در سال 1776 استعمارگران آمریکایی برای آزادی علیه یک امپراتوری قدرتمند جنگیدند، اقدامی برای خودمختاری که هنوز در چهارم ژوئیه جشن می گیریم. اما ما همچنین از چهارمین برای حفظ اسطوره ای در مورد نقش خود در جهان استفاده می کنیم که اگرچه بیشتر در سال 1776 صادق است، اما 226 سال بعد کاملاً نادرست است.

در سال 2002، ما امپراتوری هستیم.

اگر قرار است چهارم ژوئیه همچنان معنایی داشته باشد، باید آن را به جشنی از ارزش‌ها تبدیل کنیم که واقعاً جهانی هستند، با تبدیل آن به جشنی برای حق تعیین سرنوشت همه مردم به جای فرصتی برای استناد به اسطوره‌شناسی. که نقش واقعی ما را در جهان امروز می پوشاند.

برای انجام این کار مستلزم این است که ما با یک واقعیت اساسی کنار بیاییم - از زمانی که ایالات متحده قدرت کافی برای انجام این کار جمع آوری کرد، شروع به محدود کردن تعیین سرنوشت دیگران کرد.

روش های سیاست گذاران ایالات متحده در طول زمان تکامل یافته است، اما منطق اساسی یکسان است: ایالات متحده مدعی حق ویژه برای تصاحب منابع تمام زمین با زور نظامی یا اجبار اقتصادی است تا بتواند پنج برابر سرانه سهم خود را مصرف کند. این منابع، قوانین بین المللی را نادیده می گیرند.

این واقعیت غم انگیز و همچنین آرمان شریفی است که شهروندان ایالات متحده موظفند در هر روز چهارم ژوئیه با آن دست و پنجه نرم کنند، و به ویژه اکنون که دولت ما همچنان به گسترش قدرت و سلطه خود در به اصطلاح جنگ علیه تروریسم ادامه می دهد.

جنگ اسپانیا و آمریکا در سال 1898 معمولاً به عنوان یک رویداد محوری در پروژه امپراتوری آمریکا در نظر گرفته می شود. در حالی که برخی از آمریکایی‌ها می‌دانند که ما برای مدتی بر فیلیپین حکومت می‌کردیم، تعداد کمی متوجه می‌شوند که ما جنگی وحشیانه علیه فیلیپینی‌ها به راه انداختیم، آنها معتقد بودند که آزادی آنها از اسپانیا باید به معنای آزادی واقعی، از جمله استقلال از حاکمیت آمریکا باشد. حداقل 200,000 فیلیپینی توسط سربازان آمریکایی کشته شدند و ممکن است تا 1 میلیون نفر در جریان فتح کشته شده باشند.

در قرن بعد، ایالات متحده قوانین مشابهی را برای تلاش‌های خود برای تعیین سرنوشت در آمریکای لاتین اعمال کرد، به طور معمول سیاست‌ها را دستکاری کرد، کودتا را طراحی کرد، یا به کشورهایی مانند کوبا، جمهوری دومینیکن، نیکاراگوئه، مکزیک و هائیتی حمله کرد. تا زمانی که نتایج مطابق با منافع تجارت ایالات متحده باشد، خودتعیینی خوب بود. در غیر این صورت، با تفنگداران دریایی تماس بگیرید.

تناقضات زیاد پروژه آمریکایی البته بر کسی پوشیده نیست. حتی بیشتر دانش‌آموزان مدرسه می‌دانند که مردی که اعلامیه استقلال را نوشت و اعلام کرد که «همه انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند» برده‌هایی نیز داشت، و نمی‌توان از این واقعیت اجتناب کرد که پایگاه زمینی ایالات متحده در طول دوره زمانی به دست آمده است. نابودی تقریباً کامل مردم بومی ما می دانیم که زنان تا سال 1920 حق رای به دست نیاوردند و برابری سیاسی رسمی برای سیاه پوستان تنها در طول زندگی ما به دست آمد.

در حالی که بسیاری از آمریکایی‌ها در کنار آمدن با آن تاریخ زشت مشکل دارند، اکثر آنها می‌توانند آن را تصدیق کنند - تا زمانی که شکاف‌های بین ایده‌آل‌های اعلام‌شده و شیوه‌های واقعی به عنوان تاریخ تلقی شود، مشکلاتی که ما بر آن غلبه کرده‌ایم.

به همین ترتیب، برخی خواهند گفت که نوع تجاوزات امپراتوری وحشتناک نیز در گذشته است. متأسفانه، این تاریخ باستانی نیست. همچنین داستان دوره پس از جنگ جهانی دوم است - کودتاهای تحت حمایت ایالات متحده در گواتمالا و ایران در دهه 1950، تضعیف توافقات ژنو در اواخر دهه 1950 و حمله به ویتنام جنوبی در دهه 1960 برای جلوگیری از یک دولت مستقل سوسیالیستی، حمایت از ارتش تروریستی کنترا در دهه 1980 تا اینکه مردم نیکاراگوئه در نهایت به روشی که ایالات متحده ترجیح می داد رأی دادند.

بسیار خوب، برخی اعتراف خواهند کرد، حتی تاریخ اخیر ما چندان زیبا نیست. اما مطمئناً در دهه 1990، پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، ما مسیر خود را تغییر دادیم. اما باز هم روش ها تغییر می کند و بازی به همان شکل باقی می ماند.

مورد اخیر ونزوئلا را در نظر بگیرید، جایی که دخالت ایالات متحده در تلاش برای کودتا آشکار است. موقوفه ملی برای دموکراسی - یک سازمان خصوصی غیرانتفاعی برای وزارت امور خارجه که قبلاً در استفاده از پول برای تحت تأثیر قرار دادن انتخابات نقش داشته (در شیلی در سال 1988، نیکاراگوئه در سال 1989 و یوگسلاوی در سال 2000) - در سال گذشته 877,000 دلار به نیروهای مخالف داده است. به هوگو چاوز که سیاست‌های پوپولیستی او حمایت گسترده‌ای را در میان فقرای کشور و خشم ایالات متحده برای او به ارمغان آورده بود. بیش از 150,000 دلار از آن به کارلوس اورتگا، رهبر کنفدراسیون فاسد کارگران ونزوئلا، که از نزدیک با رهبر کودتا، پدرو کارمونا استانگا، همکاری می کرد، تعلق گرفت.

مقامات دولت بوش در هفته‌های قبل از کودتا با ژنرال‌ها و بازرگانان ناراضی ونزوئلا در واشنگتن دیدار کرده بودند و گزارش شد که اوتو رایش، دستیار وزیر امور خارجه بوش در امور نیمکره غربی، با رئیس غیرنظامی حکومت نظامی در ارتباط بوده است. روز کودتا زمانی که ونزوئلا در دفاع از رئیس جمهور محبوب خود به خیابان ها آمدند و چاوز دوباره به قدرت رسید، مقامات آمریکایی با اکراه اذعان کردند که او آزادانه انتخاب شده است (با 62 درصد آرا)، اگرچه یکی از آنها به خبرنگار گفت که «مشروعیت چیزی است که اعطا می شود. نه فقط توسط اکثریت رأی دهندگان.»

فراتر از مداخلات نظامی و دیپلماتیک، اجبار اقتصادی نیز وجود دارد. یکی از قابل مشاهده ترین موارد در دو دهه گذشته، استفاده از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول برای به دام انداختن کشورهای جنوب جهانی در یک "تله بدهی" بوده است، که در آن کشور نمی تواند با پرداخت سود خود ادامه دهد.

سپس برنامه‌های تعدیل ساختاری می‌آیند - کاهش حقوق و هزینه‌های دولتی برای خدماتی مانند مراقبت‌های بهداشتی، تحمیل هزینه‌های کاربران برای آموزش، و جهت‌گیری مجدد صنعت به سمت تولید برای صادرات. این برنامه ها به بانک های جهان اول قدرت بیشتری نسبت به دولت های منتخب بر سیاست های این کشورها می دهد.

قراردادهای «تجارت آزاد» تقریباً همان تأثیر را دارند، با استفاده از تهدید طرد شدن از نظام اقتصادی جهانی، دولت‌های دیگر را مجبور می‌کند که از ارائه داروهای ارزان قیمت به مردم خود دست بکشند، کنترل خود را بر شرکت‌ها محدود کنند، و از حقوق اولیه مردم چشم پوشی کنند. تعیین سیاست تصمیم اخیر گروه 8 برای استفاده از کمک برای وادار کردن کشورهای آفریقایی به خصوصی سازی آب صرفاً آخرین حمله است.

بنابراین، در چهارم ژوئیه، ما معتقدیم که صحبت درباره تعیین سرنوشت هرگز مهمتر از این نبوده است. اما اگر این مفهوم به معنایی باشد، باید به این معنا باشد که مردم کشورهای دیگر واقعاً آزادند تا سرنوشت خود را رقم بزنند.

و به معنای دیگر، یادآوری این نکته است که شهروندان ایالات متحده خودشان دارای حقوق تعیین سرنوشت هستند. درست است که دولت ما بیشتر به خواسته های ثروت و قدرت متمرکز پاسخ می دهد. ممکن است به نظر برسد که واشنگتن شات ها را صدا می کند، اما بازی از وال استریت کارگردانی شده است.

اما این نیز درست است که مردم عادی آزادی سیاسی و بیانی بی نظیری در این کشور دارند. و همانطور که آن اعلامیه ای که ما جشن می گیریم به ما یادآوری می کند، "هرگاه هر شکلی از حکومت برای این اهداف مخرب شود، این حق مردم است که آن را تغییر دهند یا لغو کنند."

اگر چهارمین را بازنگری نکنیم - اگر همچنان روزی برای ادعای افسار گسیخته استثناگرایی آمریکایی باشد - ناگزیر چیزی بیش از یک نیروی مخرب نخواهد بود که حمایت کورکورانه از جنگ، نابرابری جهانی و سیاست قدرت بین‌المللی را تشویق می‌کند.

Robert Jensen, an associate professor of journalism at the University of Texas at Austin, is the author of Writing Dissent: Taking Radical Ideas from the Margins to the Mainstream. He can be reached at rjensen@uts.cc.utexas.edu. Rahul Mahajan, Green Party candidate for governor of Texas, is the author of “The New Crusade: America’s War on Terrorism.” He can be reached at rahul@tao.ca. Other articles are available at http://uts.cc.utexas.edu/~rjensen/home.htm and http://www.rahulmahajan.com.

اهدا

رابرت جنسن استاد ممتاز دانشکده روزنامه نگاری و رسانه در دانشگاه تگزاس در آستین و یکی از اعضای هیئت موسس مرکز منابع فعالان ساحل سوم است. او با انتشارات New Perennials و پروژه New Perennials در کالج Middlebury همکاری می کند. جنسن دستیار تهیه کننده و مجری پادکست از دشت به همراه وس جکسون است.

پاسخ را ترک کنید انصراف از پاسخ

اشتراک

همه جدیدترین ها از Z، مستقیماً به صندوق ورودی شما.

موسسه ارتباطات اجتماعی و فرهنگی، شرکت یک موسسه غیرانتفاعی 501(c)3 است.

شماره EIN ما #22-2959506 است. کمک مالی شما تا حد مجاز توسط قانون مشمول کسر مالیات است.

ما حمایت مالی از تبلیغات یا حامیان شرکتی را نمی پذیریم. ما برای انجام کار خود به خیرینی مانند شما متکی هستیم.

ZNetwork: اخبار چپ، تحلیل، چشم انداز و استراتژی

اشتراک

همه جدیدترین ها از Z، مستقیماً به صندوق ورودی شما.

اشتراک

به انجمن Z بپیوندید - دعوت نامه ها، اطلاعیه ها، خلاصه هفتگی و فرصت هایی برای مشارکت دریافت کنید.

از نسخه موبایل خارج شوید