در ابتدا ارسال شده در: http://www.thepolemicist.net/2012/10/act-of-terrible.html
به روز رسانی در زیر.
امروز، لیبرالها و مترقیها که خود را معرفی میکنند، همگی یک توئیتر هستند و همدیگر را بالا میبرند، زیرا در مناظره دیروز مرد آنها «ثابت کرد» که او در واقع و بلافاصله برای توصیف حمله به کنسولگری آمریکا در بنغازی از واژه "عمل تروریستی" استفاده کرده و می کند. بنابراین اوباما، و به دنبال او، بخش عمده ای از کاست لیبرال، پذیرفتن کامل خود را نسبت به امور بیهوده، خودخواه، ریاکارانه، مبهم و مبهم نشان دادند. خطرناک زبان "ترور" به عنوان سنگ محک اعتبار سیاست خارجی. اینکه این اتفاق افتاده است و هیچ کس متوجه این اتفاق نمی شود یا اهمیتی نمی دهد، یکی از شرم آورترین واقعیت های این بحث و کل گفتمان این کمپین ساختگی است.
توجه و اهمیت دادن به استقبال دو حزبی از این گفتمان ساختگی و مخرب قطعا مهمتر از این است که اوباما کلمه جادویی "ترور" را در روز یا هفته یا ماه یا ماه به زبان آورده باشد. شما-دقیقا-درست-لحظه-اینجا بعد از این رویداد از هر موقعیت مترقی شایسته، تنها پاسخ مناسب به آن "جنجال" این است: "لعنتی به کی اهمیت می دهد؟" از هر موضع مترقی شایسته، شرم آور است که هر کسی – و قطعاً هرکسی که به عنوان یک مترقی ظاهر می شود – به چنین بحثی اهمیت می دهد، چه رسد به استفاده و پذیرش این زبان، چه رسد به اینکه فکر کند انجام این کار مهم است.
و، نه، خوب نیست که این را فقط یک موضوع سبک بدانیم، به روشی که «البته، ما می دانیم که این یک کلمه اساساً بی فایده است، اما همه از آن استفاده می کنند، بنابراین اوباما مجبور است، و، واقعا، همه چیز است. در مورد مسابقه اسبسواری، و آیا این خیلی جالب نیست که رامنی با سرش بررسی شد.» خوب است که کسانی که این را می گویند می دانند چقدر این بحث ها احمقانه و بی محتوا هستند، اما خوب نیست که فقط آن را بپذیریم و با آن همراهی کنیم.
این امر به ویژه در اینجا صادق است، زیرا در فرهنگ سیاسی کنونی آمریکا کلمه زیانبارتر از "ترور" و همزادان آن وجود ندارد. مانند
گلن گرینوالد اشاره می کنددر گفتمان سیاسی و فضای حقوقی ما واژه ای قوی تر از تروریسم وجود ندارد.
هر فرآیند فکری عقلانی و بحث سیاسی را در دقیقه ای که بیان می شود، خاموش می کند. شکنجه را توجیه می کند (
ما باید از تروریست ها اطلاعات بگیریم) ترور بدون پروسه حتی شهروندان خودمان (
اوباما باید تروریست ها را بکشد) و رازداری گسترده (
دولت نمیتواند کاری که انجام میدهد را فاش کند یا دادگاهها درباره قانونی بودن آن تصمیم بگیرند، زیرا تروریستها از آن مطلع خواهند شد.، و مردم را برای چندین دهه به زندان می فرستد (
حامیان مادی تروریسم)…[آی تی]
یعنی هیچ چیز هنوز همه چیز را توجیه نمی کند"
1
حادثه در لیبی - در واقع، کل موضوع حضور آمریکا در لیبی - مهم است، پیامدهای گسترده ای برای هر آمریکایی دارد و شایسته بحث جدی است - نه اینکه به کانال های گفتمانی که تفکر عقلانی را می بندد منحرف شود. یک سیاستمدار دموکرات تلاش کرده است
با شرایطی که تضمین می کند به آن بپردازید:
«شما فکر می کنید که پس از ده سال در عراق و پس از یازده سال در افغانستان، ایالات متحده عواقب و محدودیت های مداخله گرایی را یاد گرفته است. ... امروز ما در حال بحث در مورد شکست های امنیتی بنغازی هستیم. وضعیت امنیتی یک شبه به دلیل تصمیمی که توسط فردی در وزارت امور خارجه گرفته شد، اتفاق نیفتاد. …
ما مدیون دستگاه دیپلماسی هستیم که در خدمت ملت ما هستند که از ابتدا شروع کنند و این کاری است که من انجام خواهم داد.. تهدیدهای امنیتی در لیبی، از جمله گروه های افراطی کنترل نشده که تا دندان مسلح هستند، وجود دارد، زیرا ملت ما به جنگ داخلی دامن زد که امنیت و ثبات لیبی را از بین برد. ما لیبی را بمباران کردیم. ما ارتش آنها را نابود کردیم. ما ایستگاه های پلیس آنها را نابود کردیم... القاعده حضور خود را گسترش داد.
... مداخله نظامی ما منجر به بی ثباتی بیشتر در لیبی شد. ... تعجب آور نیست که وزارت امور خارجه نتوانست به اندازه کافی از دیپلمات های ما در برابر این تهدید قابل پیش بینی محافظت کند. …
ما می خواهیم حملات به سفارت های خود را متوقف کنیم؟ از تلاش برای سرنگونی دولت ها دست برداریم. ... بیایید به وضعیت واقعی اینجا نگاه کنیم. مداخلات ما را امن تر نمی کند. آنها از ملت ما محافظت نمی کنند. آنها خودشان تهدیدی برای آمریکا هستند.»2
بحثی که باید در مورد مسائلی که دنیس کوچینیچ مطرح میکند، مستلزم پرداختن به روشی است که اوباما، رئیسجمهور امپراتوری فوقالعاده، «کنگره را حتی آشکارتر از چنی و بوش در مورد عراق، جایی که دستکم شعاری بود، از کنگره رد کرد. بحث عمومی» به عنوان
ریم مک گاورن به ما یادآوری می کند.
3 اوباما به سادگی رأی کنگره را نادیده گرفت
در برابر مجوز مداخله نظامی آمریکا
4 این فرض امتیاز غیرقانونی ریاست جمهوری چیزی است که ما را به آن سوق داد - نه، نقش ما را در
ایجاد - آشفتگی که اکنون لیبی دارد. اوباما همین است
و رامنی نمی خواهد در مورد آن صحبت کند. و این همان چیزی است که ما را وارد آشفتگی بزرگتری میکند که اوباما اکنون مخفیانه قصد دارد ما را در آن کشور - و در سراسر آفریقای شمالی (و سوریه؟) - با برنامههایش برای حملات هواپیماهای بدون سرنشین و عملیاتهای «ویژه» وارد کند.
5 چون این همه چیز را بهتر می کند.
زیرا آنها تروریست هستند
بنابراین، برای جایگزینی بحثی که باید در مورد آن موضوعات داشته باشیم، بحث در مورد اینکه چه کسی عبارت مقدس «عمل تروریستی» را ابتدا گفته است، یک موضوع «سبک» پیش پا افتاده نیست، بلکه یک تسلیم شرم آور از جوهر سیاسی است. نکته مهمی که باید از این مبادله کاملاً پیش پا افتاده حذف کرد این نیست که رامنی یک مبارز بی دقت و/یا ناصادق است، و بو-یااوباما دوباره در نظرسنجی ها حضور دارد. نکته مهمی که باید حذف کنید، و چیزی که باید متوجه شوید که دارید تشویق می کنید، این است کهاوباما برنده بحث جنگ علیه تروریسم - برای راست آمریکاست."6 اوباما در آن مبادله برنده نشد. دیک چنی این کار را کرد. هورا.
نه، خوب نیست که اوباما زبان "ترور" را برای لیبرال ها و مترقی ها عادی کرده است، زبانی که "هیچ معنایی ندارد و هنوز همه چیز را توجیه نمی کند." بد نیست، چون اوباما چنین است، لیبرال ها و مترقی ها اکنون "روایتی اخلاقی کودکانه ای را که باور کردنش خوشایند و تایید کننده است -" تروریست ها به ما حمله می کنند زیرا آنها بد هستند و ما خوب هستیم" پذیرفته و تداوم می بخشند. که «غیرقابل تصور است که در واقع این خود ایالات متحده است که این توطئه ها را ممکن می کند و مدت هاست که دشمنی ضد آمریکایی را که به آنها دامن می زند، دامن می زند.»7 مشروعیت بخشیدن به آن گفتمان، گفتمانی که یک مؤلفه ایدئولوژیک اصلی است که ما را هر روز عمیق تر به سوی «شکل خودپایدار و خود تداومی نظامی گری» جدید می کشاند، درست نیست.8 که بافت اجتماعی بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشور ما را از بین می برد. حتی برای چند نقطه نظرسنجی هم خوب نیست.
به روز رسانی (17 اکتبر): ویلیام سالتان در
تخته سنگ نکته مشابهی را بیان می کند.
لینک ها و یادداشت ها:
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا