، از نظر تاریخی، از طریق سرکوب اساسی حاصل شده است. در طول جنگ سرد، چنین سرکوبی با برچسب کمونیستی به هر جنبش یا حزب سیاسی که دیدگاههایش خارج از سرمایهداری راست افراطی بود توجیه میشد. یکی از روشهای حیاتی برای تضمین حفظ این مدل اقتصادی در آمریکای لاتین، همیشه پرورش ارتشهای متحدی بوده است که عقاید ایدئولوژیکی آنها دقیقاً مطابق با اعتقادات واشنگتن است. پایان جنگ سرد مستلزم توجیه جدیدی برای ادامه این رویه بود، بنابراین جنگ با مواد مخدر متولد شد. پس از حملات 9 سپتامبر، این جنگ به جنگ علیه تروریسم تبدیل شد.
در حالی که هدف سیاست کلمبیا ایالات متحده مطمئناً این است که فارک هرگز قدرت یا وحدت سیاسی لازم برای سرنگونی دولت را به دست نیاورد، فارک همچنین یک دشمن ضروری است، همانطور که ادامه درگیری داخلی برای توجیه ادامه آموزش نظامی و کمک های ایالات متحده ضروری است. و نفوذ در امور نفت و منابع غنی آند که دارای موقعیت استراتژیک است.
Z
جنی اوکانر فارغ التحصیل رشته روابط بین الملل با تمرکز بر روابط اقتصادی و سیاست آمریکای لاتین است.