نوشتن در امروز زمین، جان ایبیتسون پاسخ می دهد به منتقدان مدل اقتصادی اسطورهای «آنگلوساکسون»، با این استدلال که با وجود وسوسههای کنونی سوسیال دموکراسی، مدل «آنگلوساکسون» بار دیگر مورد پسند قرار خواهد گرفت، زیرا «تاریخ ثابت کرده است که کار میکند».
لوئیز ایناسیو داسیلوا برزیلی و نیکلا سارکوزی فرانسوی به عنوان رقبای این مدل آنگلوساکسون سرمایه داری، که توسط ایبیتسون به عنوان «سرمایه پسند، صادرات محور، با مالیات کم و حداقل تنظیم شده» مشخص می شود.
در حالی که لولا به شدت استدلال می کند که بحران اقتصادی کنونی نادانی کسانی را که تا همین اواخر ادعا می کردند همه چیز را می دانند، آشکار کرده است، سارکو مداخله دولت، مقررات، برنامه های اجتماعی و تثبیت کننده های خودکار را تبلیغ می کند.
ایبیتسون می گوید نه چندان سریع. در حالی که افراط و تفریط های گاه به گاه یک تاچر یا یک ریگان جای تأسف است، اقتصادهای «به شدت تنظیم شده، توزیع کننده ثروت و تحت کنترل دولت» از قرن هجدهم به بعد از نوع آنگلوساکسون بهتر عمل کرده اند.
تنها مشکل اصلی بحث ایبیتسون این است که او نمی داند در مورد چه چیزی صحبت می کند: این مدل افسانه ای آنگلوساکسون هرگز وجود نداشته است، و قطعاً مسئول توسعه اقتصادی ایالات متحده و بریتانیا از انقلاب صنعتی به بعد نیست. .
ها-جون چانگ، در کتاب خود در سال 2008 سامریان بد: افسانه تجارت آزاد و تاریخ مخفی سرمایه داری، با دقت نشان می دهد که اقتصادهای صنعتی بزرگ مانند کره جنوبی، ایالات متحده و بریتانیا با مداخله دولت و حمایت گرایی رشد و توسعه یافته اند.
برای مثال، چانگ نشان میدهد که اقتصاد ایالات متحده در همان زمان که یکی از حمایتگراترین اقتصادهای روی زمین بود، به شدت در حال گسترش بود (55). چانگ نتیجه می گیرد:
اما تاریخ به ما می گوید که در مراحل اولیه توسعه خود، تقریباً همه کشورهای موفق از ترکیبی از حمایت، یارانه و مقررات برای توسعه اقتصاد خود استفاده کردند. تاریخچه کشورهای در حال توسعه موفق . . نشان میدهد که. علاوه بر این، تاریخ کشورهای ثروتمند امروزی نیز آن را تأیید می کند. . . [.] (61)
یک تحلیل تاریخی بسیار متفاوت از Ibbitson، اما نسبت به واقعیت ها دوستانه تر است.
ارجاع به «مراحل اولیه» موضوع مهمی است، و به توضیح عنوان کتاب چانگ و نادیده گرفتن لولا از «آنگلوساکسونها» کمک میکند.
کسانی که اقتصاد ایالات متحده، بریتانیا و سایر کشورها را اداره میکنند، با دستیابی به ثروت و توسعه خود با ابزارهایی کاملاً غیر آنگلوساکسون، مکرراً به کشورهای کمتر توسعهیافته نسخه «بازار آزاد» را که بهطور مشابهی تنظیم شدهاند، تحمیل کردهاند. نادیده گرفته شده است.
نتایج برای کسانی که لولا از آنها صحبت می کند قابل پیش بینی بوده است: رشد ضعیف، توسعه آهسته، رفاه از دست رفته.
چانگ این را «لگد زدن نردبان» میگوید: ثروتمندان پس از صعود به قلههای توسعه و رفاه، نردبان را کنار میزنند تا آنهایی که در پایینتر هستند فرصتی برای دنبال کردن نداشته باشند.
گویی سامری خوب کتاب مقدس، به دور از پیروی از روایت مسیح، به همنوع نیازمند برخورد کرده و به جای مرهم نمک بر زخم هایش زده، او را برای ضرب و شتم دیگری به جای کتک زدن به مسافرخانه، به لانه دزد برده است. فرصتی برای استراحت و بهبودی
یک سامری بد در واقع.
ارزش مقایسه تحلیل چانگ از توسعه تاریخی اقتصادهای جهانی - توسعه واقعی آنها، نه افسانه آنگلوساکسون - با نتیجه ستون ایبیتسون در زمین:
رکود به پایان خواهد رسید، رشد از سر گرفته خواهد شد و اقتصادهای نوظهور به مدل انگلیسی-آمریکایی نزدیکتر خواهند شد، زیرا تاریخ ثابت کرده است که کار می کند. این حقیقت باید فراتر از بحث باشد، اگرچه این کار سختی است که برخی افراد آن را ببینند.
ایبیتسون کاملاً درست میگوید که «کار سختی است که برخی افراد حقیقت را ببینند» - او یکی از آنهاست، زیرا توهمات «آنگلوساکسون» او در آن سوی شکاف بزرگی از سوابق واقعی قرار دارد.
«اقتصادهای نوظهور» - در واقع همه اقتصادها - در جستجوی مدلی که تاریخ آن را اثبات کرده است، بهتر است خود را با آن سابقه آشنا کنند و فریب تاریخی توهمات آنگلوساکسون جان ایبیتسون را نادیده بگیرند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا