این روزها به سختی می توان مقاله یا بحثی در مورد عراق پیدا کرد، چه از منظر موافق یا ضد تهاجم، که به اصطلاح «سلاح های کشتار جمعی» یا «سلاح های کشتار جمعی» اشاره ای نداشته باشد. از میان جمعیت هسته ای بغداد، ما می توانیم جهاد مسیحی بنامیم، و از لاروشی های سابق دعوت می کنیم تا توضیح دهند که چرا ما باید عربستان و مصر را نیز در حالی که در آن هستیم بیرون بکشیم، تا لیبرال هایی که بر سازمان ملل اصرار دارند. به نظر می رسد که همه موافق هستند که صدام دارد، یا ممکن است داشته باشد، یا در حال توسعه است، یا می تواند سلاح های کشتار جمعی را توسعه دهد، و حتی برای مخالفان اصولگرای امپراتوری جهانی جدید، باید از آنها خواسته شود که نقشه های واشنگتن را به طور جدی مورد بررسی قرار دهند. چیز بدی باشد
حتی کسانی که بهترین موقعیت را دارند که از ظرفیتهای او اطلاع داشته باشند، مانند اسکات ریتر، بازرس ارشد سابق تسلیحات سازمان ملل (که قاطعانه میگوید این امر برای عراق غیرممکن است، پس از تقریباً هشت سال تخریب تحت نظارت سازمان ملل و بیش از یک دهه - حتی ادامه دارد. اکنون - از سختترین و شدیدترین تحریمها در تاریخ، که سلاحهای کشتار جمعی را توسعه داده است)، اصرار دارند که بازرسان سازمان ملل باید مجدداً پذیرش شوند و تحریمها باید «هوشمندانه» شوند تا تعداد قربانیان غیرنظامی کاهش یابد.
این فرضیه که در این گفتمان بررسی نشده است، می توان به خود ایالات متحده یا سازمان ملل متحد به عنوان نماینده وزارت خارجه ایالات متحده به عنوان مخزن امنی برای چنین سلاح هایی اعتماد کرد. با این حال، حتی بررسی اجمالی تاریخچه چنین سلاحهایی و استفاده از آنها، اگر با توشههای ایدئولوژیک مواجه نباشد، حماقت چنین فرضی را نشان میدهد. (به همین دلیل، چنین معاینه ای هرگز انجام نمی شود.)
از تنها استفاده از سلاح های هسته ای برای سوزاندن مردم در تاریخ، تا استفاده منظم از آنها به عنوان سلاح باج خواهی (بیشتر علیه کشورهای بدون آنها)، تا استفاده سریالی از سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی چه در زمان جنگ و چه به عنوان ابزاری برای حکومت داری در طول در فواصل زمانی بین جنگهای رسمی، دولت ایالات متحده تحت هر دو دولت جمهوریخواه و دموکرات با اقدامات خود نشان داده است که به جای اینکه انحصار سلاحهای کشتار جمعی به آن سپرده شود، باید در اختیار بقیه بشریت قرار گیرد و از هر گونه ظرفیت جنگافروزی محروم شود. به هر حال، همانطور که با ژاپن پس از جنگ جهانی دوم انجام شد.
این استدلال که بمباران اورانیومی هیروشیما، و حتی بیشتر از آن بمباران پلوتونیومی ناکازاکی، ضروریات نظامی بودند، عموماً توسط مورخان جدی بی اعتبار شده است. جدای از سابقه همزمان هیجان دولت ترومن از پتانسیل سلاح جدید برای عقب راندن حوزه نفوذ شوروی - بیش از دو هفته قبل از حملات اتمی به ژاپن، اولین پیشنهاد رئیس مشترک برای بمباران اتمی اتحاد جماهیر شوروی ارائه شد. به ترومن، و "Plan Totality" که 20 شهر بزرگ شوروی را هدف قرار می دهد، اندکی پس از آن تولید شد - سوابقی وجود دارد که نشان می دهد بمب ناکازاکی، با هسته ای متفاوت از بمب هیروشیما، در درجه اول به همین دلیل آزمایش شده است تا اطمینان حاصل شود که از آن اطمینان حاصل شود. کار کرد.
کتاب میچیو کاکو و دانیل اکسلرود برای برنده شدن در یک جنگ هستهای: برنامههای جنگ مخفی پنتاگون (South End Press، 1987) اشاره میکند که ایالات متحده کل زرادخانه اتمی خود را در ژاپن آزاد کرد. در آگوست 1945 دیگر هیچ سلاح هسته ای برای استفاده نداشت و این سوال را مطرح کرد که آیا در صورت داشتن بیش از این از آنها استفاده می کرد یا خیر، همانطور که در دستور بمباران رسمی مشخص شد. ( بمباران توکیو با سلاحهای «متعارف» که منجر به کشته شدن 200,000 نفر شد، در اوایل سال 1945 به دستور ژنرال «هپ» آرنولد صادر شده بود و پایتخت ژاپن را برای اثر نمایشی مورد نظر سلاح جدید نامناسب کرده بود. همانقدر که در آنجا جز آوار باقی مانده بود.)
در حالی که بمب اتمی دیگری باقی نمانده بود، ژنرال آرنولد سرکوبناپذیر آخرین عیاشی نابودی را صادر کرد، یک «پایانی» برای جنگ که یک بار برای همیشه استالین را متقاعد میکرد که امپراتوری آمریکا چقدر میتواند بیرحم و شرور باشد. پس از اینکه دولت ژاپن تسلیم بی قید و شرط خود را در پاسخ به بمباران اتمی کابلی کرد، اما قبل از اینکه تسلیم "رسما" دریافت شود، او ناوگانی متشکل از هزاران بمب افکن را برای حمله به اهداف غیرنظامی بی دفاع در سراسر ژاپن سازماندهی کرد. همراه با بمب ها، هواپیماهای آمریکایی اعلامیه هایی را پرتاب کردند که به شهروندان بدبخت اطلاع می داد که دولت آنها تسلیم شده است.
در طول دهههای چهل و پنجاه، پنتاگون برنامههای جاهطلبانهتری برای سوزاندن جمعیت روسیه انجام داد. با افزایش زرادخانه، تعداد اهداف پیشنهادی به سرعت افزایش یافت. حتی نامهایی که به پلانها داده شده بود، منعکسکننده هدف شوم طراحان بود: عملیاتهای گوشتی، سیزل، Shakedown و Dropshot و غیره.
اینها برنامه های عملیاتی بودند، نه ساختارهای نظری. یکی از مدیران شورای امنیت ملی به ترومن گفت که سوال این نیست که آیا، بلکه "چه زمانی و چگونه" سلاح اتمی باید علیه اتحاد جماهیر شوروی استفاده شود. طبق NSC-68، سند برنامهریزی جنگ سرد، تنها چیزی که مانع از اولین حمله غیرقانونی ایالات متحده به اتحاد جماهیر شوروی در طول دهه چهل شد، ترس از اینکه ارتش سرخ ممکن است اروپای غربی را در پاسخ به آن تسخیر کند، بود.
در اواسط دهه 50، شوروی بمب هیدروژنی و ICBM خود را به عنوان یک عامل بازدارنده توسعه داده بود، و اطلاعات ایالات متحده به اندازه کافی پیچیده نبود تا تصویر دقیقی از اندازه بسیار کوچک زرادخانه شوروی ایجاد کند، که منجر به درک نادرست از "شکاف موشکی" شد. که به نامزدی جنگ افروز کندی دامن زد، اما زمان بیشتری را برای روس ها برای بازی «برداشتن» و جلوگیری از تهاجم آمریکا به ارمغان آورد.
همزمان با طرح نسلکشی تحت اللفظی پنتاگون علیه جمعیت «دشمن» - بر خلاف اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده قاطعانه از رد کردن «اولین حمله» خودداری کرد - ابتدا ترومن، سپس آیزنهاور، سپس کندی، و در ادامه کارتر، همه از سلاحهای هستهای برای باجگیری علیه دیگر کشورهای غیرهستهای استفاده کردند. کره شمالی، لبنان، روسیه و چین (قبل از اینکه سلاح های هسته ای خود را توسعه دهند) و ویتنام (هم در زمان فرانسه و هم در زمان رژیم نیکسون) از جمله قربانیان این حادثه بودند.
در سال 1979، دانیل السبرگ در مجموع XNUMX مورد شناخته شده را فهرست کرد که ایالات متحده از تسلیحات هستهای «استفاده» کرد، که او آنها را با «استفاده» از تپانچه در ارتکاب جنایت مقایسه کرد، «خواه مهاجم واقعاً ماشه را بکشد یا نه. ” میتوان به طور منطقی مطمئن بود که سیاستهای تهاجمی ریگان، بوش اول و کلینتون به «استفادههای» بیشتری انجامید که هنوز افکار عمومی از آن مطلع نشدهاند.
در سال 1979، هارولد براون، وزیر دفاع، در مقابل کنگره شهادت داد و خاطرنشان کرد که "دو بار در تاریخ، این سلاح وحشتناک بر انسان ها استفاده شده است"، هر دو بار توسط ایالات متحده، و از زمانی که ما از رد اولین حمله خودداری می کنیم، شوروی اتحادیه باید این واقعیت را در محاسبات استراتژیک خود در نظر می گرفت. او احساس میکرد که این تأثیر مفیدی در راه رسیدن ما به امور خارجی دارد. همانطور که کیسینجر زمانی گفت، داشتن مزیت «در بالاترین سطح» اجبار به همه سطوح پایینتر کمک میکند.
توسط 1995، برنامه پنج ساله وزارت دفاع علناً پذیرش نظریه «دیوانه» نیکسون بودکه بر این باور بود که نشان دادن تصویر رهبری ایالات متحده به عنوان خشونتآمیز، متکبر و غیرمنطقی و تا دندان مسلح به سلاحهای هستهای و سایر سلاحهای کشتار جمعی مفید بود – که باعث میشود قبل از عبور از ما دو بار فکر کنند. " هستند.
البته اکنون دولت بوش ردوکس استفاده از سلاحهای هستهای «نفوذ به زمین» در میدان جنگ علیه کشورهای غیرهستهای را بهعنوان سیاستی که رسما اعلام شده و همچنین لغو ممنوعیت دفاع موشکی را پیشنهاد میکند تا ما را برای حمله به کشورهای کوچکتر آزاد کند. زرادخانه ها
نه اینکه دولت کنونی واقعاً در حال گشودن مسیر جدیدی است. اولین دولت بوش آستانه جنگ هستهای را با محو کردن مرزهای بین سلاحهای هستهای و غیرهستهای، زمانی که پیشگام استفاده از تسلیحات اورانیوم ضعیف شده در کشتار خلیجفارس بود (و همچنین مواد منفجره سوخت-هوا که باعث طوفانهای آتشسوزی با بزرگی مشابه میشوند، پایین آورد. به آنهایی که توسط دستگاههای هستهای کوچک ایجاد شدهاند)، و کلینتون از آنها علیه اروپاییها در طی بمباران 1999 روزه یوگسلاوی در سال 78 استفاده کرد.
حتی ممنوعیت 38 ساله سلاحهای هستهای در فضا نیز قرار است در تلاش برای اجرای اراده پدرخوانده جهانی کنار گذاشته شود:تلاش برای حفظ و افزایش شکاف بین "داشتن" و "نداشتن" جهانی، وب سایت فرماندهی فضایی ایالات متحده از قرار دادن سکوهای تسلیحاتی، اعم از لیزری یا هسته ای، در فضا برای تسلط بر بقیه زمین حمایت می کند. رئیس فرماندهی فضایی در زمان ساخت وب سایت، ریچارد مایرز، اکنون رئیس ستاد مشترک ارتش و بالاترین مقام نظامی در ایالات متحده است.
وقتی صحبت از گسترش سلاحهای هستهای به میان میآید، که ایالات متحده با عصبانیت چین را به آن متهم میکند، ایالات متحده نیز دستهای پاکی ندارد. از کمک به اسرائیلی ها و آپارتاید آفریقای جنوبی برای دستیابی به تسلیحات اتمی، تا ذخیره سلاح در کره جنوبی و ژاپن (در نقض قانون اساسی این کشور)، تا ارائه دو بمب اتمی فرانسه در سال 1954 برای استفاده در Dien Bien Phu، تا تسلیح بریتانیای کبیر و کمک به هند و پاکستان برای دستیابی به دانش لازم برای تولید تسلیحات اتمی خود، ایالات متحده در سیاست های خود بسیار غیرمسئول تر از سایر قدرت های هسته ای بوده است.
اوج ریاکاری زمانی نشان داده می شود که ایالات متحده به فناوری اشتراک چین با پاکستان حمله می کند، زمانی که خود دولت ریگان به طور ضمنی برنامه هسته ای این کشور را برای حمایت از تروریست های مجاهد ایالات متحده در افغانستان تایید کرد. در یادداشتی مشابه، این دونالد رامسفلد بود که به نشانه احترام رونالد ریگان در زمانی که حسین با بمبهای کشتار جمعی به ایرانیها حمله میکرد، "خرههای طلایی" بدنام را به صدام حسین تحویل داد، و رامسفلد بود که به عنوان یکی از اعضای هیئت مدیره غول سوئدی. -شرکت مهندسی سوئیسی Asea Brown Boveri، در سال 1996 فروش فناوری هسته ای به کره شمالی را تایید کرد، که او اکنون آن را به دلیل استفاده از فناوری فروخته شده برای اهداف استراتژیک خود محکوم می کند.
با توجه به تسلیحات بیولوژیکی و شیمیایی، اخیراً شواهدی کشف شده است که تأیید می کند که ایالات متحده از هر دو در جنگ کره استفاده کرده است، زیرا چینی ها و کره شمالی از مدت ها پیش به انکارهای تلخ ایالات متحده متهم شده بودند. در مقاله ای با عنوان "فراتر از شک منطقی" فیضه رادی در هفته نامه الاهرام چاپ قاهره (6-12 آوریل 2000، شماره 476) می نویسد:
استفان اندیکات و ادوارد هاگرمن، دو مورخ کانادایی که پنج سال به بررسی بایگانیهای محرمانه در چین، کانادا و ایالات متحده پرداختند - علاوه بر انجام مصاحبههای گسترده و کار میدانی - به این نتیجه رسیدند که ایالات متحده از پایان جنگ جهانی به طور فعال در حال توسعه سلاحهای بیولوژیکی بوده است. II. به گفته این دو مورخ، ایالات متحده این سلاح ها را با بمباران بخش هایی از کره شمالی و چین مبتلا به سیاه زخم، آنسفالیت و سایر بیماری ها در اوایل سال 1952 آزمایش کرد.
علاوه بر گسترش بیماری های کشنده، ارتش ایالات متحده از اسرا به عنوان خوکچه هندی برای آزمایش اثربخشی جنگ میکروبی در یک محیط "کنترل شده" نیز استفاده کرد. بر اساس گزارش یونایتدپرس که در 18 مه 1951 منتشر شد، گروهی از دانشمندان آمریکایی به 1,400 اسرای جنگی کره شمالی که در جزیره کوجه زندانی بودند، میکروب های مختلف تزریق کردند. در نتیجه، 80 درصد از این اسرا به یک بیماری ناشناخته آلوده شدند.
رادی از استفان اندیکات نقل می کند که "برای افراد معقول، ما فکر می کنیم که اسنادی را فراتر از شک معقول ایجاد کرده ایم."
این اسناد شامل شهادت دکتر جان برتون، رئیس سابق وزارت امور خارجه استرالیا است که در سال 1952 برای تحقیق در مورد ادعاهای جنگ بیولوژیکی به چین رفت. برتون در آوریل 1977 در نامه ای به اندیکات نوشت: «هنگامی که من برگشتم، آلن وات، جانشین من در وزارت امور خارجه، به من اطلاع داد که از واشنگتن پاسخ خواسته است و به او گفته شد که ایالات متحده واقعاً از سلاح های بیولوژیکی استفاده کرده است. کره، اما فقط به صورت تجربی.»
در سال 1984، یک آمریکایی کوبایی تبار که رهبری گروه تروریستی امگا 7 ایجاد شده توسط سیا را بر عهده داشت در دادگاه شهادت داد که گروهش که توسط سیا تامین و آموزش دیده بود، میکروب ها و سایر عوامل بیولوژیکی را بر فراز کوبا کاشتند اندکی قبل از شیوع تب دنگی خونریزی دهنده در جزیره، که منجر به مرگ 158 غیرنظامی، اکثراً کودکان کوچک، و بستری شدن 116,000 نفر در بیمارستان شد. تقریباً در همان زمان، اپیدمی تب خوکی آفریقایی که قبلاً در کوبا ناشناخته بود، عملاً جمعیت خوکهای کوبا را از بین برد.
همچنین شواهدی وجود دارد که در یک گزارش تحقیقاتی ویژه در CNN در سال 1998 پخش شد، مبنی بر اینکه ایالات متحده در جریان حمله به لائوس به عنوان بخشی از تشدید جنگ ویتنام از گاز اعصاب استفاده کرده است. در حالی که تهیه کننده تلویزیون متعاقباً تحت فشار عذرخواهی کرد برای گزارش، هیچ ابطال واقعی هرگز ارائه نشده است، و خبرنگاران تحقیقی روی داستان خود ایستاده اندکه با مصاحبه با ده ها نفر از شرکت کنندگان و افسران نظامی تقویت شد و توسط دریاسالار توماس مورر تایید شد.
این به غیر از استفاده بلامنازع و بحث برانگیز آن از ژله ناپالم، همراه با مقادیر زیادی از عامل نارنجی مبتنی بر دیوکسین و سایر آفت کش ها و مواد شیمیایی سمی در آن است. نابودی جنوب شرق آسیا در طول آن درگیری، همانطور که ارتش آن را "تخلیه دریا" نامید.
La ارتش آمریکا نیز اخیراً آزمایش گاز عصبی را پذیرفته استاز جمله سارین، تابون (مورد استفاده در حملات متروی توکیو)، و VX، بر روی جمعیت بریتانیا، کانادا و ایالات متحده در طول دهه پنجاه، به ترتیب در سافولک، آلبرتا، و هاوایی و احتمالا آلاسکا.
ایالات متحده نه تنها به صدام حسین کمک کرد تا مواد لازم برای ساخت سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی را در دهه هشتاد به دست آورد. وزارت دفاع به او کمک کرد هدف گیری دقیق دشمن ایرانی، حتی در حالی که رسما و ریاکارانه این حملات را محکوم می کند.
با توجه به گزارش 1994 کنگره پس از انجام تحقیقات، دولت بوش تا چند ماه قبل از حمله به کویت، به تامین تجهیزات اولیه تسلیحات زیستی به دیکتاتور عراق ادامه داد.
زمانی که ایالات متحده زیرساخت های صنعتی و بهداشتی عراق را در سال 1991 هدف تخریب قرار داد، با آگاهی کامل در اسناد دولتی آن زمان که اکنون در وب موجود است، اذعان داشت. که باعث اپیدمی های گسترده شود.
تحریمهایی که پس از آتشبس به اجرا درآمدند و از آن زمان تاکنون به قوت خود باقی ماندهاند، شدیدترین تحریمهایی هستند که در طول تاریخ اعمال شدهاند و از بازسازی سیستم بهداشتی - زمانی گستردهترین و مدرنترین در جهان عرب - جلوگیری کردهاند و در نتیجه به حفظ نظام سلامت کمک کردهاند. رژیمی از آنچه که جنگ بیولوژیکی است به جز نام. همانطور که سازمان بهداشت جهانی در گزارشی اعلام کرد، از آنجایی که تحریمها با دستور رسمی سازمان ملل اعمال شد، سازمان ملل متحد در کمپین جنگ زیستی که جان نزدیک به دو میلیون غیرنظامی عراقی را گرفته است، که بسیاری از آنها کودکان زیر پنج سال هستند، شریک است. 1996.
وزیر امور خارجه ایالات متحده در آن زمان، مادلین آلبرایت، علناً اعلام کرد که هزینه ای که عراقی ها پرداختند برای نشان دادن عزم ایالات متحده «ارزش آن» است. اخیراً، از آنجایی که عراقیها با کمک «تحریمها» و برداشت فراوان، شروع به کاهش سطح سوءتغذیه و کم آبی کردهاند که جمعیت آن را ویران کرده است، ایالات متحده طرحی از «قیمتگذاری قهقرایی» را برای ممانعت از نفت ارائه کرده است. صنعت از شرکت در برنامه «نفت در برابر غذا»، در نتیجه در دسترس بودن پول لازم برای حفظ پیشرفت ها را کاهش می دهد.
بدون فراتر رفتن از الکساندر کاکبرن، که معتقد است هر کشوری باید حداقل یک دستگاه هستهای داشته باشد تا از تخریب قدرتهای بزرگ جلوگیری کند، این گزاره را مطرح میکنم که فکر کردن به سلاحهای کشتار جمعی در اختیار داشتن یک سلاح وحشیانه بسیار کمتر خطرناک است. اما دیکتاتوری منطقی مانند صدام حسین، که حداکثر فقط دارای جاه طلبی های منطقه ای است و مطمئناً می داند که عواقب آن این است که سعی کند با چنین سلاح هایی به همسایگان خود حمله کند، تا اینکه اجازه دهد مجموعه ای از روان پرستان غرور و غرور بی حد و حصر در اختیار داشته باشند. احساس بزرگی از خود، هیچ تجربه ای از حضور در یک جنگ تمام عیار، و چشم انداز طاق نما و نامحدود از تغییر شکل دوباره جهان و تاریخ مدرن در تصویر خودشان.
این گروه اخیر، با چکمهها و تحریک اسبهای آخرالزمان به سوی پرتگاه، متشکل از اراذل و اوباش تروریستی و جنایتکاران جنگی است که مدتهاست دولت ایالات متحده را تشکیل میدهند و اکنون خود را به عنوان «تنها ابرقدرت جهان» و آشکارا معرفی میکنند. شهوت امپراتوری
ران رید یک فعال توبهنشده دهه شصت و دانشجوی مشتاق تاریخ است که در حال حاضر در دیلینگهام، آلاسکا زندگی میکند و برای گرفتن گواهینامه تدریس متوسطه خود کار میکند. پست الکترونیک: geometry1@indiatimes.com
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا