کتاب
بررسی
بهبودی اوباما برای عده کمی نوشته جک راسموس
Pluto Press, 2012, 177 pp.
نقد کارل فینامور
ظاهرا رشته اقتصاد یکی از پرطرفدارترین دروس انتخابی در مدارس آیوی لیگ است. مسلماً می تواند موضوعی دشوار و گیج کننده باشد. بهویژه، به نظر میرسد برای دانشجویان کارشناسی از این کالجهای بسیار نخبه. بر اساس یک نظرسنجی در وال استریت ژورنال که چند سال پیش منتشر شد، اکثر آنها با ایمانی کورکورانه به یک اقتصاد بازار نامحدود و بینظم، از معرفی کوتاه کلاس درس خود دور میشوند. شاید این توضیحی باشد که باراک اوباما، فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد، در ژوئن 2008 به کانال تجاری کابلی CNBC گفت: «من یک مرد طرفدار رشد و بازار آزاد هستم. من عاشق بازار هستم.» شاید همه در حال خواندن یک کتاب باشند. من یک توصیه دیگر دارم. آخرین کتاب پروفسور اقتصاد جک راسموس، اقتصاد اوباما: بهبودی برای افراد معدودی. راسموس با زبان توصیفی روشن، کیفرخواستی ویرانگر از چهار سال گذشته سیاست های کاملاً شکست خورده دولت و دستورات نادرست زیربنایی آنها ارائه می کند.
در اینجا هیچ تشویقی برای بخش خصوصی بانک ها و شرکت ها وجود ندارد. چرا باید وجود داشته باشد؟ در خارج از کلاس های Ivy League، ایمان کورکورانه به بازار دقیقاً چه دستاوردی داشته است؟ راسموس به گزارشهای ژورنال تجاری 2011 اشاره میکند که «شرکتها نسبت به هر زمان دیگری در نیم قرن گذشته سهم بیشتری از پول نقد در ترازنامههای خود دارند... به جای سرمایهگذاری در کارخانههای جدید یا استخدام». بانک ها تفاوتی ندارند. نویسنده توضیح می دهد که بانک ها روی 1.7 تریلیون دلار نقدینگی اضافی نشسته اند که از تمدید آن برای تسهیلات وام مسکن یا به عنوان اعتبار برای مشاغل کوچک خودداری می کنند.
نویسنده نحوه دریافت کمک های مالی 9 تریلیون دلاری توسط بانک ها را بدون هیچ گونه تعهد یا قصدی برای کمک به میلیون ها کارگری که با اقامه دعوی روبرو هستند، توضیح می دهد. ممکن است خوانندگان را شوکه کند که بدانند بیمه نامه ها زیان های وام مسکن بانک را با نرخ های بالاتر بازار قبل از سقوط بازپرداخت می کنند. راسموس همچنین فاش میکند که چگونه آژانسهای وام مسکن شبه دولتی مانند فردی مک و فانی می دقیقاً همین لطف را به دوستان بانکدار خود میکنند. این یک معامله به مراتب بهتر از مذاکره مجدد مبنی بر پرداخت های کمتر و بهره با صاحبان خانه های به شدت "زیرآبی" است.
درست زمانی که فکر میکنید بدتر نمیشود، فصلهای دیگر یکی از بیوجدانترین رسواییهای سیاستگذاری هر برنامه بهبودی را افشا میکنند. در واقع از بانکها خواسته شد که وجوه نجات خود را با بهره صفر یا سود مسخره 0.25 درصدی در اختیار بانک فدرال رزرو (فدرال رزرو) قرار دهند، جایی که به آنها میلیونها سود بیشتری برای انجام هیچ کاری پرداخت میشد.
شرکت ها بهتر از این نیستند. راسموس توضیح میدهد که چگونه آنها روی مخزن عظیم 2 تریلیون دلاری نشستهاند که بیشتر آن ناشی از کاهش مالیات دولت است. این پول در بازارهای سودآور خارج از کشور سرمایه گذاری می شود یا برای خرید سهام شرکت آنها استفاده می شود، حرکتی که ارزش سهام را افزایش می دهد و در نتیجه پرداخت سود سهام به سهامداران خوش شانس را افزایش می دهد. هیچ یک از این سرمایه گذاری های بسیار سودآور در این کشور شغل ایجاد نکردند. بنابراین، راسموس نتیجهگیری میکند، به جای اینکه صرفاً مانند برخی از اقتصاددانان لیبرال صرفاً در مورد هزینههای بیشتر دولت بحث کند، به چالش کشیدن نحوه خرج کردن پول، چیزی که اقتصاددانان ترکیب مخارج مینامند، بسیار مهمتر است. به عبارت دیگر، چه کسانی وجوه نجات را دریافت می کنند و با آنها چه می کنند.
از نویسنده خواستم بیشتر توضیح دهد که چه تفاوتی با دیگر اقتصاددانان مترقی دارد. راسموس پاسخ داد: «تفاوت دیگر من با اقتصاددانان لیبرال این است که اگر شرکتها کاهش مالیات خود را جمعآوری میکنند و سود حاصل از کار را در چهار سال گذشته فشرده میکنند، دولت باید و باید از آنها مالیات بگیرد و مستقیماً خودش شغل ایجاد کند. بازار بحران را ایجاد کرد و برای حل آن نمی توان به بازار تکیه کرد. دولت باید مستقیماً شغل ایجاد کند، و برای انجام این کار بدون افزایش کسری، باید یک تجدید ساختار اساسی در سیستم مالیاتی ایالات متحده صورت گیرد.»
راسموس برای نشان دادن نظر خود مبنی بر اینکه اتکای انحصاری اوباما به بخش خصوصی یک فاجعه کامل بوده است، شواهد زیادی ارائه میکند که نشان میدهد این «بیطرفترین» بهبود دوران پس از جنگ جهانی دوم است. به عنوان مثال، در حالی که اکثریت در اثر رکود عمیق از دست دادن قابل توجهی در توان مصرفی خود رنج میبرند، او در کتاب خود توضیح میدهد که چگونه سرمایهگذاران سهام و اوراق قرضه به بازده بسیار بالایی دست یافتهاند و چگونه سود شرکتها «به رکوردهای بی سابقه در دهههای گذشته» کاهش یافته است.
راسموس سیاست اوباما را برای این نتایج حیله گرانه و برای ایجاد پیامدهای مخرب دیگر هدف قرار می دهد: عدم افزایش اشتغال، عدم توقف سلب مالکیت و عدم تضمین درآمد پایدار ایالت و دولت محلی. همانطور که راسموس تنها یک مثال ذکر کرده است، تجدیدنظرهای رو به بالا در نرخ های مالیات پایین فعلی برای افراد ثروتمند و برای شرکت ها به تنهایی می تواند اکثر کسری های دولت را جبران کند.
فصل های دیگر به طور کامل به برنامه سه جانبه بهبود اوباما یعنی کاهش مالیات، یارانه های موقت به دولت های ایالتی و محلی و کمک های نقدی به بخش خصوصی می پردازد. در واقع، نویسنده بر این باور است که این سیاستهای دولت رکود دیگری را در کاهش مشاغل و سلب مالکیت ایجاد کرده است. همانطور که راسموس خاطرنشان میکند، «از سال 1947 تا کنون هرگز اقتصاد از رکود خارج نشده است، بدون احیای مستمر مشاغل، بدون اینکه بخش مسکن پیشتاز بهبود باشد، و بدون افزایش هزینههای دولتی-محلی برای مشاغل و خدمات».
دولت به طور کامل در تامین بودجه مستقیم برای حل این مشکلات مزمن شکست خورده است. هیچ بودجه ای برای 25 میلیون بیکار برای یک برنامه شغلی گسترده و تحت حمایت دولت، همانطور که در دوران رکود بزرگ انجام شد، وجود نداشت و هیچ بودجه مستقیمی برای حدود 16 میلیون مالک خانه "زیرآبی" که اکنون در حدود 200,000 ماه با سلب مالکیت روبرو هستند، وجود نداشت.
راسموس بررسی می کند که چگونه اوباما و کنگره میلیاردها دلار به بانک ها بدون هیچ گونه تعهدی برای مذاکره مجدد در مورد وام های مسکن و میلیاردها دلار به شرکت ها بدون هیچ گونه تعهدی برای ایجاد مشاغل جدید ارائه کردند.
این خواندن سریع از 177 صفحه واقعاً یک قطعه همراه خوب برای کار قبلی راسموس در سال 2010 است. رکود حماسی، مقدمه ای برای رکود جهانی. اما در اینجا، راسموس بررسی انتقادی خود را کمتر بر تئوری و بیشتر بر سیاست متمرکز میکند و تصمیماتی را بررسی میکند که بحران را عمیقتر کرده و اکثریت قاطع مردم را با حمایت از بانکها، شرکتها و افراد بسیار ثروتمند، بار بیشتری را تحتالشعاع قرار داده است.
همانطور که نویسنده خلاصه میکند: «تا زمانی که سیاستهای بهبود اقتصادی فعلی بر کاهش مالیات بیشتر برای کسبوکار و سرمایهگذاران، یارانههای بیشتر برای شرکتها، تجارت آزاد بیشتر، مقررات زدایی بیشتر و کاهش کسری بیشتر برای بقیه تمرکز کنند، هیچگونه وجود نخواهد داشت. بهبودی پایدار.»
راسموس قبل از تبدیل شدن به یک اقتصاددان آموزش دیده، چندین دوره به عنوان نماینده اتحادیه و سازمان دهنده خدمت کرد. او این دانش و تجربه را به حرفه فعلی خود می آورد. آخرین فصل کتاب شامل یک برنامه اجتماعی و اقتصادی کامل است که به نظر او منجر به معکوس شدن چشمگیر روندهای نزولی جدی می شود که او پیش بینی می کند فقط بدتر می شود، شاید تا حد یک رکود جهانی فقط چند سال پیش از آن. ما
پیشنهادات او شامل کمک فوری به صاحبان خانه و بیکاران همراه با اصلاحات ساختاری بلندمدت است. به عنوان مثال، بررسی پیشنهادات مفصل او در مورد بازسازی بنیادی سیستم مالیاتی و بازنگری مشابه در سیستم های بانکی و بازنشستگی بسیار جالب است که در درازمدت، راسموس به من توضیح داد: «درآمد را به طبقات متوسط و کارگر بازمی گرداند. بار بدهی خود را از بین ببرند. بدون این تغییرات، تصادفات مشابه سال 2008 در آینده ما وجود دارد، درست همانطور که امروز در اروپا در حال رخ دادن است.
در هر صورت، ابتکارات او حاوی منابع درآمدی است که بهطور قابل پیشبینی، بار بانکها، شرکتها و ثروتمندان را بر دوش میگذارد. به عنوان مثال، او افزایش نرخ مالیات شرکتها را پیشنهاد میکند که آنها را به سطوح 1980 باز میگرداند، که هنوز بسیار کمتر از نرخهای مالیات کسبوکار در دهه 1950 است. از این نظر، راسموس برنامه خود را به عنوان جذابیت های واقع بینانه برای اکثریت مردم چارچوب بندی می کند. یعنی، در حالی که آنها واقعاً مستلزم مبارزه علیه منافع ریشهدار یک درصد هستند، اصلاحات پیشنهادی میتواند توسط میلیونها نفر که امروزه معتقدند ثروتمندان باید مالیات بیشتری دریافت کنند، معقول و ضروری تلقی شوند.
این آغازگر بسیار خواندنی را اکیداً برای کسانی که علاقه مند به درک دقیقتر نحوه تأثیر سیاستهای اقتصادی بر ما هستند، چگونگی شکلگیری آن توسط نخبگان و اینکه چگونه اصلاحات رادیکال جدید میتواند به طور جدی توجه اکثریتی را که حمایت و اقدام برای شکلدهی آنها به شدت مورد نیاز است، جلب کند، توصیه میکنم. یک واقعیت جدید
Z
کارل فینامور نماینده شورای کار سانفرانسیسکو، AFL-CIO است. می توان با او تماس گرفت [ایمیل محافظت شده] و نوشته های او در http://carlfinamore.wordpress.com/ مشاهده شده است.
جنسیت، نژاد و طبقه bای سلما جیمز
دیدگاه از برنده شدن: مجموعه ای از نوشته ها 1952-2011
PM Press, 2012, 300 pp.
بررسی توسط ست ساندرونسکی
زن و مرد کار می کنند. اما آنها تحت شرایط اجبار کار می کنند. این واقعیت در داخل و خارج از خانه وجود دارد. هر دو موقعیت دغدغه سلما جیمز، 81 ساله، بروکلینی است که در خانوادهای یهودی-آمریکایی و طبقه کارگر چپگرا پرورش یافته است، و فعالی است که از خود تعریف میکند که درباره علل و نتایج یک تقسیم کار جهانی و جنسیتی مینویسد.
با داغ شدن جنگ تحت رهبری حزب جمهوری خواه ایالات متحده بر سر حقوق زنان – به ویژه آنهایی که غیرسفیدپوست و فقیر هستند – جیمز از ما می خواهد که شفاف تر در مورد معانی و انگیزه های «کار بی مزد» فکر کنیم. جیمز این اصطلاح را برای کارهای روزانه ای که زنان برای سالمندان، کودکان و بزرگسالان انجام می دهند استفاده می کند. در داده های ملی محاسبه نشده است. با این حال، افراد با هر پیشینه ای روی چنین کارهای زنانه در ابعاد کوچک و بزرگ حساب می کنند.
در زمینه های مختلف و در بسیاری از مکان ها، از جمله سازمان ملل، خروجی جیمز در طول شش دهه، جنسیت، نژاد، و طبقه، با وضوح رادیکالی بر اقتصاد، بشریت و جامعه می درخشد. در سرتاسر، او بر نیاز اساسی برای پیشبرد یک تشکیلات طبقاتی که از نظر سیاسی به اکثریت بشریت امتیاز می دهد، تأکید می کند. در این زمینه، برخی افراد برای کار خود دستمزد می گیرند. سپس دوباره، برخی از مردم این کار را نمی کنند. چرا اینطور است؟ پرسش دستمزد چگونه روابط شخصی و سیاسی بین مردان و زنان جهان اول و سوم را شکل می دهد؟
جیمز با این موضوع رودررو برخورد می کند. به مقاله مهم او در سال 1952 "مکان یک زن" توجه کنید. او در آن به جزئیات ریشههای شورش زنان نوپا علیه بندگی خانگیشان میپردازد که شامل زمان کار روزانه و بدون مزد در خدمت نیازهای فرزندان و شوهران است. جیمز برای پایان رهایی انسان از بیگانگی سرمایهداری، جنبش زنان را فرا میخواند که تلاش میکند از مبادله یک شکل از ستم با شکل دیگر جلوگیری کند. یعنی از خانه دار بودن بدون مزد تا کارگران مزدبگیر تحت نظر کارفرما.
جیمز موضع خود را به طور کامل در کتابی در سال 1972 توضیح می دهد که گزیده ای از آن است