پس از درخواست تشکیلات خودگردان فلسطین برای به تاخیر انداختن رأی گیری در شورای حقوق بشر سازمان ملل درباره گزارش گلدستون که اسرائیل را به ارتکاب جنایات جنگی و جنایات احتمالی علیه بشریت در غزه متهم می کند، فشارها بر محمود عباس برای استعفا افزایش می یابد. این گزارش که هم ارتش اسرائیل و هم جنگجویان فلسطینی را به ارتکاب جنایات جنگی در درگیریهای اوایل سال جاری متهم میکند که در آن اسرائیل بخش بزرگی از غزه را مورد تهاجم و نابودی قرار داد، تحقیقاتی بود که توسط سازمان ملل آغاز شد و به ریاست ریچارد گلدستون، سابق آفریقای جنوبی آغاز شد. قضاوت کنید
محکومیت عباس در میان فلسطینی ها چه در خارج از کشور و چه در سرزمین های اشغالی گسترده شده است. اعضای حماس و دیگر گروهها در غزه تا آنجا پیش رفتهاند که میگویند عباس در به تعویق انداختن رایگیری علیه مردم فلسطین جنایت کرده است. حتی اعضای حزب فتح خود عباس نیز بر سر این تصمیم اختلاف نظر دارند. این نگرانی وجود دارد که ممکن است حزب را سالها به عقب برگرداند. این امر در واقع میتواند موجب انحطاط عمومی حزب فتح شود یا حداقل نشاندهنده یک تکان بزرگ باشد. بار دیگر، مانند تهاجم به غزه در اوایل سال جاری، بحران اعتبار حماس و آن دسته از رهبران مقاومت را که جرات موضع گیری علیه امپریالیسم را دارند، افزایش می دهد. بار دیگر فتح به طور فزاینده ای ناتوان در حمایت از مردم فلسطین و پیشبرد منافع آنها در بهترین حالت دیده می شود. در بدترین حالت، آنها را نوکر از خود راضی امپریالیسم و همدست با صهیونیسم می دانند.
تأخیر در رای گیری در شورای حقوق بشر سازمان ملل بسیار مهم است زیرا پذیرش یافته ها توسط این شورا اولین گام مهم در طرح اتهامات جنایات جنگی علیه مقامات اسرائیلی در دادگاه کیفری بین المللی خواهد بود. بدیهی است که این یک پیروزی بزرگ اخلاقی و سیاسی برای فلسطینیان و آرمان آنها خواهد بود. پس عباس در مخالفت با رای چه فکری می کند؟ فشار تهدیدهای ایالات متحده و اسرائیل برای پایان دادن به مذاکرات صلح مطمئناً نقشی در تفکر او بازی کرد، اگرچه تصور اینکه او هرگز انتظار چنین واکنشی را از کل جامعه فلسطین داشت دشوار است. حتی وقتی این را می نویسم متوجه می شوم که عباس به شدت خطای خود پی برده است. نماینده تشکیلات خودگردان در سازمان ملل در ژنو درخواست یک جلسه اضطراری برای بحث در مورد این گزارش کرده است. اگر عباس قبلاً بی اعتبار نبود، قطعاً باید اکنون به دنبال کارهای دیرهنگام و ناتوان خود باشد.
تشکیلات خودگردان و کل ساختار آن در وضعیت متزلزلی قرار دارند، البته از فتح نیز یاد نمی شود. عباس بدنام شده و به طور گسترده منفور است. بنابراین حماس با یک فرصت باقی مانده است. نکوهش عباس با بحران فزاینده تشدید شده است. این امر حماس را در موقعیتی نامناسب قرار می دهد. آنها در حال حاضر در جریان مذاکرات آشتی ملی با فتح و به میزبانی مصر هستند. هدف حماس در این روند کسب جایگاهی در تشکیلات خودگردان و در نتیجه به رسمیت شناختن بین المللی و فرصتی برای مشارکت در مذاکرات صلح با اسرائیل است، کاری که اعضای ارشد حماس چندین بار تمایل خود را برای انجام آن ابراز کرده اند. با این حال، پس از این ناکامی اخیر با تشکیلات خودگردان، شاید ارزش آن را نداشته باشد که حماس به این ساختار بپیوندد. گزینه ای که برای آنها باقی مانده این است که یک مقاومت ملی در برابر فتح را بالا ببرند و رهبری کنند و از این رو به مسیر فعلی انزوای خود ادامه دهند. به نظر می رسد آنها در حال حاضر در بین این دو مسیر تزلزل دارند، اما به زودی مجبور خواهند شد انتخاب شوند. مانند علی ابونیمه می نویسد حماس باید از تله های خود در غزه دست بردارد و به ریشه های خود یک جنبش اجتماعی بازگردد. برای یک سازمان دشوار است که کنترل و قدرت را پس بگیرد، اما حماس ممکن است اگر در شکل نباشد، اساساً قادر به انجام آن باشد. به نظر می رسد که این رویداد نقطه ای را تشکیل می دهد که مرحله بعدی مبارزه حول آن طی خواهد شد. حماس باید رویدادها، خلق و خوی توده ها و امکان واکنش را ارزیابی کند. اپورتونیسم ساده احتمالاً تنها منجر به رنج مداوم مردم فلسطین خواهد شد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا