جورج مونبیوت در کتاب خود، عصر رضایت، به نفع پارلمان جهانی استدلال می کند و مجمع اجتماعی جهانی را آغاز چنین نهادی می داند. همزمان دومین مجمع جنبش های اجتماعی یک روز پس از بسته شدن مجمع اجتماعی اروپا برگزار می شود. امسال بیشتر به عنوان بخشی از روند واقعی مجمع با گزارش های مقدماتی و هدف یک ابتکار بسیج برای سال 2004 است. در آستانه دومین مجمع اجتماعی اروپا، مهم است که از خود بپرسیم که آیا واقعاً به نفع این مجمع نیست. منشور واقعی اصول همانطور که به نظر می رسد برای اشاره و پیشنهاد جهات برای فرآیند انجمن اجتماعی "در" است.
انجمن اجتماعی چیست؟ برای من یک فضا است. جنبش های اجتماعی، اتحادیه های کارگری و احزاب سیاسی در آن فضا شرکت می کنند. فضا مال ماست، این جمله واضحی است اما تکرار آن مهم است زیرا این بدان معناست که هیچ دشمنی در فضای ما وجود ندارد. تنها دشمن جزم اندیشی است و هیچ حرکتی به طور کامل از آن کاسته نمی شود.
چیزهایی وجود دارد که فکر می کنم فضا باید از آنها تشکیل شود و برخی دیگر باید کنار گذاشته شوند. فضا باید با مسائل، هماهنگی ها و اقدامات، راه حل های فوری و البته چشم انداز پر شود. برنامههای سیاسی مشترک، اهداف نهایی مشترک، راهحلهای بلندمدت و اصطلاحات/زبان مشترک باید به دلیل خطر حذف کنار گذاشته شوند. ما انقلاب، اجماع، کمونیسم و شبکههای غیرمتمرکز را به روشهای مختلف درک میکنیم که ترجیح میدهیم استفاده از چنین کلماتی را به حداقل برسانیم تا حداکثر. من پیشنهاد نمیکنم که آنها ممنوع شوند یا چیز دیگری، اما پیشنهاد میکنم که بهتر است منظورمان را توضیح دهیم تا اینکه از عباراتی استفاده کنیم که ممکن است حذف شوند، زیرا مردم فکر میکنند منظورشان را میدانند.
شعار نسبتاً خسته کننده «یک راه حل، انقلاب» نه تنها در آخرین انجمن اجتماعی اروپا باعث عصبانیت شد، زیرا آنهایی که [عمدتاً افراد حزب کارگران سوسیالیست] فریاد می زدند، همیشه جلوی راه ایستاده بودند و هرگز متوقف نشدند، بلکه به این دلیل بود که دلیل حضور افراد در یک انجمن اجتماعی را منعکس نمی کند. بسیاری از ما نه معتقدیم که تنها یک راه حل وجود دارد و نه یک راه.
نقش جنبشهای اجتماعی باید دفاع از حق انتخاب مردم، حق ما برای دموکراسی و مبارزه برای گسترش فضای سیاسی مانور باشد. فضای انجمن اجتماعی دانش، اتحادهای جدید و اتاق مانور سیاسی ایجاد می کند. نقش جنبشهای اجتماعی گسترش فضای مانور است.
زمانی که جهان به دو قسمت تقسیم شده بود و شما مجبور بودید یک طرف را انتخاب کنید، بیشتر اوقات باید از آزادی غیاب جنگ سرد لذت ببریم. نقش ما به عنوان جنبش های اجتماعی این نیست که به نفع یا علیه احزاب یا رهبران سیاسی باشیم. ما می توانیم موافق یا مخالف ایده ها، مسائل و اقدامات باشیم.
برای دفاع از PT، مخالف محاصره کوبا یا اعتراض به مداخله ایالات متحده در ونزوئلا یا کلمبیا به این معنی نیست که من باید بدون انتقاد از هر کاری که لولا، فیدل کاسترو، هوگو چاوز یا چریک های فارک انجام می دهد دفاع کنم. قطعاً به این معنا نیست که ما باید علیه همه احزاب سیاسی باشیم. ما باید تضمین کنیم که نمایندگان احزاب سیاسی که هنوز به آنها اعتماد داریم حضور دارند تا از همه سمینارهای جالبی که برگزار می شود، بیاموزند.
احزاب سیاسی به عنوان سازمان دهندگان یا سازمان ها به مجمع اجتماعی دعوت نمی شوند. من فکر می کنم که خوب است. آنها فضاهای خود را در پارلمان ها، شبکه ها، کمپین های انتخاباتی و دسترسی به رسانه ها به روش های متفاوتی نسبت به جنبش های اجتماعی دارند. نگرش نسبت به احزاب سیاسی باید باز و سخاوتمندانه باشد. همه ما باید تظاهر کنیم که تا زمانی که قوانین انجمن را نقض نمی کنند، نمی بینیم که آنها همه جا هستند.
تریبون های اجتماعی می توانند فضایی برای درک بهتر و تقسیم کار بین جنبش های اجتماعی و احزاب سیاسی فراهم کنند. حداقل در سوئد می توانم تجربه کنم که احزاب سیاسی مترقی آنقدر مشتاق نشان دادن «در خیابان» هستند که فراموش می کنند کار خود را در داخل پارلمان انجام دهند. در آنجا باید پژواک فریادهای ما از بیرون باشد. آنها باید از پارلمان ها برای توقف GATS استفاده کنند، اسناد محرمانه را در دست بگیرند و جنگ را زیر سوال ببرند. سیاست دشمن ما نیست، ابزار ما برای تغییر جامعه است، بنابراین همه احزاب سیاسی دشمن نیستند - برخی از آنها شرکای احتمالی هستند.
از آنجایی که فضای انجمن اجتماعی متعلق به ماست، باید از عهده آزمایشات برآییم. از دیدگاه من، روند تریبون اجتماعی بر دو پایه است، یکی اتحاد و هماهنگی، دیگری به چالش کشیدن و ایجاد زمینه جدید. ما اغلب "وحدت و هماهنگی" را انجام می دهیم و این خوب است، ما برای پیشبرد مواضع خود به هماهنگی نیاز داریم. اتحاد همیشه خوب نیست و برخی از افراد و سازمانها به نظر میرسند که اولین نقطه در برنامهشان وحدت است.
"چالش و ایجاد زمینه جدید" به ندرت انجام می شود و ما باید آن را تغییر دهیم. در طول تریبون های اجتماعی باید تحلیل های ایجاد شده به چالش کشیده شود، جنبش های اجتماعی باید از هم پاشیده شوند، اتحادهای جدید پیدا کنند، راه های جدیدی بیابند. اشکال انجمن ها نیز باید به چالش کشیده شود. ما باید دگماتیک ترین تروتسکیست ها، آنارشیست ها، فعالان، کمونیست ها و سوسیالیست ها را روی صحنه بگذاریم و آنها را وادار کنیم که در مورد آنچه دیگران می گویند فکر کنند. هرکسی که یک سال در کارگاه ها صحبت می کند، باید سال بعد فقط برای گوش دادن برگردد. ما باید مشهورترین روشنفکران را روی یک تابلو بگذاریم تا به حرف مخاطب گوش دهند. ما باید به جای انجام کارهای سنتی، موارد غیرقابل پیش بینی را کشف کنیم.
مجمع جنبشهای اجتماعی در فلورانس به طرز ناامیدکنندهای سنتی بود، با تمام سخنرانیهای فریاد، تشویقها و پرچمهای حزب. ترس من از فرآیندهایی مانند شبکه جنبشهای اجتماعی یا مجامع جنبشهای اجتماعی، پیشنهادهای بیضرر مانند Monbiots برای تبدیل شدن به یک پارلمان جهانی، یا مانند WSF گذشته که چاوز پیشنهاد کرد WSF باید در مورد حمایت از ونزوئلا تصمیم بگیرد، چه میترسم. پشتیبان گیری؟
ترس من این است که روزی رئیس صندوق بینالمللی پول تلفن را برمیدارد تا با "جنبش" تماس بگیرد و کسی تلفن را پاسخ دهد. اینکه ما سعی می کنیم برای چیزی که قابل نمایش نیست، بازنمایی ایجاد کنیم. نگرانی من این است که ما شروع به پیشنهاد نمایندگان برای مجمع کنیم که به این ترتیب اجباری تر می شود و ناگهان کنگره ای داریم که نمایندگان فقط برای جلب حمایت از یک پیشنهاد اعزام می شوند.
تبدیل شدن به یک کنگره می تواند منجر به این شود که ما سعی کنیم به جای پاسخ به اهمیت رویدادها تصمیم بگیریم چه چیزی مهم است. نقطه قوت ما تنوع است، که نه تنها چیزی است که می گوییم زیرا در عصر جهانی شدن مد است، بلکه به این دلیل که واقعی است. نقطه قوت ما این است که در کارهای مختلف شرکت کنیم و سپس در صورت لزوم اقدامات مشترک انجام دهیم. به هر حال اگر به لطف تنوع جنبش نبود، مسائلی که ما در پیش گرفته ایم با این همه دانش و دیدگاه مواجه می شد. به MAI، FTAA و جنبش ضد جنگ در بهار امسال فکر کنید.
تفاوت بین هماهنگی و آوانگارد شدن بسیار کم است. ما به هماهنگی نیاز داریم، و به رهبران خوب نیاز داریم، و گاهی اوقات نیاز داریم که به سرعت برای تصمیم گیری ها رای دهیم. متعصب بودن فعالان دگماتیک نسبت به فرآیندها، رد همه تصمیماتی که با اجماع اتخاذ نشده اند و بلافاصله از هر رویدادی که خودپایدار نیست انتقاد می کنند، می تواند به همان اندازه برای فرآیند انجمن اجتماعی خسته کننده باشد. من فکر می کنم که اگر این فضا کمتر توسط این نوع دگماتیسم ربوده می شد، مرکز رسانه های مستقل می توانست جایگزین CNN باشد.
در فضای انجمنهای اجتماعی اتفاقاتی میافتد که نیاز به توجه بیشتری دارند، شبکههایی که هماهنگکننده هستند، گروههایی که با همان موضوعات کار میکنند که باید در تعامل باشند و از یکدیگر یاد بگیرند. ما باید نتیجه گیری ها و پیشنهاداتی را که در حال انجام است ترویج کنیم. دادگاه بدهی ساخته شده در دومین WSF در پورتو آلگره باید یکی از بهترین ها باشد. نتیجه گیری آنها باید بسیار بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.
شبکهای به نام S2B، از سیاتل به بروکسل وجود دارد، که هماهنگی دائمی مسائل تجاری است، آنها بخشی از فضای انجمن اجتماعی هستند و میتوانند بیشتر برای بقیه افراد استفاده شوند که با تمام جزئیات هماهنگ نیستند. شبکههای بزرگی مانند شبکههای ضد جنگ و گروههای اقدام مستقیم کوچکتر مانند آن، امیدواریم فضای انجمن اجتماعی مشابهی را به اشتراک بگذارند. این لزوماً به این معنی نیست که آنها از یکدیگر یاد خواهند گرفت، اما حداقل این فرصت را دارند.
در پایان روز باید زمانی را برای کشف فضای خود اختصاص دهیم. برای بسیاری از ما به اندازه کافی بزرگ است. و به جای اینکه بخواهیم روند مجمع را تشکیل دهیم و از نیاز به گامی دیگر حمایت کنیم یا آن را به عنوان اصلاح طلبانه رد کنیم که ارزش ندارد بخشی از آن باشد، باید برای ایجاد فرآیندهای درون فضا بیشتر تلاش کنیم. داستان انجمن اجتماعی تا به حال مانند داستان موفقیت بوده است. هر شرکتی در جهان قطعاً برای داشتن چنین رشدی می کشد. ما باید به رشد خود ادامه دهیم و همیشه با دموکراسی به عنوان پایه غیرقابل جایگزین موفق باشیم. ما باید فضای باز را باز نگه داریم!