متن سخنرانی ارائه شده در کنفرانس رسانه های شورشی، آخر این هفته در لندن.
رسانه خوب باید فارغ از ساختارها و سیاست های داخلی سازمانی باشد که توانایی آن را برای برخورد صادقانه و کامل با موضوع خود به خطر می اندازد.
این بدان معناست که رسانههای خوب نباید نژادپرستانه یا جنسیتی باشند، که فکر میکنم همه اینجا احتمالاً آن را میفهمند و تلاش میکنند با اطمینان از اینکه رسانهها دارای تقسیمبندی کار نژادپرستانه و جنسیتی، تفاوتهای درآمدی و فرضیات نیستند، عمل کنند – اما رسانههای خوب نیز نمیتوانند طبقاتی باشند. زیرا اگر چنین باشد، با مسائل طبقاتی در جامعه به خوبی برخورد نخواهد کرد.
اما طبقهگرا نبودن به این معنی است که رسانههای خوب نمیتوانند سودجو باشند، زیرا این امر منجر به ناتوانی آنها در رسیدگی صادقانه به موضوعات مالکیت خصوصی و سودجویی میشود.
طبقهگرا نبودن به این معناست که رسانههای خوب نمیتوانند تبلیغات را بفروشند، در نتیجه به سمت مخاطبانی که درآمد قابل تصرف دارند و از محتوایی که توجه به تبلیغات را کاهش میدهد، سوگیری میکنند، و حتی کمتر تجاریگرایی را به چالش میکشند.
طبقه گرا نبودن به این معنی است که نمی توان رسانه های خوب را برای توانمندسازی و غنی سازی تعداد کمی که جایگاه های نخبگان را اشغال می کنند، سازماندهی کرد، در حالی که برای کسانی که جایگاه های زیردست را اشغال می کنند، قدرت را از دست داد و هزینه کمتری پرداخت کرد. هر رسانه ای که آن تقسیم کار شرکتی قدیمی را داشته باشد با به چالش کشیدن آن نوع ترتیبات، یا حتی با توجه به وجود آن به خوبی برخورد نخواهد کرد.
رسانههای خوب همچنین نمیتوانند تصمیمگیری از بالا به پایین، چه توسط مالکان و چه توسط کسانی که کار توانمندسازی را در انحصار خود دارند، داشته باشند. اگر رسانهها تصمیمگیری از بالا به پایین داشته باشند، با مسائل مربوط به قدرت و بهویژه مدیریت شخصی کار خوبی انجام نمیدهند.
ما رسانه های جریان اصلی خوبی نداریم، و تا زمانی که کل جامعه را متحول نکنیم، نخواهیم داشت، اما می توانیم تغییراتی را به دست آوریم که رسانه های جریان اصلی را در جهت مطلوبی مطابق با اهداف بلندمدت ما حرکت دهند.
یک برنامه رسانه اصلی خوب اینجا در بریتانیا یا هر جای دیگر باید بر روی موارد زیر تمرکز کند:
n برنده شدن در تغییرات مطابق با کاهش و در نهایت حذف مالکیت خصوصی،
n برنده شدن در تغییرات منطبق با به چالش کشیدن و در نهایت سرنگونی تقسیم کار قدیمی برای اطمینان از اینکه همه کارگران به طور قابل مقایسه قدرت دارند،
n برنده شدن در تغییراتی که تصمیم گیری از بالا به پایین را به چالش می کشد و به جای آن، حرکت به سمت خود مدیریتی کارگران،
n برنده شدن در تغییرات کاهش و در نهایت حذف تبلیغات به عنوان منبع درآمد و
n برنده شدن در تغییرات کاهش اختلاف درآمد در بین کارگران و در نهایت دستیابی به دستمزد عادلانه.
با این حال، اگر رسانههای ما آنچه را که ما برای جریان اصلی موعظه میکنیم، اجرا نکنند – و اغلب اوقات هم اینطور نیستند، برنامه فوق یک حلقه توخالی خواهد داشت.
رسانههای ما معمولاً انتفاعی نیستند، اما کمککنندگانی دارند که عمدتاً فرماندهی میکنند.
آنها دارای تقسیم کار قدیمی و تقسیم طبقاتی داخلی هستند.
آنها تصمیم گیری از بالا به پایین توسط کسانی که کار توانمندسازی را در انحصار خود دارند، و کسانی که دستشان در تامین بودجه است، دارند.
آنها تبلیغات را دریافت می کنند، و تفاوت زیادی در سطح دستمزد دارند.
چه کاری انجام میدهیم?
من یک کمپین سه ضلعی را پیشنهاد می کنم.
اول، ما یک کمپین بین المللی داریم به نام: مطبوعات را فشار دهید
این کمپین خواستار بخشهای کارگری، بخش صلح، بخش زنان و غیره در روزنامهها و رسانههای دیگر است.
و ایجاب میکند که این بخشهای جدید توسط فعالانی با تجربه در پرداختن به این موضوع - و به شیوهای ضد طبقاتی عمل کنند.
این به معنای درخواست تصمیم گیری خود مدیریت شده توسط کارکنان در این بخش ها است.
و این بدان معناست که فقط برای مدت زمان کار افراد، میزان سختی کار و سختی شرایطی که ممکن است برخی متحمل شوند، پاداش بخواهید.
و این به معنای خلاص شدن از تقسیم کار قدیمی با تقسیم کار توانمندسازی بین همه است به طوری که هر کارگر تجربه کاری نسبتاً قدرتمندی داشته باشد - من این را مجتمع های شغلی متعادل می نامم.
و در نهایت، تا آنجا که اکنون ممکن است، به معنای نظرسنجی نیازهای واقعی خوانندگان/بینندگان است، نه نتایج مالی، از جمله نداشتن تبلیغات، بلکه پذیرش کمک های مالی.
سپس برای رسانه های جایگزین خود ما بخش دوم تلاش خود را داریم، کمپین اصلاح رسانه ها
این به نقایص ساختارهای رسانهای ما میپردازد - رسانههای ما را ترغیب میکند که به طور سازنده خود مدیریت کارگران، دستمزد عادلانه، مجتمعهای شغلی متعادل، و منطق غیربازاری را که فروش کاربران به تبلیغکنندگان را رد میکند، نصب کنند.
در نهایت، سومین کمپینی که من پیشنهاد می کنم یکی از آنهاست ایجاد رسانه جایگزین - که هدف آن ایجاد رسانه های گروهی جایگزین نیز با ساختارهای داخلی بی طبقه جدید است و به همین دلیل به سرعت به الگویی برای مشروعیت بخشیدن به کمپین مطبوعاتی مطبوعات تبدیل می شود.
من معتقدم که این ترکیب - مطبوعات، اصلاح رسانه جایگزین، و ایجاد رسانه جایگزین را فشار دهید همه با دیدگاه ضد نژادپرستی، ضد جنسیتی و ضد طبقاتی هدایت می شوند و همه به دنبال ساختار نهادی هماهنگ با ارزش های آن هستند، نه تنها راه طولانی را برای پرداختن به مشکلات رسانه ای معاصر انجام می دهند، بلکه به عنوان الگویی برای کمپین های مربوط به سایر بخش ها عمل می کنند. جامعه.
اگر این درست است، باید به پیشنهاد عمل کنیم. اگر نادرست است، پس باید راه بهتری برای رسیدگی به مشکلات رسانه ارائه کنیم. زیرا مطمئناً این مشکلات یکی از مهمترین مشکلاتی است که ما در تلاش برای دستیابی و توسعه جنبش های گسترده و آگاهانه برای ایجاد دنیایی جدید با آن روبرو هستیم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا