مبارزه موبادی برای قدرت دولتی علیه دیکتاتوری طبقات اقلیت استثمارگر است. رهبری ارتجاعی با نیروهای هژمونیک هند و ارتش دائمی متشکل از ارتش سلطنتی سابق پیوندهای عمیقی دارد. همچنین دارای نفوذ سیاسی قدرتمندی بر قوه قضاییه است. اینگونه است که دیکتاتوری پرولتاریای ستمدیده را حفظ می کند. موبادی ها قصد دارند این دولت را به طور کامل در هم بشکنند و نوع جدیدی از دیکتاتوری پرولتاریا را بر طبقات استثمارگر اقلیت ایجاد کنند و در عین حال یک پایگاه اقتصادی برای جایگزینی بافت نیمه فئودالی و نیمه استعماری موجود ایجاد کنند. علاوه بر این، مهمتر از همه، معبادیها قصد دارند مشارکت مستمر و فعال تودهها در امور دولتی را تضمین کنند و از این طریق از انحطاط به یک سرمایهداری بوروکراتیک توتالیتر اجتناب کنند، همانطور که سرنوشت دولتهای پرولتری گذشته بود. این کاربرد دموکراسی که شامل توده های مختلف پرولتاریا می شود، بدیع است، زیرا این پرولتاریا به طور همزمان دیکتاتوری را بر طبقات استثمارگر اقلیت حفظ می کند. حقیقت فرضیه کمونیستی به فعلیت می رسد، درست دیده می شود، در لحظه ای که این انقلاب تکمیل شود و دولت دیگر وجود نداشته باشد، که در فرآیند انقلابی پژمرده شده است.
موبادیها نوع جدیدی از فرآیند را به کار میگیرند که نتیجه آن به فعلیت رساندن کمونیسم است که از آنجایی که فرضیهاش تاکنون به چنین سطحی از توسعه نرسیده است، بدیع خواهد بود - این کمونیسم قرن بیست و یکم است. ریشههای تاریخی این توسعه وجود دارد، شروعی که باید در اضمحلال دولت انجام شود. اینها عبارتند از دیکتاتوری پرولتاریایی در کمون پاریس (فقط 21 روز به طول انجامید)، توسعه دیکتاتوری پرولتاریا توسط لنین در قالب نظام شوروی به مدت هفت سال پس از انقلاب سوسیالیستی اکتبر، و GPCR که از 72 تا 1966 تحت رهبری انجام شد. مائو عناصر کلیدی از این سه وجود دارد که هدف معبدی تکرار و پیشبرد در توسعه آنهاست. هر کدام تجسم یک دولت انتقالی پس از درهم شکستن دیکتاتوری بورژوایی و فرآیندی ناتمام بر اساس یک اصل بدیهی بود.
معبادی ها اصل موضوع را پیش می برند: دوره ای که برای انقلاب اجتماعی مستمر و کل شیوه تولید لازم است، که در پایان آن دیکتاتوری پرولتاریا، که برای حفظ یک دولت انتقالی به رهبری یک حزب پیشتاز اعمال می شود، دیگر مورد نیاز نخواهد بود. البته این در تضاد مستقیم با آنارشیسم در آغاز است، و در اضمحلال دولت در حال گذار نیز تضاد مستقیم دگماتو- رویزیونیسم است که منجر به سرمایه داری بوروکراتیک توتالیتر می شود که در روسیه و چین رخ داد. در کاربرد منحصر به فرد «سانترالیسم دموکراتیک» در تضاد اخیر است که موبادی کمونیسم قرن بیست و یکم را تصور می کند. در حال حاضر، موبادی ها دولت را در هم کوبیده اند و دیکتاتوری انتقالی بر طبقات استثمارگر به دور است. آنچه از سانترالیسم دموکراتیک می توان دید که همگام با دیکتاتوری پرولتاریا برای جلوگیری از دگمات-روزیزیونیسم کار می کند، در اقدامات و برنامه فعلی آنها مشهود است.
موبادی ها در عصر جدید و در شرایط ملموس نپال در حال فعالیت هستند. طرح آنها این است که مرحله اول انقلاب دموکراتیک بورژوایی، دیکتاتوری دموکراتیک مشترک طبقات، ملیت ها، مناطق، جنسیت و جوامع مختلف تحت رهبری پرولتاریا داشته باشند. یک تجلی اولیه «شورای خلق انقلابی متحد» (URPC) بوده است، یک قدرت جنینی دولت مرکزی برای هماهنگی و هدایت قدرت مردم محلی، که یک جبهه متحد انقلابی گسترده از طبقات، ملیتها، مناطق، زنان و سایرین است. رهبری CPN (مائوئیست). هر روز در اخبار چیزی جز فریاد مرتجعین نمی شنویم که معبدی ها در شرف استقرار دیکتاتوری هستند و منظورشان ایجاد ترس از این امر به عنوان کمونیسم دگماتیو-روزیونیستی گذشته است. انگار خودشان دیکتاتورهای پارلمانی سرمایه دار نبودند. سانترالیسم دموکراتیک معبدی تضاد مستقیم این تبلیغات است. این همان چیزی است که آنها می خواهند در شکل گیری قانون اساسی جدید نصب کنند.
فریاد ارتجاعی "دیکتاتوری!" ممکن است احمقانه باشد، اما به همان اندازه احمقانه است که فکر کنیم موبادی از نوعی رویزیونیست هستند که کمونیست هستند و نقش یکی از تعدادی از احزاب رقیب را در یک دموکراسی کثرتگرای مستمر و شامل طبقات کنونی ایفا میکنند. قدرت برای نسل های گذشته هدف آنها پایان یافتن همه اینها است، از جمله هر قدرت دولتی که ممکن است حزب پیشتاز آن باشد. سانترالیسم دموکراتیک وسیله ای برای رسیدن به این هدف است و به هیچ وجه شامل مشارکت طبقات استثمارگر نیست. دولت انتقالی مورد نظر در واقع دیکتاتوری بر طبقات استثمارگر است که در عین حال شامل فرآیند کنترل، نظارت و مداخله توده ها بر دولت بر اساس اصل انقلاب مداوم خواهد بود. حزب کمونیست معبدی باید روابط دیالکتیکی رقابت سیاسی دموکراتیک در خدمت مردم داشته باشد. هر کسی که این روند از محدودیت های قانونی تعیین شده توسط دولت دموکراتیک تجاوز کند، در معرض دیکتاتوری دموکراتیک از جمله آقای پراچاندا یا دکتر بهاتارای قرار خواهد گرفت.
اما قبل از تحقق هر یک از اینها، درهم شکستن دولت ارتجاعی با خنثی کردن رهبران، ارتش دائمی و قوه قضاییه آن است. چگونه دولت ارتجاعی دیکتاتوری خود را بر پرولتاریا حفظ کرده است، و چگونه دوباره پرولتاریا دیکتاتوری خود را بر طبقات استثمارگر اعمال خواهد کرد؟ دیکتاتوری در هر صورت وسیله از بین بردن طبقات دشمن از طریق توسل به زور و سرکوب است که عمدتاً از طریق زور مسلحانه، حبس و سایر اقتدارات تحمیلی انجام می شود. در انقلاب بدیهی است که حذف ارتش ارتجاعی ثابت و در عوض تأسیس مردم مسلح وجود دارد. مائوبادی صراحتاً در پیروی از دستور مائو در برنامه ریزی برای تشکیل ارتش مردمی قرن بیست و یکم با توسعه توده های مسلح آگاه هستند تا یاد بگیرند که از حق خود برای شورش استفاده کنند. ما در حال حاضر در نقطهای هستیم که موبادی ارتش ملی نپال را خنثی میکند. با این کار قدرت ارتجاعی بر مردم و نفوذ آن بر قوه قضائیه به پایان می رسد.
اگر موبادی ها دولت را در هم بشکنند، نوشتن قانون اساسی جدید با رهبری موبادی ها در مورد سازماندهی رقابت سیاسی در چارچوب قانون اساسی یک دولت دموکراتیک ضد فئودالی و ضد امپریالیستی خواهد بود. این استقرار دیکتاتوری پرولتاریا بر طبقات ستمگر و دیکتاتوری بر هر گرایش جزماتی- رویزیونیستی در خود حزب خواهد بود. این قانون اساسی کشوری خواهد بود که از بین خواهد رفت. و این نیز پایان معبدی خواهد بود. با چنین قانون اساسی تنظیمکنندهای و پرولتاریا در قدرت، میتوان ابزار تولید را به نام جامعه در اختیار گرفت. تجارت اصلاحات ارضی، توسعه اقتصادی برای مردم و هزاران هدف دیگر از سیاست های رهایی بخش ممکن است امیدوار به ادامه باشد. ممکن است امیدوار باشیم که کمونیسم واقعی موجود را در زمانه خود ببینیم.
مارکس: "میان جامعه سرمایه داری و کمونیستی، دوره تبدیل انقلابی یکی به دیگری قرار دارد. متناظر با این، یک دوره گذار سیاسی نیز است که در آن دولت چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمی تواند باشد."
انگلس میگوید: «اولین عملی که به موجب آن دولت واقعاً خود را نماینده کل جامعه میسازد - تصرف وسایل تولید به نام جامعه - این در عین حال آخرین عمل مستقل آن است. ایالت."
لنین: «در روسیه... ماشین بوروکراتیک کاملاً در هم شکسته، با خاک یکسان شده است؛ قضات قدیمی همگی بستهبندی شدهاند، پارلمان بورژوازی پراکنده شده است و نمایندگان بسیار در دسترستری به کارگران و دهقانان داده شده است. شوراها جایگزین بوروکراتها شدهاند و شوراهای آنها مجاز به انتخاب قضات شدهاند.این واقعیت به تنهایی برای تمام طبقات تحت ستم کافی است تا بدانند که قدرت شوروی، یعنی شکل کنونی دیکتاتوری پرولتاریا، میلیونها برابر بیشتر است. دموکراتیک از دمکراتیک ترین جمهوری بورژوایی.
مائو: "دیکتاتوری در صفوف مردم اعمال نمی شود. مردم نمی توانند بر خود دیکتاتوری اعمال کنند، همچنین نباید بخشی از مردم به دیگری ستم کند. قانون شکنان در بین مردم طبق قانون مجازات خواهند شد، اما این در مورد متفاوت است. اصل از اعمال دیکتاتوری برای سرکوب دشمنان مردم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا