در حالی که رهبران کارگری در سراسر ایالات متحده منابع را از دفاع از کارگران دور میکنند و به کمپین انتخاب مجدد اوباما میروند، میلیونها کارگر سازمانیافته و سازمانیافته بیکار و ناامید باقی میمانند. برخلاف اعداد "خوشبینانه" مشاغل دولتی، بحران مشاغل رو به جلو است. برخی از رهبران کارگری استدلال خواهند کرد که انتخاب اوباما اولین گام برای رسیدگی به بحران مشاغل است، اما آنها بهتر می دانند.
قانون اخیر موسوم به مشاغل که با حمایت قوی دموکرات ها و جمهوری خواهان تصویب شد، مشاغلی را ایجاد نخواهد کرد - هدف این قانون کاهش مقررات برای بانک ها و شرکت ها در تلاش برای افزایش سود آنها است. عبارت JOBS برای محبوبیت مورد استفاده قرار گرفت و به دوزهای سنگین فریب نیاز داشت.
یک پروژه شغلی مشابه در اوایل سال توسط اوباما مطرح شد، زمانی که او "متخصصان" را در شورای مشاغل و رقابت پذیری خود منصوب کرد. اما شورا مملو از مدیران عامل و بانکداران بود، تنها با دو نماینده کارگری، که به خود اجازه دادند تا هدف واقعی پروژه را پنهان کنند. ریچارد ترومکا، رئیس فدراسیون کارگری AFL-CIO، یکی از رهبران نمادین کارگری در شورا بود، که تنها بعداً تا حدی با محکوم کردن توصیههای ایجاد شغل شورا، خود را نجات داد (که قابل پیشبینی بود، یکی از ایدههای کلیدی «ایجاد شغل» بود. کاهش نرخ مالیات شرکت ها).
میلیونها کارگر اتحادیهای و غیر اتحادیهای شاهد بدتر شدن زندگیشان در دوران اوباما بودهاند، در حالی که او بدلکاریهای فوق را تبلیغ میکند که هدف آن خدمت به ثروتمندان و فریب دیگران است.
این میلیونها کارگر اکنون تحت تسلط دزدان طرفدار اوباما و تماسگیرندگان تلفنی از اتحادیههای کارگری قرار خواهند گرفت که در حالی که سعی میکنند چهرهای طرفدار کارگر را به رئیسجمهور طرفدار شرکت نشان دهند، حقایق فوق را نادیده میگیرند. کارگران به این راحتی گول نخواهند خورد، چک حقوقی آنها - یا فقدان آن - حقایق قوی تر از هر مبارز طرفدار اوباما را بیان می کند.
طنز کلیدی این است که اتحادیههای کارگری آیندهنگر قبلاً دریافتهاند که برای بقای جنبششان به حمایت کارگران غیر اتحادیهای نیاز دارند. تا این حد هر دو فدراسیون اتحادیه - AFL-CIO و Change to Win - منابع عظیمی را برای سازماندهی و اطلاع رسانی به جامعه اختصاص داده اند. اما وقتی اتحادیهها سیاستهایی را دنبال میکنند که کارگران نه تنها با آن مخالف نیستند، بلکه آنها را محکوم میکنند، چنین تلاشهایی میتواند به هدر برود.
کارگران غیر اتحادیهای تنها زمانی فعالانه از اتحادیههای کارگری حمایت میکنند که به آنها الهام شود. اگر جامعه غیر اتحادیه به کارگران برای مبارزه برای منافع خود اعتماد کند، آنها در کنار اتحادیه ها در خیابان ها خواهند جنگید. با این حال، وقتی اتحادیهها مجبور میشوند حقایق را برای تشویق رأی به اوباما تغییر دهند، اعتماد حیاتی خود را به جامعه گستردهتر از دست میدهند.
اعتماد همچنین زمانی از بین رفت که کارگران شاهد بودند که بسیاری از اتحادیهها به طور علنی از طرح مراقبت بهداشتی اوباما حمایت میکردند، که میلیونها کارگر غیر اتحادیه را مجبور به خرید بیمه سلامت شرکتی نامرغوبی میکرد که توانایی پرداخت آن را ندارند. استفاده از دستکش بچههای کارگر از سیاست ضد آموزش دولتی اوباما نیز در فهرست نمونههایی قرار دارد که اتحادیهها با پیوستن به سیاستهای طرفدار شرکتهای دموکرات، موقعیت اجتماعی خود را تضعیف کردند.
به طرز تکان دهنده ای، بزرگترین اتحادیه معلمان، انجمن ملی آموزش، کمپین اوباما را تایید کرده است، حتی اگر رئیس NEA، دنیس ون روکل، تجربه معلمان از دولت اوباما را با این جمله خلاصه کرد: "امروز اعضای ما با ضدآموزش ترین، ضد آموزش مواجه هستند. اتحادیه، محیطی ضد دانشجویی که من تا به حال تجربه کردهام» - محیطی که مستقیماً توسط برنامه آموزشی اوباما به نام «مسابقه به بالا» تشویق میشود.
اوباما هنوز در انتخابات آتی به اتحادیه ها یا کارگران قولی نداده است. هر کسی که برنده ریاست جمهوری شود، بلافاصله با درجات مختلفی از اشتیاق عمومی به خدمت به شرکت ها ادامه خواهد داد - تنها تفاوت واقعی بین دو حزب.
رهبران کارگری احمق نیستند. آنها این حقایق را می شناسند، اما مطلقاً نمی دانند که در مورد آن چه باید بکنند. بنابراین آنها همان کاری را که برای چندین دهه انجام داده اند انجام می دهند. خود را با دموکراتها همسو کنند به این امید که پاداش بندگی خود را دریافت کنند. اما خردههای قدردانی سالها پیش دیگر سرازیر نشدند، و آنچه در بشقاب کارگران باقی مانده است، اکنون مورد هدف سیاستمداران دموکرات و جمهوریخواه قرار میگیرد که بر امتیازات بیشتر پافشاری میکنند.
سیاستهای دموکراتها نشاندهنده جدایی پاک از اتحادیههای کارگری است، اتحادی که همیشه به قیمت غیرمستقیم بقیه طبقه کارگر تمام میشد. تا زمانی که با اتحادیهها منصفانه رفتار میشد، بسیاری از رهبران کارگری چشم خود را بر روی سیاستهایی میبستند که بر کارگران غیر اتحادیهای تأثیر میگذاشت و فاصلهای بین سازمانیافته و غیرسازمانیافته ایجاد میکرد.
اکنون این اتحادیه های کارگری هستند که در فهرست غذا هستند. فرمانداران دموکرات بر اساس ایالت به ایالت امتیازات عمده ای را از اتحادیه های بخش دولتی گرفته اند و به طور قابل ملاحظه ای آنها را تضعیف کرده و تعداد آنها را کاهش داده اند. این، همراه با بیکاری انبوه و مسابقه به سمت بالا، به یک برنامه هماهنگ ضد اتحادیه تبدیل می شود.
راه حل رهبر کارگر برای این بحران جمع آوری پول و داوطلبان ... برای انتخاب دموکرات ها است.
بنابراین قدرت واقعی کارگر بلا استفاده باقی خواهد ماند. قدرت ذاتی اتحادیهها در تعداد، سازماندهی و توانایی آنها برای ابراز وجود جمعی در محل کار و خیابان نهفته است. اینگونه بود که نیروی کار قوی شد. اعتصابات تودهای و تظاهرات خیابانی که جنبش کارگری را بنا کرد، قدرت سازمانی ایجاد کرد که نه دموکراتها و نه جمهوریخواهان جرأت لمس آن را نداشتند. برای مثال، پرزیدنت آیزنهاور و نیکسون از ترس عواقب آن از رویارویی با اتحادیهها خودداری کردند. دموکرات های دلسوز در نسل های گذشته این قدرت را به اتحادیه ها ندادند. قدرت به زور از دموکرات ها گرفته شد.
این حقیقت از نسل کنونی اعضای اتحادیه که بسیاری از آنها با این باور که قدرتشان به انتخاب دموکراتها محدود میشود، سوءتحصیل کردهاند، پنهان میماند. هیچ باور دیگری برای جنبش کارگری که فوراً از کاهش بودجه دموکرات ها و استفاده از پول برای آموزش و سازماندهی اعضای خود برای مبارزه در محل کار و خیابان برای بسیاری از مطالبات طرفدار کارگر سود می برد، مانند یک فدرال عظیم، خطرناک نیست. برنامه مشاغل، که در غیر این صورت "خارج از میز" در کنگره باقی خواهد ماند.
Shamus Cooke یک مددکار اجتماعی، اتحادیه کارگری و نویسنده برای Workers Action است.www.workerscompass.org)