در تفسیر قبلیام، از سوال سینتیا انلو، "زنان کجا هستند؟" استفاده کردم. برای بررسی چگونگی استفاده از سیاست های جنسیتی برای شعله ور کردن میهن پرستی در جبهه داخلی. چه اتفاقی میافتد وقتی همین سوال را در مورد کشوری که ایالات متحده در حال حاضر بمباران میکند به کار میبریم؟ زنان در افغانستان کجا هستند؟
قبل از تسلط طالبان بر کابل، بسیاری از زنان افغان نقش مهمی در زندگی عمومی داشتند. زنان 40 درصد از پزشکان پایتخت، 50 درصد از کارکنان دولتی غیرنظامی و 70 درصد از معلمان را تشکیل می دادند. از سال 1996، زمانی که طالبان قدرت را به دست گرفتند، آنها حتی اجازه ندارند خانه های خود را ترک کنند، مگر اینکه یکی از اقوام مرد آنها را همراهی کند. آنها از کار یا رفتن به مدرسه منع شده اند.
بسیاری از زنان افغان که از بازار کار منع شده اند اما به دلیل مرگ یا ناتوانی شوهرانشان مجبور به تامین معاش شده اند، به تن فروشی روی می آورند. گزارشی که در تارنمای انجمن انقلابی زنان افغانستان (www.rawa.org) منتشر شده است، معمای یک زن افغان را به یاد می آورد که در زندگی عمومی حرکت می کند و از هویت های مختلف برای حفظ زندگی خود و اجتناب از مرگ استفاده می کند.
«زنانی که در [فاحشه خانه] کار می کنند معمولاً سه نوع کارت شناسایی دارند. یک شناسه که آنها را به عنوان یک بیوه با کودکان نشان می دهد، برای دریافت کمک از دفاتر سازمان ملل یا صلیب سرخ استفاده می شود. این شناسه ها زیاد مورد استفاده قرار نمی گیرند زیرا به سرعت جای خود را تغییر می دهند و نمی خواهند با مقامات محلی درگیر شوند. شناسه دیگری که آنها را به عنوان یک زن متاهل نشان می دهد، برای اجاره خانه و غیره استفاده می شود. اگر طالبان آنها را به جرم زنا (جنایت جنسی خارج از ازدواج) دستگیر کنند، از شناسه سوم خود استفاده می کنند که آنها را به عنوان یک زن مجرد نشان می دهد. مجرد بودن به آنها کمک می کند تا از سنگسار شدن جلوگیری کنند.»
حتی چنین نبوغی که توسط زنان افغان برای جمع کردن یک موجودیت به کار می رود، ممکن است در اجتناب از گرسنگی قریب الوقوع شکست بخورد. هر هفته که می گذرد احتمال اینکه غذای زمستانی به نقاط توزیع ضروری در کوه ها برسد کمتر می شود و میلیون ها نفر را در معرض خطر گرسنگی قرار می دهد. از آنجا که زنان مسئولیت اصلی فرزندان خود را دارند، تحرک کمتری دارند و دهان بیشتری برای تغذیه دارند. برای آنها، گرسنگی یک تهدید خاص است.
به گفته صندوق جمعیت سازمان ملل متحد (UNFPA) با فرض اینکه آنها از گرسنگی نمی میرند، یک "اورژانس جدی صحی دیگر اکنون با زنان افغان مواجه است." «هزاران زن باردار در میان غیرنظامیان افغان هستند که در روزهای اخیر خانه های خود را ترک کرده و در امتداد مرزهای کشور جمع شده اند. فقدان سرپناه، غذا و مراقبت های پزشکی و شرایط غیربهداشتی خطری جدی برای این زنان و کودکان شیرخوار آنها به همراه دارد. حتی قبل از بحران کنونی، شرایط بد صحی و سوءتغذیه، حاملگی و زایمان را برای زنان افغان بسیار خطرناک کرده بود.»
فراتر از گرسنگی و خطرات بهداشتی مرتبط با بارداری، زنان افغان با سلاح معمول دوران جنگ تجاوز جنسی روبرو خواهند شد، با این فرض که ایالات متحده از ائتلاف شمال به عنوان سرباز پیاده خود استفاده می کند. رابرت فیسک در ایندیپندنت لندن استدلال میکند که «گانگسترهای اتحاد» متجاوزین و قاتلهای شناخته شده هستند. در دهه نود، آنها «در حومه کابل راه خود را غارت کردند و تجاوز کردند. . . آنها دختران را برای ازدواج اجباری انتخاب کردند و خانواده هایشان را به قتل رساندند.»
من اسامه را ندیده ام. من اسامه را نمی شناسم. چرا وقتی اتفاقاتی در شرق، غرب یا شمال جهان می افتد، باید مشکلات به اینجا بیاید و مستقیماً به مردم افغانستان ضربه بزند؟» فریده، بیوه 40 ساله و مادر چهار فرزند که روز سه شنبه در خیابان های کابل، پایتخت افغانستان گدایی می کرد، پرسید.
معلم سابق از پشت حجاب فراگیرش گفت: «از خدای خود میخواهم که به محض حمله آمریکا، اولین موشک کروز به خانه من اصابت کند و من و خانوادهام را بکشد». بر اساس مقاله آسوشیتدپرس (9/25/01) او فهرست طولانی از مصائب از جمله گرسنگی و کمبود آب و بهداشت در خانه ویران شده خود را خواند.
آیا این نسخه زنانه ماموریت انتحاری است؟ شرایطی که مردانی با اراده پولادین را به وجود آورد که رقص مرگ آنی خود و هزاران نفر دیگر را به وجود آورد، این را نیز پدید می آورد، مادر آقا بدبخت و ناامید برای مرگی آتشین برای او و فرزندانش دعا می کند؟
فریدا و زنانی مانند او به چیزی تبدیل شده اند که سینتیا انلو آن را "زنان و فرزندان" می نامد - یادآوری غرب از قربانیان بی گناه، درمانده و بی صدا.
با این حال، علیرغم فشارهای دولت های ستمگر متوالی، زنان افغانستان بی صدا نبوده اند. انجمن انقلابی زنان از افغانستان (راوا) طرفدار دموکراسی و حقوق زنان، سخت کوشیده است تا وضعیت اسفناک آنها را نشان دهد. در حال حاضر، زنان افغان به دلیل کار سازماندهی خود در معرض مجازات اعدام هستند. با این حال، طبق نوشته کاتلین ریشتر برای مجله Z، حدود 2,000 عضو دارد که نیمی در افغانستان و نیمی در پاکستان هستند. راوا مدارس مخفی خانگی را برای دختران و پسران در افغانستان اداره می کند، تیم های زیرزمینی صحی سیار را در افغانستان و پاکستان اداره می کند، و پروژه های درآمدزایی را برای زنان افغان سازماندهی می کند. این سازمان همچنین گزارش هایی را در مورد تخلفات انجام شده توسط طالبان و سایر بنیادگرایان به سازمان های حقوق بشری ارائه می دهد و کاست های آموزشی تولید می کند، شب های شعر و داستان برگزار می کند و فصلنامه پیام زن (پیام زنان) را منتشر می کند.
زنان افغان هر چقدر هم که قربانی قوانین مذهبی و حکومتی باشند، آنها یک جنبش صلح و عدالت را با هم تشکیل داده اند، حتی همانطور که زندگی شکننده ای را به وجود آورده اند. با این حال، توجه بینالمللی که اخیراً به آنها معطوف شده است، تصویری از زنان افغان بهعنوان انسانهای پیچیدهای به دست نمیدهد، بلکه بیشتر بهعنوان «زنان و کودکان» جهان سوم - قربانیان یکجای سیاستهای غیرمتمدنانه داخلی و دریافتکنندگان کمکهای خیرخواهانه از غرب به ظاهر متمدن هستند.
زنان افغان که قبلاً در صفحه رادار غرب نبودند، اکنون بهعنوان «باردار»، «فرار»، «گرسنگی» و «بیوه» ظاهر میشوند. به گمان من، همه اینها درست است، اما چنین صفت هایی زنان افغان را به چیزی بیش از مجموع ناامیدکننده ترین قسمت هایشان تقلیل نمی دهند.
زنان و مردان افغان، نه حاکمان غربی، بذر آزادی خود را در خود دارند. به رسمیت شناختن انسانیت همه مردم - از جمله زنان و کودکان - برای رسیدگی به بیعدالتیهای جهانی که منجر به انواع تروریسم میشود، ضروری است. ما نمی توانیم بحران کنونی را حل کنیم مگر اینکه بپرسیم "زنان کجا هستند؟" و نه فقط این، بلکه "آنها چه می گویند؟" و "آنها چه کار می کنند؟"