این چیزی است که چند سال پیش نوشتم، اما دیروز آن را به روز کردم، حالا که انتخابات 2008 در گذشته است تا در آینده.
تعامل سیاسی توافقی
آیا تا به حال این احساس را دارید که دولتتان شما را به هم می زند؟ البته از نظر قانونی این کاری است که انجامش مجاز نیست مگر اینکه شما رضایت خود را بدهید. بدون رضایت شما این یک رابطه توافقی نیست و تبدیل به تجاوز می شود. خب سوال من اینه که آیا رضایت دادی یا نه؟
دوستانم با عصبانیت به من می گویند: «البته که نه. "چرا ما میخواهیم مشاغل خود را برونسپاری کنیم، خانههایمان را بازپس بگیریم، آینده فرزندانمان را به رهن بدهیم تا هزینه جنگهای مبتنی بر دروغ را بپردازیم، و به شرکتهای بزرگ اجازه دهیم آب و غذای ما را مسموم کنند؟"
به آنها میگویم: «نمیدانم چرا به چنین چیزهایی رضایت میدهی، اما من چندان نگران استدلال شما نیستم – فقط میخواهم بدانم آیا رضایت خود را دادید یا نه.»
"نه!" با عصبانیت جواب می دهند "ما رضایت ندادیم!"
و من پژواک آنها را هر جا که می روم می شنوم.
"ما رضایت ندادیم!" فریاد کنان صلح
"ما رضایت ندادیم!" حقیقت 9 سپتامبر را فریاد بزنید.
"ما رضایت ندادیم!" فریاد می زنم کوچک شده و بازپس گرفته شده، پیر و جوان.
من آنها را می شنوم، اما مطمئن نیستم که آن را می خرم. اگر رضایت نمی دادند چطور ممکن بود چنین اتفاقاتی بیفتد؟ اگر آنها واقعاً رضایت داده بودند اما اکنون از آن خجالت میکشند و سعی میکنند یک دولت کاملاً بیگناه را برای تجاوز تشکیل دهند، چه؟
حالا من در مورد رضایت ضمنی صحبت نمی کنم، من در مورد رضایت مثبت صحبت می کنم. نه فقط مقاومت نکردن یا نه گفتن، بلکه گفتن: "بله! من آن را می خواهم! مرا به هم بزن! من را به خاطر هر چیزی که دارم بگیر! من مال تو هستم!"
ببینید، دولت ما ممکن است در خارج از کشور متجاوز باشد، اما اینجا در داخل کشور متجاوز نیست. همیشه واضح و مودبانه از شما می پرسد که آیا می خواهید شما را خراب کنید. و فرآیندی که در آن درخواست می کند، سیستم انتخاباتی نامیده می شود. هر چهار سال یک بار دولت ما از ما میپرسد که آیا میخواهیم خراب شویم و هر چهار سال یک بار میگوییم بله. حتی انتخابات خارج از سال را هر دو سال یکبار برگزار میکند، و در بیشتر مکانها از شهروندان خواسته میشود رضایت خود را اعلام کنند، حداقل هر سال یا چندین بار در سال توسط دولت ایالتی و محلی مورد بیاعتنایی قرار گیرند.
مردم به من می گویند: «اما ما نگفتیم بله. "ما رای منفی دادیم!"
آه، اما ما در این کشور شمارش آرا مخفی داریم، پس چگونه می توانید ثابت کنید که نه گفتید؟ هنگامی که آرا به صورت مخفیانه شمارش می شود، مانند زمانی است که آمیزش پشت درهای بسته انجام می شود. این حرف شما بر خلاف حرف آنهاست و می گویند بله گفتید.
آنها به من می گویند: «نه، اتفاقاً همه چیز در نوار ویدیویی ضبط شده و می توانیم ثابت کنیم که نه گفتیم». و مطمئناً، سیدی رامهایی با نوارهای نظرسنجی، دفاتر ثبت نام و برگههای رای واقعی وجود دارد که ثابت میکند که شهروندان رضایت ندادهاند. اما افسوس که مدت محدودیت ها تمام شده است و اکنون برای تشکیل پرونده بسیار دیر شده است. "چرا در آن زمان این شواهد را ارائه نکردید؟" من می پرسم.
آنها ناله می کنند: «چون از ما دریغ شد». دولت به ما اجازه نمیدهد تا زمانی که سالها در دادگاه آنها را مجبور به انتشار سوابق نکرده باشیم، مدرک داشته باشیم.»
من می گویم: "داری به من می گویی که با آنها چند نوشیدنی خوردی، رفتی اتاقشان، آنها مودبانه از تو پرسیدند که آیا می خواهی خراب شوی، و تو واضح و مشخص گفتی نه، اما آنها به هر حال به شما تجاوز کرده است، و اینکه وقتی میخواستید نوارها را برای اثبات آن به دست آورید، آنها را به شما نمیدادند تا زمانی که برای طرح اتهام برای شما خیلی دیر نشده بود؟»
آنها پاسخ میدهند: «اوه، ما فکر میکردیم تا زمانی که یک پرونده قابل تأیید از آنچه اتفاق افتاده وجود داشته باشد، کاملاً ایمن خواهد بود.»
اگر شواهد را با چشمان خودم ندیده بودم، فکر نمیکنم که تجاوز جنسی صورت گرفته باشد. افراد گنگ آنقدر راحت اغوا می شوند که معمولاً لازم نیست به آنها تجاوز شود. اما من شواهد را دیدم و آنها واقعا مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند.*
در سال 2000 مردم به وضوح گفتند نه، اما دادگاه عالی شواهد (شمارش آرا، پاکسازی غیرقانونی رای دهندگان، سرکوب رای دهندگان، و تقلب در برگه های رای و ماشین های رای گیری) را قابل قبول ندانست، بنابراین یک رئیس جمهور غیر منتخب منصوب شد. برخلاف خواست صریح مردم این تجاوز است اما زمانی که دولت مدارک را منتشر کرد، برای انجام کاری در مورد آن خیلی دیر شده بود.
در سال 2004 مردم دوباره به وضوح گفتند نه، اما این بار دولت در پنهان کردن مدارک آنقدر ماهر شده بود که مداخله دیوان عالی ضروری نبود. یک بار دیگر شواهد پنهان شد و رئیس جمهور منتخب برای دور دوم منصوب شد. و بار دیگر زمانی که مردم توانستند ثابت کنند که مورد تجاوز قرار گرفته اند، محدودیت ها تمام شده بود و آسیب قابل ترمیم نبود.
در انتخابات 2008 نیازی به دخالت در انتخابات نبود. از آنجایی که تنها دو نامزدی که شانس برنده شدن داشتند، سوابق رای گیری و دستور کار تقریباً یکسانی داشتند، مردم می توانستند هر طور که می خواستند رای دهند و نتیجه یکسان بود. بنابراین یک بار دیگر دولت مودبانه از شما پرسید که آیا میخواهید خجالت بکشید یا نه، و یک بار دیگر با آنها شربت کردید، چند نوشیدنی با هم خوردید و سپس وارد اتاق رای آنها شدید و گفتید نه. و یک بار دیگر ادعا می کنید که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اید و تا زمانی که برای انجام کاری در مورد آن خیلی دیر شده است متوجه این موضوع نشده اید.
و با این حال مردم هنوز هم وقتی به من پیشنهاد می کنم که این بار به پای صندوق های رای نروند مرا سرزنش می کنند.
می گویند: «اگر رأی نیاوریم، نمی توانیم شکایت کنیم».
شکایت چه فایده ای دارد؟
آنها به من می گویند: «اگر ما رای ندهیم، بدها پیروز می شوند.
آیا بچه های خوب وقتی رای می دهند برنده می شوند؟
آنها ادعا می کنند: "این وظیفه و مسئولیت مدنی ما است که رای دهیم."
در انتخابات تقلبی با شمارش آرای مخفی برای نامزدهایی که نمی توانند پاسخگو باشند؟ به من استراحت بده!
آنها می گویند: "این بار ممکن است متفاوت باشد."
واقعا؟ آیا ما قانون اساسی جدیدی دریافت کردیم که حق شمارش و شمارش دقیق آرای ما را تضمین کند؟ آیا ما الکترال کالج را لغو کردیم؟ آیا ما قانون اساسی را اصلاح کردیم که بگوییم همه آرا قبل از سوگند نامزدها باید شمارش شود و دیوان عالی نمی تواند حق هیچ کس را برای شمارش آرای آنها رد کند؟ آیا ما اسکنرهای نوری، ماشینهای رایگیری الکترونیکی، و جدولگذارهای مرکزی را مانند دادگاه عالی آلمان غیرقانونی اعلام کردیم، زیرا فرآیندهای انتخاباتی را از مردم پنهان میکنند و بنابراین با دموکراسی ناسازگار هستند؟ آیا ما انتخابات با بودجه عمومی و دسترسی برابر به آرا را ایجاد کردیم تا نامزدهای حزب ثالث شرایط بازی برابر داشته باشند؟ آیا نماینده تناسبی به دست آوردیم؟ این بار چه فرقی دارد؟
خب، اولین باری که کسی به من میگوید که مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند، من تمایل دارم به آنها شک کنم. اما من میپرسم چگونه این اتفاق افتاد و اگر به نظرم میرسد که آنها درگیر رفتارهای پرخطر هستند، پیشنهاد میکنم در آینده بیشتر مراقب باشند.
بار دوم که کسی به من میگوید مورد تجاوز قرار گرفتهاند، و آنها توضیح میدهند که دقیقاً به همین شکل اتفاق افتاده است، زیرا به توصیههای من توجهی نکردهاند، احساس میکنم که حداقل تا حدی خودشان را مقصر میدانند.
اما وقتی برای بار سوم اتفاق می افتد، دیگر دلسوزی ندارم. مگر اینکه دو بار اول از آن لذت ببرید، اجازه نمی دهید برای بار سوم اتفاق بیفتد. این تجاوز نیست – این یک رابطه سیاسی توافقی است، پس با گریه به سراغ من نروید.
--------
شواهد:
شاهد یک جنایت: ممیزی شهروندان از انتخابات آمریکا توسط ریچارد هیز فیلیپس (جلد گالینگور با سی دی رام، انتشارات کانتربری، مارس 2008)
چگونه حزب جمهوریخواه انتخابات 2004 آمریکا را دزدید و در سال 2008 تقلب کرد توسط باب فتراکیس و هاروی واسرمن (شومیز - 21 سپتامبر 2005)
چه اتفاقی در اوهایو افتاد: رکوردی مستند از سرقت و تقلب در انتخابات سال 2004 توسط باب فیتراکیس، استیو روزنفلد و هاروی واسرمن
آیا جورج دبلیو بوش انتخابات 2004 آمریکا را دزدید؟ توسط باب فتراکیس، استیو روزنفلد، و هاروی واسرمن (شومیز – 30 می 2005)
آیا انتخابات ریاست جمهوری 2004 دزدیده شد؟: نظرسنجی خروج، تقلب در انتخابات، و شمارش رسمی توسط استیو فریمن و جوئل بلیفوس (شومیز - 19 ژوئن 2006)
هک شده! سرقت انتخاباتی با فناوری پیشرفته در آمریکا - 11 کارشناس حقیقت را افشا می کنند توسط آبه والدمن دلوزیر و ویکی کارپ (شومیز - 5 سپتامبر 2006)
بی عدالتی عالی: چگونه دادگاه عالی انتخابات 2000 توسط آلن ام. درشوویتز را ربود (جلد گالینگور - 2001)
یک انتخابات بد بد: بحث در مورد بوش وی.
آسیب جبران ناپذیر: دادگاه عالی ایالات متحده و تصمیمی که جورج دبلیو بوش را رئیس جمهور کرد اثر رناتا آدلر (شومیز – ژوئیه 2004)
دوباره فریب خورده: مورد واقعی برای اصلاحات انتخاباتی اثر مارک کریسپین میلر (شومیز - ژوئن 2007)
بازنده همه چیز را بگیرد: تقلب در انتخابات و براندازی دموکراسی، 2000-2008 اثر مارک کریسپین میلر (شومیز – 1 آوریل 2008)
مجنون مسلح: چه کسی از اسامه ولف می ترسد؟، بهترین فاحشه قانونی در تگزاس، طرح سرقت انتخابات 08، هیچ کودکی پشت سر باقی نمی ماند، و تحقیقات دیگر توسط گرگ پالست (شومیز – آوریل 2007)
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا